دریاچه ارومیه اعتراضات مردم و تلاش گروههای قومی
کم شدن آب دریاچه ارومیه٬ و خطر خشک شدن آن در آینده نزدیک نگرانیهای جدی برای
مردم منطقه ایجاد کرده است. این مساله تا هم اکنون جدا از مشکلات جدی محیط
زیستی٬ زندگی بخش وسیعی از مردم منطقه را دچار معضلات جدی کرده است. ادامه این
پروسه خواه از نظر تغییرات منفی جوی٬ مسائل زیست محیطی٬ خطر طوفان نمک که میزان
آن بالغ بر ٨ میلیارد تن تخمین زده میشود٬ و خواه به لحاظ از دست دادن شغل و
منبع درآمد و معضلات بزرگی که زندگی و معیشت مردم منطقه را تهدید میکند٬
میتواند مخاطرات بسیار جدی برای مردم منطقه داشته باشد. نگرانی از این وضع و
مخاطرات زیستی و معیشتی که هم اکنون بخشی از مردم دچار آن شده اند٬ اعتراضات
وسیعی را علیه جمهوری اسلامی و خواست اقدامات جدی برای رفع این مشکلات و ممانعت
از خشک شدن این دریاچه را دامن زده است.
جمهوری اسلامی به جای جواب دادن به مطالبات برحق مردم٬ به روال همیشه با بسیج
نیرو و حمله به معترضین و خانه گردی و ایجاد فضای نظامی در ارومیه و تبریز و
شهرهای دیگر٬ باعث کشته شدن چندین نفر و دستگیری تعداد زیادی و گسترش ناامنی و
رعب و وحشت در این منطقه شده است.
اعتراض مردم منطقه به جمهوری اسلامی و خواست رسیدگی فوری به معضلاتی که دامن
آنها را گرفته است٬ نه تنها روا و بر حق بلکه شایسته حمایت از جانب همه مردم
است. همزمان حمله به مردم معترض٬ دستگیری و زندانی کردن آنها و اعمال فضای
نظامی شدیدا محکوم است.
در این فضا و با استفاده از نفرت عمومی و بر حق مردم از جمهوری اسلامی٬ جریانات
ناسیونالیستی در تلاشند بر اعتراضات مردم لباس قومی و ناسیونالیستی بپوشانند.
تلاش میکنند٬ از این اتفاق برای اشاعه نفاق و دشمنی کور میان مردم٬ به نام ترک
و فارس و کرد و... استفاده کنند. این تلاش ارتجاعی باید از جانب کارگران و مردم
آذربایجان و هر انسان شریف و آزاده ای محکوم شود. جریانات قومی و فاشیستی با
اشاعه دشمنی میان مردم همسرنوشت٬ بیشترین لطمه را نه تنها به اعتراض مردم٬ بلکه
و علاوه بر آن٬ به اتحاد آنها٬ به همسرنوشتی و همدلی آنها میزند. لباس قومی
پوشاندن به اعتراض برحق مردم و تلاش برای تبدیل آن به دشمنی کور قومی میان
مردمی که همسرنوشتند٬ مردمی که رفع مشکلات و پیشبرد اعتراض و مبارزه آنها در
گرو همبستگی و دوستی و درک همسرنوشتی است٬ چیزی جز لگدمال کردن همان اعتراض و
خواست و مطالبه برحق مردم نیست.
معضلاتی که امروز گریبان مردم این منطقه را گرفته است٬ بی توجهی به محیط زیست و
طبیعت و زندگی و معیشت مردم٬ بخشی از کارکرد نظام سرمایه داری و در خدمت کسب
سود و سرمایه برای بورژوازی ایران است. جامعه ای که مبنای حرکت آن٬ نه منفعت
مردم٬ نه بهبود زندگی٬ نه شادی و سعادت و رفاه میلیونها انسان٬ بلکه تولید سود٬
بالا بردن حجم سرمایه برای سرمایه داران و اقلیتی مفت خور در آن جامعه باشد٬ بی
شک نتیجه آن از این بهتر نیست. در همین چند دهه گذشته نیاز سرمایه در جامعه
ایران٬ نه تنها در دریاچه ارومیه٬ بلکه در مناطق وسیعی از ایران٬ باعث تغیرات
منفی آب و هوایی٬ نابودی طبیعت٬ نابودی جنگلها و منابع آبها و ... شده است.
نیاز سرمایه و کسب پول و سود و ثروت برای مشتی سرمایه دار٬ زندگی و رفاه و
آسایش میلیونها زن و مردم کارگر را به تباهی کشانده است. دولت جمهوری اسلامی به
عنوان نماینده اقلیت سرمایه دار جامعه کارش حراست و تامین نیازهای سرمایه و این
اقلیت مفت خور است. این اتفاقی است که نه تنها در ایران٬ بلکه روزانه در سراسر
جهان شاهد آنیم. امروز در سومالی خطر مرگ از گرسنگی میلیونها انسان را تهدید
میکند٬ در چین و هندوستان و آمریکای لاتین نیاز سرمایه زندگی چند صد میلیون
کارگر و خانواده هایشان را به تباهی کشانده است. جریاناتی که چنین توحشی را به
نام دشمنی فارسها با ترکها یا کردها و.. قلمداد میکنند٬ نه تنها ربطی به مطالبه
برحق مردم ندارند٬ بلکه خود بخشی از مشکلند. آنها با ایجاد نفاق قومی٬ با باد
زدن دشمنی کور میان طبقه کارگر و مردم محروم٬ عملا تیشه به ریشه اتحاد همین
مردمی که قربانی وضع موجودند٬ میزنند و باید از میان مردم طرد و منزوی شوند.
فاجعه دریاچه ارومیه و نفرت برحق مردم از جمهوری اسلامی و یورش جمهوری اسلامی
به مردم معترض و ایجاد فضای نظامی٬ فرجه ای شده است٬ تا هم جریانات فاشیستی و
گروههای قومی و هم جنبشهای ارتجاعی چون جنبش سبز و احزاب و جریانات بورژوائی
حامی آن٬ تلاش کنند تا رنگ جنبش خود را به آن بزنند و آنرا قربانی اهداف
ارتجاعی خود کنند.
در این میان طبقه کارگر ایران٬ کارگران تبریز و ارومیه و مراغه و.. ٬ همراه با
مردم ستمدیده و مبارز باید هوشیار باشند٬ تحرکات ناسیونالیستهای ترک و اختلاف
جنبش ارتجاعی سبز با جمهوری اسلامی٬ ربطی به خواست و مطالبه مردمی که زندگی
شایسته انسان را حق خود میدانند ندارد. اینها خود بخشی از همان سیستمی هستند که
زندگی مردم را به تباهی کشانده است. اگر هوشیاری طبقه کارگر٬ هوشیاری کمونیستها
و مدافعان راستین امنیت و آسایش و رفاه مردم در کار نباشد٬ اگر کمونیستها در
آذربایجان و هر گوشه ایران٬ صف خود را متحد نکرده باشند٬ اگر کارگران کمونیست
نیرو و صف متحد طبقه کارگر را پشت سرخود نداشته باشند٬ همیشه خطر به کج راه
بردن اعتراضات برحق مردم و تبدیل آن به دنباله جنبشهای ارتجاعی از ناسیونالیستی
تا سبز و غیره موجود است.
تجارب چند دهه اخیر ثابت کرده است٬ که اگر کمونیستها٬ کارگران و آزادیخواهان٬
نقش آگاهانه خود را ایفا نکنند٬ اگر در اعتراضات اجتماعی مردم برای رفاه و
آسایش با پرچم روشن و شفاف و صف متحد خود جلودار آن نباشند٬ این تحرکات و
مطالبات برحق٬ میتواند علیه آرمان و اهداف انسانی همان مردم جهت داده شود.
مبارزه کارگران و مردم زحمتکش در ایران علیه جمهوری اسلامی مبارزه ای اجتناب
ناپذیر برای یک زندگی شایسته و توام با فراغت برای خود و فرزندانشان است. نجات
محیط زیست یکی از این عرصه ها است. چنین هدفی با سرنگونی رژیم، با کوتاه کردن
دست حرص و ولع سرمایه، و با هر گام از حاکم شدن مردم بر سرنوشت خویش صدها گام
دست یافتنی تر خواهد شد. اما سرنوشت دریاچه رضاییه هر چه که باشد، زندگی و
تامین شایسته آن برای مردم زحمتکش حتی یک سرسوزن نباید به خطر بیافتد. جمهوری
اسلامی و دولت در این زمینه مسول است. اعتراضات جاری باید مهر روشن خواستهای
فوری مردم در معرض مخاطره را با خود داشته باشد.
حزب کمونیست کارگری حکمتیست
١٧ شهریور ١٣٩٠- ٨سپتامبر ٢٠١١
|