بیمه بیکاری و سوداهای ویرانگر سرمایه در ایران مصطفی اسدپور
ناصر شیخی مدیر کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان مرکری: در هفت ماهه نخست سال جاری سه هزار و ٩٥٤ نفر مقرری بگیر جدید به سازمان تامین اجتماعی معرفی شده اند که از این تعداد برای سه هزار و ٥٤٠ نفر مقرری بیمه بیکاری برقرار شد. (خبرگزاری مهر، بیستم آبانماه ١٣٩١) در فرهنک لغت سیاسی کلمه پوپولیست مشخصه نیروهایی است که با فریب و دروغ پردازی از نارضایی اقشار پایینی جامعه براى خود کیسه میدوزند. عبارت پردازی علیه بالاییها، علیه "خواص جامعه" و سینه چاک دادن برای اقشار کارکن و محرومیت هایشان؛ وجه مشترک اینها در سراسر دنیاست. پوپولیستها همواره "اهل عمل" هستند، راه حلهای فوری در جیب دارند و از آنجاییکه خوب از درون دولتهای حاکم و بریز و بپاشها باخبرند، وعده های سفته های سیاسی شان از موعد اجرایی کوتاهی برخوردار است. اینها "قادرند" در عرض یکسال و اندی بیکاری را نصف کنند، بی مسکنی را ریشه کن کنند و چه بسا همه کارگران را به بورژوا تبدیل کنند! در عرف دنیای واقعی سیاست و در کف خیابانها، پوپولیستها حال با هر تعریفی که برای خود قایل باشند، اما در انظار مردم حتی با کمترین تجربه سیاسی، این نیروها فرصت طلبان مملو از یاوه گویی بحساب میایند. سرمنشا رای پوپولیستها همواره در استیصال و بن بست و ناامیدی رای دهندگان جستجو شده است. دنیای وحشیانه حکومت سرمایه در دنیای امروز مملو از نمونه پوپولیستهایی است که بازار داغ خود را مدیون شرایط طاقت فرسا و چاره جویی اتسانهایی هستند که از فرط ناچاری، حتی تحقق یکدهم، یکصدم وعده های فریبکارانه آنها را برای زندگی امروز خود غنیمت شمارده اند. ایران از این قاعده مستنثتی نیست. اینجا سرمایه و حکومتش، چمهوری اسلامی، منجلاب استثمار و توحش و نابرابری را تا اعماق جامعه تسری داده اند. اینجا هم نارضایتی و خشم و بعلاوه استیصال و ناامیدی هست و بر این بستر فرصت طلبی و فریبکاری سیاسی میداندار است. اما اینجا یک تفاوت هست. از قبل جمهوری اسلامی و نامدارترین پوپولیستهای این حکومت، شارلاتان ترین جریانات مردم فریبی در ینگه دنیا هنوز میتوانند ادعای حرمت سیاسی داشته باشند. جمهوری اسلامی "پوپولیست" جلوی صحنه میراند تا بیشتر از قبل و با دست بازتر کارگر و اقشار محروم و زحمتکش را تحت فشار قرار بدهد، نیازهایش را انکار کند، و در روز روشن از طرف ارباب جمعی مابقی جامعه موقعیتش را به سخره بگیرد. سرنوشت بیمه بیکاری کارگران در ایران گواه گویای کارکرد این روشهاست. اظهارات مقام مسئول اداره بیمه استان مرکزی در ابتدای نوشته بسیار گویاست. لازم است اضافه کرد که استان مرکزی قلب صنعت ایران است. دهها هزار مراکز صنعتی و از جمله بزرگترین کارخانه های صنعتی در شهرهای اراک و ساوه در این استان قرار گرفته است. علاوه بر جمعیت اساسا کارگری دو میلیون نفره این استان، صدها هزار کارگر دیگر از تهران و دیگر استانهای مجاور، اشتغال و زندگیشان به این مراکز تولید گره خورده است. در سالهای اخیر خبر ورشکستگی و بحران مراکز کارگری این منطقه یک آن قطع نشده است. اینکه رقم این بیمه بیکاری چقدر است سرشان را بخورد، میشود پرسید راستی امتنان خاطر مقام محترم اداره مسئول تامین اجتماعی کارگران، و این وسواس فخرفروشانه شان در شمارش بسیار دقیق تعداد مشمولان بیمه بیکاری از کجا ناشی میشود؟ میشود انتظار داشت بی زحمت، به همان سیاق دیمی رایج حکومتشان بفرمایند چند صد هزار کارگر از کار اخراج شده و توسط اداره ایشان شایسته هیج گونه دریافتی بیکاری اعلام گشته، رسما به کار سگ مرگی و بعدش هم به گرسنگی سپرده شده اند؟ آخرین آمار تقریبا رسمی اداره بیمه اجتماعی مربوط به سال هشتاد و سه است که از دو و نیم میلیون بیکار تنها صد و سی هزار نفر مشمول بیمه بیکاری بوده اند. تازه این آمار مربوط به زمانیست که کارگران کارگاههای زیر ده نفر مشمول قانون کار محسوب میگشتند! در یک محاسبه سر انگشتی و با توجه به بیکاری گسترده جاری دایره شمول چیزی به اسم بیمه بیکاری از حداکثر یک درصد کارگران در ایران فراتر نمیرود. این یک نتیجه گیری منطقی، اما هنوز نوک کوه عواقب خانمان برانداز برای طبقه کارگر ایران است. بدون کمترین اغراق بیمه بیکاری رایج ترین مسایل و مباحثات سیاسی در طول چهارساله اخیر در ایران را شکل است. بالایی ها خود ابتکار عمل را در دست داشته اند. در یک رقابت و استطکاک گاها خنده آور میان مجلس و دولت احمدنژاد و در سبقت در "دفاع از کارگران محروم" در پایان تصویب "قانون بیمه بیکاری فراگیر " را بدنبال داشت. این قانون میتوانست شاهکار این حضرات باشد، که در آستانه اجرا بدلیل نبود بودجه به بایگانی سپرده شد. مجلس دور دیگری از بازی با توپ بیمه بیکاری و اینبار با عنوان پرداخت مقرری بیکاری به جوانان و فارغ التحصیلان دانشگاهی را بطور موازی ادامه داد. سطح این مقرری بطرز مسخره ای نازل برای کارجویان مجرد و متاهل بترتیب ١٨٠ و ٢٢٠ هزار تومان در ماه را شامل میگشت. این طرح هم به سرنوشت طرح قبلی دچار گردید: در خزانه برای هر چه پول باشد،که همیشه هست، دولت از تامین تنها یک شبانه روز از مایحتاج یک خانواده کارگری در ماه معزول است! کاملا بیجاست مطابق ابتدایی ترین عرف سیاسی رفت و پرسید وعده های پرحرارت عالیجنابان در لغو کارهای قراردادی و وعده تامین چتر بیمه بیکاری برای کارگران قراردادی و ساختمانی به کجا رسید. اما در عوض میشود نگاه کرد و دید که در جویدن بلاانقطاع عبارت "ییمه بیکاری" چگونه کارگر، حقوق بر حق او در مقابل کارفرما و در مقابل جامعه و دولت به تحقیر کشیده شده است. سطر به سطر قوانین مورد بحث نه در دفاع از کارگر بلکه سندی در تضمین و چهارمیخه کردن کار و موجودیت ارزان و نازل این طبفه است. کسی هست این حضرات را توجیه کند همه فلسفه " بیمه بیکاری" در پرداختی سر موعد ماهانه به او خانواده اش خلاصه میشود و نه چیز دیگر! کسی هست حضرات را توجیه کند برای یکبار هم شده بساط تعزیه خزانه خالی را در هنگام پرداخت حقوق و پاداشهای سوپر سخاوتمندانه وزرا و وکلا پهن کنند! این در ذات سرمایه و حکومتش و در همه جا نهفته است که در ایام بحرانی و رو به کارگران گستاخ، پررو و بددهن میشوند؛ بیکاری را بگردن تنبلی خود کارگران میاندازند، کارگر بیکار و بیمه بیکاری اش را سربار جامعه قلمداد میکنند. سرمایه دنبال سود است و انتظار ذره ای وجدان و انسان دوستی از آن بیجا است. در این زمینه سرمایه در ایران یک سر و گردن بالاتر بر دوش همپالکی های خود ایستاده است. تماشایی است در حالیکه دولت رسما دست میلیونها کارگر را از هرگونه بیمه بیکاری کوتاه کرده است، در حالیکه تنها و در بهترین حالت یک درصد کارگران میتوانند از مقرری (و نه بیمه بیکاری) نازل مشروط به هزار شرط برخوردار گردند؛ آنوقت از زبان هزاران سایت و نشریه و سخنگو نفس حق کارگران در ایام بیکاری را زیر سوال میبرند. وفور کلمات "گداپروری و تشویق تنبلی" از زبان اقتصاددانان تازه بدوران رسیده فارسی زبان واقعا مشمئز کننده است. طبقه سرمایه در ایران هرگز به این اندازه آگاه و پراشتها و بلندپرواز نبوده است. حق دارند. بیست میلیون کارگر بدون کوچکترین حفاظ قانونی را کت بسته در دسترس خود یافته اند. کارگرانی که بعلاوه تحت فشار تامین مایحتاج پایه ای خود ناچار به تن دادن به هر شرایطی شده اند. هیچ کجای دنیا به کارکشیدن کارگر به این اندازه ساده و بی در و پیکر نیست. هیچ کجای دنیا نمیتوان به این سادگی حاصل زحمت کسی را به جیب زد و در روز روشن به ریش قربانی خود خندید. تاریخ سرمایه با چرک و خون و تباهی نوشته شده است. ایران تجسم فشرده این تباهی سازمان یافته مبتنی بر سود حاصل کار کارگر است. اجازه بدهید از آقای مدیر عامل اداره بیمه اجتماعی مژده بیمه بیکاری برای پنچ هزار کارگر را بپذیریم. بیایید خوش خیالی پیشه کننیم و امیدوار باشیم مبلغ پرداختی سر و ته زندگی این مشمولان را در مدت مقرر بهم بیاورد. در ادامه میشود از ایشان سراغ بیش از یک میلیون خانواده کارگری دیگر از ساکنان استان تحت کنترل خود که از بیمه بیکار مخروم مانده اند، را گرفت.؟ میشود جسارتا پرسید صدها هزار کارگری که ناخواسته از کار اخراج شدند، صدها هزار نفری که هرگز دستشان به شغل نیم بند هم نرسید چگونه و از چه راهی قرار است زندگی خود را تامین کنند؟ پاسخ به این سوال در تلاش جنون انگیز مردم زحمتکشی نهفته است که شب و روز از طریق چند شغل، با کار زنان در خانه، با دستفرزشی و کار کودکان، در اقیانوسی از ناامنی و فرسایش و تحقیر گلیم روزمره خود را از آب بیرون میکشند. برای تکمیل عواقب بیکاری گسترده در ایران نمیتوان گزارشی از تحقیقات تازه منتشر شده اساتید دانشکاه علوم اجتماعی و علامه در تهران، و بمنظور بررسی دامنه فحشا را از قلم انداخت. بنا به این تحقیقات تصویر پدیده تن فروشی که زمانی به تعداد محدودی در مناطق منحصر بفرد و متشکل از زنانی عمدتا متولد روستاها و در زمینه فریب و اجبار، محدود میشد را باید بکنار گذاشت. خود فروشی امروز یک پدیده اجتماعی و بشدت گسترده است که قربانیان خود را از میان زنان جوان و تحصیل کرده ای میگیرد که اساسا در بازار کار جایی برای خود نمییابند، و بعلاوه از هرگونه حمایت قانونی تا پیدا کردن شغل مناسب برخوردار نیستند. مطابق همین بررسی خودفروشی به یک پدیده شناخته شده مناطق حاشیه نشین و کارگری تبدیل شده است که زنانی از ساکنان محله با یا بدون اطلاع همسر خود از راه تن فروشی به تامین بخشی از مخارج زندگی میپردازند. وجه مهمی از این تراژدی در اینستکه سقف سنی قربانیان این بازار به زیر ١٧ سال رسیده است. (سلامت نیوز، ٢٨ فروردین ١٣٩١) به لیست تباهی های ناشی از بیکاری و ناامنی زندگی طبقه کارگر هنوز میتوان افزود. اعتیاد از جمله این مفاد است. هر کدام از این پدیده ها هر روز و بدون وقفه شریف ترین انسانهای آن جامعه و از میان برادران و خواهران طبقاتی ما قربانی میگیرد. تا آنجا که به جمهوری اسلامی و طبقه سرمایه دار مربوط باشد، قعر این تباهی هنوز ناپیداست. بیمه بیکاری فوری سنگر اول برای مهار سوداهای پلید سرمایه در ایران میتواند باشد. انسانها در مگنه امکان گرا میشوند. کارگران در ایران از این قاعده مستثنی نیستند. سرکوب بی امان و بی وقفه رژیم علیه فعالین و تحرکات کارگری نقش مهمی را در ممانعت از شکل گیری یک صف قدرتمند علیه دست اندازی سرمایه و حکومتش ایفا کرده است. اما در این میان بیش از هر چیز بی اعتمادی طبقه کارگر به نیروی خود است که دست اندازی رژیم را کماکا ن مقدور ساخته است. طبقه کارگری که روزمره با اعتصابات و اعتراضات خویش قوانین پایه ای رژیم و از جمله ممنوعیت اعتصاب و اجتماعات را عملا زیر پا میگذارد، طبقه کارگری که عقب راندنش بدون پشتک و وارو زدن پوپولیستی و کارگر پناهی دایمی حکومت غیر ممکن است؛ میتوانست و میتواند صف محکمی در مقابل شرایط نکبت بار جاری بسازد. پاره کرده قوانین جاری و خواست تامین فوری یک بیمه بیکاری شایسته جزو اولین و مهمترین خواستهای صف اعتراضی کارگران بیکار و شاغل خواهد بود. تا همین جا طبقه کارگر تجربیات گرانقیمتی را در زمینه بیمه بیکاری در میان صفوف خود اندوخته است. مصطفی اسدپور ٢٨ نوامبر٢٠١٢
|