TLogo


 

فنرفشرده ای که رها میشود !

ثریا شهابی

soraya_shahabi@yahoo.com

فیلم مستند "خواب ابریشمی"،  که در چهار قسمت منتشر شده است، گزارش مستند و تصویری است از یکی از مدارس دخترانه تهران. این رپرتاژ با گفتگوهایی که با محصلین این مدرسه انجام داده است، تصویر زنده ای از فاجعه زندگی، رشد و پرورش در محیطی که در آن قوانین اسلام بر شرایط رشد و پرورش کودکان حاکم بوده است، را منعکس میکند. دو نسل از کودکان و جوانانی که "اسیر" جمهوری اسلامی ایران،  متولد شدند. "برده وار"  پا به سن نوجوانی و جوانی گذاشته اند، و چند سالی است که به میدان آمده اند. نسلی که حرف میزند، می ایستد، نمی خواهد، و میپرسد چرا و تا کی؟ نسلی که  در هر جمله بیان احساسات و عواطف و تفکرش، با ساده ترین  یا هوشمندانه ترین کلام به شما میگوید که دروغ نگوئید، این سرنوشت مقدر من نبود و نیست، کسانی آن را برای من آفریده اند!  زندان اسلامی که برای من ساخته اید، نمورتر،  مخوف تر و مسموم تر از آن است که رنگ و لعاب بر دارد! و "فنری که سی سال به زور آن را فشرده نگاه داشته اید، در حال رها شدن است"!

این یک "رویکرد" سرراست و  واقعبینانه است نسبت به شرایط زندگی دونسلی که  تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، بزرگ شدند. اما گزارشاتی چون "خواب ابریشمی"، و خبرها و رپرتاژهای مربوط به  دستگیری و ضرب و شتم زنان و مقاومت هایشان، جریمه و محروم کردنشان از تحصیل به خاطر عدم رعایت حجاب و مجازات های نقض جداسازی جنسی، که اجزا دائم و روزمره  زندگی مردم در ایران است، تنها تصاویری نیست که در مورد شرایط رشد و پرورش نوجوانان در ایران، داده میشود.

"رویکرد" و تصویر دیگری وجود دارد، که توسط طیفی از روشنفکران قانونی، معترضین مجاز، و "کنشگران" حقوق زن، مقیم ایران یا خارج کشور، ترسیم میشود. میگویند که در ایران جوانان، دانشجویان و بخصوص دختران، به نسلی تعلق دارند که "رفتارها و هنجارهای سنتی" جامعه را به چالش میکشند! ادعا میشود که "جامعه ما همیشه یک جامعه سنتی بوده است" و وضع زنان، قدم به قدم و متناسب با فرهنگ و سنت حاکم، "که اسلامی است"، باید به پیش برود. و نسل معترض به میدان آمده، باید برای اصلاح نظام، اصلاحی متناسب با شرایط ایران، حاکمیت را به چالش بکشد!  

در پس کلمات شیک و ادیبانه "هنجار ها و رفتارهای سنتی"، که ظاهرا در ایران مانع اصلی در مقابل رشد و شکوفایی زنان است، یک ادعانامه سیاسی قوی خوابیده است. ادعانامه ای مبنی بر اینکه گویا آنچه که در ایران میگذرد، و آنچه که دو نسل از کودکان و جوانان و میلیونها دختر و زن را از ابتدایی ترین امکان حضور انسانی در جامعه محروم کرده است، "فرهنگ و هنجارهای سنتی" است. گویا سیستم زن ستیزانه و انسان ستیزانه اسلامی حاکم، نه فرآورده های مستقیم  حاکمیت یک آپارتاید جنسی سیستماتیک و سی ساله،  بلکه ماحصل تشعشعات "فرهنگ و اخلاق" مردم است. ظاهرا جوانان و دختران در مدارس و دانشگاه و محل کار و در خیابان و کوچه و محل و زندگی خانوادگی، گرفتار عقب ماندگی "ننه خانم" یا "آقا بزرگ"، اند! این ادعا، توهین آشکاری به سلامت روانی میلیونها شاهد زنده  حاکمیت سی ساله جمهوری اسلامی ایران است. 

جنگ دون کیشوتهای طیف "کنشگران" حق زن با آسیاب بادی سنت و فرهنگ حاکم، با شمشیر از نیام کشیده "اصلاح قوانین تبعیض آمیز"، قرار است واقعیت کریه، زمخت، قانونی، تحمیلی، مذهبی و اسلامی که  اسرا و قربانیان  "خواب ابریشمی" در مقابل چشم همگان میگذارند، را رنگ و لعاب بزند. میخواهند به نیابت از کسانی که در منگنه آپارتاید جنسی در ایران گرفتارند،  به وکالت همان دختران جوانی که به خاطر حجاب و رعایت شعائر اسلامی کتک میخورند،  وضع را "قابل تحمل و پذیرش" و البته "قابل اصلاح" اعلام کنند.  و نام این ریاکاری و تقلب آشکار را هم رویکرد "مثبت" و "غیرخشونت آمیز" میگذارند.

رویکری که تنها و تنها به همت اختناق حاکم، در حمایت این و آن آیت الله ناراضی و رئیس جمهور "مغضوب" یا  "مظلوم"، در میدان است. رویکردی که با در اختیار داشتن یک محیط فکری و فرهنگی رسمی محصور شده با سیم خاردار، مشغول راه انداختن انواع گفتمان ها و فعالیت های سیاسی در چهارچوب مجاز، است! 

کلمات زیبا و ژورنالیست پسندانه، "رفتارها و هنجارهای سنتی" قرار است دست دولت و حکومت و قانون و بسیج و اوین و قضات عالی مقام و وزرا و وکلا مجلس و رئیس جمهوری و ولی فقیه و بازجو و شکنجه گر و  ... تمام دستگاه حاکمیت،  را پنهان کند و آنها را بی گناه جلوه دهد. 

این طیف پتانسیل فکری نسل جوانی که قادر است، نه تنها "رفتارها و هنجارهای سنتی" جامعه بلکه، قراتر از آن مسببین تحمیل  زن ستیزی را هم به چالش بکشد، به خوبی می دانند. سرمایه گذاریشان نه بر "نادانی" این نسل استوار است و نه بر توهم نسبت به "صلابت فکری" خود.  این ها، تنها و تنها بر بی آلترناتیوی و استیصال جوانان، دل بسته اند.

مردم، زنان و دختران در ایران، هیولای کریه اسلامی حاکم بر مدرسه و دانشگاه و محل کارشان را به خوبی می شناسند. از نزدیک و در زندگی روزمره  آن را می شناسند. حنای منتقدین با "رویکری مثبت و غیرخشونت آمیز"، برایشان رنگی ندارد. مردم  داخل محوطه سیم خاردار کشیده شده و محصور، زندانبانان خود را به خوبی می شناسند. این نسل بیدار تر از آن است که خواب ابریشمی  عمیق قافله اصلاح طلبان ریاکار، به آن تسری پیدا کند.

به زبان خود میگویند که "فنری که سی سال به زور آن را فشرده نگاه داشته اند، در حال رها شدن است". فنری که با رها شدن کامل، نه تنها جمهوری اسلامی و قیامت روزی زمین اش، که مذهب بطور کلی، با خالق قصی القب، مفتخور، انتقامجو، و ضدزن و ضد زندگی را هم به زیر خواهد کشید.

به خاطر هر یک کودکی که هرگز در زندگی  قدم زدن در خیابان بدون هراس از تعرض دستگاه کثیف حکومت الهه بر زندگی اش برای رعایت حجاب و آپارتاید جنسی را  تجربه نکرد! به خاطر هر تک جوانی که بدون هراس از حراست و بسیج و دستجات لباس شخصی چاقو بدست، با دوستان مذکر و مونث خود معاشرت نکرد! به خاطر سوالها و چراهای میلیونها کودک و نوجوان و جوانی که نه تنها اجازه طرح شدن نگرفت، بلکه با  امر و نهی و سرکوب و اخراج و حراست و انتظامات... روبرو شد! به خاطر میلیونها جوان، محصل و دانشجو، دختر و پسری که در مقابل خود هیولای مخوف  آینده تیره بیکاری و بی آیندگی را می بیند! به خاطر پایان دادن به فاجعه حاکمیت انسان ستیز و شادی ستیز اسلام بر زندگی مردم، جمهوری اسلامی ایران باید برود!  

جمهوری اسلامی ایران باید برود. نسخه های بی مایه "اصلاحات" و "انتخابات" و "چالش حاکمیت برای اصلاح قانون"، نه در خدمت رفتن جمهوری اسلامی که برای نجات آن است. به خاطر کیفرخواست همه کودکان و جوانان، جمهوری اسلامی  ایران باید به زیر کشیده شود. به این طاعون باید،  به قدرت مردم، به قدرت نیرویی که کمترین منعفتی در حاکمیت و باقی ماندن کمترین ذره ای از تبعیض و بی حرمتی و فقر و بیکاری ندارد، برای همیشه پایان داد.

  ۶ اکتبر ۲۰۱۱