نقل از کمونيست ١٣٥

در حاشيه اتفاقات دانشگاه مازندران!

فواد عبداللهي

تعرضات اخير رژيم به دانشجويان دانشگاه مازندران که به تعليق و محروميت از تحصيل عده اي از آنها و احضار عده اي ديگر به کميته هاي انظباطي صورت گرفته با مقاومت صفوف دانشجويان و به تعطيل کشاندن کلاس هاي درس رو برو شده است. عوامل و اوباش رژيم در صدد اند تا هر گوشه و کناري از فضاي دانشگاه ها را که نسيم انسانيت و آزاديخواهي، نسيم سازماندهي و مقاومت  در آن پخش مي شود حصار کشند تا مانع اشاعه بيشتر آن شوند.

اين فشارها و بگير و ببندها محصول دوران خاصي از حاکميت جمهوري اسلامي است. دارند بر دعواي هسته اي با آمريکا و دست بالا پيدا کردن عيني در تحولات عراق از يک طرف و از طرف ديگر مغشوش بودن صف اعتراض مردم عليه رژيم، بقاء خود را در هجوم به ابتدايي ترين آزادي هاي اجتماعي سازمان مي دهند و کفه زورآزمايي را بنفع خود سنگينتر مي کنند. بايد بدين منظور از مردم و معترضين قرباني بگيرند و جامعه را ارعاب کنند. دو طرف اين دعوا (جمهوري اسلامي و آمريکا) عليه قدرتمند شدن و سازمان يافتن مردم حول پرچم آزادي و برابري هستند. خفه کردن، بي رهبر ماندن و بي پرچم نگه داشتن صداي بشريتي است که از زندگي در نظام امروز ايران به تنگ آمده است. مردم، نه رژيم اسلامي را مي خواهند و نه دخالت دولت آمريکا و عراقيزه کردن ايران. مردم ايران همين امروز با مردم عراق سر آنچه بر آنها نازل شده شريکند و خواستار پايان دادن به اين وضعيتند.  اين دعوا و تناسب قوا در منطقه،  جامعه بي تحزب و روحيه در انتظار مانده مردم ايران، اينها کليد ادامه حاکميت اسلامي و تعرض به جامعه است. ديگر تنها، نخواستن رژيم کافي نيست. تا آنجا که "نه" مردم به رژيم تحت تاثير اپوزيسيون راست بوده، اميد و خوشبيني به سرنگوني جمهوري اسلامي از دست رفته است.  و اين فرجه اي است که مردم را در انتظار سرنگوني رژيم باقي گذاشته است.

در اين دوره، رو در رو، رژيم را به مصاف طلبيدن تحزب و سازماندهي مي خواهد و چاشني اين عمل آگاهانه را دانشجويان در ١٦ آذر امسال و در دانشگاه هايايران زدند. و ثابت کردند که اضمحلال و تحميل هر نوع عقب نشيني به اين رژيم تنها در گرو اتحادي گسترده حول پرچمي است که بتواند با نيروي خود مردم، رژيم را کنار بزند و مردم را به صحنه بياورد. ثابت کردند که افق راست در جنبش سرنگوني بحکم شرايط و مولفه هاي جهاني تر و استراتژيکي تر شکست خورد و بايد جنبش عليه رژيم اسلامي را روي پاهاي چپ و مستقل باز سازي کرد. اين يک واقعيت است که امروز جاري ترين و زنده ترين حرکت در دانشگاه ها وجود دارد و تهديد آميزترين حرکتها و اتفاقات مي تواند از دانشگاه شروع  شود چون آنچه بطور اخص بعد از ١٦ آذر امسال محسوس است، نشان دادن راه عبور جامعه در اين دوره  توسط فعالين چپ و دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب و تبديل شدن به لولا و محمل اتحاد مردم است. تعرض رژيم به دانشجويان دانشگاه مازندران بر بطن پلاتفرم و پرچم ١٦ آذر ٨٥ قابل تفسير است. امروز وظيفه چپها است که بيشترين نقش را در فرموله کردن افق و سنت آزاديخواهي و برابري طلبي در خود آگاهي دادن به جنبش سرنگوني ايفا کنند. آنچه که مهم است اين است که مکانيسمهايي که جامعه ما را با آنها تداعي مي کند بکار گرفت و به جامعه و به مرکز تحولات انساني و اجتماعي و به تحزب سياسي روي آورد.

مردم ميخواهند در سرنوست سياسى خود دخالت کنند. در تصميمى گيرى دخالت کنند و از مکانيسمهاى که جهان پيدا کرده و يا بايد پيدا کند سهيم شوند. کره زمين از آن کوچکتر است که بتوان انسان امروز را يک گوشه اي از آن زنداني کرد و در آن برنامه خود را پياده کرد. مردم مي خواهند آزاد و برابر باشند. مثل انسان امروزي بخورند، بياشامند و بپوشند. دانشجو و زن و جوان و کارگر آن مملکت حق دارند زور گله هاي سپاه و بسيج و حزب لله را قبول نکنند و زير کنترل و حصار وزارت اطلاعات نباشند. مردم ايران حق دارند که کليه موقوفات و اموال و دارائى هاى نهادهاى سياسى، اقتصادى و ايدئولوژيک اسلامى، اموال سران جمهورى اسلامى، "حوزه هاى علميه" و نهادها و مدارس اسلامى را به مصادره خود در آورند  و از آنها براى رفع نيازهاى مادى، معنوى، تفريحى، سياسى و اجتماعى خود استفاده کنند. مردم ايران حق دارند که خواهان لغو کليه قوانين و مقرراتى باشند که منشاء مذهبى دارند. حق دارند برابرى کامل و بى قيد و شرط زن و مرد در حقوق مدنى و فردي را بخواهند. حق دارند دست مذهب از زندگي و آموزش و دولت را کوتاه کنند. حق دارند آزادى بى قيد و شرط عقيده، بيان، مطبوعات، اجتماعات، تشکل، تحزب و اعتصاب را بخواهند. حق دارند خواستار آزادى کليه زندانيان سياسى و مخالف حکم اعدام و سنگسار باشند. حق دارند قرباني منافع دولتي مشتي انگل و لومپن از خامنه اي و احمدي نژاد گرفته تا بوش و بلر در ميدان جنگ قرن ٢١ نباشند.

افقي که پرچم رسيدن به اين آزادي را در دست دارد و مشغله اش در اين دوره سازماندهي و تحزب و خود آگاهي به جامعه است. اين افقي نيست بجز آزاديخواهي و برابري طلبي در صف دانشجويان که شايسته گرمترين حمايتها از جانب طبقه کارگر و جنبشهاي اجتماعي راديکال موجود در جامعه است.