قطعنامه اوضاع سیاسی
ایران و تحولات سرنوشت سازپیش رو
پیشنهاد دهنده : رحمان حسین زاده
۱- تلاطمات سیاسی و اجتماعی جدی در چشم انداز تحولات ایران است. معضلات اقتصادی
و سیاسی پایه ای بورژوازی ایران و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی زیر تاثیر بحران
اقتصادی و تکانهای سیاسی جوامع سرمایه داری و تحولات انقلابی خاورمیانه و شمال
آفریقا عمیق تر شده است. تعرض وسیع به معیشت طبقه کارگر و سرکوبگری خشن
نتوانسته کارگران و توده های تشنه آزادی را از تکاپوی دایم برای بهبود وضعیت
زندگی و خلاصی جامعه از کابوس جمهوری اسلامی از حرکت بیندازد. مسئله بقاء و
نجات جمهوری اسلامی در گرداب تحولات سیاسی منطقه، صورت مسئله بورژوازی ایران و
سران جمهوری اسلامی است. سربرآوردن دور جدید جدال درونی در راس جمهوری اسلامی
در شکل تنش و تقابل خامنه ای و احمدی نژاد انعکاس این واقعیت و گواه حادتر شدن
کشمکش در بالاترین سطح نظام حاکم بر سر راه حلهای متفاوت برای نجات جمهوری
اسلامی است.
٢- تحولات سیاسی این دوره و جدال جناحهای متخاصم در صفوف بورژوازی ایران و دولت
جمهوری اسلامی از مولفه های زیر تاثیر گرفته اند.
الف- بحران اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی تشدید شده و هیئت حاکمه در اجرای
پروژه هایش ناکام مانده است. شش سال قبل، در پی شکست پروژه تعدیل رژیم، جناح
اصلاحگرا به ریاست خاتمی، احمدی نژاد با حمایت مطلق خامنه ای و سپاه پاسداران
با وعده "عدالت اقتصادی" و در عین حال با گارد از رو بستن "شمشیر سرکوب" به
میدان آمد. امروز به جای "عدالت اقتصادی" فقر و فلاکت بیشتر و گسترده تر و
زندگی چند بار زیر خط فقر گریبان طبقه کارگر و مردم محروم را گرفته است. پروژه
حذف یارانه ها بر ابعاد گرانی در جامعه افزوده است. به لحاظ سیاسی سرکوب
سیستماتیک و امواج اعدامها، نه تنها تمکین جامعه را به دنبال نداشته، بلکه نفرت
عمیق یک جامعه هفتاد میلیونی را علیه جمهوری اسلامی دامن زده است. گسترش
اعتراضات کارگری و خواست سرنگونی جمهوری اسلامی انعکاس طبیعی و پیامد واقعی این
وضعیت است.
ب- تحولات خاورمیانه تا هم اکنون اثرات مهمی بر فضای سیاسی ایران گذاشته است.
این گرداب سیاسی تکاپوی بورژوازی ایران و سران جمهوری اسلامی برای فراهم کردن
ملزومات کارکرد متعارف سرمایه را با موانع بیشتر و تناقضات عمیقتری روبرو کرده
است. در پی خیزشهای انقلابی و متقابلا تلاشهای ضدانقلابی بورژوازی محلی، منطقه
ای و جهانی برای کنترل و سرکوب این خیزشها، خاورمیانه و کل معادلات آن به هم
خورده و سیر تحولات مهم و بیسابقه آن ادامه دارد. کل چرخه تصاعدی تحولات
خاورمیانه بر ابعاد مشکلات سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی افزوده است. در بعد
سیاسی افول اسلامگرایی در دل انقلابات مصر و تونس، روند تضعیف اسلام سیاسی و
روند تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه را تسریع کرده است. در صف بندیهای
سیاسی منطقه موقعیت جمهوری اسلامی آشکارا و سریعا افت کرده است. مهمتر از اینها
پیام امید به تحول و دگرگونی متکی به اراده انقلابی کارگر و مردم از پایین
گسترش یافته است. این مولفه ها سران جمهوری اسلامی را نسبت به تهدیدات جدی علیه
نظامشان متوحش کرده و با صورت مسئله حفظ و نجات نظام اسلامی در رویاروئی با این
تحولات دگرگون کننده روبرو ساخته است. شکاف جدید در راس جمهوری اسلامی تجسم
یافته در دو قطبی خامنه ای - احمدی نژاد به عنوان جدیترین صفبندی تاکنونی درون
جمهوری اسلامی، هر یک با راه حل سیاسی ویژه خود برای نجات جمهوری اسلامی، بر
متن این تحولات برجسته شده است. این واقعه تا هم اکنون کل جمهوری اسلامی و هر
دو جناح را تضعیف کرده است.
ج - پشت این جدالها طبیعتا منافع اقتصادی و سیاسی بخشهای مختلف بورژوازی
خوابیده است. راه برون رفت اقتصاد بورژوایی ایران از معضلات کنونی اساسا سیاسی
و عبور از جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی دولتی بورژوائی است. اما به شیوه
اسلامی و با مختصات ایدئولوژیک سیاسی اسلامی نمیتواند نه در بعد اجتماعی و نه
در شکل حکومتی جامعه قرن بیست و یکمی ایران را اداره کند. اين منشاء اصلی
بحرانهای مزمن جمهوری اسلامى است. هیچیک از جناحهای آن پاسخ کارسازی برای تناقض
اجتماعی- سیاسی این نظام حکومتی با جامعه مدرن ایران ندارند. جمهوری اسلامی
انقلاب توده ای ۱۳٥٧ ایران را سرکوب کرد، اما از عهده ساختن یک دولت متعارف و
ماندگار بورژوازی که پاسخگوی نیازهای خودافزایی دائم سرمایه و قادر به کنترل
مبارزات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه علیه استثمار وحشیانه و فقر و فلاکت
اقتصادی و استبداد سیاسی حاکم باشد برنیامده است. هیچ دولتی مانند جمهوری
اسلامی را در دنیا پیدا نخواهید کرد که هر روز در فکر سازمان دادن سرکوب مردم
معترض به خود باشد. اعدامها، بگیر و ببندها، سرکوب مداوم، فتواهای هر روزه،
آپارتاید جنسی، و انواع رزمایشهای سپاه و بسیج در خیابانها و در محل کار و زیست
و غیره بیانگر جنگ هر روزه جمهوری اسلامی با این مردم بر سر حفظ و بقاء حاکمیت
تحمیل شده بورژوا اسلامی در ایران است. در جدال اخیر هم جناح خامنه ای با
کوبیدن بر اسلامیت بی تخفیف نظام و جریان احمدی نژاد با بلند کردن پرچم آشتی
"اسلامیت و ایرانیت" و جهت گیری کمرنگ کردن اسلامیت نظام، هر کدام راه حلهای
سیاسی متفاوت خود را برای عبور دادن جمهوری اسلامی از برزخ کنونی مطرح میکنند.
۳- در دل کشمکش جناحهایش، کلیت جمهوری اسلامی تاکنون موفق شده است که هر دوره
تحمیل سلطه خود بر جامعه و مردم و دست بدست کردن قدرت میان جناحهای درون خود را
با برپا کردن جنجال مسخره و نفرت انگیزی به نام "انتخابات" به مساله جامعه و
مردم جان به لب رسیده تبدیل کند. مضحکه های قلابی تر از قلابی تحت نام
"انتخابات" میان مرتجعترین دارودسته های جانیان حاکم تاکنون به عنوان "سوپاپ
اطمینان" این حاکمیت سیاه نقش بازی کرده است. در این دوره نیز در کار تدارک
تبدیل "انتخابات" پیش روی مجلس اسلامی به چنین عرصه ای هستند، طبقه کارگر و
کمونیستها ازهم اکنون باید این مضحکه را از پایه رسوا و ناکارا کنند.
۴- جنبش بورژوایی و ایزوله شده سبز به همت پادویی اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی
طی دو سال گذشته خیر خود را به جمهوری اسلامی رساند. در این دو سال عقبگرد جدی
را به صف حق طلبی و آزادیخواهی و مبارزه برای سرنگونی در جامعه تحمیل کرد.
اکنون این جنبش ناکام مانده، زمینگیر شده و به حاشیه رفته است. اما جنبش بخشی
از بورژوازی است که بر بستر کش و قوسهای درونی جمهوری اسلامی امکان بروز مجدد
پیدا میکند. لایه هایی از آن در فکر حک و اصلاح و بازسازی خود هستند و در بطن
کشمکشهای جدید جایی برای خود دست و پا میکنند، و بخشهایی از اپوزیسیون راست و
چپ را به دنبال خود میکشند. این ترند باید رسواتر و منزویتر شود.
٥- اپوزیسیون راست بورژوایی: جریانات ملی- مذهبی، لیبرال های ناراضی درون و
بیرون حکومت، ناسیونالیسم پروغرب تا فدرالیستهای قومی که تا ایندوره زیر چتر
جنبش سبز بوده اند، در حال حاضر برای حفظ ارکان سرمایه در ایران، انتخابی خارج
از جمهوری اسلامی ندارند. اینها از سرنگونی جمهوری اسلامی با خیزش از پائین و
توسط اراده انقلابی مردم بیشتر از بقاء جمهوری اسلامی نگران هستند. سیاستشان
تغییر گام به گام جمهوری اسلامی از درون آن است. لذا با هر دوره از "انتخابات"
جمهوری اسلامی، در کنار جناحی از جمهوری اسلامی به منظور تعدیل آن قرار
میگیرند. این بار هم مضافا با امید بستن مجدد به چرخش سیاسی اوباما و غرب در
حمایت از به اصطلاح "روند دمکراسی" و اصلاح تدریجی جمهوری اسلامی، و امید به
اینکه بعد از مصر و تونس و لیبی، نوبت حمایت غرب از اپوزیسیون بورژوائی ایران
برسد، این جریانات بار دیگر سیاست ارتجاعی تبدیل نیروی مردم به سیاهی لشگر این
یا آن جناح جمهوری اسلامی را ازجمله در "انتخابات" آتی مجلس در پیش میگیرند.
این سیاست ارتجاعی باید به نیروی آگاه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه رسوا و طرد
شود
٦- کمونیسم بورژوایی به مثابه جناح چپ بورژوازی امید خود را به شکافهای درونی
جمهوری اسلامی و توهم به "انقلاب مخملی" دوخته است. هر جنب و جوشی را صرفنظر از
افق و کاراکتر و سیاست و رهبری آن به نام "جنبش توده ای و جاری و انقلاب" تقدیس
میکند، حول آن توهم میپراکند، خاک در چشم کارگر و مردم میپاشد و به این ترتیب
عملا به حامی سیاسی این یا آن جناح بورژوازی و جمهوری اسلامی بدل میشود. جست و
خیز اپورتونیستی چپ بورژوایی مانعی بر سر راه مبارزه حق طلبانه و آزادیخواهانه
است، این سیکل ارتجاعی را باید طرد و منزوی کرد.
٧- طبقه کارگر، حزب حکمتیست و مصافهای پیش رو:
دوره آینده ، دوره مصافهای تعیین کننده است. پیامدهای تحولات انقلابی منطقه،
ادامه بحران اقتصادی و سیاسی مزمن سرمایه داری ایران و سربرآوردن جدالهای جدید
و شدید در راس هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، میتواند به تلاطمات سیاسی مهم و مآلا
به تحولات سرنوشت ساز و دگرگون کننده تبدیل شود. این شرایط طبقه کارگر و
کمونیسم طبقه کارگر را در مقابل رسالت تاریخی سرنوشت ساز خود قرار میدهد. این
تحولات تنها با دخالت خلاقانه و مبتکرانه رهبران و فعالین کمونیست طبقه کارگر و
با پرچم سیاسی کمونیستی حزب حکمتیست میتواند به نفع جبهه کارگر و کمونیسم و
استراتژی انقلاب کارگری بچرخد. جامعه ایران یا با بزیر کشیده شدن جمهوری اسلامی
توسط قدرت مبارزه طبقه کارگر در راس توده های آزادیخواه به مسیر رهایی و انقلاب
کارگری و سوسیالیسم خواهد افتاد و یا در روند رشد اختلافات درون حاکمیت و
"انتخابات"های قلابی به مسیر تلاطمها، تصفیه حسابها و جابجایی قدرت میان
جناحهای بورژوازی از بالای سر طبقه کارگر و مردم به حساب ادامه بردگی مزدی و
اختناق و استبداد سیاسی به اوضاع سیاه دیگری علیه منفعت طبقه کارگر و مردم
آزادیخواه و به سود تحمیل مجدد حاکمیت بورژوازی منجر میشود.
لذا: حزب کمونیست کارگری - حکمتیست توجه طبقه کارگر و رهبران و فعالین کارگری و
تشکلهای مستقل آنها را به حساسیت اوضاع متحول ایران و فرصتها و فرجه های سیاسی
احتمالی پیش رو جلب میکند و با برافراشتن پرچم کمونیستی و انقلابی طبقه کارگر
پیشاپیش صف آزادی، برابری و رهایی جامعه بر محورهای سیاسی زیر پافشاری میکند.
الف- سرنگونی جمهوری اسلامی، تامین آزادی و برابری
سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط هر تحول جدی اقتصادی و سیاسی در حیات طبقه کارگر
و مردم تشنه تغییر و بهبود وضع موجود است. حزب حکمتیست برای بزیر کشیدن فوری و
انقلابی جمهوری اسلامی با اتکا به نیروی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه تلاش
میکند . طبقه کارگر ایران با انداختن جمهوری اسلامی به چیزی کمتر از تامین
آزادی و برابری تن نخواهد داد. بر این اساس سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و
تحقق آزادی و برابری محور پرچم سیاسی ای است که حزب حکمتیست در پیشاپیش طبقه
کارگر و صف آزادیخواهی و برابری طلبی در جنبش اعتراضی آتی برمی افرازیم و بار
دیگر و در شرایط تحولات پیش رو بر آن پای میفشاریم.
ب- ایزوله کردن پرچمهای بورژوایی :
در متن جدالهای جدید هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، باردیگر پرچم افقهای بورژوایی
برافراشته خواهند شد و اپورتونیستهای راست و چپ مدافع این یا آن جناح بورژوازی
و جمهوری اسلامی به فکر "تعدیل و اصلاح" نظام سرمایه و جمهوری اسلامی خواهند
افتاد. در تلاش خواهند بود، حق طلبی و اعتراض کارگر و مردم را در چارچوب
جدالهای بورژوازی و جمهوری اسلامی قالب زنند. مردم را به پای مضحکه های
"انتخاباتی" و جدالهای ارتجاع حول و حوش آن بکشانند. ما همراه با رهبران و
فعالین کمونیست طبقه کارگر موظف به افشاء و منزوی کردن همه این پرچمهای
بورژوایی و این روندهای ارتجاعی هستیم. فعالانه به تقابل با هر تلاش نیروهای
درون و بیرون جمهوری اسلامی و تقلای همه جریانات بورژوایی برای جرح و تعدیل این
حکومت ضد مردمی و تحمیل آن دربسته بندی جدید میرویم. مبارزه واقعی کارگران و
همه مردم معترض علیه جمهوری اسلامی، بیرون از جنگ جناحهای درون جمهوری اسلامی
است. بیرون آمدن از سیطره جنگ جناحی جمهوری اسلامی، نقطه شروع روندى است که
ميرود و بايد به برچيدن تمام و کمال رژيم اسلامى منجر شود.
ج- دخالت فعال در جنبش اعتراضی پیش رو:
در شرایط کنونی گسترش مبارزات اقتصادی و مطالباتی طبقه کارگر در مراکز کارگری
برای افزایش دستمزدها و بهبود زندگی، شکل گیری حرکات اعتراضی علیه فقر و گرانی،
علیه استبداد و اختناق و برای آزادیهای سیاسی و فرهنگی، حقوق برابر زنان و
خلاصی فرهنگی بسیار محتمل است. حضور فعال در همه این عرصه ها حضور فعال در این
مبارزات، ارائه خواست و مطالبه روشن و تلاش برای به پیروزی رساندن آن وظیفه
رهبران و فعالین کمونیست کارگران و حزب ما است.
د- اتحاد و تشکل طبقاتی حیاتی است
طبقه کارگر و صف جنبش اعتراضی هم اکنون و در مصافهای پیش رو به اتحاد و تشکل
محکم طبقاتی نیازحیاتی دارد. رهبران و فعالین کمونیست کارگران و مردم آزادیخواه
باید از فرصت و فرجه های احتمالی پیش رو برای ایجاد بیشترین اتحاد و تشکل محکم
طبقاتی و مبارزاتی اقدام کنند. جنبش برپائی مجامع عمومی در مراکز و محیط های
کارگری در محلات و محیط زیست مردم معترض را میتوان و باید به ستون فقرات
سازمانیابی توده ای تبدیل کرد.
ه- حزبیت کمونیستی طبقه کارگر
در دوره پیش رو گرایش کمونیستی طبقه کارگر و کارگران کمونیست میتوانند با اتحاد
و تشکل در تحزب کمونیستی و حزب حکمتیست بیش از پیش به نیروی محرکه هدایت کننده
همه وجوه فعالیت طبقاتی و اجتماعی خویش متکی شوند. دوره جدید در عین حال دوره
تقویت و استحکام تحزب کمونیستی توسط کارگران کمونیست و رهبران عملی طبقه کارگر
است.
برای تحقق این اهداف حزب حکمتیست پیشاپیش نیروی اجتماعی طبقه کارگر و صف
آزادیخواهی و برابری طلبی ، متکی است به مبارزه آگاهانه و متشکل و ابتکار و
خلاقیت کارگران کمونیست و رهبران کارگری در مراکز کارگری در مبارزه اقتصادی
برای بهبود زندگی و جدالهای سیاسی آتی، متکی است به جنبش رهائی زن، متکی است به
اعتراض نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب در جامعه و دانشگاه، متکی است به
پتانسیل و قدرت اجتماعی رهبران و شخصیتهای کمونیست جامعه کردستان و فعالانه
تلاش میکند که نفوذ کلام و قدرت اجتماعی و حزبی خود در این عرصه ها را برای به
میدان کشیدن جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و صف متمایز کمونیستی و کارگری علیه
نظم موجود، علیه فقر و گرسنگی وبرای سرنگونی جمهوری اسلامی بکار گیرد.
کارگران! آزادیخواهان جامعه!
به صف انقلابی و کمونیستی برای تحقق آزادی و برابری و سوسیالیسم، به صف حزب
حکمتیست بپیوندید!
***
حمایت کنندگان:
حسین مرادبیگی (حمه سور)
فاتح شیخ
عبدالله دارابی
|