TLogo


از وحدت طلبی تا وحدت اراده

امان کفا



"روزگاری به ذهن يك مرد غیوری فکری خطور کرد مبنی بر اینکه دلیل غرق شدن در آب، خیال وهم مردم به ایده ای جاذبه است. و اگر آنرا، نظیر تصوری خرافی یا مفهومی مذهبی، ازسرشان بیرون کنند، از خطر غرق شدن در آب در امان می مامند. او تمام زندگی خود را صرف مبارزه عليه این توهم به جاذبه کرد. عاملی که از نتايج زیان بار آن هم، شواهد و آمارهای زیادی بدستش رسیده بود."

در اختلافاتی که امروز در حزب حکمتیست بیان می شود، یکی از نکات گرهی خود را تحت عنوان "وحدت و وحدت طلبی" بیان کرده است. با همین عنوان سیاست های گوناگونی معرفی شده است و اعلام موافقت و مخالفت هائی هم حول آن مطرح شده است. با برداشت های گوناگونی که از وحدت طلبی می شود نتایج گاه بسیار عجیبی ابراز می شود. اینجا مسلمأ جای مناسبی برای بحث وسیع و همه جانبه از آن نیست، ولیکن نگاهی هرچند گذرا به آن می تواند بی فایده نباشد.

متد مارکس، با ارجاع به تاریخ نگارش مانیفست کمونیست، ایجاد اتحاد سیاسی گرایش کمونیستی در درون طبقه کارگر بود. تا نه در تخاصم و تقابل با سایر گرایشات درون جنبش کارگری، بلکه در کنار آنها، مبانی اختلاف و وحدت گرایش کمونیستی با سایر گرایشات درون جنبش طبقه کارگر را، معلوم کرده باشد.

بعبارتی دیگر اتحاد و وحدت طبقاتی را با سیاست بیان داشت، تا کارگران بمثابه یک طبقه ابراز وجود کنند. نقد برنامه گوتا، و ارائه مانیفست در آن زمان، گرایش معینی در طبقه کارگر را فرموله و آن را مجهز به برنامه کرد. بدون مشخص شدن اختلافات، بقول لنین اصلأ وحدت بی پایه است. بر همین اساس است که برنامه، باز بقول لنین نه هدفی در خود بلکه بیانگر سیاست است. برنامه را لنین سندى معرفی می کرد "که ديدگاه هاى اساسى ما را فرموله میکند، و نظرات سياسى فورى ما را دقيقا مشخص مى کند". وقتی در ایران هم، در جنبش کمونیستی برای اولین بار در دوره بعد از انقلاب، برنامه کمونیستی ارائه شد، بر این نکته تأکید شد که میتواند کوششی در همین راستا باشد. مضافأ اینکه راه از بين بردن تشتت و پراکندگى قبل از هر چيز، بايد در تلاش برای پایان دادن به تشتت فکرى باشد.
همه و همه جا می گفتند که چپی ها نمی توانند متحد شوند، و برسر یک حرف و یک جمله، از هم جدا می شوند و هزاران تکه و جناح می شوند. پاسخ چپی هایی که خود را بخشی از یک جنبش وسیع اجتماعی نمی دیدند، و هرکدام نیروی خودشان را تنها با اعضایشان می شمردند، برای تبدیل شدن به نیرویی در صحنه سیاست این میدانستند که سراغ همدیگر بروند و سعی کنند به هر ترتیبی "متحد" و "یکی" شوند. این خیال و توهمی بیش نبود. در دوره ای که چپ در ایران به دنبال وحدت می گشت، و "کنفرانس وحدت" با شرکت دهها سازمان را تشکیل می دادند، کمونیسم ما از وحدت صوری اجتناب کرد و اظهار داشت که سیاست مبنای وحدت است، نه جمع جبری هر آنکه خود را با هر تعریفی کمونیسم میداند و معرفی می کند! بر همین اساس و بر مبنای سیاست، این کمونیسم دست بکارشد و ارکان مبانی فکری و سیاسی را در دستور کار قرار داد، که از جمله به تشکیل حزب برسد. برنامه و سنت برنامه داشتن برای چپ و کمونیسم ایران، یکی از محصولات چنین تلاشی بود. در حقیقت مبنای وحدت، سیاست است و که بازتابش در تشکیلات متجلی می شود. برخلاف چپ سنتی، برای کمونیست ها، مبنا قرار دادن سیاست، اصلی داده و مفروض بود. در زمان تشکیل حزب کمونیست ایران، گرایشات متعددی حول سیاست ارائه شده در موافت با برنامه ای معین، گردهم آمده و وحدت شان هم در همان رابطه معنی گرفت. در همان دوره چپ سنتی، وحدت و اتحاد و تشکیل حزب را امری دست نیافتنی می پنداشت و مرتبأ با بحث هایی نظیر "پیوند با طبقه" و شکل گیری حزب را از درون طبقه، موانعی در مقابل ساختن حزب ایجاد میکرد. در نهایت حزب کمونیست ایران با گرایشات متعدد، که انعکاس جنبش و موقعیت آن در آن زمان بود، تشکیل شد.

چند سال بعد، در دوره ای دیگر، در پایان جنگ سرد و جنگ اول خلیج، نیز همانطور که بسیاری از ما بخوبی بیاد داریم در دوره احتلافات در حزب کمونیست ایران، همان متد عمل کرد. می گفتند که چرا از حزب کمونیست ایران جدا می شوید؟ شما که اکثریت هستید! و چرا تشکیلات را نگاه نمی دارید؟ همچنان باز هم سیاست مرکز ثقلی بود که تمایزات را آشکار می کرد تا وحدت بعدی را ممکن کند. بحث های حول کمونیسم کارگری و اثر "تفاوت های ما" منصور حکمت بروشنی بر این نکته تأکید می کند. در مقابل سنت تشکیلات داری (وحدت طلبی) ابراهیم علیزاده و همفکرانش همه بیاد داریم که گفتیم برای آنها سیاست ثانوی و تشکیلات اولویت است و این نوع اتحادها صوری و فرمال است. ابتدا بایستی سیاست را تعیین کرد و وحدت در این صورت ممکن می شود. سانتری قوی در آن حزب سعی بر این داشت که تشکیلات را نگه دارد، و سیاست را زیر فرش کند و اختلافات سیاسی را به بازی با کلمات تقلیل دهد.

این سنت تشکیلات داری همچنان ادامه یافته و تصور می کرد که با ایدئولوژیک کردن سازمان و حزب می توان وحدت را تضمین کرد و پایه های مادی اختلافات را فاکتور گرفت. در زمان جدایی ما از حزب کمونیست کارگری هم همین سنت عرض اندام کرد. در دوره اختلافات آن موقع هم گفتیم که حزب از گرایشات گوناگون تشکیل شده است و سنت های گوناگون دارد. در اختلافات شکی نیست، باید این اختلافات به جدل های سیاسی مبدل شده و به مصوبه بیانجامد تا در چهارچوب آن اتحاد معنی پیدا کند. در آن زمان، ابتدا توافق نامه ای نوشته و به امضای دفتر سیاسی وقت رسید و علنی هم انتشار یافت. اختلافاتی که در سطح دفتر سیاسی وقت مطرح بود، بایستی به ارگان بالاتر، کمیته مرکزی ارجاع می یافت. گفتیم که اصل بیان علنی و شفاف سیاست هاست و نباید به تشکیلات محدود بماند. به همین دلیل پست های تشکیلاتی را به آنها دادیم، تا سر آنها جنگ راه نیاندازند. کورش مدرسی که لیدر آن حزب بود، در پلنوم کاندید نشد و حمید تقوایی لیدر شد. اما آنها نیز که در آن موقع خواهان تغییر خط رسمی و مصوبات حزب بودند، ناگهان احساس قدرت کردند. برای همین ما خواهان برگزاری پلنوم شدیم، تا جلوی تحمیل سیاست "قطره چکانی" شان بایستیم، و از مصوبات دفاع کردیم. گفتیم به پلنومی که در دستور کار بود بیایید. سیاست هایتان را مدون کنید! بحث هایتان را در مجامع رسمی بیان کنید! و به توافقنامه ای که امضا کردید متعهد بمانید! و محافل درون دالان ها را منحل کنید. اما آنها زیر تمام توافقات زدند.

اساسا کنگره در دستور کار نبود، ولی آنها جمعی از آحاد را بنام نمایندگان برای کنگره فراخواندند. قرار گذاشتند هر عضوی در خارج کشور که بتواند خود را در روز موعود به محل کنگره برساند، صاحب رای باشد. مجمع عمومی اعضا حزب را بطور غیرقانونی و خودسرانه جایگزین کنگره نمایندگان تشکیلاتها کردند. انقلاب ایدئولوژیک براه انداختند و ما را کفرگو و مخالف آیه های آسمانی کردند. تحلیل شان این بود که ما "حجاریانی" هستیم و "ندای انقلاب در ایران را نمی شنویم" و .... برای اینکار استناد به هیچ مصوبه ای لازم نبود، همان فتواها کافی بود!

ایراد ما به آنها این بود که ما گرایشات متفاوت هستیم، و مبنای وحدت ما، نه در تحلیل، بلکه در اراده، یعنی حول سیاست و مصوبات ارگانهای رسمی است. و حاضر نشدیم این پرنسیپ را قربانی تشکیلاتداری و وحدت تشکیلاتی کنیم. و به همین دلیل اعلام داشتیم که دور زدن پلنوم را نمی پذیریم. سنت ما همان بود که امروز هست، سیاست مبنا است و باز هم با مخالفت سانتر طرفدار "وحدت طلبی تشکیلاتی" مواجه شدیم که بجای اصرار بر وحدت حول مصوبات، به وحدت افراد در تشکیلات راضی بود. در این وحدت طلبی کاذب، عدم اتحاد نه با رجعت به سیاست، بلکه در اشخاص متجلی می شود. کورش مدرسی به همین دلیل مظهر انحلال، و هزاران القاب دبگر معرفی شد، تا سیاستی که بیان می کرد را زیر فرش کنند.

با تشکیل حزب حکمتیست، هر آنچه که زمانی مفروض خوانده می شد را مدون و مصوب کردیم. گفتیم که در جنبش کارگری این ها فرض است و نیازی به اثبات و تدوین ندارد ولی این حزب هم بنا به شرایط تشکیلش، گرایشات گوناگون درونی اش، و برای آن که معیار را نه تحلیل، بلکه سیاست قرار دهد، اصل "تعدد نظرات و وحدت اراده" حول سیاست های مصوب را بایستی اساسنامه ای کند. چپ های سنتی هم که بنای احزاب و تشکل هایشان منتج از اعتقاداتشان و ایدئولوژی است، آنرا به تمسخر گرفتند که این بیان "عدم وحدت" است و تمامی سعی شان این بود که مرتبأ چنین تبیینی را "ذهنی و خیالی" معرفی کنند.

اینبار در اختلافات این حزب هم باز همان سنت کمونیستی را دنبال کردیم. گرایشی در این حزب با سیاستی مخالف خط رسمی حزب عرض اندام کرد، این اولین بار نبود، سابقه داشت و در چندین مرحله خود را ابراز کرده بود، ولی در مقابل سیاست رسمی تاب نمی آورد و عمومأ سکوت را انتخاب کرد، و شاید یکی از مقاطع تعیین کننده پلنوم پانزده این حزب بود و مصوبات آن پلنوم و تأیید آن متعاقبأ در کنگره چهارم جهت و خط رسمی این حزب را برای دوره ای مصوب کرد. سیاست معلوم شد و وحدت گرایشات حول آن و در آن چهارچوب ممکن شد.

بعد از کنگره، گرایش مخالف این مصوبات و خط رسمی شرایط را مناسب دید، ولی سعی اش بر تغییر سیاست رسمی ممکن نشد. یکی از عرصه های این اختلاف در رابطه با اختیارات تشکیلاتی کمیته کردستان بود. تصویری که در آن پلنوم ۱۵ به مصوبات انحامیده بود، بر اساس این بود که حزب در ایران ساخته شود و کمیته سازمانده و حدود و اختیارات آن، و کمیته های دیگر این حزب بر مبنای همان تصویر ساخته شدند. اینکه حزب علنی، و در خارج ، در حقیقت بخشی از یک واقعیت وسیع‌تر حزب را بیان می کرد. اعتراض و خواست بازگرداندن اختیارات به کمیته کردستان اعلام و نقطه کلیدی ابراز اختلاف با این تصویر بود که در پلنوم های قبلی و جلسات دفتر سیاسی نتوانست مصوب شود. اعتراضات مخالفت با خط رسمی و مصوب در عرصه های دیگر سرباز کرد و در مقطع پلنوم ۲۰ به اوج خود رسید. پلنوم ۲۱ بحث ها را شنید، و در آن پلنوم سنت سیاست پیروز شد به این معنی که قرار شد برای تعیین عمق اختلافات نیاز به طرح آن در سمینارهای حزبی و علنی است و پلنوم خواست تا زمان بیشتری برای ابراز این بحث ها داده شود. همه قرار ها و قطعنامه های پیشنهادی از دستور خارج شد و توافق شد که فقط به مصوبات تاکنونی پایبند بمانیم. این توافقی بود که صورت گرفت. پلنوم تصویب کرد که سیاست تا کنونی را تأیید می کند، و از نقش کورش مدرسی تجلیل کرد. قرار شد که طبق همان مصوبات عمل کنیم. اما مخالفین به کار خود ادامه دادند. دیگر، راه حلی باقی نمانده بود.

با تصویب طرح تغییر آرایش رهبری و بازگرداندن اختیاراتی تشکیلاتی به کمیته کردستان (برخلاف مصوبات پلنوم ۱۵ بدون ارائه تصویری همه جانبه) در پلنوم ۲۲ گفتیم که پست تشکیلاتی را به شما می دهیم و در اجلاس دفتر سیاسی بعد از پلنوم، برای عضویت در هیئت دائم کاندید نشدیم، تا جلوی جدال داخلی بر سر پست تشکیلاتی را بگیریم. و همانطور که در پلنوم ۲۲ اعلام شده بود، به کنگره برویم تا فرصتی دیگر باشد که بحث های شان را مطرح کنند. و فرصت دهیم تا در مجامع رسمی سیاست هایشان را ارائه دهند. اما باز به اتکا اهرم هیئت دائم، توافقات را زیر پا گذاشتند. و خارج از اختیاراتشان، سیاست های گرایش شان را بنام حزب اعلام کردند.

بدرستی نمایندگان موافق سیاست رسمی، طبق ضوابط اساسنامه ای زمام امور را در دست گرفتند و در پاسخ به اعتراضات رسیده، فراخوان پلنوم داده شد تا جلوی این بی سیاستی هیئت دائم گرفته شود و به زیرپا گذاشتن مصوبات حزب، و به شکایات از هئیت دائم رسیدگی شود. به این فراخوان پاسخ رد دادند. معلوم شد که تنها راه کنگره ای است که در دستور کار بود. تا دوباره وحدت را حول مصوبات ممکن کنیم.

ناگهان، هیئت دائم یاد پلنوم افتاد، و آنهم نه برای سیاست، نه در جواب به اینکه چرا به فراخوان اولیه پاسخ رد دادند و و به این اعتبار ارگان ها را دور زدند، و نه اینکه چرا به تشکیل هیئت برای رسیدگی توافق نمی کنند. فراخوان پلنوم در واقع کمپینی جدید بود برای تصرف تشکیلاتی با پرچم وحدت طلبی.

متأسفانه بار دیگر استراتژی کمونیستی، که برای جلوگیری از سکوت و فرار کردن از ارائه بحث و نظر در مجامع رسمی دنبال می شد، با سدی تحت نام "وحدت طلبی" مواجه است. این "وحدت طلبی" فقط در لغت با وحدت طلبی پلنوم ۲۱ یکی است. در آن پلنوم به اشتباه نه کل بحث هایی که صورت گرفت، بلکه فقط نتیجه پایانی آن، یعنی تصویب تأیید و تأکید بر سیاست و خط رسمی حزب، علنی و برای جامعه مطرح شد. باید از آن عملکرد و با علنی نکردن اختلافات سیاسی در رهبری حزب، با نقد فاصله گرفت. و به همین دلیل نباید امروز قبول کرد که تحت نام "وحدت طلبی" باز بجای تأکید بر سیاست شفاف و علنی، اجلاسی ( پلنوم یا کنگره) برگزارشود. نشست یا نشست هایی که نه در تائید یا رد هیچ سیاستی، بلکه تنها بر محور "تقبیج" جناح بندی صورت گیرد! جناح و خط سیاسی که گناه نیست، اصل است، عدم ارائه شفاف و مصوب نکردن آن در ارگان های رسمی ذیضلاح است که بایستی تقبیح شود.

امروز زمان برای جلوگیری از سناریو تکراری ایجاد غیرسیاسی و وقت هست. "وحدت" را در "پس گرفتن پلاتفرم هیئت دائم" جستجو کردن توهم است. سیاست و مصوبه اصل است. هیئت دائم نباید پلاتفرم خود را پس بگیرد، بلکه همانطور که گفته بودیم بایستی از طریق ارگان های رسمی و موجود آنرا مصوب کند و به خاطر اتتشار آن به نام کل حزب، از خود انتقاد کند. تصویب "تغییر ریلی" که هیئت دائم نه در کنگره، بلکه در میان جمع خود به تصویب رسانده، ایرادی ندارد، گناهی نیست. ایراد این است که این مصوبه را به نام کل حزب، بدون تصویب آن در کنگره رسمی اعلام کرده است. وحدت واقعی و نه صوری در همین است. که مصوبات را در ارگان های صلاحیتدار در هر عرصه ای رسمیت داد، در غیر اینصورت غیر اساسنامه ای و غیرقانونی و به معنی خلع ید از خود است.

امروز دیگر همه میدانند که دو حزب موجود است و خواست وحدت طلبی از راه پلنوم به همین اعتبار در بهترین حالت تنها بیانگر نیت خوب است، نیتی که در عالم واقعیت به آن می گویند تشکیلا ت داری، و ادامه همان سنتی است که ما حکمتیست ها برای آن کلی جنگیده ایم.

رفقایی که واقعأ خواهان جلوگیری از انشعابات و اغتششاتی هستند که بدون معلوم کردن سیاست، بیانگر همان سنت های چپ مالیخولیایی و مریخی است، نمی توانند با تکرار اینکه که وحدت کنید، اتحاد حزبی را تأمین کنند. اتحاد حزبی با گرایشات گوناگون، چه امروز و چه فردا در شکلی دیگر، تنها یک ضامن دارد. برسمیت شناختن گرایشات، برسمیت شناختن اختلافات، و بر هم اساس اصرار بر قبول
تعدد نظرات و وحدت اراده حول مصوبات و سیاست نه تحلیل در ارگان های ذیصلاح حزبی.

رفقا، پلاتفرم ارائه شده هیئت دائم و خواستشان برای تغییر ریل حزب را نباید از سر سهو و بی پایه دانست. باید نظر و تصویرشان را
شناخت و اجازه نداد که از ارائه دیدگاهشان طفره روند. این حق این رفقا ست. باید به آنها امکان داد تا برای نظرشان و جلب رأی برای آن تلاش کنند. این امر تنها از طریق کنگره ممکن است. در کنگره ای که این رفقا اطمینان خاطر داشته باشند که بحث هایشان شنیده می شود و سیاسی به آن برخورد می شود. این حق این رفقاست که سیاست رسمی این حزب را در کنگره به چالش بطلبند.

این امر نه از لطف به این یا آن رفیق، بلکه پایه و اساس برسمیت شناختن گرایشات و تعدد نظر در این حزب است. سؤال اینجاست که چه کنگره ای می تواند بهترین شرایط را برای این امر فراهم کند. انتخاباتی دوباره و تغییر سهمیه های تشکیلاتی؟ مسلمأ نه، چه بسا که هر تغییری امروز با هزار دلیل و بهانه می تواند باری دیگر، کل پروسه را ملغی اعلام کند و آنرا از اعتبار بیاندازد. چرا همان کنگره قبلی را معیار نگذاریم؟ پروسه کنگره ای که در پلنوم قبلی اعلام شده بود را چرا عوض کنیم؟

آیا بخشی از این حزب حق ندارد بگوید که همچنان که در مورد دفتر سیاسی عمل کردند، هیئت دائم سهمیه نمایندگان کنگره را با رأی جناحی می کند! و پس از تصرف دیپلماتیک تشکیلات، سیاست را اعلام می کند. تغییر در سهمیه های تشکلات حزبی از هر طرفی دال به رأی بری می شود. تشکیل کنگره با همان نمایندگان کنگره چهارم، تضمینی برای جلوگیری کردن از این تصویر رأی جناحی کنگره است. لااقل در سطح جامعه هرگز ادعایی مبنی بر رأی جناحی در کنگره چهارم این حزب نشده است و کل نمایندگان آن کنگره، و منتخبین آن در کمیته مرکزی نیز چنین ادعایی را مستند نکرده اند.

یک فرض که متأسفانه در فضای امروز بایستی تکرار کرد این است که مسلمأ هر مجمع و ارگانی منجمله کنگره حزبی، در صورت تصویب هر سندی، به معنی پیروزی آن جناحی است که ارائه دهنده و یا موافق آن سند است. و معلوم نیست که از کی این هم گناه شده است ! پلنوم ۲۲ که خط رسمی این حزب را مصوب کرد، پلنوم جناحی بود؟ پس چرا اگر کنگره پنج همین کار را کند، کنگره جناحی می شود! این ادعا پوچ است. جناحی نشان دادن کنگره ۵ با نمایندگان کنگره ۴ با چنین روشی سفسطه گرایانه است. کل چپی های مخالف این حزب، از روز اول می گفتند که حزب حکمتیست، جناحی است و چه همان موقع و چه امروز که دندان تیز کرده اند ما گفتیم که مارکسیسم جانب دار است، بی طرف نیست، و جناح ایراد نیست، و گفتیم که رأی را جناحی کردن سم و کشنده است. این هم بخشی از تاریخ مبارزه مارکسیست ها بود با سنت کهنه ای که در کومه له و چپ سنتی بود. سابقه مقابله مارکسیست ها با سنت رأی شکنی، رأی جناحی و حذف تشکیلاتی مخالفان سیاسی، بخشی از تاریخ نه چندان دور خود ماست. به این اعتبار، تشکیل مجامع بر اساس رأی و جلوگیری از ابراز رسمی سیاست است که جناح را غیر رسمی می کند، نه تصمیم دلبخواهی که تصویب هر آنچه با آن مخالف است را به جناحی بودن "متهم" می کند. کنگره پنجمی که بر اساس نمایندگان کنگره چهارم تشکیل شود، به همین دلیل فارغ از رأی جناحی و معتبر است.

من امیدوارم که رفقای این حزب، جدا از موقعیت و پست های تشکیلاتی، از کمیته مرکزی تا هررفیقی که خود را با این حزب می داند، اتحاد واقعی را دنبال کند، خواهان چنین کنگره ای شوند، که نمایندگی واقعی و موجود این حزب را دارد. و باری دیگر نشان دهیم که جنبش ما قدرت و اتحادش را نه فرمال و صوری بلکه با وحدت اراده حول سیاست مصوب برسمیت می شناسد و از وحدت پشت پرده و از جنس همان "کنفرانس وحدت" چپ های سنتی، فاصله بگیرد.


امان کفا

7 ژانویه ۲۰۱۲