TLogo


از ١٧ فوریه تا ١٩ آوریل چه می آموزیم

جمع بندی جنبش انقلابی کردستان

ارزیابی،درسها، دستاوردها و آینده جنبش

 

دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری کردستان

اول مه ٢٠١١

 

کردستان وارد مرحله ی جدیدی شده است:

روز هفدهم فوریه نقطه عطف عظیمی در تاریخ جامعه کردستان است. جنبش انقلابی که در شکل تظاهرات و اعتراضات گسترده توده ای در شهرها نمود پیدا کرد، انقطاع سیاسی ـ اجتماعی با تاریخی بود که سنت بورژوایی و ناسیونالیسم کرد تحت نام " انقلاب ایلول وگولان و انقلاب جدید ملت ما" ذهنیت و جدالهای سیاسی جامعه کردستان را شکل داده بود و آن را چون پرده ای بر سر تضادهای طبقاتی قرار داده بود. در دوره های گذشته مبارزه، قیام و اعتراض اجتماعی در کردستان بدلیل ستم و معضل ملی زمینه ای بوجود آورده بود که ناسیونالیسم کرد به مثابه جنبش طبقه سرمایه دار و دارا در کردستان تمامی تضادها و کشمکشهای سیاسی جامعه کردستان  را در مقابل دولت مرکزی تحت عنوان" دشمن خارجی" فرموله کند و بر این اساس پرچم، آلترناتیو، سنت و اهداف بورژوایی خویش را بر جامعه تحمیل نماید. اما ١٧ فوریه و خیزش یک جنبش انقلابی که مستقیماً در تقابل با حکومت بورژا ناسیونالیستی کرد قرار گرفت، محتوا و شکل جدیدی به مبارزه سیاسی، امیال، آرزوها و آینده جامعه کردستان ـ از زاویه منافع متفاوت ـ به میان آورده است. بدین لحاظ جامعه کردستان وارد دوران جدیدی از جدال طبقاتی شده است.

در بیست سال گذشته تجربه کردایتی و حکومت بورژوا ناسیونالیستی کرد تحت نام " دولت خودی" با پشتوانه بزرگترین فریب و توهم، نمونه بارزی از حکومت میلیشیایی و مافیایی فاسد، سرکوبگر و ستمگر به نمایش گذاشت. در گذشته ستم ملی و قلدرمنشی دولتهای سرکوبگر عراق چنان زخم عمیقی بر پیکر مردم گذاشته بود که باور به " دولت خودی" و سنتهای جنبش بورژواناسیونالیستی کرد، چنان عمق و گستره  یافته بود که حکومت غارتگر، استثمار، سرکوب و مافیاگری آنها ٢٠ سال به طول انجامد و بعد از ٢٠ سال این توهم از جامعه بزداید. روز ١٧ فوریه نقطه عطفی تاریخی است که مردم ستمدیده کردستان، در شکل عظیم توده ای خود را از زیر آوار توهمی بزرگ بیرون کشیدند و با صدای بلند به حکومت مفسد، ستمگر و سرکوبگر کردایتی " نه " گفتند. بدین ترتیب در همان روز گام عظیمی به جلو نهادند؛ دستاورد بزرگی برای ترسیم آینده خود ثبت کردند و جامعه کردستان را وارد مرحله سیاسی جدیدی کردند.

بیست سال پیش دو حزب بورژوا ناسیونالیستی کرد از طریق آویزان شدن جنبش کردایتی به سیاست ددمنشانه، جنگ طلبانه و ضد  انسانی آمریکا بر کرسی قدرت نشستند و مدیریت جامعه سرگردان کردستان بر عهده آنها گذاشته شد. در بهار سال ١٩٩٢ در میان جار و جنجال بزرگ فریبکاری و  گردنکشی انتخابات "اولین پارلمان و تشکیل اولین حکومت خودی" بناحق به عنوان نویدبخش و متحقق کننده همه رؤیاها و امیال و آرزوهای مردم کردستان معرفی شد. اما این حاکمیت سریعاً نشان داد که حکومت جنبش کردایتی و بورژوازی کرد نه فقط حکومت مردم کارگر، زحمتکش و مردم آزادیخواه و ستمدیده کردستان نیست، بلکه دقیقاً علیه منفعت و خواسته های آنهاست. دو حزب اصلی این جنبش سریعاً تمامی پایه های سیاست و اقتصاد را در کردستان قبضه نمودند و زندگی شاهانه ای برای اقلیت بسیار اندکی فراهم نمودند؛ آنها به قیمت تحمیل فقر و محنت فراوان بر اکثریت مطلق جامعه یک اقلیت را غرق در ثروت نمودند. در سایه این حکومت فاسد و غارتگر، چپاول بی حد و حصر، سرکوب مخالفان سیاسی و ترور سازمانیافته منتقدین، فعالین آزادیخواه و کمونیست و ژورنالیست ها، ابداع انواع قوانین و تصمیمات اجرایی برای خفه کردن همه ی اشکال آزادی، فاجعه ترور و قتل زنان به بهانه ناموس، برپایی چندین جنگ داخلی ارتجاعی و ویرانگر، قتل و بی حرمتی به اسرای جنگی و آواره کردن هواداران یکدیگر، تحمیل قانون کار ارزان و کارگر خاموش و بی حقوقی بر طبقه کارگر، ترور و سرکوب فعالین کارگری و تهاجم به تشکلهای کارگری، گسیل کردن لشگر نظامی و دستگاههای اطلاعاتی و تروریستی دولتهای مرتجع منطقه بر مردم کردستان به کارنامه ٢٠ ساله حکومت جنبش کردایتی تبدیل شد و در عین حال به زمینه ها و پایه های قیام مردم کردستان علیه این حکومت تبدیل شکل داد.

خیزش و پیروزی انقلاب در مصر و تونس، کنار نهادن دیکتاتور و بخش قابل توجهی از دستگاه دولت دو رژیم فاسد و ستمگر، گسترش شرایط انقلابی در سطح منطقه مشوق و کمک کننده بود تا قیام توده ای علیه حکومت فاسد و ستمگر بورژوازی کرد در ١٧ فوریه شروع شود. از آن روز به بعد به مدت ٦٢ روز جنبش اعتراضی و انقلابی وسیع توده ای بدون وقفه و با روحیه ای سرشار از امید، حول مطالبات بر حق و روا و رادیکال ادامه یافت. کارگران و توده های محروم و آزادیخواه در میادین ایستادند، در برابر گلوله حکومت کردی سینه سپر کردند و میدان را رها نکردند. در این تجربه نیز حکومت کردی تکرار نمود که مانند رژیم بعث دست بر ماشه تفنگ آماده کشتار مردم معترض است و آماده است حمام خون " ملت خودی" برپا کند؛ نشان داد که آماده است برای حفظ و اعمال سلطه حکومت فاسد عشیره ای خود، مردم غیرنظامی و حتی نوجوانان و کودکان را به قتل برساند تا آنها را وادار نماید از مطالبات خود دست بکشند تا آنها زندگی فرعون وار خود را به قیمت فلاکت میلیونی توده های مردم ادامه دهند.

دستاوردها:

با اعلام رسمی حکومت  نظامی، دولت کردی پس از ٦٢ روز با لشگر کشی گسترده در مناطق مختلف کردستان و عراق علیه مردم به پا خاسته و اعمال شیوه های مختلف سرکوب و قلدرمنشی، موقتاً میدانن آزادی از دست جنبش و معترضین گرفته شد. هر چند عقب نشینی موقت بر این جنبش تحمیل شده و تابحال به اهداف و مطالبات خود نرسیده است، اما نه تنها شکست نخورده و پایان نیافته است، بلکه دستاورد مهم و عظیمی داشته که از طریق گامهای بعدی به سوی پیروزی ترسیم می شود.

اولین دستاورد بسیار بزرگ جنبش این است که زنجیر توهم به حکومت ستمگر، جنایتکار و دیکتاتور کردایتی را پاره کرده و علیرغم همه ی فریبکاری قوم پرستی و خرافات ناسیونالیستی،ماهیت جنبش کردایتی و ناسیونالیسم کرد برای مردم کردستان بسیار بروشنی آشکار گشت. بدین ترتیب سلاح مهلکی از دست حکومت کردی برای اعمال ستم بر مردم گرفته شد و آن سلاح فریب و توهم است. از این ببعد حکومت کردی تنها روی ستون سرکوب ایستاده است. اما ایستادن بر روی یک ستون و حفظ قدرت با توسل به حکومت نظامی مدرکی دال بر انقضای تاریخ این حکومت است و بدین ترتیب حکومت، حکم مرگ خویش را بدست مردم کردستان سپرده است. این وظیفه و امر مردم کردستان است که چه وقت و چگونه این فرمان را به اجرا در می آورند.

این سرکوب و لشگرکشی در عین حال این حقیقت را آشکار ساخت که ارتش، نیروهای مسلح، دستگاههای جاسوسی و مافیای کنونی کردستان مانند هر حکومت بوروکراتیک بورژوازی در دنیا ماهیتی سرکوبگرانه دارد. این نهادها مستقیماً در مقابل جنبش و اعتراضات بر حق طبقه کارگر و مردم زحمتکش قرار گرفته و برای حفظ پایه های جامعه بورژوازی و ظلم و ستم آماده است جامعه را غرق در خون شهروندان خویش کند. تهاجم، کشتار و دستگیری و میلیتاریزه کردن شهرها، محتوای پوچ این " پیروزی" را جلوی چشم مردم قرار داد که گویا این ارگان ها و بویژه  نیروی پیشمرگ " ابزار امنیت ملی، رهایی کردستان و فتح مناطق اشغالی و تأمین کننده امنیت جامعه است". این سرکوب حتی پرده از ماهیت جناحهای بورژوایی اپوزیسیون کنار نهاد که پروژه حفظ دستگاه و نیروهای سرکوبگر را تحت نام " ملی و قانونی کردن" نیروهای مسلح و نهادهای جاسوسی فعلی را به بخشی از برنامه تغییر و اصلاح خود تبدیل کرده بودند. رویدادهای ١٧ آوریل این حقیقت را نشان داد که نیروهای مسلح و نهادهای سرکوبگر، نیروی حفظ "میهن و امنیت اجتماعی" نیستند و انحلال این نهادها و خلع ید دولت از ابزارهای سرکوب یک شرط اصلی است که دولت به اراده مستقیم مردم تکیه کند.

دستاورد مهم دیگر این جنبش تغییر توازن قوا میان حاکمیت بورژوایی کرد و کارگران و مردم ستمدیده و آزادیخواه است. چندین سال است که اراده مردم بدلیل گرفتار شدن در توهم و خرافات ناسیونالیستی زیر چکمه حاکمیت میلیشیایی خرد شده است. این وضعیت توازن قوا را بطور کامل به سود حاکمیت ستمگر بورژوازی کرد تغییرداده بود. این جنبش این توازن قوا را بهم ریخت و به نفع مردم ستمدیده تغییرات اساسی بوجود آورده است.

در جریان این جنبش، آگاهی سیاسی طبقه کارگر و مردم ستمدیده تا سطح شناخت منافع متفاوت خود از بورژوازی کرد ارتقا یافت و میدان دید آنها به منافع و آرزوهای خود وسعت یافت و حتی گامهای نخستین در راه اتحاد و خود سازماندهی نیز برداشته شد.

دستاورد بسیار بزرگ  دیگر به میدان آمدن و ابراز وجود سیاسی دوباره حزب کمونیست کارگری در سطح جامعه به عنوان حزب کارگری و کمونیست و انقلابی و ایفای نقش سیاسی دخالتگر در میدان سیاست بود. این دستاوردی بزرگ و پیشروی عظیم در راه پر کردن یک حفره سیاسی بود که در چند سال گذشته و بویژه بعد از تهاجم مسلحانه اتحادیه میهنی به حزب کمونیست کارگری در ١٤ ژوئن ٢٠٠ بوجود آمده بود. اکنون حزب کمونیست کارگری به شهادت دوست و دشمن یکی از بازیگران اصلی در میدان سیاست است  و چنین پدیده ای فاکتور بسیار مؤثر و یکی از ضروریات پیشروی در آینده است.

از لحاظ تأمین خواسته های سیاسی و اقتصادی مردم نیز هر چند این مطالبات تابحال بدست نیامده اند و حکومت آشکارا به هیچکدام از آنها اعتراف نکرده است اما تسلیم مبهم و ناروشن حکومت و وعده های آنها برای اجرای مطالبات مردم به حکومت تحمیل شده است. اهرم فشاری که جنبش مردمی بر سر حکومت قرار داده تا حدی بر آنها ترس انداخته که ناچار هستند مطالبات مردم را در نظر گیرند . حکومت نمی تواند مانند قبل از ١٧ فوریه نسبت به خواست و مطالبات مردم بی تفاوت باشند. حکومت ناگزیر است در این زمینه ها جوابگوی خواسته های مردم باشد. این هم یکی از دستاوردهای مهم جنبش خواهد بود.

نقاط ضعف و درسها:

البته این جنبش می توانست از این حد فراتر رود و در گام نخست به اهداف خود برسد و یا دستاورد بیشتری در این راه بدست آورد. اما کمبودها، موانع و معضلات خود جنبش مانع پیشروی آن بود و به حکومت اجازه داد که بتواند بر سر دوراهی سرکوب یا تحقق خواسته های مردم، راه سرکوب را برگزیند. اگر بخواهیم در یک جمله کمبودها و نقاط اساسی ضعف این جنبش را بیان کنیم این است که کمونیسم و حزب کمونیست کارگری بدلیل اینکه پیش از ١٧ فوریه نتوانسته بود به عنوان یک نیروی سیاسی دخالتگر، آلترناتیو کمونیستی رهایی بخش ظاهر شده و به ابزار سازماندهی و اتحاد صفوف کارگران پیشرو و فعالین کمونیست تبدیل شود، نتوانست در جرگه جنبش اعتراضی تا سطح رهبری سیاسی جنبش راه یابد و عملاً سیاست، تاکتیک، و پلاتفرم حزب به نقشه عمل جنبش تبدیل نشد. بر این اساس معضل اساسی این جنبش، قبل از هر چیز این بود که اسیر افق سیاسی و آلترناتیو جناحی از بورژوازی در اپوزیسیون بود که "رفرم"  نام گرفته بود. این جناح از اپوزیسیون بورژوازی معترض توانسته بود به یمن مدیای محلی و روشنفکران ناراضی و دموکراسی خواه، پارلمانتاریسم، سناریوی انتخابات مجدد و ایجاد تغییر از طریق صندوق آرا، اصلاحات، عروج مجدد جنبش گوران و ... این افق و باورها را بر جامعه تحمیل کند و در نتیجه توانست ضمن اینکه از اساس مخالف امیال و آرزوهای مردم معترض بودند که به خاطر آن به میدان آمده بودند، رهبری جنبش مردمی را در دست گیرد. جامعه کردستان بر اساس شکاف طبقاتی و تحت تأثیر انقلاب مصر و تونس قدم در راه انقلاب نهاده بود؛ برای تحولات ریشه ای و بدست آوردن آزادی،برابری و عدالت اجتماعی به میدان آمده بود اما چون از قبل در فضای سیاسی عمومی کردستان نسبت به سیاست،آرمانها و باورهای این جناح از اپوزیسیون متوهم بودند، برای این جناح از بورژوازی فرصتی پیش آمد به عنوان رهبر اعتراضات و تظاهراتها ظاهر شود.به بیانی دیگر مردم ستمدیده کردستان بدرستی پرچم جناحی از بورژوازی را پایین آورند، اما به غلط نسبت به  پرچم جناح دیگری از بورژوازی متوهم ماندند. جناح بورژوازی اپوزیسیون کرد متشکل از ناسیونالیسم و اسلام سیاسی که خود را در جنبش گوران و جریانات اسلامی به نمایش گذاشت به نادرستی به بخش بزرگی از پرچم نفرت از بورژوازی حاکم کرد تبدیل شد در حالیکه این اپوزیسیون بورژوایی  نه از روی افق سیاسی که برای آینده کردستان دارند و نه از روی اهداف خود هیچ ربطی به آزادی،برابری، عدالت اجتماعی و سایر مطالبات مردمی که به شعار و خواسته مردم معترض تبدیل شد، ندارند. جنبش گوران بخشی از خانواده  و جنبش بورژوایی کنونی در قدرت است و گوران نماینده نارضایتی بخشی از سرمایه داری کرد است که از سهم خود ازدسترنج غارت شده کارگران و مردم زحمتکش کردستان و ثروت جامعه ناراضی اند.آنها نسبت به چگونگی تقسیم دسترنج کارگران و ثروت به تاراج رفته ی جامعه بین جناح های مختلف بورژوازی و نه نسبت به خود چپاول این نعمان و ثروت ناراضی هستند. اسلام سیاسی هم هر مشکلی با حکومت داشته باشد نه فقط هیچ ربطی  به آزادی،برابری و مطالبات مردم ندارد بلکه با آنها مخالفت سرسخت دارد و از دیدگاه آنها تشکیل حکومتهایی مانند ایران و اوباش مسلح طالبان الگوی حکومت آنها برای آینده کردستان است. کل پلاتفرم این جبهه و ائتلاف ناسیونالیسم و اسلامی ها تضاد عمیقی با منافع، اهداف و امیال مردم به پاخاسته کردستان دارد. اما برای اینکه بتوانند مردم را به  نیروی سیاه لشگرسناریوهای خود تبدیل کنند،خود را به این جنبش آویزان کرده اند.

جامعه کردستان جامعه ای طبقاتی است. مبارزه و کشمکش طبقاتی و تضاد منافع متفاوت طبقاتی تضاد اصلی جامعه کردستان است و سایر تضادها به این مسأله ختم می شود. این واقعیت که طبقه کارگر و مردم زحمتکش و ستمدیده کردستان در یک جنبش عمومی صفوف خود را از صف بورژوازی و احزاب سیاسی اش جدا نکنند و از آن بدتر وقتی که زیر پرچم و رهبری سیاسی احزاب بورژوایی کشیده شوند، نتیجه اش این می شود که از راهی که آنها را به اهداف طبقاتی خویش می رساند دور می شوند؛ نتیجه اش این می شود که به نردبانی تبدیل می شوند که جناحهای مختلف بورژوایی از روی دوش آنها به سوی کرسی قدرت بالا می روند تا دوباره خون و جانمایه ی کارگران و محرومین جامعه را به تاراج ببرند. هیچ جنبش و هیچ منفعت مشترکی بین این دو طبقه نبوده و نیست و نمی توانند در یک صف قرار گیرند. حضور آنها در یک صف نتیجه ای جز تسلیم شدن طبقه کارگر و زحمتکش به صف و پرچم و افق بورژوایی نخواهد داد. یکی از نقاط اصلی ضعف این جنبش عدم سازماندهی و بارز نبودن صف مستقل طبقه کارگر و مردم زحمتکش  و به همین نسبت کشاندن آنها زیر پرچم و رهبری یکی از جناحهای بورژوایی کرد بود.

هر چند در این مدت هژمونی رهبری این جناح از بورژوازی نتوانسته ماهیت جنبش را  به مثابه جنبش اعتراضی و انقلابی برای زندگی بهتر و حقوق کارگران و مردم آزادیخواه حول مجموعه ای از مطالبات سیاسی و اقتصادی رادیکال تغییر دهد، اما در ادامه احتمال و این خطر وجود داشت که بالاخره روند جنبش و ماهیت آن را به جنبشی برای تقویت موقعیت یکی از جناحهای بورژوایی در قدرت سیاسی و غارت دسترنج کارگران و ثروت جامعه تغییر دهد. در عین حال و در همین دوران تأثیر بسیار اساسی داشت که جنبش در سطحی محدود راکد بماند و به کارگاه و محلات و ادارات گسترش نیابد و بدین ترتیب قدرت فرا رفتن از اهداف این جناح از بورژوازی را پیدا نکند. بر این اساس این رهبری عامل مهمی بود که جنبش دچار عقب نشینی شود. علاوه بر این تاکتیکهایی که جناحهای بورژوایی پیش پای جنبش گذاشته بودند و به آن تحمیل نمودند همه در این راستا بود که جنبش را به جنبشی برای اهداف خود و اهرم فشاری بر حکومت و نهایتاً بند و بست با حکومت تبدیل کنند تا تغییری ظاهری در حکومت بورژوایی تحت نام " حکمت تکنوکرات،توافق،انتخابات پیشوقت" پدید آید که مجموع آنها چیزی جز ترمیم و آرایش مجدد بورژوازی کرد به قیمت مبارزه و قربانی شدن کارگران و مردم ستمدیده نیست. بطور مشخص آنچه که تحت نام " نقشه عمل شورای موقت سرای آزادی" اعلام شد، دقیقاً  تاکتیک بورژوازی بود تا اهداف بورژوایی با فشار گوران و اسلامی ها بر جنبش تحمیل شود. این تاکتیک تضاد روشنی با توازن قوای بین حکومت و روند گسترش و پیشرفت جنبش داشت. این تاکتیک و عدم آمادگی جنبش برای تحقق آنها و عدم تجانس آن با توازن قوا جنبش را در مسیر سراشیبی و عقب نشینی قرار داد و بر این اساس فرصت سرکوب قلدرانه برای حکومت فراهم شد.

آزادی، برابری و عدالت اجتماعی در گرو چیست؟

آزادی، برابری و عدالت اجتماعی که شعار و مطالبه اکثر مردم به پا خاسته بود، در واقع تنها از طریق یک انقلاب کارگری و برپایی جامعه سوسیالیستی تضمین می شود. آزادی حتی به مفهوم بورژوائی و محدود آن در جایی مثل کردستان حتی به مفهوم سیاسی آن خیال چوچی بیش نیست. کردستان به عنوان یکی از حوزه های کار ارزان تنها بر اساس کار ارزان و کارگر خاموش و بدون حقوق می تواند دروازه هایش را بروی سرمایه جهانی بگشاید و این کار بدون سرکوب سیاسی، کار ارزان و کارگر خاموش و بی حقوق امکان پذیر نیست. جاییکه آزادی سیاسی به مفهوم آزادی بیان،  آزادی فعالیت حزبی و توده ای، اعتصاب، و تظاهرات و اعتراض باشد کار ارزان در حد استثمار بی حد و حصر طبقاتی هرگز متحقق  نمی شود. چه رسد به اینکه آزادی در مفهوم همه جانبه آن که آزادی از جور و ستم سرمایه ، از تبعیض جنسی، ستم اجتماعی ـ فرهنگی و سیاسی و باشد. برابری هم در جامعه ای که بین یک اقلیت مفتخور دارای زندگی فرعون وار و اکثریت محروم بردگان مزدی که خود همه نعمات و ثروت جامعه را بوجود می آورند به واژه ای مضحک تبدیل می شود. عدالت اجتماعی هم در جامعه ای که ستمگر و ستمکش باشد و انواع تبعیض ها در آن باشد تنها به تبلیغاتی فریبکارانه تبدیل می شود.

بنابراین اگر آزادی، برابری و عدالت اجتماعی هدف و آرمان این جنبش باشد، راهی نیست جز اینکه از طریق پیشرفت گام به گام و انقلاب مداوم به سوی انقلاب کارگری و بنیاد نهادن جامعه سوسیالیستی رفت. جنبش اعتراضی توده ای کنونی انقلاب مدنظر ما نیست اما بدون تردید طبقه کارگر و کمونیستها می توانند و باید با صف مستقل خود در این مبارزات شرکت کنند و رهبری آن را در دست گیرند. پلاتفرم رادیکال خویش را ارائه دهند و پیروزی جنبش را به گونه ای تعریف کنند که در این مسیر پیش می رود و بسوی این هدف پیش می رود. فقط بدین شیوه می توان تضمین نمود که خواسته ها و آرمان های مردم ستمدیده و آزادیخواه در عمیق ترین سطح خود تضمین می شود.

پیروزی این جنبش در گرو چیست؟

بدون تردید برچیدن حاکمیت میلیشیایی کنونی بورژوازی کرد باید یکی از گامهای این راه باشد.این حکومت از روز اول به قدرت رسیدن می بایستی از منظر منافع طبقه کارگر و محرومان و همه آزادیخواهان جامعه کنار زده می شد. با سرکوب قیام ١٧ فوریه و برخورد صدام گونه، اسد وار و قذافی آسا با مطالبات مردم، این حکومت خود پا پیش نهاده و خودش حکم سرنگونی اش را بدست مردم داده است. این یکی از دستاوردهای بزرگ جنبش می باشد.اما این حکومت نه با خواهش و نه با زبان خوش یا داوطلبانه  و نه به خاطر آزادیها و مطالبات مردم کنار نمی رود. ارگانها و نهادهای مختلف سرکوب دارد که چندین سال بنیان نهاده است، بدون از کار انداختن این ماشین سرکوب و شکست دادن آنها در جنگ سرکوب جنبش انقلابی کرسی قدرت را رها نمی کنند. باید این حکومت را با مبارزه و به میدان آمدن توده ای منحل نمود و از کار انداخت. برای تحقق این هدف افق، پرچم و رهبری انقلابی برای جنبش ضروری است. آن نیز چیزی جز کمونیسم طبقه کارگر نیست. همزمان سازماندهی طبقه کارگر و مردم ستمدیده و آزادیخواه در یک صف مستقل حول این افق و پرچم و رهبری ضروری است. کارگران و مردم آزادیخواه اگر غیر متشکل بمانند قدرت به ثمر رساندن این جنبش را نخواهند داشت. یا شکست می خورند و یا به سیاه لشگر جریانات بورژوایی تیدیل می شوند. از حکومت میلیشیایی فعلی و جناحهای بورژوایی مخالف  که خود نیز مسلح اند ،،سناریوهای مختلفی برای به خون کشیدن جامعه و از بین رفتن روند جنبش انقلابی انتظار می رود. آنچه که می تواند مانع این مخاطرات شود تنها نیروی سازمان یافته  و مسلح طبقه کارگر و مردم انقلابی در صفوف مستقل خویش و حول یک رهبری کمونیستی است. تجربه این ٦٢ روز نشان داد که تنها به میدان آمدن و اعتراض و میتینگ میادین و حتی درگیری بدون برنامه٬ کافی و مؤثر نیست. سیاست روشن و تاکتیک دقیق و مؤثر لازم است؛ سازماندهی و تشکل طبقه کارگر و مردم آزادیخواه لازم است؛ اتحاد و همبستگی لازم است. تردیدی نیست که حکومت فاسد و ستمگر نهایتاً برای حفظ قدرت با مردم به پا خاسته جنگ می کند، وارد جنگ می شود و دست به اسلحه می برد. باید تاکتیک مؤثری در پیش گرفت تا مانع جنگ زودرس شد و باید در زمان مناسب این امکان را بدست آورد که این جنگ را به پیروزی رساند. نباید با قیام بازی کرد! نباید هیچ گام پیشوقتی برداشت! وقتی زمان شعار " بروید بروید" تعیین می شود که جنبش این قدرت را داشته باشد آنها را وادار به رفتن کند یا آنها را در کاخ سلطنت دستگیر کند. بدون این نیرو و توان و توازن قوا اعلام جنگ نهایی جز یأس حاصل از ناکامی و جز فراهم کردن زمینه های یک جنگ نابرابر و بالاخره جز فراهم نمودن امکان سرکوب چیزی از آن عاید نمی شود.

جریان پیروزی جنبش توده ای کنونی کردستان بر اساس پتانسیل جنبش و سطح به میدان آمدن و واقعیات جامعه کردستان و نیروهای سیاسی آن در حال حاضر هنوز جریانی آرام و قدم بقدم است. راه مناسب و مؤثر این است که در گام نخست بر ایجاد فضای آزاد سیاسی و تحمیل ان بر حکومت پافشاری کند؛ باید از طریق لغو قانون منع تظاهرات و قوانین محدود کننده آزادی سیاسی و همزمان با در دست گرفتن مجموعه ای از مطالبات اقتصادی مانند جلوگیری از فساد، بیمه بیکاری و افزایش حقوق و تعیین حداقل دستمزد کارگران و حقوق کارمندان و نیز تعیین حداکثر حقوق مسؤلین و  افزایش خدمات عمومی و ...  پیش رفت. علاوه بر این در حالیکه روند انقلابی در منطقه سنت ابدی حکومت خانوادگی را پشت سر نهاده و به گور افکنده است، هم اکنون زمان آن فرا رسیده که به عنوان مطالبه ای فوری مسعود بارزانی را ناچار کرد آشکارا اعلام نماید که در دور بعدی خود را کنادید ریاست جمهوری اقلیم نکند و خیال جابجایی قدرت درون خانوادگی و ابدی حکومت را در سر ندارد. به موازات پیشروی جنبش در تحقق مطالبات فوری و افزایش توان جنبش بر اساس تشکل و گسترش دامنه اجتماعی و متحقق شدن صفوف مستقل و رهبری رادیکال  و انقلابی سطح مطالبات نیز افزایش یابد.

روشهای فعلی گسترش مبارزه توده ای عبارتند از افزایش دامنه اعتصابات فعلی و گسترش آن به کارگاه و ادارات و مراکز آموزشی و ...، تشکیل کمیته و دسته و گروههای مختلف در همه مراکز برای سازماندهی مردم و متحد کردن آنها حول پلاتفرم و مطالبات و شیوه های مبارزه، برپایی جلسات عمومی و مردمی در این مراکز و ارتقای این مجامع به سوی شکل گیری تشکلات کارگری و سازماندهی مردم آزادیخواه. در دست گرفتن فضای سیاسی محلات و تحمیل فضای آزادیخواهانه کمونیستی و انقلابی بر آنها و بدین ترتیب محدود کردن فضای محلات بروی حکومت و جریانات ارتجاعی. علاوه بر این باید به همان شیوه و در شکل و چهارچوب عملی و مناسب تلاشی نقشه مند برای سرتاسری کردن جنبش در سطح کردستان ایفا نمود. باید هماهنگی و همبستگی محکم بین این جنبش و جنبش اعتراضی توده ای در عراق بوجود آورد. باید پشتیبانی جهانی برای جنبش بدست آورد و فشار جهانی بر حکومت آورد. با ید تبلیغات همه جانبه مؤثری برای تهییج فضای جامعه حول پلاتفرم جنبش توده ای و انقلابی  و گامها و روش های پیشروی تشکیل داد.

موقعیت طبقه کارگر در پیروزی این جنبش:

در کل این پروسه بدون اینکه طبقه کارگر چون ستون اصلی و ستون فقرات روند تحولات انقلابی این دوران و این جنبش توده ای به میدان آید، خیلی مشکل است که این جنبش به حداقلی از اهداف خود برسد. نقش طبقه کارگر در پیروزی این جنبش و تغییر و تحول انقلابی حیاتی و سرنوشت ساز است. در این دوران هیچ تحول انقلابی و اساسی در جامعه نمی تواند بدون نقش پیشرو و مؤثر طبقه کارگر به نتیجه برسد.اگر این نیرو در سطحی گسترده و با صف مستقل خود به میدان آید و اگر روی خط سیاسی و تاکتیک مؤثر پابرجا بماند، نیرویی است که شکست دادن آن بسیار دشوار است. روزی که کارگران سیمان و نفت و شهردادری و جاهای دیگر دست از کار بکشند، بورژوازی و حکومتش را بزانو در می آورند. طبقه کارگر دارای موقعیت و توان اجتماعی ـ سیاسی نیرومندی است اما به شیوه ای پراکنده و غیر متشکل حتی اگر اکثریت معترضین و شرکت کنندگان در میتینگهای میدان آزادی را در بر گیرد نمی تواند نیروی مؤثر اجتماعی خویش را بکار گیرد.بلکه فقط می تواند نقش پیاده نظام جنبش هایی را بر عهده گیرد که در آن اهداف و منافع طبقاتی کارگران قربانی شده یا از بین رفته است. قدرت طبقه کارگر از موقعیت او در تولید اجتماعی نشأت گرفته است. بدون اینکه چون طبقه ای مولد و شریان اقتصادی و ثروت جامعه در همان محل کار و تولید متشکل شده باشد و از این طریق ضربه خویش را وارد آورد، نمی تواند برد واقعی خود را داشته باشد. اگر کمونیسم به هر دلیلی سازمان دادن و به میدان آوردن این طبقه و تبدیل آن به ستون فقرات جنبش انقلابی را در دستور کار خود قرار نداده باشد، نه اثری از کمونیسم اش باقی می ماند و نه شانسی برای پیروزی برای خود باقی می گذارد. پیروزی نیم بند جنبش انقلابی هم بدون نقش پیشرو طبقه کارگر آن دشوار خواهد بود.

ضرورت پیوستن به حزب کمونیست کارگری:

در این دوران و در دل جنبش توده ای و انقلابی کردستان مانند دوره های قبلی، جریان انقلابی واقعی و آزادیخواه و کمونیسم طبقه کارگر در حزب کمونیست کارگری خود را به نمایش گذاشت. افق آزادی و برابری و عدالت اجتماعی سالهاست که از طرف این حزب نمایندگی می شود و برای آن مبارزه شده و در این راه قربانی داده است. درسهای این دو ماه و ضرورتهای پیروزی این جنبش قبل از اینکه عقب رانده شود از سوی این حزب پیش بینی شده و در دسترس جنبش قرار داده شده است. در این دو ماه حزب کمونیست کارگری با سیاست و تاکتیک ها، با تبلیغات و سخنرانی رهبران کمونیست در میدان آزادی و در میان تظاهرات ها، با پلاتفرم و فعالیت عملی با جدیت و سرشار از احساس مسؤلیت تلاش کرده است تا جنبش روی یک خط سیاسی درست به سوی پیروزی رود. این حزب جدی ترین و تنها حزب سازش ناپذیر در مبارزه و پیگیر در مطالبات جنبش و پایدار در برابر گردنکشی حکومت است. در مقابل انحرافات پیگیر ، در تقابل با سازش و بند و بست اپوزیسیون بورژوایی و بازی کردن به سرنوشت جنبش و شیوه ها و تاکتیکهای غلط و نامناسب ایستادگی کرد.هر کس و هر فعالی که این متد را درست و ضروری برای به پیروزی رساندن جنبش می داند و تابحال در صفوف حزب کمونیسنت کارگری نیست باید از خود بپرسد چرا همراه این حزب نبوده است؟! آیا روشن و بدیهی نیست که بدون حزب سیاسی قدرتمند و کمونیستی ایجاد تحول ریشه ای و به پیروزی رساندن در معنای واقعی تحقق آزادی، برابری و عدالت اجتماعی امکان پذیر نیست؟ در بحبوحه این تحولات اگر حزب کمونیست کارگری قدرتمندتر و قویتر بود، می شد راه این عقب نشینی را مسدود نمود. از این ببعد هم اگر این حزب قدرتمند تر و قوی تر باشد می تواند تضمین کننده پیروزی باشد. بنابراین ضرورت داشت که همه ی فعالین کارگری و کمونیست و چپ و توده های کارگران و جوانان سرشار از امید و زنان ستمدیده و مردم آزادیخواه با تمام قدرت این حزب را قویتر می کردند و بدین ترتیب پیروزی جنبش را تضمین می کردند. اکنون نیز چنین باید کرد.در صفوف فراوان به این حزب بپیوندید؛ در کارگاه و محلات و مدارس و ادارات و سایر جاها مستقیماً کمیته های کمونیستی درست کنید. تصویر کوچکتر حزب را در سطح هر مرکزی بر پاکنید و برای انجام سیاست و وظایف حزب و سازماندهی مردم حول پلاتفرم حزب با این حزب شروع کنید. حزب کمونیست کارگری همه ی کمونیست ها و رهبران و فعالین کارگری و آزادیخواه را برای پیوستن به صفوف خود و بنیان نهادن حزب سیاسی قدرتمند، دخالتگر و رهبر و سازمانده فرا می خواند.