TLogo


اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، تراژدی تلخ جانبازی برای اندک حق زیستن است!

۴ تن از زندانیان سیاسی  بنام های کمال شریفی در زندان شهر میناب ، انور خضری، کامران شیخی، سید ابراهیم سیدی در زندان رجایی شهر کرج  که از روز١٣ خردادماه ١٣٩٠ دست به اعتصاب غذا ی نا محدود زده بودند، هنوز دراعتصاب غذا بسر می برند . وضعیت جسمی  آنها روبه وخامت است.کمال شریفی به بهداری زندان میناب منتقل شده است. کمال شریفی در سال ٧٨ در دادگاه انقلاب اسلامی  شهر سقزمحاکمه و به ٣٠ سال زندان در تبعید محکوم شده است.  سه نفر دیگر در شهر مهاباد در ٧ بهمن ماه ١٣٩٠ بازداشت و سرانجام به زندان رجایی شهر منتقل شده اند . این زندانیان به شرایط نا مساعد زندان و در اعترض به قرار دادن آنها در بند جرایم جنایی دست به اعتصاب غذا زده اند.

١٢ زندانی سیاسی زندان اوین بند ٣٥٠ در اعتراض به مرگ زندانیان سیاسی هدی صابر وهاله صحابی  دست به اعتصاب غذا زدند. در حمایت از آنها ٦ نفر از زندانیان زندان رجایی شهر کرج به اعتصاب غذا پیوستند . وضعیت جسمی  تعدای از آنها وخیم شد ودر نتیجه به بهداری زندان منتقل شدند . زندانیان اعتصاب خود را نامحدود اعلام کرده بودند . با تلاش خانواده ها سرانجام زندانیان اعتصابی روز پنجم تیرماه ١٣٩٠دست از اعتصاب غذا کشیدند.

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی وضعیت مشقت بار زندانیان را به روشنی بیان میکند. جمهوری اسلامی بطور سیستماتیک زندانیان سیاسی را به کانال مرگ می راند٬ باید در برابرش ایستاد.

برای افکارعمومی، برای آنهایی که از دور و نزدیک شاهد رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان سیاسی و اجتماعی بوده اند. بویژه کسانی که شکنجه و زندان در جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند. روشهای رژیم را برای درهم شکستن روحیه زندانیان و سربنیست کردن زندانیان سیاسی می شناسند.

پلیس سیاسی ودستگاه امنیتی و بازپرسان جمهوری اسلامی  همه ابزارهای شکنجه وبدرفتاری را بکار میبرند تا زندانی سیاسی هویت سیاسی و اجتماعی خویش را انکار کند.آنها زندانیان را  ارعاب می کنند. شکنجه میکنند. اقرار میگیرند. تحقیر میکنند. محاکمه میکنند و درنهایت زندانی را در بدترین شرایط قرار میدهند تا احساس شکست و ناامیدی کند. میخواهند به زندانی بگویند غیر از نبرد با جسم و روان خویش راه دیگری نیست. به این صورت زندانی را در موقعیتی قرار میدهند که با نخوردن غذا، به جان خویش می افتد. یعنی زندانی سیاسی اعتصاب غذا میکند و با این روش به کام مرگ  میرود.

مجموعه بازپرسها و زندان بانان ابتدایی ترین حقوق زیستن را از زندانی میگیرند. زندانی را در منگنه و شرایط تحقیر آمیز قرار میدهند و برای زندانی وضعیت نا امنی فراهم می کنند. بطوریکه مقاومت و توقع زندانیان سیاسی را به سطحی ابتدایی تقلیل می دهند. تا آنجائیکه زندانی برای کمترین حقوق ابتدایش ناچار می شود سلامت و جان خویش را به خطر بیندازد. قدرت مقاومت و امید زندانی را به چالش می کشند و در یک پروسه مهلک به سرعت تحلیل می برند.

هنگامیکه زندانی سیاسی قربانی خشونت و شکنجه و بی رحمی می شود ، در جریان  بازداشت ، زندان و محاکمه از داشتن وکیل و دادگاه صالح محروم می شود. مورد ستم و بی عدالتی واقع میگردد. حقوقش پایمال می شود. آنچنان که احساس میکند تنهاست. راهی نیست و باید به سرنوشتی تلخ گردن نهد.

وقتی که زندانی همه راههای ممکن را برای دفاع از حقوق ، کرامت و حیات خویش بکار میگیرد احساس می کند فریادش به جایی نمی رسد و دادرسی نمی شود. وقتی که همقطارانش را به کمک و همراهی می طلبد بلافاصله از جمع آنها جدا می شود و به سلول های انفرادی انتقالش میدهند. پلیس سیاسی بطور عمدی زندانی را به جدال با زندگی خویش میراند. زندانی ناچار است اعتصاب کند.

زندانبانها اگاهانه زندانیان سیاسی را به داخل بندهای جنایی منتقل میکنند. زندانیان سیاسی را در میان مجرمان حرفه ای قرار میدهند. با هدایت باندهای خویش درمیان زندانیان بطور مداوم به اذیت و آزار زندانیان سیاسی می پردازند. این روش در سی سال گذشته توسط اداره زندانهای رژیم درحق زندانیان سیاسی بعنوان یک حربه تهدید آمیز  بکار گرفته شده است.

اعتصاب غذای زندانیان در تقابل با این سیاست رژیم دراکثر زندانهای ایران  درسی سال گذشته جریان داشته است .

اعتصاب غذای منصور اصالو رهبر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران درزندان گوهردشت کرج ، اعتصاب زندانیان سیاسی شهر سنندج ، و اخیرا اعتصاب غذای زندانی سیاسی کمال شریفی در زندان شهر میناب، اعتصاب غذایی انور خضری و همقطارانش در گوهر دشت کرج نمونه های بارزی از تلاش و مبارزه زندانیان برای احقاق حقوق خویش است.

این موارد و دیگر موارد مشابه موجی از نگرانی ها و تلاش ها را با خود بهمراه داشته است.فعالیتهای متنوعی برای کمک به زندانیان در جریان است. یکی از این تلاش ها که مثبت است و باید تقویت شود٬ درخواست پایان دادن به اعتصاب غذای زندانیان اعتصابی است. این درخواست معمولا با دخالت و پادرمیانی خانواده ها ، دوستان وآشنایان ، نهادها و انسانهای بشردوست انجام گرفته است. این تنها رویه درست است که میتواند جان زندانیان را ازخطر برهاند.

اما چه باید کرد؟

صدها زندانی سیاسی و اجتماعی در زندانهای جمهوری اسلامی  تحت شکنجه هستند. صدها زندانی زمان محکومیت خود را در بدترین شرایط سپری میکنند. مشکل زندانیان مسئله مشترک همه خانواده ها و مردم آزادیخواه و برابری طلب است. راه موثر و درست٬ فعالیت متحدانه و مشترک است که  می تواند کمک بزرگی به این زندانیان باشد.

اولین پیام به زندانیان سیاسی و کسانی که اعتصاب کرده اند، می تواند این باشد که شما عزیزان در بند نباید سلامتی و جان خویش را به خطر اندازید. اعتصاب غذا توانایی ومقاومت شما را برای مقابله با نقشه ها و توطئه هائی که علیه جان و امنیت شماست به شدت کاهش میدهد. اعتصاب غذا کارساز نیست بلکه مهلک و شکننده است. اعتصاب غذا به ماموران و پلیس سیاسی زندان کمک میکند مقاومت و مبارزه شما درهم بشکنند. به اعتصابتان پایان دهید.

دومین پیام این است که عزیزان، شما تنها نیستید. ما در کنار شما هستیم و با تلاش و مبارزه جمعی خویش با ایجاد همبستگی و اتحاد میان خانواده زندانیان سیاسی برای رساندن صدای شما به افکار عمومی می کوشیم.

کوشش جمعی در همه سطوح اجتماعی و بین المللی به همراه مقاومت شما در زندانها  می تواند بیشتر از اعتصاب غذا شما موثر باشد.

کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب میتوانند با شرکت در تجمعات، تحصن ها  و اعتصاب عمومی در محل کار و زندگی خویش  به وضعیت نا مساعد و غیر انسانی در زندانها اعتراض کنند. برای آزادی زندانیان سیاسی و تامین مطالبات زندانیان متحدانه بکوشیم.

آزاد زمانی

تیرماه ١٣٩٠