TLogo


 

لباس چریکی- پیشمرگایتی به تن گارد آزادی ممنوع!
بعد مضمونی اختلافات درونی حزب حکمتیست (قسمت پنجم)
محمد جعفری

٢١ ماه مارس ٢٠١٢


گارد آزادی در دو سنت
از زمان تاسیس گارد آزادی توسط حزب حکمتیست، ما همواره با برداشت های مختلفی از آن رو به رو بودیم. می توان تفاوتهای این سنت ها را در لابه لای تبلیغات و تصویر و وظایفی که گارد آزادی باید انجام بدهد را دید. برداشتی آن را با تعابیر متفاوت ولی در ماهیت یکسان در امتداد سنت های مبارزه چریکی و پیشمرگایتی درک می کند؛ و دوم با مرزبندی با آن سنت ها، آن را نوع نوینی از ملیس مردمی در محل کار و زیست در دفاع از خود میداند. با این وجود تنها رفیق محمود قزوینی سه سال پیش نکاتی را در مورد تبیین خود نوشت و از آن پس دیدگاه های مختلف برداشت خود را در این مورد شفاف نساخته اند.


من از خیلی پیش انتقادات جدی از تبلیغات حزب حکمتیست پیرامون آن معدود اقداماتی دارم که هر از چند گاهی گارد آزادی انجام داده است. ملاحظاتم را اینجا و آنجا در مجامع حزبی جسته گریخته بیان نموده و بهر دلیل فرصت نشده آن را تا امروز مدون کنم. من با تمام مسائلی که به قلمرو مبارزه نظامی و از جمله به گارد آزادی در این برهه از تاریخ مربوط می شود، با برداشت طرفداران مشی چریکی- پیشمرگایتی از گارد ازادی مشکل جدی دارم.


در کشمکش اخیرما با رفقای منتقد سیاست رسمی حزب، یعنی نزدیک پلنوم 22 در ماه نوامبر2011 بودیم که فرماندهی گارد آزادی با آب و تاب اطلاعیه ای از حضور واحدی از گارد آزادی در سنندج که بنظر من غیر مستقیم میخواست فشاری بر جهتگیری "کارگر- کارگری" ما برای تسلیم شدن به سنت های پیشمرگایتی- چریکی این رفقا از جایگاه گارد آزادی است را اعلام کرد. برداشتی که برای فشار به حزب جهت منصرف شدن از رویکرد کاگری حزب، خود را پشت چسبیدن به گارد آزادی پنهان می کند. به امید اینکه در پلنوم 22 فرصت پرداختن به مبحث گارد آزادی پیش خواهد آمد و همانجا چکیده نظراتم که نقطه مقابل جهانبینی و مشتق چندم سنت ناسیونالیسم پشت آن گونه سنت ها است به اطلاع پلنوم می رسانم. ولی چون در پلنوم بحث بازنشد در این مطلب باید انتقاداتم را خطاب به جامعه و حزب مکتوب کنم.
بنظر من فعالیت های گارد آزادی در اکثر موارد هنوز در ادامه سنت های غیر کارگری- کمونیستی جریانات اپوزیسیون بورژوایی است. باید با صدای رسا گفت لباس سنت های (پیشمرگایتی – چریکی) آنان به تن گارد آزادی ممنوع!


برای نمونه هر شش ما یک بار واحدی از گارد آزادی جای حضور پیدا می کند. نوع کار آنها و نوع تبلیغات ما تقریبا فیکس هستند. اطلاعیه عملیات پنج سال پیش (با تغییر تاریخ) نگاه کنید عین امروز است: "گارد آزادی به مزدوران... هشدار داد و پس از انجام موفقیت آمیز عملیات سالم محل را ترک کرد. گارد آزادی به سلفی های زن ستیز هشدار داد". و...


در اذعان مردم هشدار وقتی معنی دارد که اگر طرف خود را تصحیح نکرد او را احضار کرد و اگر جواب احضاریه نداد نیروی هشدار دهنده چند نفر می فرستد او را دستگیر، بازداشت، محاکمه و زندانی می کند. در این مرحله اگر عناصر رژیم به هشدارهای گارد آزادی جواب ندادند، گارد آزادی چکار می کند؟ جریمه، محاکمه و یا زندان؟ تبلیعات بی پشتوانه در یک مدت طولانی باعث سبک شدن مبلغین آن می شود. گارد آزادی در این مرحله وارد عملیات و مقابله نظامی با جمهوری اسلامی نمی شود. در نتیجه باید بالانس بین ظرفیت کنونی آن و تبلیغات ما وجود داشته باشد. ادامه این گونه هشدارهای بی پشتوانه اجرایی در حال حاضر گارد آزادی و تبلیغات کنونی مایه تمسخر می شود. خیلی وقت است ما از این گونه فعالیت ها نیروی نمی گیریم. از نظر من این کاریکاتور کردن گارد آزادی است. بعلاوه نحوه تبلیغات ما بشکلی است که تصور شود گارد آزادی را برای مقابله با اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی سازمان داده ایم. جمهوری اسلامی که مادر جرم و جنایت است هر روزه آنجا حضور دارد و گارد آزادی تا وقتی جریانات سلفی ها و القاعده دست به جنایتی می زنند، هشدار نمیدهد. اما وقتی سلفی ها و القاعده دست به جنایتی می زنند تبلیغات گارد آزادی شروع می شود:"مردم بوسیله گارد آزادی از خود دفاع کنید". این تصویری می دهد که ما ضد اپوزیسیون ضد حکومت فعلی هستیم! من متوجه هستم نیت مبلغین گارد این نیست، ولی باید درست تبلیغات کرد.


سلفی ها با توسل به مساجد، سنت های ارتجاعی مذهبی و مردسالاری روزانه در محلات شهر و روستا فرهنگ لجنزار اسلامی ترویج و اعمال می کنند. در مراسم ازدواج، جشن تولد، نامگذاری، ختنه سوران، تعزیه و... سنت های خود را رسوخ خواهند داد. باید نیروی کارگری- کمونیستی هم در محلات شهر و روستا روزانه حضور داشته باشند که در مکانیسم های جامعه با توسل به دستآوردهای بشر در زمینه های حقوق بشر، حقوق کودک، حقوق زن و... آن فرهنگ و رفتار را چالنج کنند. می توان در زمین واقعی مبارزه طبقاتی در محلات شهر و روستا، با تکیه به پایگاه طبقاتی کارگر و تناقض هر نوع مذهب با این طبقه، با تمام اهرم های مبارزه طبقاتی و فرهنگ مدنی به جنگ فرهنگ لجنزار اسلامی رفت و مانع سلفی ها شد. هر جنبشی اهرمهای دارد. دست بردن به ریشه تضاد منافع کارگر اعم از مسلمان و کافر، مدرن و متحجر، کرد و فارس با سرمایه داری اهرم جنبش ما است.


این چه اهرم مبارزه ای است که چند نفر یک سال یک بار با سر و صورت پوشیده در یک محل بمدت یک ساعت ظاهر می شوند و تا سال بعد اثری از آنها نیست؟ این معالجه درد بی تشکلی کارگر و مردم جامعه نیست، این مسکنی است ناسیونالیست ها بخورد جامعه می دهند که گویا اشکال ندارد کارگر تشکل، سازمان علنی و محلی جهت چالنج جنبشها دیگر در محل ندارد. مردم شهر خیالشان راحت باشد! گارد آزادی هر شش ماه یک بار با سرپوشیده در یک محل در هوای تاریک شب دست به شعارنویسی و پخش اعلاعیه می زند!


گارد آزادی حلقه چندم سلسله فعالیت نهضت جنبش کمونیستی و کارگری ما در جامعه است. قرار بود این نهاد یکی در کنار سایر عرصه ها باشد. ولی سنت دیرینه غیر کارگری، آن را وسیله حاشیه ای کردن عرصه های دیگر کرده است. مطرح کردن وظایف گارد در این زمینه ها حاوی این پیام است که اشکالی ندارد روزانه در نهادها و مکانیسم جامعه وارد سازماندهی مبارزه با ظلم و ستم شد، مردم دیدید گارد آزادی در فلان محل اطلاعیه پحش کرد و شعار نویسی کرد؟ این در انتظار نگه داشتن طیف های زیادی از مردم به امید ناجی و شریک نکردن آنها در مبارزه ای است که فقط توسط خود آنها امکان پذیر است. سنت چریکی و پیشمرگایتی چپ حاشیه نمیخواهد جامعه به این میادین برود و برای فرار "از نظر خودش راه میان بر" با سنت جنبشهای دیگر، با قرص مسکن گارد آزادی متوسل می شود! این گونه برداشت مردم را از هر دو ارکان مبارزاتی محروم می کند. سالها است هر گاه می گویند "گارد آزادی به عوامل و عناصر رژیم هشدار ( بی پشتوانه) داد و هیج ستنی در جامعه عوض نکرده است، سیمای نیروی را تداعی می کند که اولا تمام اجزایی مبارزه طبقاتی را با هشدار دادن و شعار نویسی؛ و دوما تمام دشمنان کارگر را با رژیم خلاصه می کند. نیروهای بورژوایی سرنگونی طلب به این نوع فعالیت دامن میزنند. خیر این گونه تبلیعات چقدر به کیسه کارگر می رود بیش از آن به کیسه سنتها امثال پژاک می رود.
وارونه کردن خاصیت گارد آزادی
در کردستان تصاویر و داده های چند

جانبه از کاربرد مبارزه مسلحانه و نیروی نظامی وجود دارد که اغلب منتج از سنت های ناسیونالیسم بوده و بر ضد کارگر عمل می کنند. اولین شرط قدرتمند کردن مردم، عوض کردن این تصاویراز آن مبارزه مسلحانه غیر قابل تعمیم ناسیونالیستی است. اشخاصی که مثل من در کردستان سالها پیشمرگ بودیم، شاهد هستند که مردم چگونه مرا اگر بیست نفر بودیم صد نفر و اگر صد نفر بودیم پانصد نفر وانمود می کردند. ما انسانهای مثل خودشان را قهرمان، فولاد و افسانه می پنداشتند تا با آگاهی و دلسوزی وارونه، با بزرگنمایی ما ناتوانی و ضعف مفرط خویش را التیام ببخشند و توجیه نمایند. ما بجای اینکه علمی و حقیقی به نقد آن بینش مذهب گونه (بلیط بخت آزمائی می خرند تا از زندگی فلاکت بار خود خلاص شوند) بپردازیم و سر چشمه قدرت مردم را به آنان نشان بدهیم و هر کسی در دفاع از حق خود فریاد بزند "من اسپارتاکوس هستم" و عملا کاری کنیم بیست نفرما صد نفر شود، با اغراق کردن آنها کیف می کردیم. روش ما انرژی مردم را آزادی نمی کرد. اگرآگاهی طبقاتی را بر دلسوزی و پراتیک انسان جاری کرد، نه ما فولاد و افسانه و نه آنها نحیف و... بوده وهستیم. هنوز این سنت مانع آزادی نیرو و انرژی مردم در مقابل ظلم و ستم است که در پشت برداشت مورد نقد ماعمل می کند.


هر شهری هزاران انسان امثال ما دارد، ولی این سنت، ابزاری در دست این انسانها نمیگذارد تا خود وارد میدان شوند و همیشه منتظر ناجی پشت کوه و به امید کسی دیگر خود را بی وظیفه می دانند. شیوه فعالیت کومه له، حزب دمکرات و خود ما هنوز با هارت پورت به این ساده نگری بجای برخود علمی، مادی و سنجیده دامن می زند. جاذبه افق سنت های ناسیونالیستی که در پیشمرگایتی منعکس است، بر نود در صد تصاویرمردم و علاقه مندان به فعالیت در گارد آزادی در کردستان هنوز سیطره دارد. باید به این وارونگی پایان داد. بنظر من اگر گارد آزادی را در این مرحله تماما از نقشه سیاست حزب حکمتیست حذف کنیم، ضرر آن کمتر از این است که آن را در ادامه آن افق و سنت ها سازماندهی کرد.


نیروهای بورژوایی ناراضی جامعه، بسان برادران در قدرت خویش، مردم را از پی بردن به ریشه و سر چشمه بد بختی خویش و پیدا کردن راه علاج پایه دار و قطعی گمراه می کنند. آنها بخاطر ضربه نخوردن پایه های مناسبات نظام کنونی، توان گفتن کل حقیقت را به مردم ندارند و از قدرتگیری آنان هراس دارند. جامعه را با امید واهی به ناجی شانسی و مبهم؛ روزی امید به آمریکا، روزی امید به جنبش سبز و بخشهای از خود حکومت و غیره عادت داده اند. اگر چپ ضد امپریالیست توهم زیاد به امریکا ندارد بدین معنی نیست که از مدار توهم به ناجی خارج شده است. توهم به نیروهای موهم پشت کوه پیشمرگایتی، چریکی و گارد آزادی در پشت مرزها جای آن را گرفته است. اگر چه خیلی از عرصه ها و وظایف گارد آزادی را هنوز شفاف نساخته ایم، ولی از منظر طبقه کارگر یک مساله بسیار روشن است: گارد آزادی هر چه باشد در امتداد سنت های مبارزه پیشمرگایتی و چریکی پشت کوه ها نیست.


عبارت "گارد آزادی" در ایران چه معنی دارد؟
کلمات و عباراتی طی پروسه تاریخی در جامعه وزنی پیدا میکنند که منظور مصرف کننده هر چه باشد مردم آن را با تعاریف و برداشت خود معنی می کنند. عبارت "گارد " در کشور ایران و در ادبیات سیاسی تداعی کننده دفاع نظامی، اقدامات نظامی و مسائلی از این دست است. استعمال گارد آزادی هنوز تداعی کننده جنبشی مثل انتفاظه در فلسطین نیست، باید چنین شود. در نتیجه در فضای فعلی ایران و تا آن روز، متوصل کردن فعالیت توده ای، مدنی و جماهیری مردم با فعالیتهای که تداعی کنند اقدامات نظامی باشد باعث محافظه کار، مخفی کاری و محدودیت دامنه آنها خواهد شد. تبلیغات ناموزون "گارد آزادی- گارد آزادی، دفاع نظامی زود رس به نظر متبادر میکند. این مفهوم ظاهرا رادیکال است، اما در پراتیک نزد مردم دامنه عمل مستقیم آنها در توازن قوای موجود محدود خواهد کرد. در نتیجه در حال حاضر تنها آن دسته از فعالیت های را باید با گارد...انجام داد که بوسیله سایر سازمانهای مدنی انجام پذیر نیستند و تنها از عهده نیروی گارد آزادی برمی آید. باید تنها کسانی که توانایی دخالت در مبارزه عمومی مخفی-علنی ندارند را در گارد سازماندهی کرد. نه ده نفر که توانایی فعالیت در گارد آزادی را دارند فعال کرد و صد نفر دیگر را منفعل.

هر جای که قرار است تشکل وسازمانهای که مبارزه قانونی و علنی می کنند تاسیس کرد، گارد آزادی را نباید وارد معادله کرد. فعالیت توده ای را نباید در نظامی ترکیب نمود، چون باعث محافظه کاری آن مبارزات خواهد شد. فعالیت گارد آزادی را کسانی با جنبش انتفاظه در فلسطین مقایسه می کنند. در حال حاضر من این مقایسه را درست نمی دانم، زیرا در فلسطین سنت های کومله، حزب دمکرات و پژاک وجود ندارد. تحرکات نظامی در فلسطین در امتداد جنبش انتفاظه است؛ ولی در کردستان مبارزه نظامی در ادامه سنت های کومله، حزب دمکرات و پژاک است. تا وقتی رابطه گارد با جمهوری اسلامی در فاز کنونی باشد، متوصل کردن فعالیت توده ای، مدنی و جماهیری مردم که به او مربوط نیست، اختلال وظایف گارد آزادی با تشکل های است که چهره نظامی ندارند و نباید داشته باشند. مبارزه مسلحانه از سر سنت های گذشته نسخه انزوا و شکست آن است.

سروسامان دادن به گارد آزادی
اساسی ترین وظیفه گارد آزادی در امروز به 3 قسمت تقسیم می شود که باید هر کدام از هم تفکیک نمود. ما به این دسته بندی کردن جهت سروسامان دادن به این ارگان مختلف الجهت نیاز داریم. در قسمت مربوط به فلسفه ضرورت وجودی آن، نباید بحث آرایش و چگونگی تشکیل عملی و فنی آن را مانع دفاع از ضرورت آن کرد. در قسمت آرایش و دستور العمل و چگونگی تشکیل عملی و فنی آن هم نباید وارد بحث (تعریف و تمجید) از ضرورت فلسفه وجودی آن شد، بلکه عملا و واقع بینانه نگاه کرد که کدام اقدامات در دستور گارد آزادی گذاشت و موانع عملی و فنی را تشخیص داد و آنها را از سر راه رفع نمود. بفرض اینکه حزب پشتوانه تئوری ضرورت فلسفه وجودی آن را در جای دیگر(اسناد کنگره اول، کوروش مدرسی) روشن کرده است، من در این نوشته قصد روشن کردن و پرداختن به قسمت 2 یعنی آرایش و دستور العمل و چگونگی تشکیل عملی گارد آزادی را هدف قرار داده ام. کسانی که با تشکیل آن ناروشن هستند و یا آن را برای شرایط کنونی حزب مناست نمی دانند باید استدلالشان را شنید و به آن پاسخ داد. رفقای هستند آن را مناسب می دانند ولی نقشه عمل یکسانی برای رشد آن را ندارند که چگونه آن را ( از لحاظ عملی، نظری، برنامه و تئوری) سازماندهی کرد. باید سعی کرد به یک سیاست واحد دست یافت. مساله پروژه اجرای و عملی آن در مقیاس ایران است. این بخش دیگر با بحث مسائل نظری آنجام پذیر نیست و باید عملا آن را حل کرد که چگونه باید گارد آزادی سازمان بدهیم. در جواب به رفقا و کسانی که با تشکیل آن مخالف یا ناروشن هستند یاد آوری مولفه های زیر لازم است:


الف. تشکیل گارد آزادی تشخیص نیروی را می رساند که واقعیت جامعه معاصر ایران را می داند. توضیح واقعیت و ویژگی های جامعه معاصر ایران در اسناد کنگره اول حزب روشن است که من آن را تکرار نمی کنم.
ب. برای تغییر این واقعیت خودش را آماده می کند و از پیش به جایگاه این نیرو واقف است.
پ. دخالت و عوض کردن جامعه بدون قدرت شدن امکانپذر نمی داند.
ت- تا همینجا طرح این سیاست و پروژه گارد آزادی به حزب ما چهره دیگری (مثبت) داده است.


اشکال مختلف تشکیل گارد
1- گارد آزادی در حال حاضر در فاز آماده سازی خود و جامعه برای نوعی دیگر از فعالیت هم مضمونی و هم سبک کاری در اشکال نوینی است که جامعه ایران نمونه این گونه فعالیت ها را بخود ندیده است. پایان این فاز و ورد به مرحله عالیتر توسط حزب اعلام می شود.
2- گارد آزادی داری سیاست منعطفی چه در مورد آنجام کارها و چه در انتخاب محل تشکیل آن است. در این مرحله (فازاول) در یک منطقه ممکن است نزدیک به تکمیل شدن پروسه تشکیل و در دیگر مناطق دوره ابتدایی و آغاز به کار او باشد.
3- گارد آزادی می پذیر از روز اول و در مرحله مقدماتی (کنونی) دارای تمام خصائل کامل یک گارد مورد نظر حزب نیست و در یک پروسه یکجا کوتاه مدت و جای بلند مدت آن را کسب می کند.
4- هر کدام از سیاست ها و تاکتیک های گارد در عمل با واقعیت مبارزه مردم آن منطقه جور درنیاید توسط حزب از دستور خارج می شود و بدیل شایسته بجای آن، سیاست ها و تاکتیک های منطبق با شرایط و واقعیت جایگزین می شوند.
5- وظیفه گارد در سطح کلی بسیار متنوع و چند جانبه است که حزب مسئول روشن و معیین کردن همه عرصه های آن است. اما هر واحدی تنها یکی یا دو تا از این پروژه عظیم، متنوع و چند جانبه را در دستور عمل خود می گذارد.
6- در این فاز، اقدام نظامی به معنی کلاستیک در دستور گارد نیست، اما گارد حق دفاع از خود در حین ماموریت ها و جوله های سیاسی-تبلیغی در هر منطقه که فعال است را دارد.
7- گارد آزادی از نیروهای مزدور رژیم و هر نیروی مسلحی میخواهد از رو به روی شدن با واحدهای گارد آزادی در حین جوله سیاسی- تبلیغی خود داری کنند و مانع کار آنها که اساسا کار تبلیغی- سیاسی در میان مردم است نشوند. گارد موضعگیری خود را با شفافیت تمام به جامعه اعلام کرده است که قصد نظامی کردن فضای جامعه را ندارد. اما در عین حال هر نیروی در حین مانوریت تبلیغی- سیاسی و اجرای مانع فعالیت چه مردم و چه گارد آزادی شوند جان خود را به خطر می اندازند.
8- بطور مشخص سیاست ما نظامی کردن فضا جامعه نیست و خود به استقبال شروع کار نظامی نمی رویم. اما در وقتی از طرف رژیم و احزاب سیاسی اسلحه وارد معادله سیاست شده است، یک نیروی نظامی مردمی هم باید دارای قدرت نظامی دفاع از امنیت خود باشد. وقتی این نیرو برای حمایت از مردم اسلحه حمل می کند، قانونمندی حمل اسلحه بگونه ای است که باید آن را حفظ کرد. باحمل اسلحه، فاکتور دیگری وارد معادله می شود، این سیاست پیروی کردن از اصول نظامی به دنبال دارد.


نوع فعالیت های گارد آزادی
حزب میداند وقتی که اسلحه وارد سیاست در ایران شده است او هم نمی تواند یک جانبه آن را از دور خارج نماید. گارد آزادی جوابی به این نیاز است. با وجود اینکه یک نیروی با چهره نظامی است، ولی در این مرحله اساس فعالیت او اساسا مانور، آماده سازی، گشت تبلیغی و نمایش قدرت و حفظ چهره نظامی حزب در دفاع از امنت، حرمت و آزادی مردم از دست درازی دولت و احزاب بورژوای است. این سیاست و تبلیغات عمومی حول آن هنوز به معنای وارد شدن گارد به مرحله فعالیت مسلحانه صرف با نیروهای مزدور رژیم نیست. در حال حاضر فقط در کردستان امکان اقدام مانور و عملیات علنی گارد آزادی داریم که با تلفیقی از شرکت فرماندهان علنی حزب و گارد آزادی دست به گشت علنی بزند. در سایر مناطق ایران بستگی به نیروی و شرایط آن منطقه دارد. هر جای این امکانات فراهم شد آن را تشکیل خواهیم داد. سیاست ما در یک منطقه بمعنای کپی کردن آن در مناطق دیگر ایران نیست. ضمن استفاده از الگو و تجارب واحدهای دیگر، هر واحدی در شرایط ویژه آن واحد و منطقه مستقلا با وزن و توان خود به انجام وظایف می پردازد. کسانی که دست اندارکار مبارزه کارگری، توده ای و عمومی هستند با کار نظامی فرق می کند و گارد آزادی مرزهای بین این عرصه ها را مختلط نمی کند. گارد همیشه تابع موازین و اصول و مقرارات حزب است. حق و حقوق اعضای گارد آزادی بر اساس برنامه و اساسنامه حزب شامل کلیه حق و حقوق شهروندی و جهانشمول انسان است.


گارد آزادی هیچ گونه فعالیتی که خود یا مردم به خطر و ریسک کردن بیاندازد در دستور نمی گذارد. یعنی وزنه ای که نتواند بر دارد را بلند نمی کند. هیچ حرکتی که با روند مبارزه کارگری، توده ای و عمومی مردم تناقض داشته باشد انجام نمی دهد. هر جای بتواند و لازم باشد بمنظور تسهیل مبارزه مردم و جهت رفع موانع، با نقشه و برنامه ویژه مجرمین و عوامل رژیم که مزاحم مردم هستند مجازات می کند. گارد پیشاپیش از همه عناصر جمهوری اسلامی میخواهد از رویا روی با مردم و باگارد خوداری کنند، در صورت توجه نکردن و تکرار جرم گارد بنا به توان و شرایط دست به عمل مناسب دیگری می زند. نوع موازین مجازات بر اساس " موازین محکمات" برنامه حزب در صفحه 57 است. لیکن تا مناطقی آزاد در دست ما نباشد که در دادگاه های رسمی، قانونی و علنی این مجرمان بر اساس این موازین محاکمه شوند، حزب خود ممکن است الترناتیو تنبیه های مانند احضاریه و ابلاغیه های گارد صادر کند. مجرم را دستگیر و درمدیای و یا در محل به مردم معرفی و یا جریمه کند. موارد مجازات باید از قبل توسط حزب تائید شده باشد و هیچ واحدی از گارد نمی تواند بدون حکم حزبی متهم و مجرمی را مجازات کند.


اقداماتی که گارد آزادی از آن خود داری می کند
سنتهای طبقات و احزاب دیگر مردم را با انتظار کشیدن و امید به ناجی غیر از خود عادت داده اند که باید خیلی با دقت مواظب باشیم که هیچ حرکتی از جانب گارد آزادی باعث ادامه حاشیه ای کردن مردم نشود، بلکه بیداری مردم و قدرت گیری آنها در مبارزه روزانه را تقویت کند. هر اقدامی تلویحا وانمود کند که تظاهرات، تحصن و اعتصاب کردن کم اهمیت است و دیگر لازم نیست، چون گارد آزادی آمده و جای آنها را پر می کند مردود است. گارد آزادی در روند سازماندهی مبارزات کارگری، توده ای و عمومی مردم با اسم و رسم مستقیما شرکت نمی کند. یعنی روند مبارزه کلاسیک توده ای مردم با رژیم را از استانداردهای بین المللی مانند تظاهرات، تحصن و اعتصاب بدلخواه خود وارد فاز زود رس نظامی نمی کند. فعالیت های گارد آزادی مانع یا الترناتیو روند اشکال مبارزات کنونی مردم با رژیم جمهوری اسلامی نیست. گارد آزادی غیر مستقیم بشکل دیگری به پیشرفت این پروژه ها کمک می کند. گارد جامعه را بطرف فضای نظامی سوق نمی دهند، برعکس برای حفظ جامعه مدنی تشکیل شده است که هر وقت مردم خواستند از آن جهت حفظ امنیت خود از آن استفاده می کنند. گارد آزادی زمین و زمان و همه چیز را در دستور خود قرار نمی دهد. فعالیت های هر واحد باید بسیار ساده و مشخص باشد و از اقدام پیچیده خود داری می کند. گارد آزادی فراخوان، اطلاعیه و هشدار بی پشتوانه صادر نمی کند و ادعای کارهای که نمی تواند آنجام بدهد را ندارد. چون هشدار بی پشتوانه ظرفیت و توانایی واقعی موجود گارد را بی قرب می کند.

مردم به این نیرو حساس هستند. هنوز آن را در تداوم سنت های مبارزه سابق می دانند. از این رو باید هر حرکت او بسیار سنجیده و با حساب و کتاب باشد. گارد هارت و پورت را جایگذین تلاش برای تاثیر گذاری واقعی نمی کند. اگر نیروی هست و بنابه هر دلیل در سایر مکانیسم جامعه نمی تواند شرکت کند و یا کارهای هستند توسط آن سازمانها عملی نیستند، باید آنان را در گارد سازماندهی کرد و آن سری اقدامات را در فصل معین با شعار در خور توان با محاسبه درست به او سپرد. در غیر این صورت باید آن را مثل نیروی که برای زمان درست خود نگهداری می کنیم به آن نگاه کرد. چه مجبوریم خود را در چنان موقعیتی... قرار بدهیم؟ آن کاری بکنیم که از عهداش برمیآیئم. به کی طلب کارهستیم؟ گارد آزادی در جای درست می تواند نقطه قوت ما باشد. در غیر آن صورت با سبک چریکی- پیشمرگایتی به عکس خود مایه کاریکاتور شدن آن خواهد بود.

آیا کارگر به حزب مسلح احتیاج دارد؟
آیا اصولا طبقه کارگر مجاز است دست به اسلحه ببرد؟ اگر پاسخ شما آری است، در چه شرایطی باید به مبارزه نظامی دست برد و فرق این عرصه با سایر عرصه های مبارزه کارگری در چیست؟ در متن کدام شرایط ، مبارزه نظامی ضروری است، در کدام جوامع و شرایط تولیدی رشد می کند، کدام نیروهای اجتماعی بیشتردست به این ابزارمی برند و این عرصه برای کدام طبقات اجتماعی مناسب است و هر کدام چه هدفی از آن دارند؟


1- ابتدا باید دو مساله را از هم تفکیک کرد: یکی حق خدشه ناپذیر مردم از دستبردن به اسلحه در دفاع از خود در مقابل ظلم و ستم است؛ و دوم شرایط، زمان و مکان مناسب برای استفاده از این حق میباشد که بعکس خود تبدیل نشود. از نظر اصول حقوق پایه، حرفی در این نیست که مردم همیشه حق دارند علیه هر دولت و نهادی که ظلم را بر آنان رو دارد دست به اسلحه ببرند. من با این فرض به بحث حاضرمی پردازم و هدف، سبک سنگین کردن زمان مناسب استفاده مردم از این ابزار از منظر منافع طبقه کارگر است. لیکن خاصیت و تاثیر دست بردن به اسلحه با صرف اعتراف به حق مردم در استفاده از آن قابل توضیح نیست. این مساله ای در قلمرو قوانین محاسبه ی درست، تشخیص توازن قوا بین مردم و حکومت، هماهنگی با سایر عرصه های مبارزه در جغرافیایی معین و زمان و مکان مناسب است.


2- مبارزه میلیتانسی و نظامی فقط مختص نیروهای اپوزیسیون رادیکال نیست بلکه نیروهای که خواستگاه کارگری ندارند و بجای تقسیم طبقاتی جامعه به کارگر و بورژوا، استثمارگر و استثمار شونده، آن را به اشغالگران خارجی و خودی تقسیم می نمایند نیز طرفدار پرو پا قرص مبارزه مسلحانه هستند و تاریخا توانسته اند تصویری کارزماتیک به این عرصه بدهند. نیروهایی که در جامعه شهری و سرمایه داری به این عرصه متمایل هستند اغلب اقشار عصیان زده، ناتوان و نا امید از بسیج عمومی در مقابل ظلم و ستم، درمانده در تعریف اشکال متنوع توده گیر مبارزه جماهیری دنیای معاصر هستند. اقشاری که پایگاه طبقاتی دهقانی غیر شهری دارند از این طریق بیشترازمناطق صنعتی که تولید و باز تولید سرمایه داری حاکم است ،خود نمایی می کنند. هر جای شیوه تولید سرمایه داری غالب شده، این شکل از مبارزه هم کم رونق و رو به انقراض نهاده و یا در اشکل کمیک در حاشیه جامعه جریان دارد. آنانی که دستشان از تولید و نهادها و مکانیسم اصلی جامعه و مبارزه مدنی- اجتماعی کوتاه شده و به بستر نیروهای اصلی جامعه وصل نیستند، بیشتربه آن روی می آورند. در کشورهای دارای نزاع ملی- قومی و مناطق تازه توسعه یافته و روستایی و غیره شهری، مشی مبارزه مسلحانه بیشتر از مناطق توسعه یافته رواج داشته و دارد. اهداف نظامی آنها برعکس اهدافی که ما برای گارد آزادی تعریف میکنیم، پاکسازی سرزمین از وجود اشغالگران خارجی، آزاد سازی کشور از چپاول بیگانه وجلوگیری از به تاراج بردن منابع "ملت" است که ربطی به دفاع از منافع و حرمت و اتحاد طبقه کارگر ندارد. در خیلی موارد خود "ارتش رهایی بخش" ابزار دست استثمارگران است.


3- هر ابزاری وسیله مناسب یک کاری است و هر نیرویی در هر مرحله ابزارها و اهرم های مناسب را برای متحقق کردن اهداف خود بر میگزیند. در ایران، احزاب و سازمانهای اپوزیسیون غیر کارگری در درجه ی اول بدلیل شیوه و سنت فعالیت اجتماعی – طبقاتی شان؛ و نیز به دلیل اختناق پلیسی به مبارزه مسلحانه روی می آورند. مثل کسی که بدلیل ترس از رو به رو شدن و چالنج کردن ناهمواریهای زندگی به خودکشی روی می آورد؛ این اقشار هم از ترس پیچیدگی سازمان دادن مبارزه جماهیری، اعتصاب، تحصن، تظاهرات و... برای احقاق حقوق شهروندان شجاعت روی آوری به مبارزه مسلحانه را کسب می کند. آن را تقدیس می کنند و بهترین شکل مبارزه در هر زمان و مکان بر علیه دیکتاتوری می دانند. اینها ابزار و شیوه هایی... مانند اعتصابات، تظاهرات، ایجاد تشکل های کارگری، سد بستن علیه بیکاری، افزایش دست مزدها، برابری دست مزدها، مبارزه مدنی، مبارزه علنی و قانونی، آزادی زن، بیمه بیکاری، تضمین ایمنی و بهداشت محیط کار و غیره که اساسی ترین اولویت های مبارزه توده ای طبقه کارگر شهری در جوامع سرمایه داری هستند و هرازان و میلیونها انسان در شهر و محل زندگی کارگران، زنان، جوانان را ندارند. بخصوص فشار پلیسی و اختناق را تبدیل به تئوری توجیه سترون سازی مبارزه ی خود کرده اند. چون خواستگاه کارگری ندارند ابزار مبارزه کارگر با بورژوازی را نمی شناسند. برای اینان دو راه موجود است: یا به مبارزه ای که خود آن را مبارزه قهرآمیز مسلحانه می نامند متوسل شد و یا دست روی دست گذاشت و تسلیم شد. از این رو، این نوع مبارزه برای اقشار خرده بورژوای ناراضی غیرشهری، بازماندگان فرهنگ قبیله ای و ملیگرایان خواهان سهم بیشتر از حکومت مرکزی قرب و احترامی بیشتری از هر مبارزه دیگر دارد. " مبارزه برای بیمه بیکاری، تضمین ایمنی و بهداشت محیط کار، کیلوی بچند؟! کدام عرصه از این مهم تر که جان خود را در کف نهاد و برای آزادی خلق جنگید"؟ به سخن دیگر از منظر آنها عرصه های نامبرده تا زمانی ارزشمند هستند که در خدمت "عالی ترین" نوع مبارزه یعنی مبارزه مسلحانه باشند! مبارزه نظامی اقشار خورده بورژوای ناراضی تا به کارگری مربوط می شود، ربطی به منافع آنان ندارد. چون سبک کار این سازمانها با منافع و زندگی کارگر در تناقض است نمی توانند در سطح ماکرو جامعه را به کارایی مشی خود متقاعد کنند. این اقشار امنیت جامعه برایشان مهم نیست. کارگر باید به نوعی مبارزه کند که خود و خانواده را حفظ کند و باین خاطر مشتاق مبارزه انتحاری آنان نیست. کارگر چون زندگی و خانواده دارد نمی تواند بزند به کوه و یا مخفیانه دست مزد را افزایش بدهد، باید در همان محلی که کار می کند ابزار مناست مبارزه (تشکل کارگری) داشته باشد.


4- بورژوازی هیچ گاه از برداشتن اسلحه جهت سرکوب کارگران و مردم آزادیخواه ابا نداشته و دربه کار بردن زور علیه او تردیدی به خود راه نداده است. ظاهرا ضرورت داشتن نیروی نظامی برای حکومت و نیروهای بورژوائی مورد سئوال نیست. هیچ گاه از معایب اسلحه برای حفظ نظام نابرابر و تصاحب مازاد کار نیروی کارگرچیز بدی نگفته است. ولی بمجرد اینکه بحث مسلح شدن طبقه کارگر به میان آمد، ناگهان اسلحه اتوماتیک و فقط برای طبقه کارگر منشاء خشونت، منشاء هرج و مرج و باعث فضای نظامی و صد ها ضرر دیگر معرفی می شود!


بورژوازی دیکتاتوری در حاکمیت و بورژوازی دمکراسی طلب در اپوزیسیون باهم یک جانبه فرهنگی رواج داده اند که این تنها کارگر است که نباید دست به اسلحه ببرد و به حزب مسلح کمونیستی طبقه کارگر نیاز ندارد. آنها وجود حزب کمونیستی و مبارزه سیاسی-انقلابی وی را باعث ناامن کردن محیط طبیعی برای مبارزه کارگران می دانند و جائیکه ناچارا ازضرورت حزب کمونیست برای کارگر صحبت میکنند، تصورشان از حزب، حزبی بی اسلحه، بی نیروی نظامی و بی پرو بال و بی قدرتی است که پا را از خط قرمزی که سیستم سرمایه داری برایش تعیین کرده (تخریب پایه های مالکیت خصوصی) خارج نکند. حزبی بی دیسیپلین، بی سلسله مراتب، بی دندان و بی دفاع که با هر حمله پلیسی از هم بپاشد و رهبرانشان سر از زندان و سیاهچال ها در بیاورند. در این بینش طبقه کارگر باید همیشه با دست خالی، فاقد تحزب کمونیستی که در عالیترین حالت فقط با اعتصاب و مبارزه صنفی علیه منطق زور سرمایه داری مبارزه کند. در این بینش کارگر مجاز است به وسیله اتحادیه، سندیکا، طومارنویسی، آکسیون، تظاهرات، تشکیل مجامع عمومی و حتی به مسجد و کلیسا پناه ببرد غیر از تشکیل حزب کمونیست. بخصوص اگر حزب کمونیستی که معتقد باشد کارگر علاوه بر مبارزه صنفی در تمام عرصه های مذکور در شرایط روتین نسبتا نرمال، بلکه باید مبارزه سیاسی و حزبی برای دفاع از خود و بدست آوردن قدرت سیاسی در دنیای بشدت پیچیده معاصر مسلح هم باشد. مسئله نیاز حزب کمونیستی کارگر به شرکت در عرصه مبارزه مسلحانه بواسطه حزب اش (هر وقت که ضروری شد) کفر نابخشودنی است که باید هزار بار از آن استغفرالله کرد. حتی اگر حزب هم ساخت فقط در چهارچوب و طبق الگویی هایی که نظام سرمایه داری برای کارگران در نظر می گیرد مبارزه کند. هر چه هیئت حاکمه و دولت ها راجع به معایب اسلحه برای طبقه کارگر می گویند، منظور معایب اسلحه برای نیروهای غیر کارگری نیست تا مدام کارگر را بوسیله اسلحه بترسانند و مطیع نگاه دارند! کارگر که لازم نیست و نمی خواهد کسی را بوسیله اسلحه بترساند! تمام خاصیت ارتش و دیگر نیروهای نظامی برای بورژوازی و دولت های وی در این نهفته است که طبقه کارگر را خلع سلاح کنند و از دست بردن به اسلحه وقتی که لازم شد، بترسانند. در حالیکه تمام احزاب ضد کارگری مسلح هستند، طبقه کارگر بی دفاع و خلع سلاح باشد. خاصیت اسلحه برای دشمن باین خاطر است.


ظاهرا فقط باید طبقه کارگر از اسلحه بترسد، آن هم نه از اسلحه دست دشمن که همیشه بسوی وی نشانه رفته است، بلکه از اسلحه دست خودش باید بترسد! از اسلحه دست دشمن خیالش راحت باشد، چون ایشان می داند چگونه آن را به کار ببرد، ولی انگار کارگر با برداشتن اسلحه خود، از خود بیخود می شود. مبارزاتش آن جوهر وخاصیت آزادیخواهانه ی خود را از دست می دهد و انگار همه جای آشوب بپا می شود؛ هم جامعه و هم خودش را به نابودی میکشاند. معنی عملی این سیاست این است که کارگر غیر از اسلحه دست خود از اسلحه هیچ کسی دیگر نباید بترسد. همه حق دارند مسلح باشند و مسلح شوند غیر از حزب طبقه کارگر. اسلحه برای دیگران حافظ امنیت مردم است، ابزاری برای دفاع از منافع جمع است که همه لیاقتش را دارند، لیکن برای کارگر اسلحه باعث خشونت و ایجاد هرج و مرج می شود. از قرار معلوم حزب طبقه کارگرحق ندارد بنام جامعه از منافع تمام مردم در مقابل مشتی سود پرست و استثمارگر، مسلح شوند و از مردم دفاع کند. دولت طبقه حاکمه، ارتش، پلیس و ده ها ارگان مسلح دیگر تحت نام حفظ "امنیت جامعه" اما در واقع برای حفاظت از منافع سرمایه داران دارند. اما هر گاه حزب کمونیست بخواهد از بازوي مسلح حزب طبقه کارگر جهت قدرتمند کردن مردم، برای دفاع از خود در مقابل نیروی ضد مردمی که تنها با منطق زور قادر به حکومت کردن بر مردم هستند، سخن به میان آورند، هر چه لغت خشونت آمیز، جنگجویانه، بی سر و سامانی، هرج و مرج و هر توصیف آنارشیستی که در قاموس وجود دارد، خطاب به جامعه یاد آورمی کنند و به او نسبت می دهند. متاسفانه گرایش اپورتونیستی و پاسیفیستی در درون طبقه کارگر و در جامعه گاها این توصیف بورژوایی را از حزب مسلح کمونیستی به عاریه گرفته است. در کنار هر نام بردنی از نیروی مسلح، چند بار کلماتی که خشونت را بیان میکند به دنبال او خطاب به جامعه تکرار میکند. دادن این تصویر از حزب مسلح نه از طرف هیئت حاکمه و دولتش، بلکه بعضا از زبان بخشی از مردم و سازمانهایی که ظاهرا با کارگر میانه ی بدی ندارند (سیاست پاسیو) در برخورد، به حزب مسلح طبقه کارگر، نسبت داده می شود.
اما کارگر کمونیست برعکس، اهمیت پتانسیل نظامی حزبش را درک می کند. برای نمونه (مادرجونز) در کتابش در صفحه ١٧١ می نویسد : "معدنچی ها برای این شکست خوردند که به غیر از قانون چیزی در دستشان نبود، اما دیگران باتوم داشتند و آخرش هم باتوم پیش برد". معنی این جمله مادر جونز این است که برای اينکه دیگر "باتوم پیشنبرد" طبقه کارگر به حزب کمونیستی نیاز دارد که بموقع قدرت تسلیح کردن مردم را داشته باشد. آری کارگر به حزب مسلح طبقه کارگر احتیاج دارد.