TLogo


اوضاع سیاسی ایران
مصاحبه کمونیست با حسین مرادبیگی



کمونیست : جمهوری اسلامی با بحران متولد شده است. بحران اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، اختلافات جناحی، تهدیدات و فشارهای بین المللی و غیره از جمله آنها است. سی سال از حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد و امروز راویتهای متفاوتی از وضعیت جمهوری اسلامی و معضلات آن وجود دارد. منجمله اینکه نجات جمهوری اسلامی یا حفظ نظام از خطر خیزش توده ای محور اصلی تقابلهای امروز جمهوری اسلامی است. یا اینکه بحران امروز جمهوری اسلامی به بحران لیبی، مصر و سوریه تشبیه است. از نظر شما فاکتورهای موثر در ارزیابی از وضعیت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی کدامند؟


حسین مرادبیگی : اگر از بحث در این مورد که جمهوری اسلامی با بحران زندگی کرده است یا با بحران متولد شده است و یا ابزار تهدید خارجی و بیگانه ستیزی بخشی از راه بقاء جمهوری اسلامی بوده است تا اینکه جمهوری اسلامی با تهدیدات و فشارهای بین المللی روبرو بوده است بگذریم، موثرترین فاکتور در ارزیابی از وضعیت سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی و بحرانی که این دولت در آن بسر می برد خود جمهوری اسلامی یا به عبارتی بهتر کلیت جمهوری اسلامی است.
اولین ریشه بحران جمهوری اسلامی هنوز اقتصاد است. اقتصاد ایران علیرغم هر درجه انباشت و رشد آن هنوز بیرون از حوزه عمومی انباشت سرمایه در مقیاس بین المللی قرار دارد. اقتصادی که سران جمهوری اسلامی آن را ویژه این دولت می نامند. تامین حداقل رفاه و نیازهای سرمایه و نیازهای تکنولوژیک جامعه شرط ادامه کاری سیستم سرمایه داری و این بدون کار کردن در بازار جهانی و پیدا کردن جائی در مقیاس بین المللی ممکن نیست.
جمهوری اسلامی از تامین شکوفائی سرمایه همگام با رشد جمعیت در ایران و نیازهای سیاسی و فرهنگی جامعه ایران و میزان اشتغالی که باید ایجاد و سرمایه و تکنولوژی لازمی که باید در چنین شکوفائی مصرف شود ناتوان است. این را خود سران جمهوری اسلامی نیز پنهان نمیکنند. مشکل این یا آن سیاست اقتصادی نیست، مشکل خود جمهوری اسلامی است. فراتر از آن مشکل جهانی و منطقه ای است. سیاست سرمایه امپریالیستی در این دوره رشد کشورهای خارج از حوزه متروپل نیست. همچنین تا مساله اعراب و اسرائیل و اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه نیز حل نشود درب سرمایه و تکنولوژی کشورهای آمریکا و غرب بر روی کشورهای این منطقه باز نخواهد شد. رویدادهای این دوره یک بار دیگر بی ثباتی این منطقه را نشان داد. چین که به تازگی به رقابت بین المللی سرمایه انحصاری پا گذاشته است، اولا سیاستش در درجه اول اشغال بازارهای کشورهای منطقه با صدور کالاهای چینی است، ثانبا نمی تواند از این قاعده مستثنی شود.
اگر کسی معتقد است که جمهوری اسلامی توانائی شکوفائی اقتصاد ایران در چنین ابعادی را دارد و یا آن را به سرانجام رسانده است باید تغییرات ایجاد شده در این محدوده و در این مقیاس ها را نشان دهد. وگرنه درجه ای انباشت و رشد برای بقاء چیزی را در این مورد نشان نمیدهد.
منشاء دیگر بحران جمهوری اسلامی سیاسی است. جامعه ایران و نسلی که امروز پا به میدان گذاشته است بارها نشان داده است که این چهارچوبی را که جمهوری اسلامی بر جامعه ایران تحمیل کرده است نمیخواهد. این نسل بسیار پرتوقع است. توقعش از خودش و از جامعه ای که باید در آن زندگی کند بالارفته است. زندگی خود را با زندگی مردم کشورهای اروپائی مقایسه میکند و دلیلی نمی بیند که نتواند مثل آنها زندگی کند. بخشی از طرحهای رزمایشی هر روزه سپاه و بسیج و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی برای مقابله با این نسل است. رویدادهای چند ماه گذشته در منطقه توقع و انتظار این نسل را از خود و از جامعه میتواند بسیار بیشتر کرده باشد. درکل نمیتوان جمهوری اسلامی را داشت که در آن حرمت سیاسی و اختیار عمل و حقوق مدنی هر شهروندی که در ایران زندگی میکند نگاه داشته شود. کسانی که این را از درون جمهوری اسلامی و از خلال کشمکشهای جناحی درون جمهوری اسلامی به این مردم و به جامعه وعده میدهند، صرفنظر از پوچی تاکتیک خود دارند توده مردم معترض به جمهوری اسلامی را متوهم به تغییراتی از درون جمهوری اسلامی نگاه میدارند. جمهوری اسلامی یا باید این نسل را مثل نسل قبلی شکست دهد که نمیتواند یا باید بخش وسیعی از جامعه را برای مثال خرده بورژوازی را از آنچنان رفاه نسبی ای برخوردار کند که این بخش از جامعه را نسبت به سیاست و دخالت در سیاست بی تفاوت کند. تاکتیکهای مقطعی نمی تواند چیزی از توقع و انتظار این نسل را از خود کم کند.
در بعد فرهنگی هم بین آن سیستم ارزشی ای که جمهوری اسلامی برای مردم ایران تصویر کرده است و با آن ارزشهایی که جامعه با آن زندگی میکند و تصویری که تا حال از خود نشان داده است، تناقض بزرگی وجود دارد. زیر زمینی شدن زندگی مردم و زندگی پشت پرده و بیرون از دست حکومت نشاندهنده این تناقض است. جامعه ایران، زن و مرد آن، تصویری غیر مذهیی و الگوی غربی و مدرن از زندگی خود دارد. این را با تعدیل در جمهوری اسلامی نمیتوان حل کرد. نه مردم میخواهند و نه جمهوری اسلامی توانسته است که جامعه ایران را مانند عربستان کند. این تناقض یک کشمکش سی و دو ساله بین جمهوری اسلامی و زندگی روزمره مردم در ایران بوده است.
کسی که کلیت جمهوری اسلامی را نه بیند، تنفر و انزجار عمومی مردم از این دولت را نمی بیند، ناچار به کشمکش جناحی درون جمهوری اسلامی برای بیان تناقضات آن پناه میبرد. ناچار تصویرش از جمهوری اسلامی در همان محدوده ای خواهد بود که جناحهای درون آن به جامعه میدهند.
آیا از این بحرانی که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد سرنگونی یا جمهوری اسلامی در حال سرنگونی دائمی بیرون میاید؟ الزاما نه. جمهوری اسلامی را کسی باید بیاندازد. روایت چپ "ضد رژیمی" حاشیه ای از سرنگونی بعنوان "دکانی همیشه دایر" که این چپ به آن امید بسته است را باید به این چپ واگذار کرد که از آن توجیهی ساخته است برای افتادن دنبال این یا آن جناح درون جمهوری اسلامی.

کمونیست: معضلات اقتصادی جمهوری اسلامی، محور دیگر تحلیل جریانات راست و چپ در بررسی وضعیت رژیم است. منجمله مسئله انزوای اقتصادی، بن بست اقتصادی، جنگ بخش خصوصی و دولتی، اقتصاد نظامی و غیره طرح میشود. از نظر شما جمهوری اسلامی با چه معضلات اقتصادی روبرو است؟

حسین مرادبیگی: جواب این سوال را اساسا بالاتر دادم. بن بست یا مشکل جمهوری اسلامی بیشتر شبیه شوروی سابق است. این دولت بنا به وضعیتی که با آن روبرو است مکانیزم تحول اقتصادی که بازار به آن نیاز دارد را دور زده است. سرمایه و تکنولوژی وسیعا وارد کشوری میشود که در آن از قبل زمینه فرهنگی آن نیز آماده شده باشد. "تقدس مالکیت شخصی" کاملا تضمین شده باشد. سرمایه وسیع و تکنولوژی وارد کشوری نمیشود که فتوای یک آخوند خوردن یک نوع بستنی و یا خرچنگ را در رستورانها ممنوع میکند. یا با یک فتوا کارخانه تولید لوازم آرایشی را تعطیل میکنند. یا مردان در آن حق ندارند فروشنده لباسهای زنانه باشند. وارد کشوری نمی شود که در آن آپارتاید جنسی را نه تنها در اتوبوس که تا سطح کلاسهای درس دانشگاه نیز تسری میدهند. در آن از دختر و پسری که دست همدیگر را گرفته اند بازجوئی میکنند. این معضل جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی اگر بخواهد این موانع را از جلو بازار بردارد، دیگر جمهوری اسلامی نخواهد ماند. و اگر کسی بخواهد این تحول را از درون جمهوری اسلامی انجام دهد، اسلامی نخواهد بود. دخالت جمهوری اسلامی در منطقه و در لبنان و فلسطین مزید بر علت است. دولت ترکیه در همه این مسائل دخالت میکند حتی به توصیه آمریکا و دول غرب.
دولت بورژوائی اگر بخواهد در اقتصاد خود شکوفائی ایجاد کند باید زیر ساختهای لازم را برای سرمایه خصوصی ایجاد کند تا بر روی آن رشد کند و بتواند مکانی را در رقابت تکنولوژیک در بازار جهانی پیدا کند. دولت بورژوائی در اینصورت دیگر نه رقیب که در مقام مستخدم و مامور اجرای بخش خصوصی عمل میکند. و این هیچ مغایرتی با استبداد بورژوائی در کشوری مانند ایران نیز ندارد. جمهوری اسلامی در چنین موقعیتی قرار ندارد و برای این کار هنوز "جمهوری اسلامی" است. بخش خصوصی هم مادام که این وضعیت برقراست عمدتا در مقام سرمایه تجاری و دلال فعالیت میکند. حکومت اسلامی بعنوان یک دولت بورژوائی زور و سرکوب خود را روی طبقه کارگر و جامعه اعمال میکند تا نیروی کار ارزان این طبقه را برای اقشار مختلف سرمایه در ایران تامین کند. اقشار مختلف سرمایه هم به این رضایت داده اند. فعلا آلترناتیو بهتری از جمهوری اسلامی سراغ ندارند. این را بر انقلاب و قیام مردم ترجیح میدهند.

کمونیست: جدال در میان صفوف جناح اصولگرایان هر روز حادتر مى شود و ابعاد به مراتب گسترده ترى به خود مى گيرد. دعواها ظاهرا حول مقولات ولايت فقيه یا قانونیت، اسلامیت یا ایرانیت، وفاداری به اصول انقلاب اسلامی یا غربگرائی دور ميزند. شما دعوای امروز میان اصولگرایان را چگونه ارزیابی میکنید آیا این جدالی در ادامه دعوای سبز و سیاه است؟

حسین مرادبیگی: معضلات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که جمهوری اسلامی با آن روبرو است در واقع پایه کشمکشهای بورژوازی و جناحهای درون جمهوری اسلامی را تشکیل داده و تشکیل میدهد. انعکاس این جدال درون جناحهای جمهوری اسلامی اساسا بر سر نحوه حفظ و بقاء جمهوری اسلامی به کمک تعدیلاتی در آن است. هر جناح، اکنون جناح احمدی نژاد، در میان خود "اصولگرایان" فکر میکند که از جناح دیگر، جناح خامنه ای، بهتر میتواند بالانس لازم را برای حفظ و ادامه بقاء جمهوری اسلامی تامین کند. خامنه ای نیز میداند که هر نوع تعدیل در جمهوری اسلامی در حکم رفتن توده مردم معترض و متنفر از روی نعش همه جناحهای جمهوری اسلامی است. این آن برزخی است که جمهوری اسلامی در آن قرار دارد. به این دلیل دعوای آنها نیز واقعی است، جنگ زرگری نیست. دعوای جناحی اما به هیچ وجهه بر سر "قانونیت و اسلامیت" و یا "ایرانیت و غربگرائی" و یا "مشروطه ولایت فقیه" نیست. اگر خامنه ای مطمئن باشد که توده کارگر و دیگر مردم معترض و متنفر از جمهوری اسلامی به "مشروطه ولی فقیه" رضایت میدهند، همین امروز پسرش را بعنوان "خوان کارلوس فقیه" معرفی میکرد و خودش به تدریج کنار میرفت. همانطور که حسنی مبارک هم اگر میدانست که توده کارگر و مردم خواهان براندازی او به "مشروطه حسنی مبارک" رضایت میدادند پسرش را بعنوان "خوان کارلوس آینده مصر" معرفی میکرد. اینها تصویری است که جناحهای درون رژیم میخواهند به جامعه و مردم ایران بدهند. کسی که این تصویر را از جناحهای درون جمهوری اسلامی می پذیرد تنفر و انزجار عمیق توده مردم را از جمهوری اسلامی برای بزیر کشیدن این دولت نادیده میگیرد.
جدال فعلی ادامه جدال سبز و سیاه نیست. سبز تحت نام جایگزینی احمدی نژاد و خامنه ای با موسوی و رفسنجانی تلاش کرد که جامعه را به عقب و به دوره خمینی بازگرداند. و در این راه موفق شد و خیر خود را به جمهوری اسلامی نیز رساند. راست و بویژه چپ بورژوا که دنبال این جنبش ارتجاعی راه افتاد و آن را به نام "انقلاب ٨٨" به توده کارگر و دیگر مردم معترض به حکومت اسلامی فروخت، سهم بزرگی در این عقبگرد به جامعه و مردم ایران ایفاء کردند. جدال این دوره درون جناح سیاه، جناح خامنه ای است بر سر نحوه انتقال قدرت و سهم خواهی طرفین از آن، چاشنی تیم احمدی نژاد در این راه متوهم نگاهداشتن مردم به ایجاد تعدیل در جمهوری اسلامی است.

کمونیست: با نزدیک شدن انتخابات مجلس جدال جناحهای جمهوری اسلامی بالاگرفته است. صفبندی های جدیدی در حال شکل گیری است. آیا این انتخابات واقعا نقشی در وضعیت جمهوری اسلامی و بالانس قدرت میان جناح های آن ایفا میکند؟

حسین مرادبیگی: جمهوری اسلامی بدلیل معضلاتی که با آن روبروست و به دلیل تناقضی که با زندگی روزمره مردم ایران دارد و از آن آگاه است همواره در صدد کسب حمایت "مردمی" از خود بوده است. بساط انتخاباتهای جمهوری اسلامی یکی از این موارد است. جمهوری اسلامی توانسته است که انتقال هربار قدرت درون جناحهای خود را از مجرای انتخابات به مساله مردم و جامعه ایران تبدیل کند. به این جهت خامنه ای آن را "برکت" می نامد. جمهوری اسلامی در این پروسه از حمایت کل بورژوازی پوزیسیون و اپوزیسیون و همچنین چپ "ضد رژیمی" تحت عنوان سرنگونی جمهوری اسلامی شروع شده و یا شروع میشود برخوردار بوده است. در این انتخابات نیر این انتقال قدرت در محدوده مجلس اسلامی صورت میگیرد. تقسیم قدرت به معنی اشغال کرسهای مجلس اسلامی، از قبل میان جناحهای درون رژیم اسلامی تعیین شده است. این بالانس را نه بساط انتخابات اسلامی که نیازهای جمهوری اسلامی به نحوه این انتقال قدرت تعیین میکند.
بساط انتخاباتی جمهوری اسلامی مطلقا ربطی به منافع توده کارگر و دیگر مردم معترض به جمهوری اسلامی ندارد. طرفی که تیم احمدی نژاد را به عدم اعتقاد به اسلام و روحانیت "متهم" میکند دارد آتش این بساط را برای جمهوری اسلامی گرم نگاهمیدارد. همه جناحهای درون جمهوری اسلامی اوباش اسلامی اند، اسلام سیاسی در قالب روحانیت در بالاترین سطح حکومت اسلامی حکم میراند. این انتخابات نیست، انتخابات نامیدن این بساط توهین به شعور توده مردم معترض به جمهوری اسلامی است. توده کارگر و دیگر مردم معترض به جمهوری اسلامی نباید در بساطی که به شعور آنان توهین میکنند شرکت کنند. سران دشمن هرچقدر گلوی همدیگر را پاره کنند، بهتر. بهیچ وجه نباید وسط دعوای آنان رفت. باید گذاشت تا جنگ شان را با هم بکنند.
کمونیست: حزب حکمتیست عروج جنبش سبز و پیوستن بخش اعظم اپوزیسیون به صف سبز را تحمیل یک عقب نشینی جدی به جنبش اعتراضی رادیکال علیه جمهوری اسلامی ارزیابی کرد. با افول جنبش سبز و حاشیه ای شدن آن موقعیت امروز جنبش اعتراضی برای سرنگونی جمهوری اسلامی را چگونه میبنید.

حسین مرادبیگی: من این عقب نشینی که جنبش سبز به مبارزه رادیکال توده کارگر و دیگر مردم معترض به جمهوری اسلامی تحمیل کرد را جدی تر از آتچه که در باره آن گفته ایم ارزیابی میکنم. این جنبش ضربه بسیار سنگینی به برتری روحی ای که مردم عموما، از کارگر و زن برابری طلب گرفته تا جوان سکولار این جامعه در مقابل جمهوری اسلامی داشتند، وارد کرد. جنبش سبز این مردم را برای هیچ واقعا برای هیچ در مقابل دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی قرار داد و آنان را در مقابل این دولت شکست داد. اگر رویدادهای منطقه نبود این مردم به این زودیها در مقابل جمهوری اسلامی کمر راست نمیکردند. اگر جنب و جوشی در جنبش سرنگونی برای جمهوری اسلامی موجود باشد آن را از رویدادهای منطقه گرفته است. آنچه که خامنه ای و دیگر سران رژیم اسلامی را نیز نگران کرده است، کشمکشهای انتخاباتی آنان را تا حدی فروکش داده است و خامنه ای را ناچار کرده است که به طرفین هشدار دهد که بساط انتخاباتی مجلس اسلامی را به صحنه درگیری با هم تبدیل نکنند.

کمونیست: امروز چه چشم اندازی در مقابل کمونیسم و طبقه کارگر وجود دارد؟ عامل یا عوامل تعیین کننده در تغییر توازن قوا بین بورژوازی حاکم در ایران و طبقه کارگر کدامند؟

حسین مرادبیگی: پیشروی کمونیسم و طبقه کارگر و یا وجود هر چشم انداز امید بخشی در مقابل کمونیسم و طبقه کارگر و همچنین تغیر در تناسب قوای میان طبقه حاکمه و طبقه کارگر نیز به نحوه فعالیت حزب کمونیستی کارگری طبقه کارگر در ایران گره خورده است. تغیر در تناسب قوا را باید ایجاد کرد، فرصت را باید ایجاد کرد. عامل تعیین کننده، فعالیت خود حزب کمونیستی کارگری است. بیرون آوردن طبقه کارگر در ایران از پراکندگی موجود نیز که یکی از عوامل تعیین کننده در تغییر تناسب قوا به نفع این طبقه است به فعالیت این حزب گره خورده است.
ایران کاپیتالیستی با طبقه کارگر وسیع، با تجربه یک انقلابی که خود در آن نقش اساسی را داشته است، با سابقه و خوش نامی که کمونیسم رادیکال در میان این طبقه دارد، با مردمی عموما متنفر از جمهوری اسلامی و خلاصه تحولاتی که اخیرا در منطقه ایجاد شده اند، شرایط مناسبی برای پیشروی کمونیسم و تغییر تناسب قوا به نفع طبقه کارگر به حساب میایند. بقیه کارها به خود حزب حکمتیست بعنوان حزب کمونیستی کارگری خواهان قدرت سیاسی برمیگردد. به این برمیگردد که رهبری این حزب چقدر در جلو صحنه سیاسی قرار دارد. با چه نیروها و احزاب بورژوائی درگیر است، کدام موانع را از پیش پای پیشروی طبقه کارگر برمیدارد، چقدر در جدال هر روزه طبقه کارگر درگیر است و کلا چقدر جامعه به این حزب بعنوان پرچمدار مارکسیسم و کمونیسم رادیکال در ایران اذعان دارد. اینها تضمین کننده پیشروی کمونیسم و تغیر در تناسب قوا میان بورژوازی و طبقه کارگر در ایران است. مشغول بودن با چپ حاشیه ای "ضد رژیمی" قبل از اینکه نشان از قدرت باشد نشاندهنده خویشاوندی و شبیه بودن به این چپ است. سیبل حزب حکمتیست باید دولت بورژوائی و احزاب بورژوا و خرده بورژوای این جامعه باشد. باید این احزاب را از صحنه سیاست در ایران منزوی کند.