TLogo


 

 







دست ارتجاع اسلامی، از هررنگ، از روز جهانی زن کوتاه

هشت مارس به مصاف آپارتاید جنسی



در آستانه هشت مارس، روز جهانی زن، مقام و موقعیت زنان در سراسر جهان باز زیر نورافکن قرار میگیرد. بار دیگر کیفرخواستها، ادعا نامه ها، چرا ها و پاسخ به چراهای مربوط به موقعیت فردوست زن، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. در عصر انقلاب انفورماتیک و  انفجار عظیم و نجومی حجم تولید و مصرف، بار دیگر میلیونها معترض و مبارز آزادی و رهایی زن، در سراسر جهان به میدان میآیند. افشا میکنند، اعتراض میکنند، و پیمان میبندند که وضع زنان را بهبود دهند، و یا ریشه نابرابری زن و مرد، این عفونت بازمانده عهد جاهلیت و عتیق، را از بیخ و بن برکنند.
در ایران هم، جغرافیایی که در آن آپارتاید جنسی علیه زنان سی سال است حکومت میکند، زنان و معترضین به تبعیض و نابرابری زن و مرد به میدان میآیند، کیفرخواستها، توقعات و انتظارات خود را به میان میآورند و مدافعین زن ستیزی را به مصاف میطلبند. 

در ایران مقام و موقعیت زنان، در زندگی و مرگ، اگر از وضع سیاهان در آفریقای جنوبی، در مقطع حاکمیت آپارتاید نژادی، تحقیر آمیز تر و پست تر نباشد، بهتر نیست. اگر سیاهان در آفریقای جنوبی در چهارچوب خانواده خود، در حاشیه جامعه و محیط فرودست و جدا شده خود، حداقل کنترل رسمی بر روابط شخصی، خصوصی و اجتماعی خود داشتند، زنان در ایران در سایه سیطره کامل قدرت مخرب و انسان ستیز مذهب و اسلام و عروج این قدرت به عنوان قانون حاکم بر خانواده و روابط مردم، از این هم محروم اند. اگر کودکان سیاه در آپارتاید نژادی در محیط خانواده و در "مدرسه مخصوص سیاهان" از تحرک و آزادی نسبی برخوردار بودند، در ایران کودک دختر از سنین کودکی حتی در محیط خانواده و مدرسه از این حداقل هم محروم است و پوشش، رفتار، و تحرک اش تحت کنترل و تابع مقررات اسلامی جدایی جنسی است. در یک سیستم آپارتاید نژادی انسان "برتر" و "پست" را میتوان از هم جدا کرد، دور آنها حصار کشید، با قانون و ارتش و دولت از این جداسازی و حصار حفاظت کرد، به خاطیان با پلیس و زندان و شکنجه و اعدام  پاسخ داد، و در حادترین شکل میتوان جغرافیا و دولت و حکومتی یک دست از یک نژاد، "برتر" یا "پست" تشکیل داد و اعلام کرد که مسئله نفرت نژادی فعلا تا اطلاع ثانوی به پشت صحنه رانده شده است

تحمیل این محدودیت ها و انتخاب این "راه حلها" در سیستمی مبتنی بر جداسازی جامعه برحسب جنسیت، ممکن نیست. در سیستم آپارتاید جنسی که جمهوری اسلامی مبشر و پیامبر آن است جداسازی دو جنس از انسان، که آمیزش و همزیستی شان شرط بقا طبیعی انسان است، و تحمیل قوانین قرون وسطایی قرآن و شریعت بر مناسبات مردم و بر یک جامعه شهری و صنعتی چون ایران، ممکن نیست، مگر در شکل کنترل تماما فاشیستی بر همه ابعاد و جوانب زندگی خصوصی، خانوادگی، اجتماعی و حرفه ای مردم از تولد تا مرگ!  جداسازی دو جنس انسان و کشیدن حصار و دیوار میان آنها، در اتوبوس و  مدرسه و کارخانه و محل کار و خانه و ورزشگاه و ساحل و محل تفریحات و دخالت در خصوصی ترین زوایای زندگی مردم، ممکن نیست، مگر به شکلی که جمهوری اسلامی علیه سوخت و ساز طبیعی جامعه، سی سال است سرکوب میکند و در حراست از حصارهای آپارتاید جنسی میکشد، شلاق میزند، و میکوبد. و موفق نشده است نسلی از کودکانی که چشم به جهان مختق  و انسان ستیز جمهوری اسلامی گشوده اند را به تسلیم و رضایت بکشاند. نه تنها موفق نشده است که پابپای احکام و فجایع زن ستیزانه خود، به جنبش ضداسلامی عظیمی علیه خود شکل داد. آپارتایدی که با هر "تغزیر" و حکم جزای اسلامی که صادر کرد، خشت دیگری بر بنای رفیع انقلاب ضداسلامی گذاشت و آنرا رفیع تر کرد. آپارتاید جنسی متکی به مذهب و خصوصا اسلام، به مراتب از آپارتاید نژادی متکی به راسیسم، مخرب تر و خشن تر است.

به فاشیسم ضد زن در ایران، زندان و شکنجه و کشتار و تعرض و تحقیر به خاطر بی حجابی، سنگسار و شلاق و اعدام به خاطر رابطه جنسی، را اضافه کنید! به این سیستم سرتاپا ضد زن، فقر عنان گسیخته، بازگرداندن زنان به خانه و بسته شدن در بسیاری از مشاغل برروی آنها را اضافه کنید! به آن کار غیرقانونی، "نفرین شده" و پست میلیونی زنان تن فروش، کسانی که برای سیر کردن شکم خود و کودکانشان راهی جز تن فروشی و اعتیاد برویشان باز نیست، را اضافه کنید! کسانی که کار و معاششان حتی در محاسبات رسمی "خط فقر برای کارگران رسمی و قانونی" جامعه محسوب نمی شود. حجاب سمبل آپارتاید جنسی و پرچم تمام این توحش، اسلامی – مذهبی ضد زن، در ایران است. هدف قرار دادن حجاب و جدایی جنسی، پرچم مبارزه با سیستم آپارتاید جنسی است.
هشت مارس باید این حقایق را بار دیگر به میان آورد. تمام ابعاد و جوانب زن ستیزی جمهوری اسلامی را مورد حمله قرار داد. باید عوامفریبی کسانی را که زن ستیزی رسمی و قانونی جمهوری اسلامی را به این روشنی میبینند، و آن را بپای "فرهنگ و سنت و مذهب مردم" میگذارند، افشا کرد! باید کسانی را که تلاش میکنند ابعاد زن ستیزی سیستماتیک در ایران را پشت این ادعا که "زنان در سراسر جهان مورد خشونت قرار میگیرند"، بپوشانند و  تخفیف دهند، رسوا کرد. اگر بتوان سیستم آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی را با راسیسم رایج، غیر قانونی و در حاشیه در کشورهای غربی یکسان دانست، میتوان موقعیت زن در ایران را هم از جنس موقعیت زن در کشورهای غربی دانست! این فریبکاری  تنها برای کند کردن لبه تیز حمله به زن ستیزی در ایران، محبوس کردن آن در چهارچوب مقتضیات نظام، تخفیف و تنزل آن به "نحوه اجرای این و آن قانون جزا"، یا مطالبه تعدیل این و آن قانون اسلامی "خانواده"، و یا چانه زنی و گله و شکایت بر سر مطالبه تحقیر آمیز و معامله گرانه حق "مهریه" است! این ترفند ها از جمله برای خفه کردن صدای مطالبه جنبش رادیکال حق زن برای برقراری یک سیتسم "بیمه بیکاری مکفی برای همه مردم آماده به کار، زن و مرد، مستقل از تجرد و تاهل و وابستگی خانوادگی و .... و جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش و ممنوعیت حجاب کودکان، ممنوعیت حجاب اجباری، ممنوعیت جداسازی برحسب جنیست، آزادی مذهب و بی مذهبی، و آزادی مردم در رابطه جنسی است!

در شرایط پرتحول امروز ایران که بخشی از ارتجاع اسلامی به رهبری موسوی در جدال اش با بخش دیگر ارتجاع اسلامی بر سر سهم خواهی بیشتراز قدرت و لفت و لیس، توانسته است بر تن جنبش اعتراضی مردم لباس سبز اسلامی بپوشاند! در شرایط خلا حضور صف محکم و متحد آزادیخواهان و برابری طلبان، کسانی که هردو جناح ارتجاع اسلامی، سیاه و سبز، در همکاری کامل، با تحمیل سی سال اختناق سیاسی و فرهنگی و اعمال یک نسل کشی کامل توانستند دست شان را از جامعه کوتاه کنند، "سبز" توانست عروج کند. بخشی از جمهوری اسلامی توانست برموج کینه و نفرت میلیونی جوانان عاصی از توحش اسلامی سوار شود و آن را به زائده جدال خود با بخش دیگری از حکومت تبدیل کند. این تحرک ضد زن٬ این عقبگرد از حق زن، تحت نام "دفاع از مطالبات زنان" اساسا بر دوش صفی از احزاب و شخصیت های اپوزیسیون بورژوایی، با تقلای روشنفکران واپسگرا "قانونی" در داخل و خارج کشور  و بر شانه های اپوزیسیون کودن چپ بورژوائی، به میدان آمد. چپی که حق زن و آزادی و تلاش چندین دهه صف برابری طلبی زن و مرد را دستمایه تقویت جناح سبز بورژوازی در حکومت کرد. در این شرایط که به صف مدافعین حقوق زن، و طرفداران آزادی و برابری این عقب نشینی موقتی تحمیل شده است، جدا کردن صف خود از عوامفریبان و دشمنان مردم، یکی از پیش شرط های مبارزه در راه رهایی زن است.  

 نباید اجازه داد هشت مارس امسال به مراسم "بیعت" با رهبران اسلام سبز تبدیل شود. موسوی، رهنورد و کروبی و رفسنجانی دست در دست خامنه ای و احمدی نژاد، مبشر، بنیانگذار و سازندگان آپارتاید جنسی در ایران اند. موسوی و کروبی و زهرا رهنورد در رکاب رهبرشان خمینی، رهبران سنت روز فاطمه زهرا و تاسوعا و عاشورا و جهاد با کفار و حجاب اند! روز زن این مرتجعین روز تحمیل حجاب، جشن تکلیف کودکان خردسال، سنگسار و شلاق و صیغه و تعزیر و روز فاطمه زهرا است. نباید اجازه داد هشت مارس را مصادره و از آن علیه جنبش آزادی و رهایی زن استفاده کنند. 
بنام جنبش سبز اعلام شده است که "هشت مارس فرصتی است برای همراه کردن زنان رنج دیده سرتاسر ایران، با جنبش سبز"! و بی تردید باز صفی از دگراندیشان و فعالین نان به نرخ روز خور بنام طرفداری از "صلح" و مخالفت با "خشونت"، در مقابل طرح مطالبات رادیکال زنان سدی خواهند بست! این ها از پیش همراه رهبرشان برگه مشروعیت تعرض دستجات بسیج و سپاه و اوباش اسلامی به کسانی که احیانا مطالبات رادیکال زنان را طرح کنند، امضا کرده اند. بی تردید باردیگر بخشی از اپوزیسیون، چپ و راست، با توهم تاریخی خود به امکانپذیری تاثیرگذاری بر جنبش های ارتجاعی "از درون"، زنان و مردان آزایخواه و مخالف آپارتاید جنسی را به شرکت در مراسم جنبش سبز دعوت خواهند کرد. باید در حفاظت از سنگر جنبش علیه آپارتاید جنسی، این دوستان دروغین مردم را افشا کرد و اجازه نداد صف دفاع از حق زن را به زائده امثال موسوی و رهنورد تبدیل کنند. مصادره هشت مارس توسط زهرا رهنورد و موسوی عین پیروزی خامنه ای و احمدی نژاد است! جنبش آزادی و رهایی زن در ایران، غیراسلامی، سکولار و ماکزیمالیست است.

هیچ زن آزاده و هیچ آزادیخواه و برابری طلبی نباید تحت هیچ شرایطی در مراسم های موسوی شرکت کند. صف سبز صف اعلام تعهد و تعلق به نظام جمهوری اسلامی است. نباید تسلیم بهانه هایی چون "صلح طلبی و خشونت گریزی" که محتوایی جز تسلیم کامل به دیپلماسی مقامات اسلامی، معاملات دستجات اسلامی برای توازن و  تصاحب قدرت و ثروت بیشتر نیست، شد. این طرفه، که صفی از روشنفکران نوکر و نان به نرخ روز خور شبانه روز در بوق آن میدمند، تنها و تنها برای به تسلیم کشانده مبارزین ضدآپارتاید جنسی و برای خفه کردن صدای اعتراض واقعی و مترقی به زن ستیزی است. باید به صف مستقل خود علیه هردو ارتجاع اسلامی شکل داد. کیفرخواست جنبش برابری زن و مرد کیفرخواستی علیه هردو بخش حکومت است.
هشت مارس فرصت عرض اندام مدافعین واقعی حق زن است با زدن دست رد به سینه همه مبشرین زن ستیزی از احمدی نژاد و خامنه ای تا زهرا رهنورد و موسوی! باید دست ارتجاع اسلامی، از هررنگ را از روز جهانی زن کوتاه کرد! باید مستقلانه پرچم مرگ بر آپارتاید جنسی، زنده باد  برابری زن و مرد، و آزادی و برابری را  در اعتراضات و مبارزات مستقلانه خود برافراشت. و این امر امروز بیش از هر زمانی کار جنبش کمونیستی طبقه کارگر است.

گرامی باد روز جهانی زن
مرگ بر جمهوری اسلامی


 حزب کمونیست کارگری حکمتیست
٤ اسفند ١٣٨٨ – ٢٣ فوریه ٢٠١٠