کارگر"هفت تپه" حمید تقوایی را وارد گود کرد! محمد جعفری دوم ماه اوت ٢٠١١ آقای حمید تقوایی در روز سی ام ماه ژوئیه٢٠١١، با نوشتن از "خط پنج" تا بانک جهانی! وارد میدان جدال ما و کارگران با کمونیسم بورژوایی ایران شد (1). تقوایی از آن نوع لیدرهای است که ننویسند سنگین تر هستند. هر وقتی چیزی می نویسد خراب تر می کند. در این مطلب تبین نامسئول ترین آدم سیاسی جامعه ایران در قبال معضلات طبقه کارگر، تبین یک مبارز ضد رژیمی و کمونیسم بورژوایی به منایش گذاشته است. برای اثبات این مدعا از نوشته خود ایشان شروع کنیم: "اخیرا نظراتی علیه مجمع عمومی و در دفاع از طرح حذف یارانه ها و حمایت از سیاستهای اقتصادی دولت احمدی نژاد به اسم کارگر و دفاع از منافع کارگران مطرح شده و از جوانب مختلفی از طرف رفقای حزبی پاسخ درخور و محکمی گرفته است. اما به نظر من هنوز جا دارد این نوع موضع گیریهای پرو رژیمی بر متن شرایط سیاسی عمومی و روند جنبش کارگری در ایران مورد بررسی قرار بگیرد." آقای تقوایی نوشته ها و ادبیات این مدت فعالین کمونیسم بورژوایی علیه تشکل مستقل کارگران ایران بطور کلی و سندیکای هفت تپه بطور مشخص تائید می کند و آن را کامل می داند. با این وجود میخواهد در "فاز دیگری" اظهار نظر کند. ما از شرکت ایشان بسان سایر رفقایش استقبال کرده و به او خوش آمد گفته (2) و میگویم. در ادامه خواهید دید که الحق نوشتۀ ایشان چه از نظر مضمون و چه از نظر شکل بیان با نوشته های تعداد بیشتری از فعالین کمپ کمونیسم بورژوایی متفاوت است؛ یعنی سطحی تر و زمخت تر با کارگران وارد "دیالوگ" شده و این هنر ویژه ایشان است. هنر ویژه در صدور احکام بدون مدرک علیه سندیکا و فعالین آن، هنر نشاندن سطحی نگری ضد رژیمی بجای نقد عمیق کارگری- کمونیستی، هنر بی انصافی، شعبده بازی و هر "کسی از ما نیست" با احمدی نژاد است... و غیره. این عاشق انقلاب (انسانی) خلقی با سوخت و ساز مبارزه طبقه کارگر، با متابلیسم تشکل یابی، با دینامیسم جامعه و کمونیسم تا حدی بیگانه است که تاکنون یک مطلب موشکافانه و ریشه ای، یک سطر و یک عبارت که کمکی به تشکل و آگاهی کارگر کرده باشد ندارد. در مبارزه طبقه کارگر با سرمایه داری، یک گزینه جلوی همه کارگران و کمونیست های ایران می گذارد: یا خط کمونیسم بورژوایی حزب کمونیست کارگر ایران قبول، اجرا و دنبال کنند یا هرگونه تلاش دیگری حتی اگر خود هم نخواهند حمایت و در خدمت احمدی نژاد است! کل صفات خشن، استثمارگرانه و ضدیت حکومت ایران با آزادی را نه از سرمایه داری بودن آن، بلکه از اسلامیت آن آن نتیجه گیری و آنتاگونیسم منافع کارگر با کل سرمایه داری را با احمدی نژاد خلاصه میکند و این آن هنری است که دیگران تا این حد آن را ندارند.
صورت مساله را عوض نکنید
حمید تقوایی موضوع را این چنین دنبال می کند: "مشخصا یک خصیصه گرایش معروف به خط پنج و یا "کارگر کارگری" از بدو روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی تا امروز دفاع از جناحهای رژیم بوده است. دفاع از بنی صدر، از رفسنجانی و از خاتمی و خط دو خرداد در کارنامه این گرایش ثبت است. آنچه امروز جدید است موقعیت رقت بار احمدی نژاد، سردار سازندگی این حامیان اقتصاد متعارف، حتی درمیان حکومتی ها و هم جناحیهای دیروز خودش است. به دولتی دخیل بسته اند که نمونه تمام عیار جنایت و رذالت و در عین حال جبونی و استیصال جمهوری اسلامی است. در این شرایط طرفداری از این حکومت با پرچم کارگر پناهی نیز به همین میزان رسوا و حقیر و جبونانه است. خط و سیاست همان است اما در موقعیتی بسیار رسوا تر و رقت بار تر از گذشته!" هر کسی سطور فوق را بنویسد، حمید تقوایی حق ندارد اینگونه آن را بنویسد و با کارگران این گونه "دیالوگ" کند. دفاع از مهره های مرتجع تر از بنی صدر و خاتمی یعنی موسوی و جنبش سبز در کارنامه تقوایی و حککا ثبت است. ایشان کشتی نگرفتن با سبز (موسوی)، شرکت در نماز جمعه "کمونیستی" رفسنجانی را چپ، اما تلاش فعالین سندیکای هفت تپه، علیه سیستم ستم سرمایه داری و بی حقوقی تحمیل شده بر او و مخالفت با هر جناح سرمایه داری در حکومت و خارج از آن را راست! به خواننده حقنه می کند. این شگردی است تا مخالفان سیاسی خود را طرفدار حکومت به مردم معرفی کند، تا نقد تیز و ریشه ای آنها به سرمایه داری از هر جنس آن را خنثی نماید. هر کسی از موضع کارگر به کمونیسم بورژوایی حزب کمونیست کارگری ایران انتقاد کرد، دامنه ضدیت نظام سرمایه داری با کارگر را صرفا با ضد جمهوری اسلامی محدود نکند، حمایت از احمدی نژاد نیست. سبک شما زیادی از حد مجاهدینی است(3). اما بالعکس خاک پاشیدن شما بچشم مردم، تنها جریانی می تواند پایه های جمهوری اسلامی را به نفع کارگران منهدم کند، پایه های ستم بر کارگر را از بیخ ویران کند که دست به ریشه مسائل کارگران ببرد. البته همه با قید شروط دوست دارند کارگران با خود داشته باشند، ولی از طرف تقوایی بدون طرح مبارزه (صنفی) و از طرف بورژوازی در حاکمیت بدون (سیاسی) کردن مسائل کارگری. کمونیسم بورژوایی ضد رژیمی تنها در خیابان و در تظاهرات چشم دیدن کارگران را دارد. در دست و پنجه نرم کردن آنان با سفره خالی، با بیکاری و نداشتن پول در حساب بانکی و بی تشکلی و در جستجوی راه حل برای غلبه بر اینها؛ دخلش را از کارگر جدا می کند. تلاش کارگران برای پیدا کردن راه غلبه بر پراکندگی و ایجاد تشکل کارگری در محل کار و زیست "دفاع از جناحهای رژیم" نیست، منتصب کردن این مبارزه بدفاع از رژیم مسخ آن و خلع سلاح کردن طبقه کارگراست. پشت این اتهامات، سیاست گمراه کردن کارگران در دفاع از هر مبارزه ضد رژیمی از طرفی و بی اهمیت کردن تشکل و صف مستقل و بر جسته کردن تضاد منافع وی با اپوزیسیون بورژوایی از طرف دیگر است. شما با شعار کلی و بی ربط با متحقق کردن منافع کارگر، وی را به پیوستن با هر آکسیون، تظاهرات و تجمع اپوزیسیون بورژوایی دعوت میکنید. نزد شما کارگر تنها هنگامی در خیابان و در تظاهرات... است اهمیت دارد. بانک خالی، سفره خالی، در معرض بیکاری و نداشتن تشکل آنان اصلا مساله این چپ نیست. شما با پز چپ و "رادیکال" در زمان شفاف سازی و تفکیک طبقاتی با بخش دیگر این حکومت کشتی نمیگرفتید. اکنون واقعا باین خاطر با سندیکا مخالف هستید چون کارگر آن را برای دفاع از حکومت تشکیل میدهد؟ فعالین شریف، صادق و دلسوز طبقه کارگر که برای اقناع همکاران خود شب و روز در ایران اختناقزده مشغول بحث، گل گشت، شب نشینی و غیره هستند تا از تورها و دام های جمهوری اسلامی که او هم بنوبه خود تشکل مستقل کارگری را آمریکایی و اسرائیلی می نامد؛ عبور کند، هنوز پایان مشکلات نیست، باید موانع جنش تقوایی هم از پیش پای خود بر دارد. کسی "رسوایی، حقیر و جبونی" را خطاب به کارگران بکار می برد، خود شایسته آنهاست. اگر کارگر این نوشته شما را بخواند به شما خواهند گفت واقعا... اینها شامل شما و کسانی است که با این القاب با رسته "دیالوگ" می کنند. پرت بودن، بی انصافی، بی مسئولیتی و بی رحمی تا چه حد؟ علاوه بر کارگران شما در این نوشته کمونیستهای که تمام عمرشان را وقف مبارزه با جمهوری اسلامی کرده اند بی پروا با سبک زرنگ بازی و شلوغ کردن به طرفداری...متهم کردید. شما مطالعه نمیکنید تا ببنید دادگاه های حکومت اسلامی، (انترپول) و "روزنامه کیهان بیت رهبری" و... جایگاه و خطر ما را برای نظام چگونه توضیح می دهند. شما مطالعه نمیکنید تا عمق جوهر کتب و نوشته های ما به سرمایه داری متوجه شوید. شما با عینک (سبز) به گیتی نگاه می کنید، هر موضع گیری و فعالیتی که رنگ سبز به آن پاشیده نشده باشد فعالیت نمی دانید، باین خاطر اهمیت پراتیک و خط سیاسی ما را درک نمی کنید. مساله تا با کارگران مربوط است، تلاش برای ایجاد تشکل و متحد شدن در زیر یک سرپناه جهت بدست آوردن رفاه، دست مزد اضافه به حکومت و کارفرما تحمیل کردن، کاهش ساعت کار، تشکیل سندیکا، نگه داشتتن آن برای دفاع از خواست های حال و آینده کارگران، بیمه بیکاری، امنیت محیط کار، پرداخت بموقع دستمزدها، اتحاد درون کارگران "رسوایی، حقیر و جبونی" طرفداری از احمدی نژاد نیست. این جای خالی دادن و سرپوش گذاشتن بر دفاع شما از جنبش سبز است. کمونیست ها را به طرفداری از رژیم متهم می کنید تا هر برخورد ناشایسته به آنان را محق اعلام دارید. "این نوعی صنفی گری"، یا طرح شما نوعی همکاری با کارفرما است؟ "این نوع صنفی گری، یعنی دیدن کارگر نه بعنوان یک طبقه اجتماعی بلکه بعنوان یک صنف تولید کننده، یک خصوصیت همیشگی خط پنجی ها بوده است. گوئی کارگر زندگیش تنها به کارخانه و موقعیت اجتماعیش تنها به نیروی تولید کننده در کارخانه ها محدود میشود، یعنی دقیقا تلقی ای که بورژوازی از کارگر دارد. گوئی کارگر نه عضو جامعه است، نه از سلطه مذهب بر زندگی خود و توده مردم در رنج است و نه به تبعیض و فقر نابرابری ای که در جامعه بیداد میکند اعتراضی دارد و نه به ستم به زنان و نه به اعدام و شکنجه و زندان و بیحقوقیهای سیاسی و اجتماعی. گوئی اگر حکومت بروی جامعه تیغ کشیده باشد و خون توده مردم را در شیشه کرده باشد باکی نیست، سر مطالبات صنفی به سلامت باشد!" یکی از اصلی ترین خصلت و جوهر مبارزه طبقاتی بدست آوردن رفاهیات در مبارزه صنفی روزمره است، که اینجا توصیه می شود کارگران آن را کناربگذارند. کمونیسم بورژوایی ایران با مسخ و کاریکاتور کردن لنین و نظریه خطر مبارزه صنفی در دوران انقلابی، آن را با هر زمان و مکان و مرحله ای تعمیم داده و در مقابل ظرف طبیعی متشکل شدن کارگران قرار داده است. در یک زمان معیین با فرض اینکه طبقه کارگر تشکل توده ای خود را ساخته، در زمینه های رفاهیت پایه خود را مستحکم کرده است، باید گفت بدون استراتژی برقرای حاکمیت پرولتاریا پیروزی نهایی طبقه کارگر غیر ممکن است و تمام دست آوردهای بدست آمده می تواند به نقطه اول خود برگردد. در همچنین وضعیتی باید گفت مبارزه صنفی به تنهایی کافی نیست، مبارزه آنی باید با مبارزه آتی پیوند داده شود و برای بدست گرفتن قدرت سیاسی آماده شد. ولی آخر انسان پرت! در حالیکه طبقه کارگر ایران از کوچکترین تشکل برخوردار نیست، از تفرقه رنج می برد، بیکاری و پراکندگی کمر وی را خم کرده است، خشت های اولیه عمارت سوسیالیسم ده تاش روی هم چیده نشده است؛ و زمینه تن دادن طبقه کارگر با اغلب شروط سرمایه داری بدلیل ناامنی اقتصادی فراهم است؛ خطر زیادی از حد مبارزه صنفی کارگر است که از مبارزه سیاسی و تصرف قدرت سیاسی حذر میکند؟ در همچنین وضعیتی باید یکی از اصلی ترین ظرف متشکل شدن مبارزه کارگر مبارزه صنفی باشد. بلند کردن پرچم "مبارزه صنفی گری نه" غیر خدمت به سرمایه دارنی که دست مزد کم می پردازند یا دیر می پردازند و از این اهرم ها برای تعمیق تفرقه و بی حقوق کارگر می تواند چیزی دیگری باشد؟ در همچنین وضعیتی باید گفت مبارزه صنفی صنفی گری است؟ این سیاست حمید تقوایی عین این است که شخصی بدلیل سوء تغذیه نزدیک باشد از پایی در بیاید و تلاش کند غذای کافی به بدنش برسد، در این گیردار کسانی که مشکل وی را ندارند مادام به شخص مذکور یاد آوری کنند: هیچ می دانید پرخوری چاقی و امراض زیادی به دنبال دارد؟ رژیم متعارف، رژیم غیر متعارف "اما نباید اجازه داد دوباره زیر آبی بروند و پس فردا در دفاع از "جناح متعارف کننده" دیگری سر درآورند!" ما در یک تحلیل مشخص گفتیم نظام جمهوری اسلامی مشخصات یک حکومت سرمایه داری متعارف دنیای معاصر پس از سقوط بلوک شرق (سرمایه داری دولتی) را دارد. حال اینها می خواهند یک اسلوب از این ( متعارف) بسازند که مردم باور کنند کی جمهوری اسلامی را یک حکومت متعارف سرمایه داری جهان سومی قبول داشته باشد راست و ضد انقلاب، و کی غیر متعارف بودن وی را قبول داشته باشد چپ و انقلابی است! متعارف و غیر متعارف جمهوری اسلامی وزن سنگینی برای ایشان دارد که آن را تا سطح اصول "کمونیستی" کش داده اند. جمهوری اسلامی متعارف یا غیر متعارف است پاسخ به چه، و چه چیزی را حل می کند؟ من فکر می کنم هر کسی این عبارت را بعنوان یک مشخصه تعیین کننده انقلابی خود بکار ببرد تنها اوج سطحی نگری خود را بنمایش می گذارد. جریانی پایه سیاست، حقانیت و مشروعیت خود را بر این فرمول "رژیم متعارف نیست" استوار کند یکی از این دو تبین به جامعه می دهد: مردم بیاید مبارزه کنیم! رژیم متعارف نیست، یا مردم بریم به خانه رژیم متعارف است! یک حکومت، حکومت متعارف سرمایه داری است که در آن کارگر کار می کند، سرمایه و ارزش اضافه تولید می کند و سرمایه دار دست مزد می پردازد و سود اندوزی می کند. بدلیل گرایش نرخ نزولی سود، هیچ زمانی شدت و حدت نرخ استثمار طبقه کارگر ثابت نمی ماند و مادام در نوسانات بالا و پایین است. بحران و انتقال قدرت از این حزب به آن حزب، از این بخش بورژوازی به آن بخش بخشا از کارکرد خود نظام سرمایه داری است. "نمی گذاریم متعارف شود" شما چه تغییری در این اصل سرمایه داری در ایران داده است؟ چرا می خواهید خواننده مثل خود شما سطحی و کم عمق به پدیده ها برخورد نماید؟ اگر دوسال پیش کسی می گفت جمهوری اسلامی به اندازه حکومت سرمایه داری بن علی، حسنی مبارک و قزافی متعارف است جواب شما چه بود؟ غیر متعارف است... این چه چیزی را مشخص می کند؟ اگر حکومتی متعارف بود آنگاه کمونیست های آن کشور حرفی برای گفتن ندارند و وظیفه کمونیست ها فقط سرنگونی حکومتهای غیر متعارف سرمایه داری است؟ یعنی سرمایه دار سود اندوزی نمی کند چون حکومت متعارف نیست؟ اهای یافتم! یعنی کارگران از مطالبات صنفی خود فعلا صرف نظر کنند چون حکومت متعارف نیست و باید شعار کمونیسم بورژوایی ضد رژیمی را جایگزین تمام شعارها و مطالبات روتین و همیشگی خویش نمایند. نمی توان این سیاست را تنها با توهم و سطحی نگری انحصاری تقوایی و همفکرانش توضیح داد، این رویکرد یکی از اجزایی سیستم کمونیسم بورژوایی ضد رژیمی است تا با شلوغ کردن "غیره متعارف است" و حالا وقت مبارزه روتین صنفی نیست، وقت ایجاد تشکل مستقل کارگری نیست همه چیز در خدمت (خیابان) مبارزه سیاسی برای سرنگونی رژیم است؛ سال پس از سال و نسل بعد از نسل توجه طبقه کارگر از مطالبات طبیعی، ایجاد تشکل مستقل و طرح نیازهای عینی و روتین روزانه دور نگه دارد و همیشه توهم در میان آنان دامن بزند. هر حکومت سرمایه داری در ایران سر کار بیاید تمام اقدامات اصلی که جمهوری اسلامی علیه کارگر می کند، اعمال خواهد کرد. از این لحاظ جمهوری اسلامی حکومتی تافته جدا بافته با سایر حکومت های بورژوایی در ایران نیست و از این نظر متعارف است. تقوایی جنبش و گرایشی را نمایندگی می کند که نه زبان کارگر را می فهمد، نه نیازهای او را درک می کند و نه تشکل مستقل توده ای کارگران برایش معنی دارد. در نتیجه به اندازه یک شهروند معمولی از مسائل طبقه کارگر سر در نمی آورد. تمام دل مشغولی های ایشان دل مشغولی های یک مبارز پوپولیست ضد رژیمی در کمپ کمونیسم بورژوایی است. و واقعا غیر از این نسخه چیزی دیگری بلد نیست و راه حلی برای تشکل یابی 30 میلیون کارگر ایرانی ندارد. باین خاطر توصیه میکند حالا وقت مبارزه صنفی نیست، رژیم جمهوری اسلامی غیر متعارف و دارد سرنگون می شود. از آن زمانی ما در یک تحلیل مشخص گفتیم نظام جمهوری اسلامی مشخصات یک حکومت سرمایه داری متعارف دنیای معاصر دارد، تاکنون چند حکومت بظاهر متعارف تر از حکومت سرمایه داری ایران سرنگون شدند و هنوز او آنجاست. آقای تقوایی این را چگونه به پیروان راه خود توضیح می دهد؟ چرا دوست دارید با ضرب تبلیغات پوچ و ساده لوحانه و بی محتوا بجای متحد ساختن کارگران آنها را بار بیاورید؟ برای ما هر چه رژیم جمهوری اسلامی از سرنگونی نزدیکتر شود فرصت مناسب تری برای مبارزه صنفی و خالص کارگری است و نه برعکس. ******
(1) از "خط پنج" تا بانک جهانی! آقای تقوایی http://www.azadi-b.com/J/2011/07/post_55.html
(2) "رضا رخشان در محاصره کمونیسم بورژوایی" محمد جعفری http://www.october-online.com/sotoonazad/840-2011-07-17-21-27-48.htm
(3) در سال ١٩٩٦ مجاهدین در لندن براى قبولاندن خود به اروپا بعنوان آلترناتيو رژيم جمهورى اسلامى ، که آرزوى ديرينه اين فرقه بود نمایشی برگزار کرد. آنها با پول و امکانات فراوان، تمام اعضا و هواداران اين گروه را در سراسر کشورهاى اروپایی به لندن آوردند. در آن گردهمائى قرار بود "رئيس جمهور" مريم رجوى سخنرانى کند. من، جواد اصلانى، امان کفا و فرهاد رضائى آنجا حاضر شده در مورد رفتار کودکانه مجاهدين افشاگرى کرديم و از مردم خواستيم مسير مبارزه خود را براى سرنگونى رژيم اسلامى از مسير يک سازمان مذهبى ديگر که در اغلب موارد شبيه به خود رژيم است جدا کنند. ما شروع به پخش جزوه با ارزش و تاريخى "روياهاى ممنوع مجاهدين" نوشته منصور حکمت کرديم. افراد مجاهدين با ديدن روياهاى ممنوع مجاهدين مثل اينکه کاخ روياى آلترناتيوى شدنشان فرو بريزد، شروع کردند به مزاحمت و پرخاشگرى، روشى که اينها هميشه در مقابل مخالفان سياسى خود به کار ميبرند. تا قبل از اين تجزيه و تحليل درخشان منصور حکمت، همه سازمانها و تحليلگران تحليلى آبکى از ديناميسم جامعه طبقاتى و قوانين مبارزه و گرايشهاى اجتماعى داشتند. از خود مجاهدين گرفته تا سازمانهاى به اصطلاح چپ حاشيه اى فکر ميکردند که مجاهدين الترناتيوى براى رژيم جمهورى اسلامى است. اما جزوه روياهاى ممنوع مجاهدين چنان درخشان، دقيق، تحليلى و جامع بود که به تنهايى قادر به برهم زدن بساط کودکانه مجاهدين در آن زمان شد.
مجاهدين در ابتدا هنوز کاملا متوجه نشده بودند که قضيه چيست به من گفتند: كه روشنفکر هستى و نميدانى که اين کار به نفع رژيم تمام ميشود و گفتند كه مجاهدين چند نفر کشته داده است و غيره. من هم خيلى محترمانه جواب دادم که نخير آقايان. من روشنفکر صرف نيستم من ضمن اينکه (روشنفکر) انقلابى هستم، نزديک به ده سال در صف پيشمرگان سازمان حزب کمونيست ايران در کردستان مبارزه مسلحانه کردم. يعنى از آن وقتى که (سردسته شما) آقاى رجوى به دست بوسى خمينى کثيف رفت تا اکنون يک لحظه از مبارزه عليه رژيم کثيف اسلامى و هر سازمان اسلامى ديگر کوتاه نيامده ام. و شهيد دادن شما هم ربطى به حقانيت سياسى ندارد و شايد مجاهدين افغانستان از شما شهيد بيشتر داده اند که اين شهيد دادن يک ذره از مرتجع بودن آنها کم نميکند. در ضمن جر و بحث در گوشه اى دورتر از ساير رفقايم مشغول پخش و توزيع نشريه و اختلاف ما با آنها بودم که يک نفر فيلم بردار که از مسئولين مجاهدين بود به طرف من آمد. کم کم نزديکتر شد. .. عليرغم نزديک شدن زياد فيلم بردار باز با مردم مشغول بودم که ناگهان دوربين را با تمام ضرب به صورتم کوبيد و خون از دماغ پايين آمد! تا من خواستم او را بگيرم و تحويل پليس بدهم آنها دور من را محاصره کردند و او در ميان جمعيت پنهان شد و هر چه گشتيم او را پيدا نکرديم. بعد با زور و فشار مجاهدين و مداخله پليس مرا از آن محل دور کردند و اگر ايران بود و مى توانستند ما را مى کشتند. ما سر راه جمعيت باز به کار خود ادامه داديم. حدود ٥٠ نفر از اعضا و هواداران فالانژ و مسلمان متعصب مجاهدين با وجود اينکه ميدانستند که ما کی هستيم با عربده کشيدن و "مرگ بر تروريسم، مرگ بر خمينى" گفتن دور و بر ما محاصره کردند. تا با اين کارشان مثل امروز تقوایی آب را گل آلود کنند که گويى هر کس مخالف مجاهدين است موافق رژيم اسلامى ايران است!
|