TLogo



متن زیر بر مبنای گفتگوی رادیو پرتو که در تاریخ ٢ سپتامبر انجام گرفته است تدقیق و تکمیل شده است.
با تشکر از رفیق فرزاد نازاری که زحمت پیاده کردن آنرا کشیدند.

آذر مدرسی
جشن ارتجاع سیاسی از لیبی تا ایران


رادیو پرتو: سرنوشت قذافی و مسئله لیبی زمین را زیر پای سیاست و دیپلوماسی در منطقه و در سطح جهانی داغ کرده است. همه جا رسانه ها مملو از شعارها و نوشته ها و پُزی است که برای نیروهای آزادی بخش و رهایی بخش غرب، کشورهای غربی که دست اندرکار حمله به لیبی بودند، پر شده. از آنهایی که توانستند این دستآورد را برای آزادی مردم لیبی بدست بیاورند و بعد از آن همزمان صحبت از مدل جدید و امتحان پس داده ای در لیبی برای سقوط دیکتاتورهای مشابه در منطقه مطرح است. شصت کشور مختلف غربی جمع شده اند برای اینکه باصطلاح زیر بغل مردم لیبی را بگیرند تا سرنوشت افغانستان و عراق تکرار نشود. صحبت از رساندن آب وبرق و ملزومات روزمره برای مردم لیبی مطرح است. برگرداندن کار و صنعت و همه اینها در جای خودش مطرح است. به هرحال یک پاکت کاملی به نظر میرسد. شما فکر میکنید که نیروهای آزادیبخش، رهایی و آزادی برای مردم لیبی از دست قذافی چقدر واقعی است؟ با تمام آن صحنه ای که الان در مقابل شما قرار دارد.

آذر مدرسی: این سناریو یکسره پوچ است. سناریویی که تحویل مردم، نه فقط مردم لیبی بلکه به دنیا، میدهند، یک سناریوی ساختگی برای مشروعیت دادن به ضرورت دخالت نظامی ناتو، مشروعیت دادن به قدرقدرتی بورژوازی امپریالیستی در سطح دنیا است. غرب و در راس آن برندگان لیبی یعنی فرانسه و انگلیس بطور جدی روی نشان دادن مطلوبیت این سناریو کار میکنند. کنفرانسهایی که میگیرند، میدیایی که مرتب آنرا در بلندگو میکند، توافقات پشت پرده، توافقات علنی، همه بطور واقعی یک چیز را نشان میدهد و آن هم تلاشی است که غرب میکند تا مثمر ثمر بودن این سناریو را تحویل افکار عمومی دهد.

برخلاف تبلیغاتی که میشود لیبی مسیر مصر و تونس را طی نکرد. تفاوتی که لیبی و سیر اوضاع در آنجا با مصر و یا تونس داشت در این بود که در لیبی قبل از اینکه مردم بتوانند حکومت مستبد و دیکتاتوری را که در آن جامعه حاکم بود به زیر بکشند، غرب از طریق دخالت ناتو این پروسه اعمال اراده مردم را قیچی کرد. غرب همانظور که شما اشاره کردید به عنوان "نیروی آزادیبخش"، نیرویی که قرار است آزادی و دمکراسی را در لیبی به ارمغان بیاورد وارد میدان شد. تحت عنوان کمک به مردم معترض لیبی و کمک به سرنگونی قذافی انواع جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی را مسلح کرد. و دست به بمباران مردم بیگناه لیبی زد. امروز دیگر کسی از آمار کشته شدگان بمباران نیروهای ناتو، از بمباران مناطق مسکونی مردم، از کشته شدن انسانهای بیگناهی که به امید سرنگونی قذافی به میدان آمده بودند و توسط جنگنده های ناتو به قتل رسیدند صحبت نمیکند. همه آنها ظاهرا ً در پروسه "انقلابی" که خودشان میخواستند جانشان را از دست دادند! در صورتی که نیروهای ارتجاعی ناتو و نیروهای نظامی چکمه پوش ناتو در اگر پروسه انقلاب مردم لیبی دخالت نمیکردند سیر اتفاقاتی که در لیبی می افتاد میتوانست به نحو دیگری باشد. سقوط قذافی میتوانست به معنی پیروزی ناتو و کشتار مردم نباشد. سقوط قذافی میتوانست به معنی پیروزی انواع جریانات ارتجاعی، قومی، عشیره ای، ملی و مذهبی در لیبی نباشد.میتوانست سناریوی چیز دیگری جز این باشد. اما ناتو با دخالت خود پروسه تعرض و تحرک انقلابی مردم علیه استبداد چندین دهساله آن جامعه را قیچی کرد و نتیجه آن هم امروز نه پیروزی مردم بلکه پیروزی ناتو و در رأس آن پیروزی سارکوزی و انگلیس است. پیروزمندان این جنگ نه مردم معترض، نه مردم انقلابی، نه مردمی که به امید یک سرسوزن آزادی به خیابانها آمده بودند، بلکه ناتو و نیروهای ارتجاعی در آن جامعه اند. قطعا زندگی مردم لیبی بدون قذافی بهتر است و سقوط قذافی قطعا مایه خوشحالی مردم لیبی و دنیا است. اما ترکیب "شورای انتقالی" که درست کرده اند نشان دهنده صف ظفرمندان این اتفاق است. ترکیب شورایی که درست شده است، و نقشی که غرب چه در کنفرانسهای حول مسئله لیبی بازی میکند به روشنی نشان میدهد کسی که در این میان پیروز شد مردم لیبی نبودند. بلکه غرب و ناتو و یک مشت مرتجع محلی به اسم سران قبایل، به اسم نمایندگان اقوام و مذاهب، وزرای قبلی دولت قذافی اینها پیروزمندان واقعی این اتفاق اند. همانطور که شما هم اشاره کردید دارند سناریوی لیبی را الگو می کنند. پس از شکست حمله امریکا به عراق و سیاستهای ماجراجویانه بوش در منطقه الگوی اروپا و در راس آن فرانسه که ترکیبی از جمع کردن یک مشت جریان ارتجاعی دست راستی ناسیونالیست و مذهبی به اضافه دخالت نظامی غرب است به یک مدلی قابل تعمیم و موفق تبدیل شده. مدلی که گویا قرار است در سوریه اجرا بشود. و گویا قرار است ایران را با همین مدل تهدید کنند. شاید بشود بعدا بتوان ًبه ممکن بودن و نبودن این سناریو در ایران و اینکه چه نیروهائی به این سناریو دل خوش کرده و امید بسته اند پرداخت. اما مسئله ای که روشن است این است که این سناریو را بعنوان مدل جدیدی از دخالت غرب در منطقه و بعنوان مدل جدیدی از "رژیم چنچ ها" مطلوب غرب، ترکیبی از حمله نظامی و توافقات پشت پرده را تست میکنند و هر جا ممکن باشد آنرا اجرا میکنند.

رادیو پرتو: بلافاصله در مقابل صحبتی که شما مطرح میکنید این سوأل مطرح میشود که آیا شما در ارزیابی منفی از آنچه که در لیبی گذشته است اغراق نمیکنید؟ مثلا تحرک مردم مصر این روند قیچی کردن را نداشتند ولی سرنوشت انقلابشان سرنوشت چندان خوش آیند و دلچسبی نیست. الان وضعیت بحرانی، وضعیت فلج اقتصادی آنجا را فرا گرفته است.

آذر مدرسی: ببینید اتفاقی که در مصر و تونس افتاد این بود که مردم توانستند با قدرت خودشان، با اعتراض خودشان، با نیروی مستقل خودشان بدون دخالت هیچ جریان ارتجاعی دیگری منجمله ناتو دیکتاتورهای جامعه خودشان را به زیر بکشند. این که بعد از به زیر کشیدن این دیکتاتورها غرب طبق معمول توانست آن انقلاب را مهار بکند و توانست باصطلاح نمایند گان خود و یا ائتلافی از نمایندگان خود را در درون قدرت حاکمه بگذارد یک واقعیت است. درست است که انقلاب تونس و مصر الزاما به نتیجه ای که مردم برای آن به خیابان آمده بودند نرسید، ولی یک نقطه تفاوت خیلی جدی با سیر اوضاع در لیبی دارد. در مصر و تونس مردم به قدرت خودشان، به اعتراض رادیکال خودشان ، با کوتاه نیامدن خودشان امکان ایفای نقش به جریانات ارتجاعی محلی و جهانی را ندادند. همین مسئله امروز رابطه دیگری را بین مردم مصر و تونس با دولتهایی که دست نشانده یا ائتلافی هستند، نیروهائی که تلاش میکنند انقلاب را خفه بکنند، ایجاد کرده است. به همین دلیل امروز در مصر و تونس اعتراض نخوابیده است. امروز در مصر و تونس ما شاهد شکل گیری انواع نهادهای کارگری، غیر کارگری، دمکراتیک هستیم. در هر دو جامعه که در آنها بیش از سی سال دیکتاتوری مطلق حاکم بوده ما امروز شاهد رشد و بوجود آمدن انواع تشکلهای سیاسی و صنفی جامعه در ابعاد وسیع و در میان اقشار مختلف آن جوامعه هستیم. جدال بین آن جنبشی که آزادی و عدالت و برابری را میخواست با دولتهای ارتجاعی حاکم در آنجا ادامه دارد. پروسه به زیر کشیدن دولت به اتکا به قدرت مردم رابطه دیگری بین مردم و دولتهایی که در آن جوامع حاکم اند را برقرار میکند. و نه فقط این بلکه رابطه دیگری بین مردم مصر و تونس با دنیای غرب و مردم در کشورهای غربی برقرار کرده است. احترامی که مردم مصر در میان مردم دنیا بدست آورده اند، شعار اینکه "مانند یک مصری گام بردار" را امروز در اروپا، امریکا و اسرائیل میتوان دید. این با موقعیت و وضعیتی که در لیبی پیش آمد که قذافی نه با اتکا به اراده مستقل مردم بلکه به کمک ناتو، با بمب باران دولت قذافی را ساقط کرد، بسیار متفاوت است. اگر مصر و تونس امیدی را در دل مردم جهان عرب و دنیا بوجود آوردند، لیبی فقط هراس از جنگ داخلی و افعانستان و عراق دیگری را زنده کرد.
مردم لیبی آن اعمال قدرتی که مردم تونس و مصر پروسه انقلاب تجربه کردند و اعتماد به نفسی که بدست آوردند را تجربه نکردند. آینده مصر و تونس یک جدال اجتماعی جدی بین مردم و دولتهای حاکم است. در صورتیکه آینده لیبی میتواند جنگ داخلی باشد. این چیزی است که امروز حتی دول غربی نمیتوانند آن را مخفی کنند. آینده لیبی میتواند سناریوی سیاه باشد، میتواند جنگ داخلی باشد، این مهری است که ناتو به اعتراض به حق مردم لیبی علیه قذافی زد. آینده مصر و تونس میتواند اعتراضات اجتماعی جدی تر، شکل گیری احزاب چپ، شکل گرفتن بیشتر تشکلهای کارگری، شکل گرفتن جنبش دفاع از حقوق زن، شکل گرفتن یک جنبش برابری طلب سکولار، ضد مذهب و ضد ناسیونالیست باشد، همه اینها میتواند بخشی از آینده مصر و تونس باشد. در صورتیکه در لیبی، تا اطلاع ثانوی و یک دور جدال دیگر با ارتجاع جدید حاکم، در به روی چنین آینده ای بسته شده است. در لیبی آینده ای که همه از آن حرف میزنند، نه شروع اعتراضات کارگری، نه شروع اعتراضات اجتماعی بلکه جنگ داخلی است. این مُهری است که غرب به تحولات لیبی زد. و این آن تفاوتی است که بین لیبی و مصر و تونس وجود دارد. این عواقب قیچی کردن پروسه تحرک مردم در لیبی و دخالت ناتو است. این امکان از مردم لیبی گرفته شد که به قدرت خود دولت حاکم و قذافی را به زیر بکشند، قدرت خود و راهی که مردم مصر و تونس رفتند را تجربه کنند.

رادیو پرتو: اجازه بدهید لیبی را جا بگذاریم و خیلی دورتر از لیبی برویم . مسئله مدل جدیدی مطرح میشود برای طرف شدن با دیکتاتورها، این چیزی است که عنوان میشود. اپوزیسیون آن کشوری که مد نظر است دور هم جمع شوند و متحد شوند مثل آنچیزی که در لیبی توانستند سروسامان دهند و منطقه ای را در دست داشته باشند. آنوقت دیگر راحت تر میتوانند نیروهای خارجی بیایند و دست زیر بغلشان بگیرند و کار دیکتاتورها را یکسره بکنند. بطور داغ این مسئله به همین روشنی و به همین سادگی در مورد سوریه مطرح است و همینطور در مورد ایران مطرح است. این قند در دل بخش زیادی از اپوزیسیون ایرانی آب کرده است. مسئله اینکه قذافی رفت نوبت خامنه ای رسیده است. میخواستم از اینجا شروع کنم که مدل جدیدی برای سرنگونی دیکتاتورها، سوریه و جمهوری اسلامی، شما چه میگویید؟

آذر مدرسی: قطعا غرب از این پیروزی اش در لیبی درس میگیرد و قطعا تلاش میکند آنرا به یک مدلی عمومی در نقش غرب در "به ارمغان آوردن دمکراسی" و "تقابل با دیکتاتورها" تبدیل کند. غرب با درس گیری از تجربه عراق تلاش میکند متحدین خودش را در میان اپوزیسیون ارتجاعی این کشورها پیدا کند و از کانال آنها به اضافه حمله هوائی نیروهای ناتو "انقلاب" ها را به سرانجام برساند. تا آنجایی که به ایران برمیگردد همانطور که شما گفتید اعلام خوشحالی هایی که اپوزیسیون راست و بورژوایی ایران در رابطه با به زیر کشیدن قذافی توسط ناتو کردند همگی نشان از چراغ سبز نشان دادن به غرب است. این که "بعد از قذافی نوبت خامنه ای" است، این که "دیکتاتورها یکی پس از دیگری سقوط میکنند"، این که "دیکتاتورها اصلاح پذیر نیستند"، اینها را شما از زبان کسانی میشنوید که تا دیروز تلاش میکردند از هر طریقی که شده در درون خود دعواهای جمهوری اسلامی راهی برای ابراز وجود پیدا بکنند، کرسی ای برای ریاست و سهمی در قدرت حاکم داشته باشند. بخشی اپوزیسیون راست ایران از ناسیونالیستهای کرد گرفته جریانات حاشیه ای و غیر مسئول به نام چپ و "انقلاب" یا "حق کرد" پشت این سناریو رفتند و بقول شما قند در دلشان آب شده و منتظرند ببینند که غرب کی آماده میشود آنها را به بازی بگیرد. ودولت و یا شورای انتقالی یا لویه جرگه شان را تشکیل دهند. فراموش نکنیم که مدتی پیش بخشی از این اپوزیسیون به همراه امریکا طرح "دولت در تبعید" را داشتند. به نظر من بورژوازی و اپوزیسیون راست ایران و ارتجاع غرب همیشه سناریوهائی مشابه عراق و لیبی را به عنوان یک امکان بالفعل باز نگهداشته اند. این جریانات تا دیروز آماده بودند زیر سایه حمله نظامی آمریکا به ایران قدرت را بدست گیرند و امروز آماده اند زیر سایه حمله ناتو به عنوان پیام" آور آزادی و دمکراسی" یا "تسهیل کنندگان انقلاب" در این سناریوی سیاه ارتجاع غرب سهیم شوند. زماینکه از طرف این جریانات حضور ناتو در لیبی مثبت ارزیابی میشود، حضور غرب و دخالت نظامی ناتو بعنوان کمک به پیشروی انقلاب لیبی ارزیابی میشود، همگی چراغ سبزهایی است که این بخش از بورژوازی به ناتو و غرب میدهند و به استقبال این سناریو میروند. سناریوی که جز ویرانی و به تباهی کشیدن جامعه هیچ ارمعان دیگری برای مردم ایران نخواهد داشت.

بورژوازی و اپوزیسیون راست همیشه در مقابل امکان یک انقلاب توده ای و رادیکال از پایین برای سرنگونی جمهوری اسلامی به توافقات از بالا، به اتحاد با ارتجاع بین المللی تکیه کرده و همیشه تلاش کرده که آنرا بعنوان یک آلترناتیو ممکن و قابل دسترس و باصطلاح بی دردسر به خورد مردم بدهند و امروز هم همین کار را میکنند. سقوط قذافی و شوق و شادی مردم لیبی از رفتن یکی از مستبد ترین دیکتاتورهای قرن و نفرت مردم ایران از حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی را بهانه ای برای سازشهای آینده خود با ارتجاع غرب و حاکم کردن ارتجاعی دیگر در ایران میکنند.

رادیو پرتو: شما چقدر زمینه را برای این مدل آماده میکند؟ سارکوزی رئیس جمهور فرانسه مستقیما ایران را مورد خطاب قرار داد و تهدید کرد .همزمان با آن دائما ً در مورد این مدلها بحث میکنند. بخشی از اپوزیسیون آماده رفتن پای این سناریو است، بقول شما طیف گسترده ای هستند و چراغ سبز را هم دارند نشان میدهند. این چه جای پای سیاسی در فضای سیاسی دارد ؟

آذر مدرسی: من فکر میکنم شانس زیادی ندارند. ببینید تفاوت جدی بین جامعه ایران و لیبی و سوریه وجود دارد.
اولا تفاوت جامعه ایران با جامعه لیبی و سوریه در این است که جامعه ایران تجربه یک انقلاب را داشته. انقلابی که اتفاقا بورژوازی ایران توانست با دخالت غرب و با کمک ارتجاع جهانی، آنرا سرکوب کند و وضعیتی که امروز در جامعه ایران حاکم است را بدنبال داشته باشد. جامعه ایران این انقلاب را پشت سر گذاشت و درسهای زیادی از آن گرفته است. باضافه اینکه جامعه ایران یک جامعه ملتهب است، یک جامعه ای است که درجه آگاهی سیاسی، درجه خودآگاهی سیاسی و جنبشهای اجتماعی و جنبش کارگری در آن قوام یافته تر، قوی تر و باصطلاح سیاسی تر و بخشا ًحتی تحزب یافته تر از لیبی، مصر ، سوریه و تمام کشورهای منطقه است. چپ و کمونیسم در ایران بر خلاف کشورهای دیگر جا پای قوی تری در میان جامعه بویژه در میان جوانان و طبقه کارگر دارد. از این زاویه اوضاع داخلی و وضعیت سیاسی درونی خود جامعه ایران، مستقل از اینکه تلاش جریانات راست، این امکان را نمیدهد که به راحتی یک دولت پوشالی و دست ساز، یک شورای امنیت انتقالی، لویه جرگه پوشالی در ائتلاف با جریانات ارتجاعی را بیاورند و بالای سر اعتراض مرد بنشانند. یک سرسوزن باز شدن فضا و یا یک سرسوزن امکان پیدا کردن مردم برای اعتراض میتواند جامعه ایران را با یک انفجار اجتماعی عظیم علیه جمهوری اسلامی و علیه کل سناریوهایی که بورژوازی چه در درون حکومت و چه بیرون از حکومت دارند روبرو کند.
دوما غرب همیشه مسئله حمله نظامی به ایران را مزه مزه کرده، همیشه تلاش کرده این تهدید را بالای سر جمهوری اسلامی و به طریق اولی روی سر جامعه ایران نگهدارد. وهمیشه بحث این بوده که موقعیت استراتژیک ایران متفاوت است و به این راحتی نمیتوانند حمله نظامی به ایران را سازمان دهند. باید بهانه ای داشته باشند، اگر بهانه اعتراضات مردمی باشد، این اعتراض اجتماعی همان طور که گفتم به یک انفجار اجتماعی عظیم روبرو میشود و فرصتی به آنها نمیدهد و ثانیا ً موقعیت استراتژیک خود ایران است که همیشه حمله نظامی به ایران را برای غرب سخت کرده است . صحبتهایی که سارکوزی کرده اساسا ً یک اعلام اخطار و یک زنگ خطر است به جمهوری اسلامی. اینکه آیا میتوانند آن را عملی کنند، من شخصا ً فکر میکنم کار خیلی سختی است. ایران پیچیدگی های سیاسی و منطقه ای خود را دارد و این و همین مولفه ها تا کنون مانع حمله نظامی غرب و بویژه امریکا به ایران شده است. دوره حمله امریکا به عراق طیفی از اپوزیسیون، شاید یکی دو تا از اینها کمتر یا بیشتر، اعلام کردند که "بعد از صدام نوبت خامنه ای است" و "بعد ازعراق نوبت ایران است" و بعد از بغداد باید تهران را اشغال کرد. همان موقع آمریکا میدانست و این را تشخیص میداد که حمله به ایران به آسانی حمله به عراق، حمله به لیبی و حمله به افغانستان نیست این به نظر من متحقق شدن سناریو را به شدت سخت میکند و این امکان را نه به ناتو، نه به جریانهای ارتجاعی در خود ایران میدهد که بتوانند این مدل را که الان دارند برای سوریه آن را تدارک میبینند، به این را حتی در ایران پیاده بکنند. مؤلفه های دیگری هم عمل میکنند مثل وجود خود جمهوری اسلامی به عنوان یک بخشی از بورژوازی که تلاش میکند خود جمهوری اسلامی را هرچه بیشتر جذب کل سیستمی که در دنیا هست کند. اینها همه مؤلفه های هم سیاسی و هم استراتژیک منفی ای است به ضرر سناریوای که ناتو و اپوزیسیون راست به آن دل خوش کرده اند.

رادیو پرتو: در مورد این مدل وقتی صحبت میشود در موضع مقابل صحبت شما یک نکته مطرح میشود و آن اینکه این یک طرف آن جمع شدن اپوزیسیون است و طرف دیگر داشتن یک منطقه است که آزاد باشد و مسئله کردستان مطرح میشود .در این زمین داغ سیاسی فعلی که در حاشیه مسئله قذافی و لیبی در ایران و منطقه در جریان است نیروهای اپوزیسیون ناسیونالیستی کرد بیشتر از همه سر و صدا دارند و مطرح میکنند که آماده اند و کردستان را میشود آزاد کرد و منطقه و پایگاهی درست کرد که از آنجا رفت و بقیه ایران را آزاد کرد. این را در مورد سوریه هم میگویند. پژاک در مورد سوریه اظهار نظر کرده، کومله عبدالالله مهتدی و غیره در مورد سوریه و در مورد ایران اظهار نظر کرده است. سایر نیروهای اپوزیسیون هم در این زمینه اظهار نظر میکنند. اینجا به نظر شما چه میشود .

آذر مدرسی: ببینید قطعا جریانات فاشیستی و دارودسته ها و باند سیاهی ها در کردستان قبل از همه آماده هستند که یک چنین سناریویی را اجرا کنند. حتی قبل از وجود این سناریو رفت و آمدها و توافقات و تلاشهای این بخش از بورژوازی کرد همیشه در جریان بوده که کردستان را به پایگاه ارتجاع تبدیل کنند و کردستان را تحت عنوان "مقابله با دیکتاتور" و "مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی" و "حق ملت کرد" به پایگاه ارتجاع غرب تبدیل کنند. همان کارو نقشی را ایفا کنند که احزاب کرد در عراق کردند. این جریانات فاشیستی قطعا میتواند نقاط قدرت این سناریو باشد. جریانات حاشیه ای دیگری هم که به نام چپ و در اوج بی مسئولیتی به نام "انقلاب" تلاش میکنند سمپاتی مردم را به جنین سنارویوی سیاهی جلب کنند قطعا آب به آسیاب این باند های قومی میریزند و نقطه قوتی برای این جریانات فاشیست خواهند شد. اما مردم کردستان چه با اتکا به تجریه انقلاب ٥٧ و چه تجریه مبارزه سیاسی و اجتماعی جدی و گسترده ای که علیه جمهوری اسلامی دارد به درجه ای تحقق خود این سناریو را سخت میکند. جامعه کردستان تحزب یافته است و جدال احزاب راست ناسیونالیست و چپ و کمونیسم را دارد. علاوه بر این مردم در کردستان تصویر واقعی تری از چنین سناریوئی را دارند چرا که کردستان عراق و تجربه منفی و سیاهی که مردم در کردستان عراق در دوره حاکمیت احزاب کردی، که زیر سایه حمله نظامی امریکا به قدرت رسیدند، را هر روزه لمس میکنند. به این راحتی نیست که کردستان را، بدون هیچ اعتراض و مقاومتی از طرف مردم و کمونیستها، به پایگاه ارتجاع ناتو تبدیل کرد. من فکر نمیکنم علیرغم اینکه جریانات ناسیونالیست و فاشیست و باند سیاهی در جامعه کردستان مدتها است آماده گی خودشان را برای تبدیل شدن به سرباز پیاده ناتو اعلام کرده اند اما بسیار غیر محتمل است که جامعه کردستان به این راحتی بتواند به سکوی ارتجاع و به سنگر دیگری برای ناتو و جریانات ارتجاعی تبدیل شود. پیچیده گی جامعه کردستان و پیچیده گی اوضاع ایران به نظر من این را سخت می کند.
یک مسئله مهم دیگر که نباید آن را ندیده گرفت این است که هر تهدید نظامی، هر تلاشی برای تبدیل کردستان به پایگاه ناتو این امکان را به جمهوری اسلامی میدهد که در زیر پوشش مقابله با حمله نظامی و اشغال کردستان بتواند جامعه را زیر پرچم خود در دفاع از کشور و در مقابل حمله ناتو متحد کند و چند دهسال دیگر به حیات خودش ادامه دهد. همانطور که جنگ ایران و عراق باعث شد جمهوری اسلامی بتواند فضای خفقان، فضای اتحاد با خود را و فضای مقابله با دشمن و اشغال مملکت را به موضوع و مسئله اصلی در جامعه تبدیل کند. هر اعتراض مردم و طبقه کارگر را به راحتی سرکوب کند و موفعیت خود را تحکیم کند. ما در دوره تهدیدات امریکا به حمله نظامی به ایران هم می گفتیم صرف فضای جنگی به عمر جمهوری اسلامی اضافه میکند، مشروعیتش را در آن جامعه بیشتر میکند و امکان اینکه جامعه را حول خطر جنگ و یا اشغال حول خود یا متحد و یا خفه کند و فضای سرکوب و اختناق را گسترش دهد. در چنین شرایطی بازنده طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی مردم ایران است. از این نظر به نظر من وظیفه هر نیروی آزادیخواهی است که کل این سناریو و کل بازیگران این سناریو را چه در صحنه سیاسی داخل ایران و چه در صحنه بین المللی به جامعه نشان دهد و از این راه با هوشیار کردن جامعه متحقق کردن همچنین سناریوی را غیرممکن کند.

رادیو پرتو: سوأل آخر من در رابطه با همین صحبت اخیر شما بود. در مقابل این فضای سیاسی شما چه محورهای اصلی ای را مورد تأکید قرار میدهید، حزب حکمتیست باید چه اعمال و مبارزه های رودروی سیاسی را برجسته کند.

آذر مدرسی: فکر کنم ما تنها حزبی بودیم که سقوط قذافی را پیروزی مردم اعلام نکردیم. ما خیلی روشن گفتیم که سقوط قذافی الزاما ً به معنی پیروزی مردم نیست و در مورد آینده مردم لیبی هشدار دادیم. فکر میکنم این چیزی است که باید با هر ابزاری که داریم به میان مردم و طبقه کارگر ببریم و واقعیت سناریوی لیبی را به جامعه ایران نشان دهیم. باید نشان دهیم که سقوط قذافی هرچند کم شدن یک دیکتاتوری سیاه دیگر از صحنه سیاست دنیا بود ولی معنی آن پیروزی مردم و رسیدن مردم لیبی به خواستهای شان نیست. معنی آن بوجود آمدن آزادی و عدالت و رفاه در جامعه لیبی نیست. سناریوآینده لیبی تقریبا مثل سناریوی عراق و افغانستان است. به نظر من این یک کار جدی است که ما داریم انجام میدهیم و تلاش میکنیم به هر طریقی که شده تصویر واقعی ای که در لیبی اتفاق افتاد را در جامعه ایران ببریم. فکر میکنم باید کل این سناریو را به همین روشنی و به همین عریانی به مردم و جامعه گفت و فکر میکنم باید در مقابل یک چنین سناریویی و در مقابل کل طیف بورژوازی و اپوزیسیون دست راستی یا جریانات حاشیه ای که به این سناریو تحت عنوان پیروزی مردم لیبی آری میگویند صفی محکم بست. باید تک تک این جریانات را در مقابل چشم مردم و طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران افشا کرد و نشان داد که هیچکدام از اینها از راست ترین آنها که در حکومت نشسته تا چپ ترین آنها که به خودش چپ میگوید هیچ ربطی به جامعه، هیچ ربطی به خواستهای مردم ایران، هیچ ربطی به مبارزه چندین دهساله مردم برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی و تحقق آزادی و برابری ندارند. باید تلاش کنیم این آگاهی را به یک صف متحد و متشکل و آگاه در مقابل کل این جریانات تبدیل کنیم و نشان دهیم پرچمی که ما بلند کردیم، پرچمی که حزب حکمتیست در دست دارد، پرجم آزادی و برابری و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی با اتکاء به نیروی مردم تنها آن پرچم واقعی ای است که جامعه و طبقه کارگر باید حول آن متحد و متشکل شوند. این تنها راهی است که تضمین میکند که قدم بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی نه جنگ داخلی، نه نگرانی از تکه تکه شدن جامعه، نه رشد انواع جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی و باند سیاه های فاشیستی بلکه بوجود آمدن یک جامعه آزاد، مدرن، عدالت خواه و برابری طلب است.
فکر میکنم کار سختی را در پیش داریم. صف دشمنان متنوع و بطور واقعی صفی متشکل از ارتجاع داخلی و بین المللی است. اما طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه ایران تجربه انقلاب و تجربه گرانبهایی از مبارزه سیاسی را دارد و این نقطه قدرتی است که ما بعنوان کمونیستهای آن جامعه باید به آن اتکاء بکنیم .

رادیو پرتو: آذر مدرسی از رهبری حزب حکمتیست ، با تشکر از اینکه وقتتان را دراختیار ما گذاشتید.

آذر مدرسی: خیلی ممنون و متشکر از شما.