نقل از کمونيست ١٣٦

 

پيام اعتصاب و تظاهرات معلمان به همه کارگران و زحمتکشان ايران، تشکل و اتحاد است

 

محمود قزويني

 

 

هزاران معلم در روز ١٧ اسفند در سراسر ايران در اعتراض به سطح معيشت خود و براي افزايش حقوق دست به تظاهرات و اعتصاب زدند. در تهران نزديک به ١٥ هزار معلم علارغم تهديدات رژيم براي سرکوب و تهديد به اخراج مسئولين آموزش و پرورش، در مقابل ساختمان مجلس اجتماع کردند و به شعار دادن و سخنراني پرداختند. نيروهاي سرکوبگر رژيم براي جلوگيري از پيوستن معلمان و مردم بيشتر به تظاهرات تمام خيابانهاي منتهي به اطراف به مجلس را بستند و تدابير امنيتي شديدي برقرار ساختند. کانون صنفي معلمان در گزارش خود نوشت: "بالاخره اعضاي کانون صنفي معلمان ايران در ساعت ۵ صبح آزاد شدند. مسئولين کشور تدابير شديد امنيتي برقرار کرده بودند، همه ي ايستگاه هاي منتهي به بهارستان، سعدي، ملت، دروازه ي شميران، طالقاني، تعطيل بود. دربرخي از ايستگاه ها مردم تجمعات کوچکي ترتيب داده بودند. نيروهاي نظامي و انتظامي سراسر منطقه را در محاصره ي شديد داشتند. از توپخانه تا بهارستان از چهاراه سرچشمه تا امام حسين از مجاهدين اسلام تا سرآسياب و بسياري ديگر از خيابانها را به وسيله ي نيروهاي ضدشورش پر کرده بودند. خطهاي تلفن مردم، باجه هاي تلفن، موبايل و همه ي وسايل اطلاع رساني کاملا بسته است. حتا کافي نت هاي اطراف بهارستان. اما!! اما!! گوش ساختمانها ومغازه هاي اطراف کر شده است. هم اکنون گوش آسمان بهارستان از فرياد معلمان ايران و تهران کر شده است......"

 

رژيم سعي کرد با دستگيري رهبران اين حرکت معلمان در شب 16 اسفند، از اين حرکت جلوگيري به عمل آورد و يا رهبران اين حرکت را بترساند و از آنها قولهايي براي کنل کردن و يا کنترل تظاهرات و اعتصاب بگيرد. اما با همه اينها اعتصاب و تظاهرات  وسيع معلمان در شهرستانها و تهران، معلمان را در موضع بسيار قدرت مندي در مقابل حکومت قرار داد. رژيم جمهوري اسلامي مجبور شد راه مذاکره با معلمان را در پيش گيرد. در همين مورد در گزارش کانون صنفي معلمان آمده است: " ...  برخي ازشوق مي گريستند. برخي لبخند ميزدند. خنده ها و گريه ها در هم آميخته شده بود. تفاوت گريه و خنده چندان زياد نبود. آقايان محمود بهشتي و علي اکبر باغاني و چند تن ديگر از فعالان صنفي براي مذاکره با مسئولين مجلس و دولت به درون ساختمان مجلس دعوت شدند. اکنون تشکل ها قدرت خود را به رخ مسئولين کشيده اند. برگ برنده در دست آنهاست. اکنون ديگر تشکلها آن انسانهاي مظلوم رشت و درکه ي تهران نيستند، تا آنان را در سرماي ۱۰ درجه زير صفر و در برف و باران نگهدارند....."

 

دقيقا چنين است. اين تشکل و قدرت اعتراضي معلمان بود که رژيم را وادار کرد تا در اين سطح بالا با معلمان وارد مذاکره شوند. وگرنه اگر معلمان نيز با پراکندگي و بدون تشکل دست به اعتراض ميزدند، ميبايست مانند اعتصابات و تحصن هاي پراکنده کارگري  در سرماي 10 درجه زير صفر و يا در برف و باران و ....بيايند و بروند و نتيجه چنداني از اعتراض خود نگيرند. آنچه حرکت معلمان را عظيم و قدرتمند ساخته است همين قدرت تشکل و اتحاد آنان است. نيروهاي نظامي و سرکوبگر رژيم هم که خود را براي سرکوب تظاهرات در مقابل مجلس آماده کرده بودند و از قبل هشدار داده بودند که اين تجمع غير قانوني است، در مقابل قدرت عظيم مردم زياد کاري نتوانستند پيش ببرند.

 

اعتصاب و تظاهرات معلمان با تشکل و تمرکز خود، پرقدرت به ميدان آمد و تقريبا سراسر کشور را فرا گرفت. رهبران معلمان، کانونها و سازمانهاي صنفي شکل گرفته معلمان را متحد ساختند و شوراي هماهنگي کانونهاي صنفي ايران را شکل دادند. بدون تشکل و ارتباط و اتحاد وسيع و سراسري چنين حرکتي غير ممکن بود. اولين و با اهميت ترين درس حرکت اعتصابي و تظاهراتي معلمان به ديگر اقشار و طبقات مردم زحمتکش، تشکل و اتحاد آنان است. اعتراضات معلمان به کارگران نساجي ها، کارگران استخدام موقت، کارگران کشت و صنعت کارون، يخچال سازي لرستان، فرش بافي بابلسر، و....ميگويد نيروي خود را متحد کنيد. به جاي اينکه کارگران هر شرکت جداگانه دست به اعتراض و اعتصاب بزند، با ايجاد ارتباط و اتحاد و با ايجاد تشکل و کانون و مرکز هماهنگي، دست به اعتراض متحدانه در يک روز و يک ساعت و حتي در يک مکان بزنيد. راه دستيابي به حقوق عقب مانده شما اين است. حرکت متحدانه و متشکل معلمان به همه کارگران  شاغل و بيکار ميگويد، متشکل و متحد شويد. بدون تشکل و بدون سازماندهي يک حرکت متحدانه،  کارگران و مردم هيچند و نميتوانند در مقابل تحميل فقر و بي حقوقي کاري کنند. اگر معلمان به جاي سازماندهي يک اعتراض سراسري و متحد، به اعتراض پراکنده اين مدرسه و آن مدرسه روي مياوردند، رژيم هم پاسخ آنها را با اخراج  و دستگيري ميداد. حرکت معلمان بايد درس بزرگي براي همه کارگران و مردم باشد. کارگران براي افزايش دستمزد بايد مانند معلمان متحد شوند. فعالين و رهبران کارگري بايد به سراغ يکديگر بروند و حرکت اعتراضي هماهنگي را سازمان دهند. و سپس ميتوان از اتحاد همه، از معلمان و کارگران بخشهاي صنعتي و بيکاران و ....حرف زد. اين درس بزرگ حرکت معلمان براي همه کارگران و مردم بايد توسط فعالين معترض کارگران و مردم ...به کار بسته شود. براي سازماندهي هر حرکت اعتراضي بايد بدنبال تشکل و اتحاد هر چه وسيع تر گشت.

 

يک نکته منفي در تظاهرات روز ١٢ اسفند معلمان

 

در قطعنامه تجمع روز ١٢ اسفند معلمان در مقابل مجلس بندي آمده است که خلاف خواست معلمان و همه مردم ايران است و معلمان ازاديخواه مسلما مخالف آن هستند.  در بند ٢ قطعنامه معلمان در روز ١٢ اسفند آمده است:

" ما طرح سوالات موهن در آزمون ضمن خدمت فرهنگيان در سال پيامبر اعظم را محكوم كرده و نگراني عميق خود را از رواج تحجر در راس وزارت آموزش و پرورش اعلام مي‌‏نمائيم"

 

چرا بايد معلمان که به حق براي افزايش حقوق خود مبارزه ميکنند و بايد هم مورد حمايت همه مردم قرار گيرند، بر عليه آزادي بيان حرف بزنند. مگر نيروي سرکوب براي بستن دهان و شکستن قلم و زنداني و اعدامي کردن انسان به دليل عقيده در آن مملکت کم است که حالا معلمان هم بايد به کمکشان بروند. مگر حکومت اسلامي کم انسانها را به خاطر بيان عقيده، زندان و اعدام کرده است که حالا معلمان هم به جاي تلاش براي کسب آزادي بيان، به تنور اختناق و سرکوب بدمند. آيا معلمان ميپذيرند که کتابهاي صادق هدايت و بسياري از نويسندگان و هنرمندان ايران و جهان به همين بهانه هاي توهين به ساحت پيامبر و اسلام و...ممنوع باشد و خوانندگان و ناشرين آنها مجازات شوند. ايا معلمان طرفدار سرکوب بيان ونقد هستند؟ چرا نبايد نقد مذهب، از جمله طنز و هجو در باره خدا و پيامبر و امامان کاملا آزاد باشد؟

کسي از معلمان معترض نميخواهد همين  امروز و در همين تظاهرات مشخص در قطعنامه شان عليه اسلام و مذهب حرفي بزنند.  اما ديگر بر عليه آزادي بيان حرف زدن و قطعنامه صادر کردن در شان معلم و هيچ انسان آزاديخواهي نيست. نبايد گذاشت براي کسب خواست برحق معلمان براي افزايش حقوق، به بي حقي و ناحقي ديگري در حق خود معلمان و همه مردم صحه گذاشت.  معلمان بايد در اين مورد از دانشجويان بياموزند که ازادي بيان را در سرلوحه مطالبات خود قرار داده اند.

 

معلمان همچنين بايد بدون اما و اگر خواهان افزايش دستمزد خود به ميزان چندين برابر شوند. رجوع به اجراي لايحه نظام هماهنگ   را هم کنار بگذارند. اجراي اين لايحه بخشي از سر و سامان دادن به سيستم اداري و حقوقي و مالکيتي حکومت است که معلوم نيست چه براي معلمان به ارمغان مياورد. تازه اين لايحه موجب کاهش سطح دستمزد بخشهاي ديگري از مردم ميشود.  معلمان بايد سرراست خواهان افزايش دستمزد خود به ميزان چندين برابر شوند و خواست تعيين دستمزد هر ساله را به تصميم نمايندگان معلمان سراسر کشور واگذار کنند. اين تنها راه درست و اصولي است که معلمان ميتوانند واقعا هم به حق خود دست يابند و هم پشتيباني ديگر بخشهاي طبقه کارگر و مردم را با خود داشته باشد.

 

در آخر بار ديگر تکرار ميکنم، اموزش بزرگ حرکت معلمان تشکل و اتحاد و اعتراض هماهنگ آنها است و اين درس بزرگ را بايد همه مردم زحمتکش بياموزند و به کار ببرند.