تین ایجرهای جنگ جو و بشارت رهایی ایران
مصطفی رشیدی
١٥ نوامبر ٢٠١١
از روز پنجم همین ماه دهها میلیون نوجوان همزمان در سراسر دنیا با شیفتگی دست
اندرکار یک پروژه مشترک به هدف آزادی مردم ایران گشته اند. پروژه شامل یک حمله
نظامی است. این حمله، بزرگترین عملیات از نوع خود است که بنا به نقشه تعداد
پنجاه هزار سرباز زبده امریکایی با همراهی تجهیزات سوپر مدرن خود شهر تهران و
مناطق وسیعی از ایران را از نیروهای جمهوری اسلامی و از جمله تسلیحات اتمی پاک
میکنند...
خبر ذکر شده کاملا حقیقت دارد ... اما لازم است در فضای جنگی امروز و برای
اجتناب از سو تفاهم خیل بزرگ جنگ طلبان دنیای سیاسی ایران همین جا ذکر کنم که
جنگ مد نظر، یک جنگ مجازی، یک بازی کامپیوتری است. اشتباه بزرگی میکنید اگر در
مقابل این بازی شانه بی اعتنایی بالا بیاندازید. زمان عرضه این بازی در بازار،
سناریو، پرسوناژها، و جغرافیای جبهه و بسیاری جزئیات دیگر آنقدر مستقیم به
ایران و به فضای جنگی جاری نزدیک است که بسیاری بازی مد نظر را یک پروپاگاند
فکر شده و ساخته و پرداخته CIA میدانند. میزان دخالت دستگاههای امنیتی امریکایی
هر چقدر که بوده باشد در دنیای واقعی این بازی را باید پروپاگاندی بسیار کارساز
بحساب آورد. جماعت خواهان جنگ در فضای سیاسی ایران هزار بار حق دارند که قند در
دلشان آب شده است.
بازی کامپیوتری "جبهه جنگ٣" (Battlefield 3) در هفته اول عرضه به بازار بیش از
صد میلیون نوجوان و مشتاقان بازیهای کامپیوتری را به خود جلب کرد. این بازی جزو
بازیهای Action و با محتوای خشن دسته بندی شده است. در این گروه بازیها در یک
سناریوی مجازی جنگی، بازیگر بطور فردی و یا مشترکا با چند بازیگر دیگر، با
مجموعه ای از انواع سلاحها به جان در و دیوار و دشمنان میافتند. "جبهه جنگ ٣"
ماجرای ماموریتهای Sergeant Blackburn ، گروهبان زبده و میهن پرست امریکایی است
که در تعقیب تروریستهای وابسته به حکومت ایران و یک بمب اتمی حماسه ها خلق
میکند. بازیگران این بازی در نقش گروهبان بِلَّک و چهار همراه او در شش باند از
جمله بغداد، تهران، سلیمانیه و پاریس مهارت و استعداد خود را به آزمایش
میگذارند. از نظر تکنیکی و هنر تصویری، بازی "جبهه جنگ ٣" بی برو برگرد یک
شاهکار در نوع خود است. تصاویر پرسوناژها و محیط پیرامونی یک گام بزرگ از نقاشی
های تصنعی به سمت موجودات واقعی برداشته است. ترکیب این تصاویر و موزیک و
افکتهای صوتی بسیار عالی، بسرعت بازیگر را در حلقه گوشی هدفون و صفحه مانیتور
به اسارت خود در میاورد. بعنوان یک اندرز دوستانه، برای جلوگیری از "تلف شدن"
پنج شش ساعت ناخواسته از وقت خود حتما وسوسه آزمایش این بازی سحرآمیز را از سر
خود بدر کنید! نوجوانی که از سر صِرف یک بازی، ماهها در اشتیاق خرید آن بسر
برده است، بنظر نمیرسد سرخورده مانده باشد. اما برای ما "جبهه جنگ ٣" بیشتر از
یک بازی صرف است. واکنشهای گسترده در سطوح مختلف گواه زوایای مهم جالب توجه این
بازی هستند.
بازیهای کامپیوتری بیشتر از سی چهل سال قدمت ندارند. این بازیها از اشکال
ابتدایی و ساده هندسی شروع شد و پا به پای رشد سریع تکنیک به سمت بازیهای
پیچیده تر رفت. از اواسط دهه نود پرسوناژهای انسانی به جای اژدها و موجودات
خیالی و فضایی قرار گرفتند، بعلاوه سناریو و شرح داستان بازی به زندگی واقعی
انسانها نزدیک گردید و پا به پای این تغییرات جنگ و کشتار و خشونت که کم کم
برای ملاط اصلی این بازیها جا افتاده بود، همگی به بازیهای جدید منتقل گردید.
در همین چند سال اخیر صدها بازی با اقتباس از جنگهای صلیبی تا جنگ جهانی، از
دشمنیهای میان فرانسه وانگلیس، از جنگ سرد تا ماجرای چرنوبیلو از جنگ لنینگراد
تا جنگ ویتنام بازار را اشباع کرده است. صد البته جنگ بر "علیه تروریسم" را
نباید از قلم انداخت. تعداد بازیهای کامپیوتری با ارجاع به جنگ در افغانستان و
عراق، و ارجاع به انواع گروههای من درآوردی و فرضی در خاورمیانه و شمال افریقا
از شمار خارج است. و نباید از قلم انداخت، و ابدا مایه تعجب نیست که کمونیستها
و در اشکال مختلف معمولترین یدک کش فیگور دشمن در این بازیها تصویر شده اند.
در دنیای بازیهای کامپیوتری نیاز به وفاداری به حقیقت اساسا غایب است. وجه
مشترک بازیها، جنگ قهرمانانی است که جملگی ریشه در غرب و اساسا امریکا دارند که
توسط آنها گروههای خبیث زیر ضرب و با مشت و لگد و با انواع اسلحه لت و پار
میشوند. داستان و سناریو، صحنه ها و جزییات این بازیها هر چه بیشتر به
رویدادهای واقعی جامعه انسانی نزدیک میشوند، به همان اندازه مشتی کلیشه تصویری
معیوب و مسموم را بخورد مشتریان خود میدهند. در همین چهارچوب است که در بازی
آزادی لنینگراد، این قهرمان فرضی امریکایی است که در مقابل ارتش آلمان نقش اول
را ایفا میکند! یا در مورد ویتنام، نوجوان بازیگر بازی مربوطه در نقش سربازان
"نجات بخش" امریکایی بر علیه "تبهکاران" محلی ویتنامی میجنگد! صحنه های این
بازی سراسر بصورت یک انتقام خونین از آزادیخواهان ویتنام تنظیم شده است و بس.
در همین مسیر و بطور طبیعی، خشونت بخش اصلی این بازیها را شکل داده است. دشمن
در این بازیها مقوله ایست که از هیچگونه ارزشی برخوردار نیست. با تانک و
هواپیما و کارد و شمشیر میتوان بجان آنها افتاد. قهرمان مربوطه در استفاده از
بمبها و تانکها و سلاحهای خود در هیچ محظوریتی قرار ندارد. تا زمانیکه در ریل و
مسیر خود است و از زمان تعیین شده خود بیرون نزده است، مجاز است، و بطریق اولی
از وی انتظار میرود که همه چیز را در مقابل خود نابود سازد(Elemination). خانه
ها و اتوموبیلها، شهرها و روستاها در مسیر و توسط قهرمان سرمست و انتقام جو به
آتش کشیده میشوند ... او فقط امتیاز جمع میکند و بس! این مشخصه مشترک و تکراری
و آشنا در تولیدات کمپانیهای مختلف است که یکی بعد از دیگری در سالهای اخیر
ابعاد مخرب بیشتری یافته اند. اما "جبهه جنگ ٣" (Battlefield 3) بصورت یک
استثنا قدم به پیش گذاشته است. قهرمان ما گروهبان بِلَّک یک کماندوی امریکایی
است، اما انساندوست است، تابع مقرراتی است و بازیگر کامپیوتری را به یک جنگ
"پاک –clean " علیه دشمنان تروریست اتمی خود در ایران وادار میسازد!
در اولین نگاه شال سنتی کردی – فلسطینی (جامانه) بدور گردن گروهبان بِلَّک نظر
را توی چشم میزند، ولی فرق مهتر وی با پرسوناژهای مشابه خویش در اینستکه از طرف
ایشان افراد غیر نظامی مورد هدف قرار نمیگیرند. در ساختار "جبهه جنگ ٣" برنامه
ریزی شده است که بطور متناوب در گرماگرم نبردها سر و کله تعدادی اشخاص غیر
نظامی پیدا میشود. در مواجه با این افراد، گروهبان بِلَّک و همراهانش آنها را
ندیده میگیرند و بکار خود ادامه میدهند. سلاحهای بازی کامپیوتری، از گلوله تا
بمبها را نمیتوان بسمت پرسوناژهای غیر نظامی نشانه گرفت. این مساله واکنشهای
گسترده ای را بدنبال داشته است. بازیگران و منتقدان حرفه ای، افزوده تازه را یک
نقطه ضعف، یک وصله کاملا ناجور در بازی ارزیابی کرده اند. مگر قرار نبود این
بازی هر چه بیشتر به دنیای واقعی شباهت پیدا کند!؟
در فضای اجتماعی و سیاسی واکنشها بسیار منفی تر بوده و بسیاری بایکوت کامل بازی
را اعلام نموده اند. بزعم این دسته از منتقدان "جبهه جنگ ٣" با این تغییرات نه
فقط در تزریق دوز "اتسانی " به بازی تاموفق مانده، بلکه الان بطرز زمخت و زننده
ای بصورت یک ماشین پروپاگاند جنگی امریکا ظاهر شده است. زمانیکه در جنگ واقعی
انکار کشتار مردم بیگناه توسط نیروهای امریکایی غیر ممکن است، زمانیکه یقه
امریکا بعنوان جنابتکار جنگی گیر است، چرا باید بازی کامپیوتری این وظیفه میمون
را بعهده بگیرد؟ آیا بهتر نیود Sergeant Blackburn را بحال خود گذاشت؟
سوالات و قضاوتها و مجادلات در مورد "جبهه جنگ ٣" بگرمی ادامه دارد و فضای جنگی
بر علیه جمهوری اسلامی، و کسی چه میداند حتی وقوع احتمالی جنگ، همگی بازار این
مجادلات را داغتر هم خواهد ساخت. برای پایان گذاشتن بر این مجادله و برای رها
کردن Blackburn بیچاره و برای راحتی وجدان تین ایجرهای عاشق بازیهای کامپیوتری
هم که شده، بهترین راه اینستکه تولید کنندگان مربوطه بیایند چند نفر از
اپوزسیون رژیم را به پرسوناژهای بازی خود اضافه کنند. در این جریانات اپوزسیون
ایرانی تعداد زیادی را میتوانند بیابند که با زبان شیرین فارسی و با شور و
هیجان، از سر مخالفت با تروریسم، برای استقرار دمکراسی جلو افتاده و برای حمله
نظامی امریکا لحظه شماری میکنند. اینها جنگ را از نزیک لمس کرده اند. حمله به
عراق و لیبی را میشناسند. میدانند انکار کشتار مردم بیگناه بیفایده است. اینها
حکیمانه سر تکان میدهند که مردم ایران باید بهر حال تلفاتی را متحمل گردند...
استدلال میکنند آزادی مفت به چنگ نمیاید... نوشته اند که مگر نه اینستکه همین
مردم هزار هزار همین امروز هم در حوادث ترافیکی تلف میشوند!؟
انحطاط همین امروز این جماعت از دنیای سیاست ایران تنها گوشه ای از سیمای واقعی
هیولاهایی است که از میان آتش و خون جنگ پدیدار خواهند شد. مباحثه بازی
Battlefield 3 فرصتی برای افشای جنگ و جنگ طلبی در ایران است.
|