قطعنامه اوضاع سیاسی ایران

پیشنهاد دهنده: کمیته مرکزی( ثریا شهابی٬ آذر مدرسی٬ اسد گلچینی٬ امان کفا٬ محمد فتاحی٬ اعظم کم گویان٬ سهند حسینی٬ آسو فتوحی و خالد حاج محمدی

مقدمه:

شرایط سیاسی در ایران، همچون شرایط سیاسی هر جامعه ای در جهان، مستقل و منزوی  از شرایط و اوضاع جهانی نیست. این واقعیت امروز در مورد ایران که شکاف حکومت آن با دول غربی و تعیین تکلیف این شکاف به یکی از  گرهگاههای سیاسی – نظامی جهان تبدیل شده است، بیش از پیش صادق است.

جهان معاصر، امروز تماما صحنه تخاصمات و رقابت قطب های مختلف قدرت های اقتصادی و نظامی  جهان است، بر سر تقسیم مجدد جهان. ریشه تحرکات و تقابلهای امپریالیستی که در خاورمیانه و ایران هر روز از گوشه ای سربرمیآورد، نه ایران و خاورمیانه که در غرب و موقعیت "بی نظم" در خود کمپ سرمایه نهفته است.

سیاست "نظم نوین جهانی" میلیتاریستی - امپریالیستی، که در آن تمام قدرت های بزرگ و کوچک بورژایی در سراسر جهان، از شرق تا غرب،  به سرکردگی مطلق نظامی و سیاسی دولت آمریکا تن داده بودند،  با به خون کشیدن بخشی از جهان در دو دهه گذشته، نتوانست توازن و ثبانی نسبی در صف بورژوازی جهانی، را بوجود آورد. 

عقیم ماندن سیاست "نظم نوین جهانی" به سرکردگی امریکا، قطب ها و قدرت های اقتصادی و ارتجاعی دیگر در سراسر جهان، برای شرکت در "مدیریت سیاسی – نظامی جهان" را، در شرق و غرب، به میدان آورد. و جهان بیش از پیش صحنه رقابت های سیاسی – نظامی، بین قدرت های اقتصادی – نظامی بورژوازی جهانی، شد. 

"ناکامی" سیاست سوپر ارتجاعی نظم نوین جهانی، تعمیق بحران اقتصادی در خود غرب، و تعرض این دولتها به معیشت طبقه کارگر و مردم، طبقه کارگر و مردم در غرب را در مقابل دولتهای خود، به میدان آورد. طبقه کارگر و مردم در غرب پوسته سازش و "مدارا" با دولتهای خودی را شکسته و از فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، یونان، انگلستان، اسرائیل و ...    با اعتصابات و اجتماعات اعتراضی علیه سیاست های ریاضت  اقتصادی و تعرض به معیشت شان، دولت های خود  را "زیر منگنه"  گذاشته اند.

شروع تحولات انقلابی در کشورهای عربی، با انقلابات تونس و مصر، باردیگر نسیم تعرض به دولتها و قدرت های حاکم توسط عمل مستقیم و انقلابی مردم، در سراسر جهان را پخش کرده بود. این انقلابات بار دیگر جهانی را از اروپا تا آفریقا، به انقلاب و قدرت مردم امیدوار میکرد. تحولاتی که در غیاب حضور قدرتمند و متشکل طبقه کارگری که بتواند بسرعت با حزب سیاسی خود انقلاب را در این دو کشور به سرانجام برساند و برای سایر کشورها، الگویی از پیروزی بدست دهد، توسط دخالت میلیتاریستی ناتو در لیبی بسرعت قیچی شد. و باردیگر خاورمیانه، و از جمله ایران، را به میدان جدال انواع جریانات ارتجاعی بین المللی و بومی تبدیل  کرد.

در این شرایط  بار دیگر ایران صحنه و میدان تقابل قدرتهای امپریالیستی، شده است. دامن زدن به تقابل باندهای مسلح اوباش قومی و مذهبی از یکطرف و تعرض ارتجاع حاکم به بهانه "جنگ با خارجی" از طرف دیگر، و جنگ اقتصادی هولناکی که تحریم اقتصادی ایران علیه مردم براه انداخته است،  خصلت نمای اوضاع سیاسی امروز ایران است.

با توجه به فاکتورهای فوق:

۱- تعمیق شکاف و تخاصم غرب و جمهوری اسلامی، تحریم اقتصادی ایران به بهانه "مسئله اتمی ایران"، زنده نگاه داشتن سایه خطر مخوف جنگ و حمله نظامی، پروپاگاند نظامی – میلیتاریستی غرب و اسرائیل علیه ایران، همه و همه جدال روزمره مردم و طبقه کارگر، زنان و جوانان، علیه جمهوری اسلامی ایران را تماما به حاشیه فعل و انفعالات سیاسی در ایران رانده است، و موقعیت تدافعی را  به طبقه کارگر،  تحمیل کرده است.

۲- از این شرایط، بیش از هر جنبشی، ارتجاع اسلامی، باندهای قومی، ملی و مذهبی و بورژوازی حاکم در ایران، سود میبرد. بهانه جنگ با دشمن خارجی، براترین وسیله در خدمت جمهوری اسلامی برای خفه کردن هر صدای معترضی است. تعرض وسیع سرمایه به سطح معیشت طبقه کارگر و آقشار پایین جامعه٬ اشاعه وسیع میهن پرستی و تبلیغات ناسیونالیستی همراه با تعرض به فعالین اجتماعی، زنان، رهبران کارگری، تشکل های کارگری، تنها و تنها بر متن چنین شرایطی و با استفاده از این شکاف، امکان اجرا یافته است. 

۳- تحریم اقتصادی، رسما یک جنگ اقتصادی علیه طبقه کارگر، حقوق بگیران و اکثریت مردم ایران، جنگی خاموش در ردیف جنگ کور و هشت ساله ایران و عراق، است. این تعرض از جنس ده سال تحریم اقتصادی عراق و قربانی کردن تدریخی میلیونها نفر از  کودکان، سالخوردگان و اقشار تهدیدست جامعه، براثر کمبود آب آشامیدنی سالم، کمبود دارو و شیرخشک کودکان است.

امروز بیش از هر زمانی  معاش و مسکن و دارو و بهداشت مردم در ایران، تماما در اختیار بازار و سودآوری آن قرار گرفته است. بسته شدن مراکز مهم و بزرگ صنعتی، موجب پیوستن وسیع طبقه کارگر صنعتی به صف بیکاران شده است و بیکاری وسیع بخشی از طبقه کارگر  که از حداقل تامین شغلی برخوردار بود را به همراه داشته است. این شرایط بعلاوه طیف وسیع و میلیونی از مردمی که از تامین شغلی و مالی نسبی برخوردار بودند، را به صف فروشندگان جدید نیروی کار، به ارتش بیکاران، و بخش محروم و فقیر و بی تامین جامعه، پرتاب میکند.

۴- در دل این شرایط بخش اعظم اپوزیسیون، برروی  دخالت ناتو، سرمایه گذاری کرده است و تلاش و مسابقه برای تبدیل شدن به آلترناتیو و اهرم و مهره اجرای سناریوی سوریه و لیبی در ایران، مهمترین پلاتفرم سیاسی این دوره آن را تشکیل میدهد. اپوزیسیونی که استیصال و بی افقی، آن را عملا به پیوستن به کمپ ارتجاع کشانده است.

۵- این شرایط یکی از نامناسب ترین موقعیت ها را به زیان طبقه  کارگر و پیشروی کمونیسم این طبقه، تحمیل کرده است. دامن زدن به هویت قومی، نفرت قومی، فدرالیسم قومی از یکطرف، ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی از طرف دیگر، بر متن فشرده تر کردن حصار تحریم و جنگ اقتصادی و تبلیغات میلیتاریستی، تنگ تر شدن فضای اعتراض علنی و متشکل طبقه کارگر و جنبشهای مترقی اعتراضی، و "برکتی" که به این ترتیب در دامان جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم افتاده است، همه و همه موانع پیشروی کمونیسم طبقه کارگر در ایران است.  

برای خروج از وضعیت بحرانی حاضر، در مقابل مردم و طبقه کارگر، افق های  مختلف، توسط گرایشات اصلی غیرکارگری زیر، شکل گرفته است. افقهایی که اساسا بر کشاندن مردم ایران به استیصال، فقر، شورش کور گرسنگان، و به تسلیم کشاندن آنها بر متن گرانی سرسام آور و تحریم اقتصادی و پروپاگاند نظامی، متکی اند.

-         حفظ جمهوری اسلامی ایران و کمک اقتصادی – نظامی به آن برای شرکت در "مدیریت جهان". در راس این گرایش جناح تندرو جمهوری اسلامی قرار دارد که از شرایط حاضر، از تحریم اقتصادی و پروپاگاندهای نظامی اسرائیل و آمریکا، برای دامن زدن به عوامفریبی "ضدامپریالیستی" و "جنگ با دشمن خارجی"  و "مستضعف پناهی"، و راه اندازی تبلیغات وسیع ناسیونالیستی و میهن پرستانه٬ بیشترین استفاده را میکند. این افق با تکیه بر قدرت و دستگاه پلیسی و نظامی و دادگاه و قوانین، از حمایت بخشی از رقبا در صف بورژوازی جهانی، چین و روسیه، برخوردار است و در مقاطعی حمایت بخشی از اپوزیسیون، توده – اکثریت، را نیز همراه دارد. افقی که در مقابل موج اعتراضات نسب به گرانی و بیکاری و نفرت همگانی، اساسا بر ماشین سرکوب و اختناق متکی است.  

-         اصلاح و به سازش کشاندن جناح حاکم، و خروج از بحران موجود با رسیدن به نقطه سازشی بین دول غربی و جمهوری اسلامی. این افق توسط جریانات اسلامی "اصلاح طلب" و "سبز"، بر متن انشقاق درون حکومت، تلاش میکند که اعتراض و نفرت همگانی از شرایط حاضر را، بعنوان اهرم فشار برای "تغییر" به خدمت گیرد. این افق، حمایت ضمنی دول غربی و "طیف دگر اندیشان"، در مقاطعی حمایت بخشی از اپوزیسیون توده – اکثریت و طرفدران "پادشاهی" و بورژوازی پروغرب را بشکل تاکتیکی، همراه خود دارد. افقی که متکی به ایجاد  توهم نسبت به "دمکراسی" بورژوایی، و منتقد "مدیریت بد" دولت و "زیاده رویهای ولی فقیه" است. این گرایش خود قادر به شکل دادن به هیچ آلترناتیو متفاوت تری از جمهوری اسلامی نیست. این افق تنها بعنوان چاشنی در حاشیه گرایشات اصلی تر بورژوایی، برای "حفظ" جمهوری اسلامی و یا "رژیم چینح"، عمل میکند. گرایشی که بی هیچ تردیدی در مقابل افق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است.

-         افق "رژیم چینج"، به کمک ناتو و دول غربی.  گرایشی که رسما بر تحریم  اقتصادی و دامن زدن به فضای جنگی، متکی است، به توهم "دمکراسی" سازی به مدل عراق، لیبی و سوریه، در جامعه دامن میزند. این افق بر نارضایتی مردم از جمهوری اسلامی و با اتکا به توهم "کنار گذاشتن" جمهوری اسلامی به کمک دولتهای غربی متکی است. این گرایش که در راس آن دولت آمریکا، ناتو و دول غربی قرار دارند، بورژوازی پروغرب و  بخش اعظم اپوزیسیون بیرون حکومتی، چپ و راست، را همراه خود دارد. افق و گرایشی که اساسا بر به استیصال کشاندن مردم، طبقه کارگر و تمکین و رضایت آنها به هر "آلترناتیو" قومی، ملی و مذهبی، و هر سناریو سیاهی برای جایگزینی جمهوری اسلامی، سرمایه گذاری کرده است.

در مقابل تمام گرایشات فوق و افقهای تغییر آنها، افق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ایران است. این افق اساسا توسط طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه در مقابل جامعه قرار گرفته است. گرایشی که تلاش میکند که در شرایط حاضر، در مقابل سایر افق های "حفظ "، "اصلاح" و "رژیم چینج"، مقاومت کند و صف  مستقل خود را شکل دهد. این گرایش که بیشترین صدمات را از به استیصال کشاندن مردم زیر فشار فقر و گرانی و بیکاری، میخورد، برای ایجاد بنیادی ترین تغییر از طریق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به نیروی طبقه کارگر متشکل و آگاه، متکی است. سرنگونی که به سرعت شرایط را برای پیشروی یک انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم، فراهم میکند. یکی از ملزومات پیروزی این گرایش و حاکم کردن افق خود،  مبارزه بی امان علیه سایر افق های راست و ارتجاعی گرایشات دیگر است.

حزب حکمتیست، بعنوان یک نیروی متشکل  و کمونیستی، بیشترین تلاش را برای تقویت گرایش و افق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ایران، در دستور دارد. حزب حکمتیست پیروزی سوسياليسم و تحقق آزادى، برابرى، حکومت کارگرى را در گرو حاکم کردن افق سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ایران میداند.