TLogo


تعاریف و تفاسیر اختلافات درونی حزب حکمتیست
قسمت اول
محمد جعفری

بیست و ششم ماه دسامبر ٢٠١١
لازم است یک تصویر جامع، واقعی و ماتریالیستی خارج از ذهنیت اپوزیسیون خارج کشوری، اپوزیسیون بریده از تمام سوخت و ساز یک جامعه زنده را از اختلافات درونی حزب حکمتیست ارائه داد؛ تا جامعه، کارگران و دوستداران حزب با دید باز در جریان قرار بگیرند و با هر شکلی که خود درست می دانند در این پروسه شرکت نمایند.
اولین سئوال این است که اختلافات درونی حزب حکمتیست بر سر چیست؟ پاسخ یک دستی به این سئوال نمی توان یافت. بستگی دارد که شخص کجا ایستاده باشد. اگر چه دلائل مشخص و کنکرتی هستند ومی توان به کمک آنها شفاف و گویا جواب سوالات را داد، اما در مسائل سیاسی اینطور نیست که طرفین سر راست اصل صورت مساله (اختلاف بر سر چیست) را می پذیرند. منافع جنبش ها، گرایشات طبقاتی و سنت های اجتماعی آن را بغرنج کرده و باید بوسیله داده ها، فاکتورها و پروسه زمانی جواب مشخص به آنها داد. با فرونشاندن گرد وغبار اخلاقی، مصلحت روزگاری و پلتیک زدن؛ ماهیت این مناقشه برای کارگران روشن خواهد شد. با این وجود، عموما چند تفاسیر و تعابیر ملون که مخرج مشترکشان یکی است می توان به این صورت دسته بندی کنیم:
1- جریانات زیادی بیرون از ما اطلاعیه صادر کردند، جلسه گرفتند، سخنرانی کردند و گفتند: "ما از قبل گفتیم که حزب حکمتیست روی خط منصور حکمت نیست و ساخته و پرداخته خط راست کورش مدرسی است. ماه همیشه پشت ابر نمی ماند و اکنون حقانیت گفته های ما عیان شده و دیگر این تنها ما نیستیم که این بدیهیات را به جامعه و به بدنه "فریب خورده" این حزب یادآور می شویم، بلکه در درون حزب خودشان شمار قابل متنابه ای پیدا شده و صحت نظرات ما را تائید می کنند. زورآزمائی بر سرماندن حزب حکمتیست روی خط راست کورش (١) یا برگرداندن آن به روی خط منصور حکمت و به کانون کمونیسم کارگری است. اختلافات امروز رهبری حزب حکمتیست بر سر این دو محوراست". این تبین، تبین حزب کمونیست کارگری ایران، حزب اتحاد کمونیست کارگری ایران، رفقای اسبق و رفقای اپوزیسیون سیاست رسمی حزب ما در حال حاضر و بخش های وسیعی از چپ ایران راجع به ریشه اختلافات درونی حزب است. من در ادامه به صحت و سقم این تبین بر می گردم.
٢ - طیفی وسیع تری مدعی هستند کمونیسم بطور کلی و کمونیسم کارگری بطور اخص به بن بست رسید و باین خاطر دو سوی قضیه هر کدام کاسه کوزه های این بن بست را بر سر آن یکی خراب می کند. هر دو سوی قضیه هیچ آینده ای ندارند و ریشه اختلافات اینها ناشی از بی افقی کمونیسم کارگری در سطح پایه ای تر و در اعماق جامعه است.
٣- طیفی کمتری فکر می کنند خستگی، بالا رفتن سن یک نسل از کادرهای کمونیست و عدم کادر پروری اگر نه همه علائم، لااعقل یکی از اصلی ترین مشخصه این وضعیت است. زیرا چند سال است این نسل فداکاری می کنند و از همه چیز خود گذشته و به جای نرسیدند! اختلافات کنونی عوارض این خستگی است.
٤- رفقای منتقد سیاست رسمی حزب خود جزء کدام یک از این گروه ها هستند و پاسخ اینها به سئوالات فوق چیست؟ آنها هم یک دست نیستند. مشکلات زیادی دارند که تاریخ اختلافات خود را به ٤ سال، هفت سال و یا یک سال گذشته تعمیم بدهند. ابتدا گفتند حزب حکمتیست با خرم و خوشی مبارزه کمونیستی خود را پیش می برد، تا ناگهان کورش مدرسی که بحث های قبلی اش درست بود؛ با " طرح مبحث " طبقه کارگر وتحزب کمونیستی" بحثی که از نوع مباحث قبلی ایشان نبود، آورد و حزب را از خط منصور حکمت "حزب و قدرت سیاسی"؛ "حزب و جامعه" خارج کرد. سیاست "کارگر کارگری" ناشی از این مبحث که از پرداختن به حزب و جامعه در قامت حزب مدعی قدرت سیاسی و رهبر جامعه و تمامی جنبشهای مردم تحت ستم محروم می کند این بحران را خلق کرد. آنها تلاش می کنند حزبی که روی خط منصور حکمت بود و اکنون خارج شده را به خط منصور حکمت برگرداند". رفتار این مدت هیئت دائم با سایه روشنایی فرقی با مواضع گروه اول ندارد. آنها با بیانیه اخیرشان، موضعگیری و نقد این مدت خود، بر درستی نظرات حککا و ...تائید می گذارند. غافل از این که گروهای بند یک دو چیزی تازه ای ندارند. تنها سناریوی گذشته را علیه ما به روز می کنند و شروع به تکرار هزاران بار احکام هفت ٬ هشت ساله خود می نمایند که ما وقت خود همه آنها را نقد کرده و کنارگذاشتیم. اینها موقتا رفقای اپوزیسیون سیاست رسمی حزب ما را جدی خواهند گرفت تا جنگشان با حزب و با کورش انجام بدهند. سپس از آنها خواهند خواست جواب این هشت سال همراهی خود با سیاست رسمی حزب و با "شیطان بزرگ" بدهند! در ثانی "حزب حکمتیست به خط منصور حکمت برگردد" بی مورد و متناقض است، زیرا این حزب دو سال پس از درگذشت منصور حکمت تاسیس شد. منصور حکمت در قید حیات نبود تا خطی را در آن جاری نماید و سپس کسانی آن را کنار بگذارند. پس از همان روز اول این خط که امروز رفقای منتقد و اپوزیسیون آن شده در حزب جاری و همیشه دست بالا داشته و مورد تعرض قرار گرفته است. رفقای منتقد سیاست رسمی حزب عوض شده اند نه سیاست رسمی حزب ما.
٥. یک عامل اصلی بوجود آورنده این وضعیت که تقریبا همه فراموش میکنند، خصوصیات حزب خارج کشوری است. خودآگاهی احزاب خارج کشوری و بی ربط به طبقه کارگر، خودآگاهی فعالین اپوزیسیون خارج کشوری و بریده از تمام سوخت و ساز یک جامعه زنده در اغلب سئوالات و پاسخ به آنها منعکس هستند.
اکنون باید دید آیا همه این تبین ها درست هستند؟ آیا همه این پاسخ ها غلط هستند؟ در رویکرد سیاسی و متدئولوژی این جریانات می توان جایگاه درستی یا نادرستی این گونه پاسخ ها به مناقشه ما با کمونیسم بورژوایی بیرون کشید وانتزاع کرد. اطلاعیه، جلسات و سمینارهای آنان در مورد علل وضعیت کنونی عین این است که یک گروه صرفا مردانه بنشیند و در مورد درد زایمان یا دوران قاعدگی ماهانه زن صحبت کنند که خود در زندگیشان نه یک بار قاعده شده و نه درد زایمان کشیده اند. ریشه یابی کمونیستی و راه حل آنان برای غلبه بر وضعیت تاسف بار کنونی حزب ما به همان اندازه بی ربط است.
اولا سناریوی گروه اول واقعی نیست. ثانیا اگر رفقای منتقد سیاست رسمی حزب، بخواهند آن را به واقعیت تبدیل نمایند، برای هیچ کدام پیشرفتی ندارد. چون مردم سئوال می کنند: گفتن چیزهای بعد از هفت / هشت سال که دیگران بارها گفتند، کشف ژرفی و هنری ندارد. بر پایه این گونه استدلال کسی بخواهد حزب مورد نظر این رفقا در آینده هدایت کند نه رفقای منتقد سیاست رسمی حزب، بلکه پیش قرولان آنها خواهند بود. کسانی خواهند بود که هفت سال پیش اینها را گفتند، نوشتند، جلسه گرفتند و سخنرانی کردند و برای آن کارکردند. تکرار تبلیغاتی که شما فکر می کنید بالاخره شجاعت گفتن آنها را پیدا کردید، ٧ سال پیش بارها مردم از زبان مخالفین سیاسی ما شنیده اند. هیچ کسی از ماها خیری از ثمر این وارونگی نمی برد. مخالفین ما مانند غرب چگونه علیه رقیب شرقی خود از گورباچف حمایت می کرد یا استالین چگونه علیه تروتسکی از بوخارین برای نهادینه کردن خط ناسیونالیستی روسی خود استفاده کرد و بعدا بلایی که سر تروتسکی آورد سر بوخارین هم آورد با شما رفتار می کنند. کمونیسم بورژوایی امروز اقدام شما را تکریم و تمجید می کنند تا وزنه روش خود را در حزب ما سنگین کنند. سپس این کارت را علیه خود این رفقا بکار خواهند برد. استالین پس از خلاصی از "شر" تروتسکی چقدر بوخارین را تحویل گرفت، رفقای منتقد سیاست رسمی حزب به همان اندازه توسط دوستان کنونی شان تحویل گرفته خواهند شد.
محرز است که رد پای گرایشات سیاسی- طبقاتی و اجتماعی در هر کدام از این پاسخ ها نهفته است، حتی اگر شخص خود هم متوجه آن نباشد. خودآگاهی یک مکتب فکری، رویکرد یک گرایش اجتماعی است که به جهانبینی آنان شکل داده تا پاسخ سئوال را بر آن اساس فرموله کند. غیر از بند پنجم، ماباقی پاسخ ها به سئوالات فوق جواب درست به ریشه یابی اختلافات ما نیستند. ( بخش مهمی از فعالیت ما نشان دادن تمایزاتی واقعی است که به آن بر می گردم) پاسخ درست چیست؟
در پایه ترین سطح انتزاع اختلافات متدئولوژی ما با جریانات چپ و "کمونیستی" تاریخی طولانی تر دارد که در "چه باید کرد؟" لنین و پس از انقلاب ٥٧ در " سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، عضویت کارگری، تفاوتهای ما، در باره فعالیت های حزب در کردستان و اخیرا طبقه کارگر و تحزب کمونیستی" به وضوح می توان دید. خط و جهت گیری متمایزی که با روتین ها و پراتیک نرمال در درون جریانات چپ و احزاب کمونیست مدتها است بعنوان یک رویکرد خلاف جریان مطرح شده و هر بار بدلائلی به سرانجام شایسته خود نرسیده است. اگر چه در مواردی بهنگام طرح این خط، بدنه این احزاب بخشا ( گاهی هفت سال و گاهی بیشتر) با نشانه توافق با آن سر تکان داده اند، اما در قلمرو پراتیک باز به آنچه که از قبل با آن عادت داشتند می پرداختنه تا صدای دارندگان این تزها در آمد که خیر چیزی که مد نظر آنها بوده با روتین هایی که پراتیک می شود دو جنس متفاوت و متعلق به دو جنبش و دو سنت طبقاتی متضاد و متناقضند.
انسانها جایگاه خود و خط سیاسی عوض می کنند، اما جنبش های طبقاتی همواره سر جای خود باقی خواهند ماند. کشمکش امروز ما با رفقای منتقد سیاست رسمی حزب بسان ما باقی چپ در ادامه همان خط لنین و حکمت در جنبش های اجتماعی است. اشتباه محض است اگر فکر کرد که این اختلافات تنها بر سر آرایش سازمانی هیئت دائم، اقلیت و اکثریت و تشکل یابی طبقه کارگر می باشد، بلکه تلاقی و زورآزمایی دیدگاه های جنبش های طبقاتی ما و آنان در مجاری این موضوعات بر سر کل هستی طبقه کارگر و رابطه او با جامعه و با حزب ما است. جنگ بر سر مخدوش نکردن تفاوت های طبقاتی، سازماندهی کمونیستی طبقه کارگر، جنبش سرنگونی "کدام سرنگونی"، حکومت غیر متعارف، بحران حکومتی و غیره زیر پرچم اوضاع سیاسی ایران است. اختلاف بر سر کارگری شدن حزب یا ماندن با فاصله کمی دور و نزدیک رادیکال تر بلحاظ نظری در کمپ ما باقی چپ بی ربط و بی تاثیر موجود ایران است. می گوئیم بلحاظ نظری رادیکال تر از سایر چپ های بی ربط، چون ماتریال نظری حزب ما نه توسط رفقای اپوزیسیون سیاست رسمی حزب، بلکه پایه و اساس آن توسط منصور حکمت و بعد از درگذشت او اساسا توسط کورش مدرسی تدوین شده اند.
از همینجا زاویه دید ما به تشکل یابی و سازماندهی کمونیستی طبقه کارگر، مبارزه مدنی، علنی و قانونی؛ به حکومت متعارف و غیر متعارف، به تاکتیک، به سرنگونی جمهوری اسلامی و به بحران تغییر می کند. ایشان حکومت متعارف و غیر متعارف را تا سطح اصول "کمونیستی" کش داده و تنها می تواند با غیره متعارف آن مبارزه کند. حزب برای ایشان یک چارت است. سرنگونی به هر شکلی انقلابی و هر بحرانی غنیمت می داند. من همه اینها را در آینده بسط خواهم داد.
ولی دوطرف قضیه سر راست این تبین ها از ریشه اختلافات را می پذیرند؟ خیر. گفتم اختلاف سیاسی همیشه خود را شفاف، گویا و صریح بیان نمی کند. مگر در کل تاریخ می توان نیروی را یافت که تمام حقایق را در مورد خود بخصوص در زمینه مسائل سیاسی آن گونه که هست بپذیرد؟ این را باید به کمک رویکردها، جهتگیری ها، متدئولوژی و برداشت و تبین از مضمون و محتوای پشت هر مفاهیم ، کلمات، عبارات و اسامی انتزاع کرد. ایشان سر راست قبول نمی کند اختلاف بر سر کارگری شدن یا غیر کارگری ماندن حزب است. ایشان حزب را با همین وضع خیلی کارگری می داند. این رفقا چکیده گرایشات اجتماعی - طبقات غیره کارگری خود را در حزب، ابتدا درقالب "ملاحظه دارم، بحث های قبلی کورش درست بود و این یکی از آن نوع نیست و..." بروز می دادند. ما نیز در همان سطح به آن جواب میدایم. هنگامی آنها را (push) می کنید تا بالاخره حرف ته دل خود را بروز دهند، باز شفاف و گویا خطاب به جامعه اعلام نمی کنند کدام سیاست از خط منصور حکمت خارج شده، چه زمانی و چه کسانی از آنها عبورکرده اند؟ اپورتونیستی با (من اکثریت شدم) با اهرم تشکیلاتی این گونه دارند "نظرات راست کورش" چلنج می کنند! مهم نیست شکل ظاهر این چلنج چیست، محتوای آن منطبق با مناقع کمونیسم بورژوایی است. آنها تمام داده ها و امکانات موجود سنتها و گرایشات تاکنونی علیه حزب ما را به کمک می طلبند که به تحلیل خود یعنی "کارگر کارگری" شدن ما و عبور از "حزب و جامعه" ختم نمایند. در لابلای استدلالات، نوشته ها، رویکرد، برداشت و درک طبقاتی آنها است که رد پای سنتها و گرایش کمونیسم بورژوائی، چپ بی ربط و ضد رژیمی که مانع اصلی کارگری شدن ما است، انتزاع کرد. خلاصه یک دنیا استدلال پشت منش چپ بورژوایی و تقلایی ما برای رد ادعای آنها وجود دارند. اختلافات درونی حزب حکمتیست درشکل امروزی آن را باید بر این متن جستجو کرد که در سه بعد به آنها خواهم پرداخت: یکی در بعد حقوقی. ٢- در بعد مضمونی. ٣- در بعد عقلانی یا درایت. از آخری آن یعنی بعد عقلانی و درایت شروع می کنم.
١- عقل و درایت
در زمان جدایی ما از حزب کمونیست کارگری ایران، ما به آنها گفتیم اگر حاضر باشند به پلنوم و به کنگره بیایند، ما هیچ قرار و مصوبه ای را بدون موافقت آنها تصویب نخواهیم کرد. تا همه درهای مدارا، مبارزه نظری و ایدئولوژیک و هر روزنه ای که برای اتحاد کمونیستها وجود داشته باشد را از حزب نبندیم. باز در پلنوم سوم حزب حکمتیست در سال ٢٠٠٤ در آلمان هنگامی که کورش مدرسی قرار سازماندهی گارد آزادی را جهت تصویب به پلنوم آورد، حضار با هلهله و کف زندن از آن استقبال و حمایت کردند. در این میان تنها رحمان حسین زاده که معاون وقت کورش بود ناروشنی یا تعریفی دیگر از آن داشت. کورش گفت اگر رحمان که معاون من است موافق قرار نباشد، از پلنوم میخواهم قرار را برای تصوبت به رای نگذارد و آن را پس میگیرم. این نوعی درایت بود. کل کمیته مرکزی منهای یک نفر موافق آن بود و پلنوم راحت می توانست آن ر ا تصویب کند. اما برای اتحاد و یک پارچگی و همصدای حزب کورش اینگونه رفتار می کرد. اما امروز نیمه کمیته مرکزی با پلاتفرمی که رحمان حسین زاده با نیابت هیئت دائم به پلنوم ٢٢ آورد مخالف بود و آن را از دروازه پلنوم ٢٢ خارج کردیم. در اوج بی مسئولیتی رحمان حسین زاده و هیئت دائم با فرصت طلبی دوباره از پنجراه آن را تنها بدلیل یک رای اضافه وارد حزب کردند. شاید بهتر و روشنتر این باشد که بگوئید پلاتفرمی که پلنوم از دستور خارج کرد را به اسم هیئت دائم و به امضای حزب حکمتیست رو به جامعه اعلام کردند که این نه تنها در صلاحیت این جمع که تنها در صلاحیت کنگره حزب است. این هم نوعی درایت در حفظ اتحاد حزب است! حال این را مقایسه کنید با اتوریته آن زمان کورش مدرسی در کمیته مرکزی با اتوریته امروز رحمان که آسمان تا زمین فرق دارد. این در حالی است فکر نمی کنم رحمان و تیم همراه متوجه وضعیت واقعی خود در جامعه و در حزب نباشند که نیمه اعضای کمیته مرکزی خود را هم وزن و حتی با اتوریته تر از رحمان و تیم همراه در جنبش کمونیستی ایران می دانند. این بود درایت هیئت دائم ما!
بدلیل طولانی نشدن مطلب، در قسمت های دیگر به سایر ابعاد مساله می پردازم.
ادامه دارد ----------------------------------------------------------------------------
(1) تنها جهت ارفاق به رفقای اپوزیسیون سیاست رسمی حزب است که اکنون حزب حکمتیست را با این اسم ذکر می کنند. هفت سال است آنها حزب حکمتیست را "حزب کورش مدرسی" خطاب می کنند.