TLogo


از کوزه همان تراود که در اوست
در حاشیه کنفرانس "چشم اندازی به دموکراسی در ایران و منطقه" لندن

آذر مدرسی

روزهای  ٢٥ و ٢٦ ژوئن به دعوت "مرکز پژوهشهای ایران و عرب" کنفرانس "چشم اندازی به دموکراسی در ایران و منطقه" در شهر لندن  برگزار شد. به گفته العربیه جریاناتی چون سلطنت طلبان، اصلاح طلبان، اکثریت، فعالان جنبش زنان و احزاب ناسیونالیست کرد، ترک، عرب، بلوچ و ترکمن در این کنفرانس شرکت داشتند. 

افول جنبش سبز، زمین گیر شدن رهبران آن در "حصر خانگی" و قطع امید مردم از  این جنبش،  به انتقاداتی در صف حامیان آن دامن زده است. بی جواب ماندن فراخوانهای ستادهای رهبری سبز از طرف مردم، بن بست سران سبز و ستادهای داخل و خارج کشوری آن، موجب انتقادتی از سران جنبش سبز شد. این انتقادات اساسا از طرف بخشهای مختلف اپوزیسیون بورژوائی ایران که به این جنبش دخیل بسته بودند، براه افتاده است. انتقاد از ناتوانی سران سبز، عدم قاطعیت رهبران سبز، عدم توجه به خواست بخشهای مختلف جامعه منجمله طبقه کارگر، زنان، ملیتها و اقوام، انتقاد از اعلام تعهد سران سبز به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی نمونه هائی است از سیر بازبینی در جنبش سبز که مدتی است با بحران روبرو شده است. حاد شدن جدال در جناح اصولگرایان، جدال احمدی نژاد با بیت رهبری و ولایت فقیه بر سر "قانونیت در مقابل ولایت فقیه"، "ایرانیت در مقابل اسلامیت"،  و "گشایش فرهنگی"، را باید به این وضعیت اضافه کرد تا متوجه ابعاد بحران سیاسی، بحران رهبری و بالاخره بحران هویتی جنبش سبزشد.  

تشدید جدال میان اصولگرایان، بحران سیاسی- هویتی جنبش سبز و پروسه تجزیه در صفوف این جنبش را تسریع کرده است. امروز شاهد پیامهای رسمی و غیر رسمی جناح احمدی نژاد به جریانات معتدلتر سبز و دوری ها و نزدیکی های جدید در میان بخشهای مختلف بورژوازی درون و بیرون حکومتی هستیم. اگر نزدیکی با احمدی نژاد یا خامنه ای برای بخشی از سبز در داخل ایران ممکن و قابل توجیه است، سبز خارج کشور نمیتواند به این سادگی و "فراغ بال" به جبهه احمدی نژاد یا خامنه ای بپیوندد. پروژه اصلاح رژیم یا فتح رژیم از درون با حفظ چهره اپوزیسیونی، سناریوی این طیف است. این طیف باید بالاخره ظاهر اپوزیسیون خود را حفظ کند، به آن نیاز دارد. نفرت مردم از جمهوری اسلامی راه دیگری برای اینها نگذاشته است. جناح بیت امام جمهوری اسلامی، حاضر نیست این طیف، یعنی سبز خارج کشور، را بازی دهد. و این خود بخشی از جدال آنها با احمدی نژاد است.  سبزخارج کشور راهی جز ماندن در موقعیت "اپوزیسیون جمهوری اسلامی" را ندارد. نا امیدی عمومی از سران سبز در داخل، پروسه تجزیه سبز را تسریع کرد.  "خلاء رهبری"در این جنبش، فعال شدن جناح های مختلف آن برای کشف راه برون رفت از بحران،  موجب ارائه آلترناتیو و رهبری "کاراتر" و تلاش برای جلب حمایت غرب شد. در این راستا برای جمع کردن نیروی هرچه بیشتری از طیف سبز حول پرچم و آلترناتیو جدید، تلاشهایی براه افتاد.   

جناح چپ جنبش سبز، با شرکت فعال در کمپینهای دول غربی و بویژه امریکا علیه جمهوری اسلامی به بهانه اتمی، حقوق بشر، ضدیت با حاکمیت مذهب و اسلام در ایران، تلاش میکند حمایت غرب را جلب کند. نمونه بارز این تلاش را در تحرکات حزب کمونیست کارگری میتوان دید. حزبی که در دوره عروج جنبش سبز به عنوان بخش "چپ" و "رادیکال" این جنبش پرچم سفید را در مقابل بخشی از بورژاوزی ایران بلند کرد. رسما اعلام آتش بس به این بخش، موسوی و کروبی، را اعلام کرد. و تمام تقابلش با سران سبز بر سر کسب رهبری این جنبش بود. با بحرانی شدن وضعیت جنبش سبز این حزب، که "تیزبینی" خاصی در تشخیص خلاء رهبری در جنبشها و عطش رهبری هر جنبشی را دارد، برای جواب دادن به بحران هویتی و با هدف کسب رهبری بخش پایئنی جنبش سبز،  سندی تحت عنوان "منشور جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی" را صادر کرد که نقد مفصل این سند در نشریه فصلنامه کمونیست شماره ١٦٢ منتشر شده است.

جناح راست جنبش سبز نیز، برای ایجاد توافقاتی مجدد، سازمان دادن مجدد خود و بازی دادن بخشهای دیگری از اپوزیسیون راست بورژوائی ، که سبز ناتوان از بازی دادن آنها بود، به تکاپوئی جدی افتاد.  به فاصله کوتاهی پس از رو شدن پروژه دولت در تبعید امریکا و ماجرای "الماسی برای فریب"، شاهد برگزاری کنفرانسی در لندن هستیم، تحت عنوان"چشم اندازی به دموکراسی در ایران و منطقه" و به دعوت" مرکز پژوهشهای ایران و عرب"، که ظاهرا جناب آقای نوری زاده صاحب آن است. مجددا همان سازمانها، "شخصیتهای" سیاسی راست ارتجاعی از سلطنت طلب گرفته تا دارودسته های قومی مانند حزب دمکرات، دارو دسته مهتدی، به عنوان رهبران کرد ترک، عرب و فارس، نمایندگان سلطنت، جمهوری، لیبرال، اصلاح طلب دینی و غیر دینی در یک "کنفرانس آزاد" جمع شدند. با این امید که به آلترناتیوی معقول و قابل اتکا برای غرب و امریکا شکل دهند.

کنفرانس لندن قرار بود اعلام قطع امید اپوزیسیون بورژاوئی خارج کشور از سبز و رهبران آن در داخل و شکل دادن به یک رهبری متلون تر در خارج باشد. این کنفرانس، کنفرانس سرخوردگان از سران سبز، کنفرانس ناراضیان از بی توجهی سران سبز به حقوق صنفی شان، بود. از مهرانگیز کار گرفته تا سازگارا و شریعتمداری و جریانات راست ارتجاعی که به عنوان نماینده مردم کرد، ترک، عرب، جمهوری خواهان لیبرال و غیر لیبرال، همگی به عنوان منتقدین ناراضی از سران سبز و جنبش سبز، ناراضی از به بازی نگرفتن شان توسط سران سبز، زبان به انتقاد از سبز گشودند. خیل عظیم فرصت طلبانی که تا دیروز "یا حسین میرحسین" شعارشان بود و موسوی رئیس جمهوری منتخب شان بود، سازمانهائی که طی دو سال گذشته در حمایت از موسوی و کروبی گوی سبقت را از هم می ربودند، اینبار مسابقه انتقاد از کمبودهای سران سبز را راه اندختند تا به شکل دادن و سرهم بندی کردن یک رهبری رنگین کمانی تر، کمتر اسلامی و بیشتر ملی و البته با کمی چاشنی حق زن و حق قومیتها، مشروعیت و رسمیت دهند.

کنفرانس لندن نه فقط نتوانست به هدف خود، در شکل دادن به این رهبری، برسد بلکه به میدان جدال ناسیونالیسم ایرانی با ناسیونالیسم کرد و ترک و عرب، میدان جنگ بر سر نظام پادشاهی یا فدرالیسم قومی تبدیل شد. کنفرانسی که قرار بود امیدی را در دل بخشی از بورژوازی بوجود بیاورد، بیش از بیش بی کفایتی و بی لیاقتی بورژوازی راست را حتی از رسیدن به کوچکترین توافقات، و توافق برسر راه برون رفت از بحرانشان، را  به نمایش گذاشت.

بطور واقعی راست و چپ جنبش سبز چشم انتظار گشایشی در دل جدالهای درون حکومتی اند. چپ ناسیونالیست با پرچم و شعار "جنبش جاری" و "انقلاب مردم" و راست با پرچم دمکراسی و لیبرالیسم. هر دو با توده وسیعی که از تبدیل شدن به سیاهی لشگر بورژوازی خسته شده اند، با اعتراض زنان، جوانان و طبقه کارگر، با تلاش آنها برای برابری، آزادی و رهائی، بیگانگی مطلق خود را  نشان میدهند.

٧ ژوئیه ٢٠١١