درحاشیه مقالات روزنامه کیهان درباره حزب حکمتیست و داب
بهرام مدرسی
فروردین ۱۳۹۰
روزنامه کیهان درشماره ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ در ادامه مقالات جناب حسین حسینی ۲ نوشته دیگر منتشر کرده است. یکی به امضای همان آقای حسین حسینی و دیگری بدون امضا که به نظر میرسد از طرف خود آقای شریعتمداری باشد.
لینک مقالات این است
http://www.kayhannews.ir/900120/12.htm#other1200
پیشا لازم میدانم ۳ نکته را تأکید کنم
اولا- برخلاف نظر جناب حسینی نه من و نه هیچ یک از کسانی که به مقالات کیهان جواب داده اند، خواستار قطع این مقالات نتنها نشدهایم بلکه از ادامه انتشار آنها استقبال هم میکنیم.
دوما- درحالی که نوشتههای سابق کیهان سطح معقولی از اخلاق سیاسی در بحث را در خود دارند، ۲ نوشته آخر این روزنامه مملو از ادبیات غیر سیاسی شناخته شدهای است که با نوشتههای قبلی متفاوت هستند. من انتخاب اول روزنامه کیهان را برای وارد شدن به این میدان مناسبتر میدانم و جناب حسینی را به ماندن در همان انتخاب اول دعوت میکنم.
سوما- نوشته آقای حسینی نشان از فشاری دارد که به ایشان آمده است. ما نه گفتیم که ایشان طرفدار حزب ما هستند و نه اینکه طرفدار داب. اینها به احتمال زیاد اتهاماتی هستند که از طرف روسای ایشان مطرح شدهاند. نوشته اخیر آقای حسینی دفاع از خود هم هست. امیدوارم که هزینه وارد شدن به جدل جدی با حزب حکمتیست برای ایشان پیشا روشن بوده باشد و به کار خود ادامه دهند.
اما در رابطه با خود نوشتهها
آقای حسینی مدعی هستند که نوشته هایشان با استناد به مطالب وبلاگ ها و نشریات دانشجویی و سایتها و میدیای حزب حکمتیست نوشته شدهاند و شاکی هستند که به ایشان مامور وزارت اطلاعات گفته شده است. سؤال من و همه خوانندگان کیهان این است که در کدام وبلاگ داب و یا میدیای حزب آن اطلاعاتی که ایشان به آنها مراجعه میکند آمده است؟ از آقای حسینی دعوت میکنم که این اطلاعات را به ما و خوانندگان کیهان با ذکر منبع نشان دهند. نام آن پژوهشگر مسایل اجتماعی که به پروتکل بازجویی زندانیان سیاسی در اوین دسترسی دارد را چه باید گذاشت؟
برای من و همه خوانندگان کیهان روشن است که ایشان پژوهشگر نیستند. من قبلاً هم گفتهام بهتر است جناب حسینی با نام و رتبه سازمانی خود در وزارت اطلاعات صحبت کند. وابسته بودن ایشان به وزارت اطلاعات و سازمان های امنیتی نه اتهام بلکه بیان واقعیتی است که به هر دلیل ترس از اعلام آن است. بیان احکامی که زیر بازجویی و لت و پار کردن زندانیان سیاسی به آنها تحمیل شده است از طرف مامور وزارت اطلاعات برای جلوبردن امری که این وزارت خانه برای آن تشکیل شده است، امری طبیعی است و نه همین جهت به آقای حسینی گفته شد که نترسید و به اسم خودتان صحبت کنید. این رفع اتهام آقای حسینی اما اینجا رو به خود ایشان ندارد، ایشان قصد دارند جریانات اپوزیسیونی را که در گرماگرم دستگیری کمونیستها و دانشجویان در سال ۸۶ عین پروتکل های بازجویان اوین را بعنوان احکام سیاسی وارد جدل با حزب ما کردند را تشویق به عکسالعمل بکند. من امیدوار هستم که این جریانات و احزابی که احکام بازجویان اوین را بعنوان سیاست وارد دیالوگ اپوزسیون جمهوری اسلامی کردند به حرف بیانید و از احکام دیروزخود و امروز مامور وزارت اطلاعات دفاع کنند. تا آنجا که به این جریانات به اصطلاح چپی برمیگردد که آقای حسینی به آنها اشاره میکند، من هم مثل جناب حسنی مشتاق هستم بدانم که چه میگویند؟ تا آنجا که به ما مربوط میشود اضافه شدن رسمی آقای حسینی مامور وزارت اطلاعات به کمپینی که این جریانات و افراد راه انداختند، تنها تاییدی بر صحبتهای گذشته ما درباره این جریانات است.
آقای حسینی برخلاف نوشته گذشته خود مدعی هستند که داب ابداً جریان بزرگی هم نبوده است و تعدادشان از انگشتان دست هم بیشتر نبود. سؤال من از ایشان این است که نقد جریانی که تا این اندازه بقول شما کوچک بوده است را چرا میکنید؟ آن لیست نشریات و وبلاگ ها و سازمانهای آنها و شهرهایی که بقول شما داب در آنها فعال بوده است که خلاف ادعای امروزتان است. دلیل این چرخش چیست؟ این تغییر دلیل دیگری به پژوهشگر نبودن شما نیست؟ روزنامه کیهان بدون دلیل و صرفاً از سر لطف به یک پژوهشگر گمنام اقدام به درج چنین مقالاتی نمیکند. مینشینند، بحث میکنند، برنامه میریزند و برایش تقسیم کار میکنند. این چرخش آقای حسینی فعلاً به معنی به خال نزدن برنامهای بود که داشتند.
دلیل چرخش اما به نظر من چیز دیگری است. اینجا واقعیاتی بیانشده اند که به این راحتی نمیشود کنارشان گذاشت. برای کنار گذاشتن آنها قدری بیشتر از تکذیب میکنم های آقای حسینی و فعالیت وزارت اطلاعات و دستگاههای امنیتی لازم است. ایشان میگویند که ماركسيسم در دانشگاه و در جامعه ايران اسلامي هيچ گاه چه در گذشته و چه در حال حاضر راهي براي ابراز وجود نداشته است. جریان دقیقاً برعکس است! دقیقاً بخاطر حضور مارکسیسم در دانشگاهها چه در گذشته و چه امروز است که جناب حسینی مجبور به نوشتن شده است. امروز بخصوص بیشتر از هر زمان دیگر. جنبش سبز به بنبست رسیده است. معلوم شد که تنها حزب کمونیستی که واقعیات را به مردم گفت حق داشت. معلوم شد که حکمتیست ها حق داشتند که گفتند این جنبش ما نیست و نباید در آن شرکت کرد و هیچ چیز طبیعی تر از رجوع دانشجویان، زنان و طبقه کارگر بعد از بنبست جنبش سبز به این کمونیسم نیست. با یک تکذیب میکنم شاید بتوان گردن خود را از فشار روسای خود رها کرد، کل مسله را اما پاک نمیکند. اگر میخواهید دانشجو جماعت، زنان و طبقه کارگر را قانع کنید که اهداف ما را اهداف خود ندانند باید کاری بیشتر از این بکنید. سرکوب و خفقان و زندان کار همیشگی تان بوده است، اما اگر تصمیم گرفتهاید پا به میدانی بگذارید که با نوشتن این مقالات شروع کردید، باید زحمت بیشتری از تکذیب میکنم بکشید. اگر هم این میدان را میدان خود نمیبینید، دیگر متعجب از بالارفتن کمونیسم و حکمتیسم از سرو کولتان نباشید، سرکوب به تنهایی هیچ چیز را برایتان تضمین نمیکند.
در ادامه تکذیب میکنم ها ایشان میفرمایند که برخلاف ادعاي ما جامعه ايران مستعد انقلاب كمونيستي نیست و مردم تزهای مارکس و اردوگاه سرخ را نمیپذیرند. حزب حکمتیست هیچگاه خود را منتسب به هیچ یک از بلوک های جهانی که بنام کمونیسم شکل گرفتند ندانسته است. و نه تنها این بلکه تاریخ این جنبش تاریخ نقد همه این بلوک ها هستند. بلوکی هم که امروز بعد از ریختن دیوار برلین باقی نمانده است که بنام کمونیسم صحبت کند. کمونیستها اما به اعتبار همان نوشته قبل جناب حسینی هستند و کارشان را میکنند. سؤال من و هر خواننده دیگر کیهان این است که چرا ایران مستعد انقلاب کمونیستی نیست؟ آیا تنها مسلمان بودن برای رد انقلاب کمونیستی کافی است؟ مگر در ایران به اعتراف آمار خود دولت شما بیش از ۱۵ میلیون کارگر صنعتی به احتساب خانواده هایشان وجود ندارند؟ مگر طبقه کارگر چیزی جز فروش نیروی کارش برای زنده ماندن دارد؟ مگر استثمار و کارمزدی پایه اصلی عمل سیستم اقتصادی شما نیست؟ مگر خود شما برای تضمین همین فعالین اعتراض کارگری را به زندان نیانداخته اید؟ مگر اسالو و سایر فعالین جنبش کارگری به همین دلیل در زندان نیستند؟ قبول ندارید که اگر ۱۰ درصد همین کارگران صنعتی در ایران دست از کار بکشند کل چرخ تولید و زندگی در ایران خواهد خوابید؟ مگر طبقه کارگر اکثریت جامعه را تشکیل نمیدهد؟ مگر چیزی منطقی و انسانی تر از این نیست که جامعه باید به نفع این اکثریت بچرخد؟ مگر منبع سود و پول و ثروت دولت شما و کارفرمایان و آقازاده ها همین استثمار طبقه کارگر نیست؟ چرا طبقه کارگر محق نیست که جامعه را بر اساس خواست ها و امیال اکثریت آن سازمان بدهد؟ مگر شما و دولتتان و طبقه سرمایه دار در آیین حال وجود خود را در خطر نمیبیند؟ مگرشما و دولتتان به زبان خودش پایین میایید؟ میگر نباید به همین خاطر شما را پایین کشید؟ مگر چیزی جز عدم اتحاد و آگاهی طبقه کارگر مانع این است؟ چرا انقلاب کمونیستی در ایران ممکن نیست؟ تنها به دلیل اسلامی بودن امت در ایران؟ فکر نمیکنم که این را خودتان هم قبول داشته باشید.
ایشان در ادامه در رد سند حقوق جهانشمول انسان میفرمایند که در کامبوج و یا کشورهای دیگر کشتار شده است. من در این رابطه به ایشان حق میدهم چرا که این کشورها از جمله دیکتاتوری هایی مثل خود جمهوری اسلامی هستند. اما این چیزی بیشتر از یک پروپاگاند عقب افتاده نیست. برای رد انسانی بودن اهداف ما اما باید بیانیه حقوق جهان شمول انسان را نقد کنید. لطفاً به من و خوانندگان کیهان نشان دهید که قانون اساسی جمهوری اسلامی انسانی تر از بیانیه حقوق جهان شمول انسان است. لطفاً توضیح دهید که ۳۳ بند این بیانیه در تناقض با انسانیت است. لطفاً آنرا با قانون اساسی خودتان وحتی بیانیه سازمان ملل هم اگر مایل بودید مقایسه کنید. برای راحت کردن کار جناب حسینی و خوانندگان کیهان ۳۳ بند فوق را اینجا میاورم
بیانیه حقوق جهانشمول انسان
مواد زیر حقوق جهانشمول و انکار پاپذیر انسان است. هیچ قانون، سیاست و مقرراتى در جامعه نمیتواند حقوق و بندهای این بیانیه را نقض کند. هیچ فرد یا بخشى از جامعه را از هیچ یک از حقوق این سند نمیتوان محروم کرد یا مورد تبعیض قرار داد. دولت و ارگانهای اداره جامعه موطف به تضمین تحقق این حقوق و بندهای این بیانیه هستند
حیات پایهای ترین حق انسان است. جسم و روح افراد از هر نوع تعرض مصون است
استثمار انسان ممنوع است. کار مزدی، که اساس استثمار انسان در دنیای امروز است، و همچنین هرنوع انقیاد، بردگى و بیگاری در هر پوشش و با هر توجیهى ممنوع است
کار فعالیت آزاد و خلاق انسان است. هر کس حق دارد خلاقیتهای فکری و عملى خود را گسترش داده و بکار اندازد
هرکس مستقل از نقش او در تولید میتواند از نعمات مادی و معنوی موجود در جامعه برخوردار گردد. همه انسانها در برخورداری از نعمات مادی و معنوی موجود در جامعه دارای حق برابر هستند
همه انسانها حق فراغت، تفریح، آسایش و امنیت دارند. هر کس حق دارد از مسکن مناسب و از ضروریات زندگى متعارف در جامعه امروزی برخوردار باشد
هر کودک حق یک زندگى شاد، ایمن و خلاق را دارد. تضمین رفاه و سعادت هر کودک، مستقل از وضعیت خانوادگى، با جامعه است. همه کودکان و نوجوانان باید استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی، در بالاترین سطح ممکن، را داشته باشند
هر فرد، بدون قید و شرط، در داشتن هر عقیده و بیان آن در شکل نوشتاری، شفاهى، هنری، یا هر شکل دیگری چه بصورت فردی و چه جمعى آزاد است. نقد هر چیز و انتقاد به کلیه جوانب سیاسى، فرهنگى و اخلاقى و ایدئولوژیکى جامعه، همچنین اعتراض و اعتصاب کردن بصورت فردی یا جمعى حق بى قید و شرط هر فرد است. هر فرد میتواند هر حزب یا تشکلى را ایجاد کند و یا به چنین نهادهائى بپیوندد
داشتن حرمت و شخصیت حق هر انسان است. هر نوع افترا، هتک حرمت ممنوع است. هر نوع تبلیغ نفرت یا برتری مذهبى، ملى، قومى، نژادی و جنسى ممنوع است
تفتیش عقاید و تحمیل عقاید ممنوع است. هر کس آزاد است که درباره نظرات و اعتقادات شخصى خود سکوت کند. هرنوع تحریکات و تهدیدات علیه بیان آزادنه نظرات افراد ممنوع است
شرکت مستقیم و مستمر در امر حاکمیت حق هر فرد است. مقامات و نهادهای دولتى و ارگانهای اداره امور از بالا تا پائین باید منتخب مردم باشند. مردم حق انتخاب و عزل کلیه مقامات و پست های سیاسى و اداری در کشور را دارند. کلیه افراد بزرگسال از حق رای همگانى و برابر برخوردارند و حق دارند برای هر نهاد و ارگان نمایندگى و یا احراز هر پست و مقام انتخابى کاندید شوند
دولت، ارگانهای اداره امور یا مقامات مختلف به خودی خود هیچ حقى در مقابل مردم، چه بصورت فردی و چه بصورت جمعى، ندارند مگر اینکه مردم این حق را به صراحت به آنها داده باشند
دولت و نظام اداره جامعه باید تماما غیر مذهبى و غیر قومى باشد. هرنوع کمک دولت به اشاعه هر مذهب یا دادن هرنوع مضمون یا ارجاع مذهبى، قومى و یا ملى به قوانین ممنوع است. هر نوع ارجاع به مذهب، قومیت یا ملیت افراد در قوانین و در اوراق هویتى و اداری مربوط به آنها ممنوع است
داشتن یا نداشتن مذهب، بى قید و شرط آزاد است. مذهب از دولت و آموزش و پرورش جداست. هرنوع اجبار فیزیکى و روحى برای پذیرش مذهب ممنوع است. انتخاب یا عدم انتخاب مذهب امر بزرگسالان است. کودکان و نوجوانان از هر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاهب و نهادهای مذهبى مصون باید باشند. جلب افراد غیر بزرگسال به فرقه های مذهبى و مراسم و اماکن مذهبى ممنوع است. تدریس دروس مذهبى، احکام مذهبى و یا تبیین مذهبى موضوعات در مدارس و موسسات آموزشى ممنوع است
تعیین مذهب رسمى و زبان رسمى اجباری ممنوع است
سلامتى حق هر فرد است و هر کس حق دارد از کلیه امکانات جامعه امروزی برای مصون داشتن خود از صدمات و بیماری ها برخوردار گردد و از امکانات بهداشتى و درمانى در جامعه استفاده کند
برخورداری از یک محیط زیست سالم و ایمن حق هر انسان است
معاشرت و زندگى اجتماعى حق هر انسان است. هر نوع جداسازی و محروم سازی افراد از محیط اجتماعى و امکان معاشرت با دیگران ممنوع است
جستجو و اطلاع از حقیقت در مورد کلیه جوانب زندگى اجتماعى حق هر کس است. سانسور، و کنترل بر اطلاعاتى که در اختیار شهروندان قرار میگیرد ممنوع است
آموزش حق هر فرد است. هر کس حق دارد از امکانات جامعه امروزی برای ارتقای دانش و تخصص خود و یا آشنائى با دست آوردهای فکری و عملى بشریت زمان خود برخوردار شود. دسترسى به کلیه امکانات آموزشى موجود درجامعه و استفاده از آنها حق هر کس است
هر سالمند حق یک زندگى شاد، خلاق و ایمن را دارد. هرکس حق دارد در دوره سالمندی، مستقل از موقعیت مادی خود، از بهترین امکانات زیستى، درمانى و بهداشتى بهرمند گردد. تضمین این حقوق برای سالمندان با جامعه است
آزادی بى قید وشرط سکونت، سفر و نقل مکان حق هر فرد بزرگسال است. هر کس بدون قید و شرط حق دارد به هر کشور سفر کند و یا در هر کشوری اقامت گزیند
هرکس میتواند با پذیرش تعهدات حقوقى شهروندی، شهروند جامعه شود
زندگى خصوصى افرادـ محل زندگى، مکاتبات و مراسلات و مکالمات فرد از هر نوع دخالت توسط هر مرجعى مصون است
هرکس در انتخاب لباس آزادی بى قید و شرط دارد. هر نوع شرط و شروط رسمى و یا ضمنى بر پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومى ممنوع است
هر کس حق دارد از شرکت در جنگ و یا هر فعالیت نظامى که با اصول و اعتقادات وی مغایرت داشته باشد امتناع نماید
برقراری رابطه آزاد و داوطلبانه جنسى حق انکارناپذیر همه کسانى است که به سن قانونى بلوغ جنسى رسیده اند. روابط جنسى داوطلبانه افراد بزرگسال با هم، امر خصوصى آنهاست و هیچکس و هیچ مقامى حق کنکاش و دخالت در آن و یا اعلان عمومى آن را ندارد
رابطه جنسى افراد بزرگسال (بالای سن قانونى بلوغ)، با افراد زیر سن قانونى، ولو با رضایت آنها، ممنوع است
قضات، دادگاه ها و سیستم قضایى بلحاط حقوقى مستقل هستند. انتخاب و عزل قضات و سایر مقامات قضایى حق مردم است
برپائى دادگاه های ویژه ممنوع است. کلیه محاکمات باید علنى برگزار گردند
همه افراد در مقابل قانون مساوی هستند. هیچ مقام یا فردی مصونیت قانونى ندارد. هر کس بى قید و شرط حق دارد علیه هر مقام دولتى در دادگاههای عادی اقامه دعوا کند
هرکس حق دارد از ادای شهادت علیه خود یا اعتراف خودداری کند
اصل در کلیه محاکمات بر برائت متهم است. برخورداری از امکان رسیدگى و محاکمه منصفانه حق هر فرد است. هر نوع شکنجه، ارعاب، تحقیر و اعمال فشار فکری و روانى بر افراد بازداشتى، متهمین و محکومین مطلقا ممنوع است و مبادرت به آن جرم جنایى محسوب میشود. کسب اعتراف با تهدید و تطمیع ممنوع است
مجازات اعدام و حبس ابد یا هر نوع مجازات متضمن تعرض به جسم افراد تحت هر شرایطى ممنوع است
****
جناب حسینی در ادامه به رابطه داب با حزب حکمتیست میپردازد. ایشان و وزارت خانه مربوطه شان از سال ۸۶ مداما بر رابطه داب با حزب حکمتیست تأکید کردهاند و نه تنها این بلکه نسلی از دانشجویان را به این بهانه زیر شکنجه بردند، زندانی کردند و براین اساس احکام سنگینی به آنها دادند. امروز جناب حسینی میفرمایند که اینطور نیست. ایشان سخنان خود ما را تکرار میکنند. ایشان اعتراف میکنند که پروژه وزارت اطلاعات نادرست بوده است. حزب ما و خود من بارها بر پوچ بودن این اتهامات تأکید کرده ایم. ادامه این به نظر من باید تکذیب این اتهام به صدها تن از کمونیستها و دانشجویانی باشد که به این بهانه حکم گرفته اند، از تحصیل محروم شدهاند ویا زندانی شده اند. داب حرکت مستقل دانشجویان کمونیستی بود که یکبار دیگر پرچم آزادیخواهی و کمونیسم را در ایران برافراشت. سرکوب آن به بهانه ارتباط با حزب حکمتیست پروژه وزارت اطلاعات و همکارانشان در اپوزسیون خارج کشور بود که اینجا رسما از جانب آقای حسینی پس گرفته میشود.
نویسنده مقاله دوم در ادامه نوشته جناب حسینی میگویند که ادعای من مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی از گسترش فعالیت کمونیستی ترس دارد و بخشی از اهداف این مقاله پرونده سازی برای فعالیت کمونیستی در ایران است، بیپایه است. معنی این برای همه خوانندگان کیهان و همه دانشجویان این است که اگر ماموری به بهانه رابطه با حزب حکمتیست قصد فشار بر کسی در دانشگاهها را داشت، همین ردیه آقای شریعتمداری در کیهان را جلویش بگذارید.
نویسنده نوشته دوم به سرنگونی طلب بودن ما اشاره میکند و اینکه ما انتساب این را به داب رد کرده ایم. این واقعیت دارد. حزب حکمتیست خواهان سرنگونی قطعی جمهوری اسلامی است و بر همین اساس هم منشور سرنگونی رژیم اسلامی را مدون کرده است. این سیاست حزب حکمتیست است، چسبااندن این سیاست به داب اما اقدامی ناشیانه از طرف جناب حسینی بود. داب تشکیلاتی دانشجویی بود که هیچگاه در ادبیاتش خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نشد. خوشحال میشوم اگر جناب حسینی و یا آهای شریعتمداری سند آن را برای اطلاع خوانندگان خود منتشر کند
متن منشور سرنگونی حزب حکمتیست
منشور سرنگونی جمهوری اسلامی
سرنگونی بی قید و شرط و کامل جمهوری اسلامی، باز داشتن عوامل آن از امکان مقاومت در مقابل مردم و پاشاندن بنیادهای زندگی مدنی و همچنین تضمین حق مردم در انتخاب آزاد و آگاه نظام حکومتی آینده کشور، اساس منشور سرنگونی جمهوری اسلامی است. سرنگونی جمهوری اسلامی پیش شرط تضمین حق مردم در تعیین نظام آتی ایران است
معنی پیروزی جنبش سرنگونی، جایگزین شدن جمهوری اسلامی با یک دولت موقت با وظیفه اعلام فوری مطالبات انقلابی زیر به عنوان قانون و اجرای بی قید و شرط آنها است
اعلام سرنگونی و انحلال جمهوری اسلامی
انحلال و خلع سلاح سپاه پاسداران، ارتش و کلیه دارودسته های نظامی و شبه نظامی وابسته به جمهوری اسلامی، تحت کنترل گرفتن کامل کلیه امکانات تسلیحاتی، تدارکاتی و اموال و دارائی های این ارگانها و نهادها
انحلال کامل وزارت اطلاعات
قابل دسترس کردن کلیه آرشیوها، بایگانی ها و پرونده های دولت از جمله سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای مردم
مصادره کلیه موقوفات و اموال و دارائی های نهادهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک اسلامی، اموال سران جمهوری اسلامی، “حوزه های علمیه” و نهادها و مدارس اسلامی و استفاده از آنها برای رفع نیازهای مادی، معنوی، تفریحی، سیاسی و اجتماعی مردم
انحلال کلیه “حوزه های علمیه”
دستگیری سران جمهوری اسلامی
مسلح کردن مردم در میلیس های توده ای برای دفاع از آزادی، برای سرکوب مقاومت بازماندگان جمهوری اسلامی و تعرض هر نیروئی به آزادی ها و حقوق مردم
اعلام جدائی کامل مذهب از دولت و آموزش و پرورش
لغو کلیه قوانین و مقرراتی که منشاء مذهبی دارند. اعلام آزادی مذهب و بی مذهبی
اعلام آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب
اعلام برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد در حقوق مدنی و فردی. لغو کلیه قوانین و مقرراتی که ناقض این اصل است
اعلام برابری کامل حقوق همه شهروندان، صرفنظر از جنسیت، مذهب، ملیت، نژاد و تابعیت
آزادی کلیه زندانیان سیاسی
لغو مجازات اعدام
دسترسی همگانی بویژه تشکلهای توده ای مردم و احزاب سیاسی به رسانه های جمعی دولتی
تضمین بیمه بیکاری مکفی برای همه افراد آماده بکار بالای ۱۶ سال. پرداخت بیمه بیکاری مکفی و سایر هزینه های ضروری به کلیه کسانی که به علل جسمی یا روانی توان اشتغال به کار ندارند
ارجاع مساله تعیین نظام حکومتی آینده ایران و تهیه قانون اساسی به مجمع نمایندگان مستقیم مردم حداکثر ظرف ۶ ماه
برگزاری رفراندم در مناطق کرد نشین غرب ایران، زیر نظارت مراجع رسمی بین المللی، برای دادن حق انتخاب آزاد و آگاه به مردم این مناطق برای ماندن در ایران بعنوان اتباع متساوی الحقوق با دیگران و یا جدائی از ایران و تشکیل دولت مستقل. این رفراندم باید با خروج نیروهای نظامی دولت مرکزی و تضمین یک دوره فعالیت آزادانه کلیه احزاب سیاسی در کردستان، به منظور آشنا کردن توده مردم با برنامه و سیاست و نظرشان در این همه پرسی، انجام شود
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست همه مردم آزادیخواه، احزاب سیاسی، تشکل های توده ای و فعالین سیاسی را فرا میخواند که برای دفاع از جامعه ایران در مقابل هر نوع سازش با جمهوری اسلامی و برای حفاظت از جامعه در مقابل استیلای دارودسته های ارتجاعی و باند سیاهی اسلامی، قومی و عشیره ای و کانگسترهای سیاسی این منشور را مورد حمایت قرار دهند
فوریه ۲۰۰۵
بهمن ۱۳۸۳