TLogo



در معرفی قطعنامه اوضاع سیاسی ایران مصاف ها و اولویتهای حزب حکمتیست


مظفر محمدی، بهرام مدرسی، خالد حاج محمدی، آذر مدرسی، ثریا شهابی


در یک دهه اخیر و بویژه در شرایط کنونی، یکی از مهمترین معضلات جمهوری اسلامی و محور اصلی تقابل ها و کشمکشهای درون و بیرون بورژوازی حاکم، بر سر چگونگی تامین و تضمین سودآوری هرچه بیشتر و انباشت سرمایه و رشد و انکشاف آن بوده است. و این جز با استبداد و سرکوب عریان از طرفی و تامین کار ارزان تامین نشده است.
جمهوری اسلامی بویژه در دو دهه اخیر موانع جدی بر سر راه رشد و توسعه سرمایه داری و تضمین سود آوری کلان را از طریق رابطه اش با قطب های جدید سرمایه جهانی، خصوصی سازی ها، حذف یارانه ها، حذف کنترل دولتی و آزاد سازی قیمت ها و اخیرا اصلاح قانون کار به نفع بورژوازی و تضمین پایه ای سطح نازل دستمزد طبقه کارگر برداشته است.
این وضعیت، هم تقابل جمهوری اسلامی با طبقه کارگر صنعتی، لشکر بیکاران، حقوق بگیران جزأ و توده های زحمتکش و کم در آمد را توضیح می دهد و هم رابطه جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران با بورژوازی بین المللی و حکامشان را. دولت بورژوایی حاکم در ایران پس از سه دهه سازماندهی و مدیریت جامعه، سازماندهی اقتصاد و سیاست و سازماندهی جنگ و سرکوب، تضمین سودآوری بالا و انباشت سرمایه، به دولت نماینده منافع اقتصادی و سیاسی بخش اعظم بورژوازی ایران تبدیل شده است.
این در شرایطی است که روبنای سیاسی- فرهنگی جمهوری اسلامی هنوز به عنوان مانع سرازیر شدن سرمایه جهانی به ایران و ادغام بیشتر در بازار آزاد جهانی عمل کرده است. جدال بر سر منطبق کردن روبنای سیاسی جمهوری اسلامی، زدودن اسلامیت آن، جدالی است برای جواب دادن به این نیاز پایه ای تر بورژوازی ایران.
علاوه بر آن، بحران اقتصادی جهانی، محاصره اقتصادی، عدم دسترسی کامل به فناوری، مقاومت بخشی از بورژوازی که در عین حال غول های اقتصادی هم هستند به مثابه روبنای سیاسی قدرت دولتی و... نیز همراه با ناامنی کل خاورمیانه از موانع رشد بیشتر سرمایه داری ایران و ادغام کامل آن در بازار جهانی است.
از زاویه مبارزه طبقاتی و رابطه کار و سرمایه وانباشت وسودآوری آن ، محور جدال های اجتماعی امروز در ایران، مبارزه دو طبقه اصلی جامعه (پرولتاریا و بورژوازی) است. این مبنای دعواهای میان جناح های بورژوازی، نگاهشان به سیاست و روبنا و نیازشان به سرکوب و رقابتشان بر سر تقسیم قدرت و ثروت است.

طبقه کارگر قدرتمند تر

رشد و گسترش سرمایه داری ایران، همزمان طبقه کارگر وسیع تر، متمرکزتر و قدرتمند تری را بویژه در مراکز بزرگ صنعتی بوجود آورده است. طبقه ای که در مقابل کار ارزان و سودآوری سرمایه از قبل خون و عرق خود، ساکت ننشسته و مقاومت کرده است. اعتراضات و اعتصابات مکرر کارگری، تلاشهای جدی فعالین طبقه کارگر برای متحد و متشکل کردن کارگران، دخالت فعالین کارگری در تحولات سیاسی و اعلام مواضع کارگری، حفظ استقلال طبقه کارگر در مقابل جنبشهای بورژوایی و قومی و ناسیونالیستی، همگی نشان از درجه ای خودآگاهی طبقاتی در صفوف فعالین و رهبران و شبکه های محافل کارگری است. کارگران رادیکال و کمونیست در راس این جنبش طبقاتی قرار دارند. در نتیجه این توازن قوای طبقاتی، بورژوازی حاکم و جناح هایش در مقابل خطر جنبش عظیم طبقه کارگر علیه کار ارزان و بی حقوقی و استثمار شدید، محافظه کار و دست به عصاتر و به نسبت انقلاب ۵۷ بالغ تر و هشیارتر است. توازن قوای کنونی بین بورژوازی حاکم و طبقه کارگر، توان و قدرت سرکوب عریان مبارزات کارگری توسط بورژوازی را تضعیف کرده است. به رسمیت شناختن این توازن قوا و استفاده از فرصت های آن برای فعالین و رهبران کارگری بسیار حیاتی است.
از فاکتورهای دیگر موثر در وضعیت طبقه کارگر، تحولات خاورمیانه و نقش طبقه کارگر در این تحولات و تلاش ارتجاع محلی و بین المللی در سترون کردن این انقلابات است. به قدرت رسیدن ارتجاع در لیبی نشان داد که کارگران کمونیست به شرط جمعبندی واقعی از این اوضاع، می توانند از خوشبینی و امیدواری که در نتیجه این تحولات بوجود آمده و با استفاده از کشمکشهای جناحهای جمهوری اسلامی، به عنوان فرجه ای برای متحد کردن طبقه کارگر و آمادگی آن استفاده کنند. تجارب تا کنونی این تحولات نشان داده است که در غیاب آمادگی طبقه کارگر و صف مستحکمی از رهبران و آژیتاتورهای کمونیست و در غیاب تحزب کمونیستی طبقه، هر تحولی می تواند به ضرر و یا کم ترین نقش و تاثیرو سهم طبقه کارگر در کسب قدرت سیاسی تمام شده و تعیین تکلیف گردد.

عامل اصلی تداوم حیات جمهوری اسلامی و حاکمیت بورژوازی در ایران، پراکندگی و عدم آگاهی صفوف طبقه کارگر است. نهایتا سرنوشت جدالهای طبقاتی به نفع طبقه کارگر و کل جامعه را، خاتمه دادن به این پراکندگی و درجه بالاتری از آگاهی و اتحاد و تشکل کارگری و بویژه تحزب کمونیستی طیقه کارگر تعیین می کند.
حزب حکمتیست برای سازمان دادن انقلاب پرولتری و بنای جامعه سوسیالیستی ایجاد شده است. تنها مانع این انقلاب پراکندگی صفوف طبقه کارگر (چه در بعد سیاسی و چه در بعد توده ای) و فقدان آگاهی لازم برای انجام این انقلاب است. فائق آمدن بر این مانع تنها یک امر آگاهگرانه نیست. مهمتر از آن یک امر مبارزاتی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط انقلاب سوسیالیستی است. طبقه کارگر و حزب ما باید نیروی محرکه سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باشد به نوعی که بیشترین امکان برای انقلاب سوسیالیستی تضمین گردد. ما برای یک انقلاب بیوقفه تلاش میکنیم.


برای تصویب در پلنوم
قطعنامه اوضاع سیاسی ایران
مصاف ها و اولویتهای حزب حکمتیست

مقدمه:
جامعه ایران در دوره حساسی قرار گرفته است. از یکسو با نزدیک شدن به انتخابات بار دیگر جدال در حاکمیت و جناحهای مختلف بورژوازی ایران٬ برای بسیج نیرو و کسب موقعیت بهتر در قدرت اوج گرفته است. از سوی دیگر تشدید تخاصمات دول غربی با ایران٬ زنده کردن مسئله هسته ای٬ ادعای امریکا مبنی بر نقشه ترور سفیر عربستان از جانب ایران٬ بهانه نقض"حقوق بشر"، گسترش فضای امنیتی علیه سران جبش سبز٬ شدت بخشیدن به تحریمها علیه ایران، تهدیدات نظامی اسرائیل و حمایت ضمنی انگلستان و آمریکا٬ جمگلی فضای جنگی در ایران و کل منطقه را تشدید کرده است.
این وضع، از طرفی دست جمهوری اسلامی برای تشدید فشارهای امنیتی و عقب راندن اعترض طبقه کارگر و جنبش زنان و جوانان و توده های انقلابی مردم، را باز گذاشته است و از طرف دیگر امکان داده است تا بتواند تشدید فشار اقتصادی به بخش عظیم جامعه را توجیه کند.
در این فضا کل اپوزیسیون جمهوری اسلامی٬ با همه جناحهای چپ و راست و سبز و ملی و قومی آن٬ عمیقا به تحولاتی از درون جمهوری اسلامی به کمک غرب، چشم دوخته است.
بعد از دخالت نظامی ناتو در لیبی، بخشی از جریانات ناسیونالیستی و دارو دسته های قومی و جریانات حاشیه ای٬ به امید تکرار الگوی لیبی در ایران در انتظار نشسته اند.
نتیجه تخاصمات دول غربی و اپوزیسیون بورژوائی ایران با جمهوری اسلامی، در هر سطحی به نقطه تعادل یا تخاصم جدیدی برسد، بازنده این تقابلها طبقه کارگر، زنان و جوانان در ایران اند. هر نوع دخالت دول غربی٬ هر نوع تحریم اقتصادی علیه ایران٬ اقدامی جنایتکارانه و علیه مدنیت جامعه و علیه مبارزات مردم است. بستن سدی در مقابل کل بورژوازی و سیاستهای ارتجاعی آن از تحریم اقتصادی تا حمله نظامی، از مهندسی امید دروغین به "رفاه اقتصادی" و "گشایش سیاسی" ، و ظیفه حزب حکمتیست در ایندوره حساس است.
تضمین امنیت جامعه و تضمین هر درجه بهبود جدی در زندگی مردم٬ تنها و تنها با اتکا به صف مستقل طبقه کارگر آگاه و متحد، صفی که با پرچم سیاسی روشن برای ایفای نقش در تحولات جامعه ایران به میدان میآید، ممکن است. تضمین مقابله با هر سناریوی سیاه و تباه کننده ای، تضمین به زیر کشیدن جمهوری اسلامی از طریق یک انقلاب رادیکال، و در گرو آمادگی در صف طبقه کارگر است. این امر در گرو اتحاد این طبقه و همه زحتمتکشان٬ زنان و جوانان انقلابی زیر پرچم سیاسی طبقه کارگر است.
اولویت حزب ما در این دوره ایجاد آمدگی در صفوف کارگران٬ اعمال هژمونی سیاسی این طبقه بر تحرکات انقلابی جامعه، و به میدان آوردن مردم زیر این پرچم طبقاتی است.
کمپ بورژوازی در قدرت و جدال درون این صف
جمهوری اسلامی با بحران متولد شده است. بحران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، اختلافات جناحی، تهدیدات و فشارهای بین المللی، از جمله آنها است. ماهیت بحران ها و به تبع آن جدال های صفوف بورژوازی حاکم و اپوزیسیون، هم ریشه در بحران های پایه ای جمهوری اسلامی داشته و هم خصوصیت هر دوره جدید را با خود دارند.
عروج احمدی نژاد و پوپولیسم او بویژه در بعد از دور دوم انتخابات، در واقع تنها شکست جنبش اصلاحات و سبز نبود، بلکه در همان حال زنگ خطری بود برای آن بخش از بورژوازی که با تکیه بر روبنای سیاسی اسلامی و اهرمهای قدرت آن، سه دهه قدرت اقتصادی و سیاسی را قبضه کرده بودند.
دولت احمدی نژاد به نمایندگی بخش اعظم بورژوازی، در این دوره، ضمن برافراشتن پرچم ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی، و به چالش کشیدن دستگاه اسلامی قدرت دولتی و قوانین دست و پاگیر مذهبی و ولایت فقیه، توانست، به بهای سازماندهی استثمار شدید تر طبقه کارگر، موانع جدی بر سر راه رشد و انکشاف سرمایه داری را بردارد. کاری که دولتهای پیشین قادر به انجام آن نبودند.
این شرایط دور جدید جدالهای درون جناح های جمهوری اسلامی و بیت رهبری را موجب گشته است. ابعاد و دامنه عواقب و نتایج این کشمکش ها، در انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری و پس از اتمام دوره دوم احمدی نژاد، معلوم خواهد شد.
نتیجه این دوره جدال در حاکیمت، هرچه باشد، یک واقعیت غیرقابل انکار وجود دارد که،
اولا، مسیری را که بورژوازی ایران در جهت رفع موانع رشد بیشتر سرمایه داری و منطبق کردن روبنای سیاسی با این نیاز است، ادامه می دهد. هر جریان و طیفی که با این روند به مخالفت بپردازد، در خانواده بورژوازی جای مقبولی نخواهد داشت.
دوما هیچ جناحی در جمهوری اسلامی اختلاف و جنگ را فعلا تا حد تضعیف کامل نظام و خطر فروپاشی و یا سقوط جمهوری اسلامی پیش نخواهد برد. بخشهای مختلف بورژوازی اگر بر سر تقسیم قدرت با هم جدال داشته باشند، اتحادی نامقدس در حفظ نظام جمهوری اسلامی و ضدیت با مردم و طبقه کارگر دارند.
طبقه کارگر ضمن اینکه با چشمان باز به این تحولات می نگرد، از هر فرصتی در نتیجه تضعیف دولت سرمایه داران برای تغییر توازن قوا به نفع خود استفاده می کند.
اپوزیسیون راست بورژوایی
با سرکوب چپ و کمونیسم در دانشگاه و عقب راندن فضای انقلابی در جامعه و با عروج جنبش سبز، جریانات ملی- مذهبی، لیبرال های ناراضی درون و بیرون حکومت، ناسیونالیسم راست پرو غرب تا فدرالیستهای قومی زیر پرچم جنبش سبز موسوی متحد شدند. نه تنها جریانات بورژوایی اپوزیسیون، بلکه جنبشهای اجتماعی متوهم به اصلاحات، از جمله جنبش علیه تبعیض جنسی و دخالت مذهب در زندگی مردم، جنبش خلاصی فرهنگی جوانان و غیره در جامعه در آن ادغام و با امید بهبودی در معیشت و گشایشی سیاسی سرباز این جنبش شدند. در این راه قربانی دادند، و نهایتا در عمل و تجربه مبارزاتی خود، به پوچی آن پی بردند و تاوانش را هم پرداختند. این توهم، به این اعتبار، برای حکومت اسلامی سرمایه در ایران وقت خرید وعقب گردی جدى را به جامعه تحمیل کرد.
با شکست جنبش سبز اگر چه تجربه تلخ دیگری به تجارب مردم و حتی اپوزیسیون چپ و راست افزوده شده است، اما به دلایل زیادی هنوز جامعه در مقابل تداوم و تکرار چنین تحولاتی واکسینه نیست.
هنوز اپوزیسیون بورژوایی و خرده بورژوایی، از چپ و راست و لیبرال ها و ملیون و مذهبیون بیرون و درون حاکمیت جمهوری اسلامی، ظرفیت در ایجاد توهم به تغییر و تحول در جمهوری اسلامی و اصلاح از بالا و از درون آن، و کشاندن بخشی از مردم پشت جناح های جمهوری اسلامی، منتفی نیست.
در رابطه با تلاشهای بورژوازی بین المللی و در راس آن دولت آمریکا برای فشار بر ایران، از جمله تشدید تهدیدات نظامی به بهانه های مختلف، جریانات اصلی طبقاتی جامعه ایران، بورژوازی بزرگ و طبقه کارگر، به عنوان دو جریان و نیروی اصلی جامعه، در مقابل این تهدیدات قرار دارند. قوم پرستان و دیگر جریانات خرد و ریز بورژوایی، چپ و راست، جریاناتی که در انتظار دخالت نظامی آمریکا هستند، بخشی از اپوزیسیون راست و چپ که مشکلی با حمله نظامی به ایران ندارد، هرچند نیرویهای حاشیه ای و غیرقابل اعتنایی هستند اما از قابلیت های مخرب و "سناریوی سیاهی" برخوردارند که باید از امروز در مقابل آنها سد بست.
کمونیست ها و طبقه کارگر، با چشمان باز به این تحولات می نگرند. از یک طرف پروپاگاندهای جنگی امپریالیستی و سیاست انتظار ناشی از آن را خنثی میکنند، و از طرف دیگر در مقابل استفاده جمهوری اسلامی از این موقعیت به نفع خود، و تعرض به مردم وطبقه کارگر به بهانه مبارزه با استکبار جهانی، مقابله میکنند.
کمونیسم بورژوایی
علاوه بر لشگر اپوزیسیون راست، در جبهه چپ بورژوازی نیز کمونیسم بورژوایی قرار دارد، که در حمایت از جنبش ارتجاعی جناحی از بورژوازی، صف آرایی کرد و تحرکات اخیر را، "جنبش توده ای"،"جنش اعتراضی مردم" یا "انقلاب" نام نهاد. تلاش کردند تا مردم را تحمیق کنند که گویا این تحرکات تحت رهبری جنبش سبز نیست و "انقلاب مردم" است. به مردم چنین القا کردند که اعتراض و مبارزه مردم و خواستهایشان، در بطن جنبش سبز و انتخابات، "مستقل" از این جنبش است، رهبری ارتجاعی سبز را رسمی یا غیر رسمی برسمیت شناختند، و به آن "آتش بس" داده و عملا سیاهی لشگر آن شدند.
جریانات سیاسی، چپ و راست، که به جامعه القا می کنند که هر تحرکی، به هر بهانه ای و با هر رهبری و شعاری، مستقیما تحرکی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است، جریاناتی که از بحرانهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی سرنگونی خودبخودی رژیم را نتیجه میگیرند، و به این اعتبار خیزش توده ها را وعده میدهند، در حقیقت خاک به چشم جامعه می پاشند و آن را در انتظار محصولات خودبخودی تحرکات بورژوایی نگاه میدارند. تبلیغ و تهییج برای کشاندن طبقه کارگر بدون سازمان و آمادگی٬ بدون رهبری و افق روشن و پرچم سیاسی کارگری به خیابان، چیزی جز تبدیل کردن نیروی پراکنده کارگران به سرباز جنبشهای بورژوائی، نیست. بهانه های مردم پسندانه "انقلاب در راه است٬" "سرنگونی به زودی اتفاق میافتد"، بهانه های عوامفریبانه ای است که از چپ و راست به جامعه القا میشود. این سیاستی ضد کارگری و ضد کمونیستی است.
این سیاست انتطار، بی عملی و چشم دوختن به جدال بالائی ها، جمهوری اسلامی را از زیر ضرب مبارزات مردم خارج کرده و تطهیر میکند. این پرچم علیرغم ظاهر چپ و رادیکال آن، در حقیقت تقابلی بورژوایی است با اعتراضات و مبارزات رادیکال کارگری برای بهبودی در شرایط کار و زندگی، و در مقابل جنبش برابری زن و مرد و مبارزات جوانان برای خاتمه دادن به دخالت مذهب در زندگی خود و جامعه و خلاصی فرهنگی...
چشم اندازمبارزه طبقاتی
جامعه ایران یکی از دوره های حساس مقاطع تاریخ اخیر خود را می گذراند. در سالهای اخیر جامعه شاهد شکست و تسلیم سیاسی و ایدئولوژیک ناسیونالیسم عظمت طلب پرو غرب بود در مقابل سیاستهای عملی جمهوری اسلامی که پیکره اصلی آن حول ائتلاف احمدی نژاد- خامنه ای شکل گرفته بود و بخش زیادی از افکار، انتظارات، امید ها و توقعات این اپوزیسیون بورژوایی عظمت طلب را منعکس میکرد. فراتر از این، شکست و ناکارآمدی جنبش اصلاحات، قطع امید مردم از سبز، استیصال و حاشیه ای شدن این جنبش، نه فقط در اعتراض مردم بلکه حتی حاشیه ای شدن آن در جدالهای درونی هیئت حاکمه ایران، جامعه را در مقابل انتخاب های دیگری قرار داده است. آلترناتیو کارگری و کمونیستی علیه کلیت بورژوازی، چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، و علیه راه حل های گوناگونی که این کمپ در هر دوره در مقابل جامعه میگذارد، یک شانس پیشروی طبقه کارگر و اکثریت زحمتکشان جامعه در مقابل استثمار و استبداد و تبعیض و برای تحقق آزادی و برابری است.
چشم اندازی که امروز در مقابل طبقه کارگر وجود دارد، عروج یک مبارزه طبقاتی بلاواسطه علیه جمهوری اسلامی و سیاستهای اقتصادی و سرکوبگریهای سیاسی آن است. چشم اندازی که در آن، طبقه کارگر به مثابه یک طبقه، و بدوا در یک مبارزه سراسری و سازمانیافته اقتصادی، برای عقب راندن تعرض سرمایه به سطح معیشت کارگران، به میدان می آید. اما این چشم اندازی محتوم نیست. واقعیت این است که در غیاب کمونیسم و تحزب کمونیستی، احتمال تسلیم شدن طبقه کارگر به مجادلات درونی بورژوازی وجود دارد. این خطری است که همیشه طبقه کارگر را تهدید می کند.
تلاشهایی که هم اکنون در صفوف طبقه کارگر، در جنبش مجامع عمومی و برای ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری در جریان است، همه و همه طلیعه و نمونه هایی از حضور طبقه کارگر و اهمیت این حضور در شکل دادن به طبقه کارگر به مثابه طبقه متحد و متشکل است. جنبش طبقاتی کارگران علیه بورژوازی در کلیت آن و با همه جناح هایش، اگر به کمونیسم مسلح شود، اگر تحزب کمونیستی طبقه کارگر و جنبش کمیته های کمونیستی پابگیرد، ما شاهد دور جدید و افق جدیدی کاملا متفاوت با دوره های قبل خواهیم بود. این آن چشم اندازی است که در مقابل طبقه کارگر و کل جامعه قرار دارد که در صورت تحقق آن، با اتکا به طبقه کارگر متشکل و قدرتمند، جنبشهای اجتماعی دیگر، جنبش برایری زن و مرد و خلاصی فرهنگی جوانان، شانس عروج و کسب دستاورد و پیروزیهایی را پیدا خواهند کرد.
***
مصاف ها و اولویت های حزب حکمتیست
جدال کنونی جامعه، جدال طبقه کارگر و جنبش کمونیستی طبقه کارگر در ایران، در مقابل کل جبهه بورژاوزی از راست تا چپ آن است. تعیین تکلیف نهائی جامعه بر سر آزادی و برابری، تعیین تکلیف میان طبقه کارگر و بورژوازی برای کسب قدرت سیاسی است. این از مهمترین مصافهای سیاسی جنبش کمونیستی کارگری در دور آتی است.
کسب قدرت سیاسی بدون ایفای نقش حزب طبقه کارگر، در پر کردن شکاف میان کمونیسم و جنبش کارگری، بدون شکل دادن به تحزب کمونیستی در میان طبقه کارگر، و بدون ایفای نقش جدی در جدال جامعه با جمهوری اسلامی بر سر خلاصی فرهنگی، آزادیهای سیاسی، جنبش دفاع از حقوق زن و تبدیل پرچم سیاسی طبقه کارگر علیه بورژوازی به پرچم اعتراض مردم ممکن نیست!   
سرنگونی فوری کلیت جمهوری اسلامی پیش شرط هر تحول جدی در زندگی مردم است. باید با هر تلاش نیروهای درون و بیرون حکومت، و تقلای همه جریانات بورژوایی برای جرح و تعدیل این حکومت ضد مردمی و تحمیل آن در بسته بندی جدید به مردم، مقابله کرد.
در این راستا اولویتهای حزب به شرح زیر تعیین واعلام می شود.
اولویت ها
١- طبقه کارگر و جنبش کمونیستی ایران زیر فشار دائم آرا و افکار، سنت ها و توهمات بورژوازی قرار دارد. ایجاد صف طبقاتی کارگری و کمونیستی، نیازمند مبارزه دائم با این داده ها، باورها،  توهمات و توجیهات تئوریک متناظر با آنها، و در گرو یک فعالیت مبارزاتی در نقد گرایش های بورژوایی است. طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه بیش از هر جا در متن مبارزه اقتصادی و سیاسی است که میتوانند خود و جریانات بورژوایی را بشناسند. طلیعه این چشم انداز را در گسترش مبازرات اقتصادی سازمانیافته طبقه کارگر، اعتصابات پیروزمند کارگری، اعلام سیاست های کمونیستی - کارگری در قبال تحولات سیاسی و... را، امروز میتوان دید. در دل این شرایط، ارتقای این تلاشها به خودآگاهی بخش وسیع تر پرولتاریای صنعتی، ارتقا آن به تحزب کمونیستی بر محور کمیته های کمونیستی کارگران، از اولویتهای اساسی این دوره حزب است.
٢- تبدیل حزب به یک حزب سیاسی توده ای در برگیرنده طبقه کارگر با رهبری کمونیستی و سازمان مستحکمی از کادرهای حرفه ای و نیروی محرکه اصلی مدعی قدرت سیاسی. بدون وجود چنین رهبری و سازمانی و بدون آماده کردن فکری، عملی و تشکیلاتی حزب برای پاسخگوئی به مسائل دوره جدید، بویژه وظایف بند اول، شانس کمونیسم در شکل دادن و یا دخالت در هر تحول سیاسی در جامعه ایران بسیار کم است.
٣- سازمان حزب باید، طبقه کارگر و بویژه پرولتاریای صنعتی ایران را موضوع کار خود قرار دهد. تلاش برای آگاه کردن و متحد کردن کارگران در محیط کار و زیست خود، و تقویت شبکه های رهبران و آژیتاتورهای طبقه کارگر، یکی از مضامین پایه ای کار ما در ایران است. ایجاد کمیته های کمونیستی حاصل این تلاش است.
٤- حضور دائمی حزب و همه تشکیلات های آن در مبارزه اقتصادی طبقه کارگر، برای آزادی های سیاسی، خلاصی فرهنگی و جنبش برابری زن و مرد در جامعه. این حضورو دخالتگری نه امری صرفا تبلیغی، بلکه سازمان دادن و رهبری کردن مبارزات کارگران و مردم در دنیای واقعی است. سازمان حزب در ایران باید محمل قدرت کارگران، زحمتکشان و متشکل شوندگان در آن در مقابل رژیم، در مقابل سرمایه داران و در مقابل خطر هرسناریوی سیاهی باشد، که دشمنان طبقه کارگر(بورژوازی حاکم و در اپوزیسیون و دخالتهای نظامی خارجی) بخواهند به جامعه تحمیل کنند.  
٥- تصرف سیاسی و فکری نسل جوان، متشکل کردن جوانان انقلابی و جنبش زنان برای رهائی، یکی از محورهای اساسی فعالیت حزب در این دوره خواهد بود.
٦- کردستان یکی از مناطق نفوذ و قدرت کمونیسم در ایران است. یک اولویت مهم حزب متصل نگاهداشتن رهبران کمونیست با جامعه و دادن امکان اظهار وجود سیاسی و دخالت در جامعه به آنها است. حزب باید به کمک این رهبران کمونیست چند خاصیت دائمی را حفظ کند:
الف - توپخانه ای تبلیغی که بطور دائم جامعه را با گفتگو، با سخنرانی و نوشتار می پوشاند.
ب - این رهبران باید کانون شبکه های مبارزاتی ای باشند که سازمان های حزبی بر آنها رشد میکنند.
ج -  حفظ چهره مسلح حزب و تضمین حضور منظم رهبران کمونیست در میان مردم.
د - برافراشته نگاه داشتن پرچم کمونیسم در فضای اجتماعی و سیاسی کردستان در مقابل ناسیونالیسم کرد 
٧- گارد آزادی یک رکن پایه ای هر گونه شانس دخالت تعیین کننده در تحولات سیاسی ایران است. سازماندهی این گارد در کردستان و در خارج از کردستان، با توجه به ویژگی های هر یک از این محیط ها، اولویت مهم حزب است. رهبری حزب باید تضمین کند که ناروشنی ها و ناهماهنگی ها را برطرف کند و این فعالیت را برپایه اسناد مصوب سازمان دهد.
٨- "داب" یکی از دستآورد های طبقه کارگر انقلابی است. حزب باید کمک کند تا جوانان انقلابی در دانشگاه ها حول این تجربه، به گسترش و تحکیم محافل آگاهی بخش و مبارزاتی و سازمانیابی رادیکال خود دست یابند. باید با هر گونه فشار اطلاعاتی رژیم و دشمنی های در جهت مخدوش کردن این تجربه، مبارزه کرد.
٩-  تشکیلات خارج کشور در ترسیم سیمای سیاسی، طبقاتی و اجتماعی حزب تاثیر مهمی دارد و بعلاوه منشا بخش اعظم امکانات حزب است. خارج کشور، یکی از جبهه های مهم مبارزه ما است و در این رابطه باید از هر نظر نمونه یک سازمان کمونیستی کارا، منضبط، باراندمان و در ارتباط با پیشروترین فعالین کارگری کشورهای محل فعالیت خود شود. تشکیلات خارج کشور ما باید به یکی از داغ ترین کانون های دفاع از حقوق طبقه کارگر ایران در خارج از کشور تبدیل گردد.

پیشنهاد دهندگان:
مظفر محمدی، بهرام مدرسی، خالد حاج محمدی، آذر مدرسی، ثریا شهابی
***