نقل از کمونيست ١٣٥

ايران، امريکا، جنگ يا مذاکره!

مردم نبايد منتظر نتيجه اين قمار شوند!

     

خالد حاج محمدي                                                                                         khaledhaji@yahoo.com             

 

مناقشات آمريکا با ايران از داغترين اخبار روز رسانه ها است. تحليلگران و مديا حول مسئله تحريم بيشتر ايران، اجلاس امنيتي عراق و شرکت نمايندگان ايران و سوريه در اين اجلاس، اظهار نظر مقامات مختلف آمريکا و ايران و دول غربي بر سر اين مسئله و تلاش هر کدام براي مهندسي افکار حول جهت و اقدام خود،  بحث ميکنند. روز ٢٧ فوريه کاندوليزا رايس تائيد کرد که در اجلاسي که با هدف بررسي بحران عراق در آوريل در شهر بغداد برگزار خواهد شد، از جمله نمايندگان جمهوري اسلامي و دولت سوريه نيز شرکت ميکنند. جمهوري اسلامي نيز آمادگي خود را براي شرکت در اين اجلاس و از جمله مذاکره مستقيم با دولت آمريکا بر سر عراق اعلام کرده است. فاکتوري که در اين ميان و در توازن قواي موجود از جانب آمريکا قبول شده است،  مذاکره با ايران و پذيرش شرکت سوريه و ايران در مذاکرات بر سر امنيت عراق است. طرح دخالت دادن ايران و سوريه براي حل بحران عراق، قبلا از جانب گروه جيمز بيکر پيشنهاد شده بود که در آن زمان از جانب دولت بوش رد شد. دولت بوش ايران را به عنوان عامل ناامني در عراق و قاتل سربازان آمريکايي معرفي ميکرد و هر نوع پذيرش نمايندگان اين کشور را در مذاکرات منوط به توقيف برنامه هسته اي ايران ميکرد. احمدي نژاد اعلام کرده است که ترمز قطار هسته اي ايران را از بين برده اند و با سرسختي  به دول غربي جواب سربالا داده است. درست در همين شرايط صرف اينکه حضور ايران در اين مذاکرات پذيرفته شده است، چرخشي در جهت و سياست تا کنوني دولت آمريکا و به همين اعتبار يک عقب نشيني آشکار است. اين مسئله ميتواند دلايل مختلفي داشته باشد، از تلاش براي کاستن فشار مخالفان دولت بوش در خود آمريکا و نشان دادن اينکه دولت آمريکا همه راهها را آزمايش کرده است، تا کاستن مخالفتهاي دول چين و روسيه و رقيبان اروپايي دولت آمريکا و تا تدبيري به کمک اين دول براي کم کردن دامنه شکست دول غربي در جنگ عراق و نجات خود از اين گرداب . امر مسلم اين است که دولت بوش با تمام تلاشهاي دوره اخير خود و از جمله افزايش نيروهاي خود در عراق و منطقه و طرح پاکسازي بغداد از نيروهاي شبه نظامي و تروريسم، کنترل آمريکا و دول غربي بر عراق نه تنها بيشتر نشده ، بلکه اوضاع روز به روز وخيمتر شده است.

مسئله ديگر اينکه بحث سر امنيت عراق با حضور ايران و سوريه و  توقع از اين دو کشور براي کمک به امنيت عراق نميتواند مسئله امنيت ايران و سوريه را نيز همراه خود طرح نکند. معلوم است که آمريکا  نميتواند چنين توقعي را از دولتي مثل ايران داشته باشد که خطر جنگ و حمله نظامي را بالاي سرش نگه داشته باشند. اين امر خواه ناخواه طرح امنيت ايران و کاستن مخاطرات حمله آمريکا و اسرائيل به ايران را نيز همراه خود  به موضوع مذاکره تبديل خواهد کرد.  ايران بزرگترين قدرت در عراق و دخيلترين نيرو در اين بحران است و از آن به عنوان وزنه اي در مقابل دولت آمريکا و کل مخالفان خود استفاده ميکند.

اين ماجرا و اين چرخش در سياست دولت بوش اولين تاثيراتش در ميان اپوزيسيون جمهوري اسلامي در ايران، ايجاد نوميدي در ميان ناسيوناليست هاي پروغرب  و بيش از همه امثال مجاهديدن و جريانات ناسيوناليست کرد است که اميد خود را به دولت بوش  بسته و براي کمکهاي آمريکا کيسه دوخته بودند است. 

مردم نبايد منتظر نتيجه اين قمار شوند!

خطر جنگ و ماجراجويي هنوز بالاي سر مردم ايران است. ما به کرات گفته ايم که مقابله با دستيابي ايران به سلاح اتمي از جانب دولت آمريکا بهانه اي بيش نيست. همچنانکه حمله به عراق و تبديل اين کشور به ويرانه اي ربطي به مقابله با سلاح کشتار جمعي نداشت و همچنانکه جنگ خليج در سال ٩١ ربطي به دفاع از کويت نداشت. کل تلاش دولت آمريکا بعد از ريختن ديوار برلين و شکست دولت روسيه، اعمال قلدري و تحميل خود بر رقباي اروپايي خود و چين و ژاپن در دنياي يک قطبي بوده است. تلاش براي تبديل شدن دولت آمريکا با اتکا به قلدري نظامي به ژاندارم دنياي پس از شکست بلوک شرق، سياست و قطب نماي دولت آمريکا و سياستهاي آن در اين دوره بوده است.  و اکنون در عراق و منطقه اين تلاش از جانب دولت آمريکا در جريان است. شکست تا کنوني سياستهاي دولت آمريکا در عراق و لبنان همراه خود جريان اسلامي را به عنوان نيروي اصلي که در تقابل با دولت آمريکا نقش ايفا کرده است را به جلو صحنه رانده است. جريانات اسلامي و در راس آن جمهوري اسلامي،  در نبود يک نيروي قوي و يک قدرت آزاديخواهانه در اين تقابلها، به نيروي جدي و مهم در منطقه تبديل شده اند. بوش و سياستهايش در اين تقابل شکست خورده است و اکنون در بدترين موقعيت خود از زمان سر کار آمدن تا همين امروز قرار دارد. همين موقعيت ضعيف ميتواند دليلي براي ماجراجويي و شروع جنگي خانمانسوز در ايران و تمام منطقه باشد. اسرائيل ميتواند ايفاي نقشي کند و با پرتاب چهار موشک به ايران آتشي به اين انبار باروت در منطقه بکشاند. دولت آمريکا و ايران در دو طرف اين ماجرا زندگي و هستي مردم را براي ايجاد جنگي صد بار وحشيانه تر از آنچه در عراق اتفاق افتاد، تهديد ميکنند. زندگي و هستي ميليونها انسان در ايران و منطقه را قرار است اين قمار تعيين کند و رقم بزند. مردم نبايد منتظر نتيجه اين قمار باشند. انتظار و اميد به اتفاقات و جنگ و گريز ميان جنايتکارترين دولتهاي تاريخ بشر، از خود جنگ مهلکتر و خطرناکتر است. چه جنگي صورت بگيرد و چه نگيرد، انساني ترين راه براي ما مردم و براي خلاصي از دست اين دوئل بازان جنايتکار خاتمه دادن به عمر جمهوري اسلامي است. ما مردم تنها نيرويي هستيم که ميتوانيم اگر متحد شويم و اگر به ميدان آييم، نقشه شوم کشتاري ميليوني و استيصال و بدبختي را در کل منطقه به سراب تبديل کنيم. راه ديگري براي خلاصي از تهديد و ارعاب و کشتار و فقر و محروميت نيست. دو طرف اين بازي، آمريکا و ايران، دشمنان ما مردم و عاملين جنايت و بربريت بيش نيستند. صحنه هاي که اکنون در جامعه عراق، از کشتار و جنگ قومي و لت و پار کردن کودکان و مردم بيگناه تا فقر و محروميت و استيصال که در جلو چشمان ماست، فراد و با وجود اين جانيتکاران و با وقع جنگي ديگر در ابعاد چند صد برابر، براي خود ما، براي کودکانمان و همسايه و دوست و عزيزانمان در ايران روي خواهند داد. آنچه در بصره و نجف و بغداد روزانه اتفاق مي افتد، در مقياس غير قابل مقايسه اي فراد در اهواز، آبادان، تهران، اروميه و تبريز و... اتفاق خواهد افتاد. جريانات قومي و مذهبي از مجاهدين خلق تا سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات و انواع گروه قومي ترک و لر و بلوچ و عرب و .... صف بسته اند تا به يمن شروع جنگ و به کمک دولت بوش و با پول و اسلحه دولت آمريکا و با پاکسازي قومي و کشتار مردم بيگناه به کاري گمارده شوند. جريانات آريايي و نژاد پرست در فرادي اين اتفاق از اينها کمتر خطرناک نيستند و جمهوري اسلامي و انواع گروه تروريست و مسلح همراه با بمبارانهاي همه جانبه و بکار بردن آخرين سلاحهاي کشتار جمعي را به اينها اضافه کنيد، آنوقت معلوم است چه فاجعه اي ميتواند اتفاق بيفتد.

انتظار مهلک است و هر تاخيري در بسيج و متشکل شدن و اتحاد مردم به زيان ما خواهد بود. رهبر کارگري، زن برابري طلب، انسان شريف و آزاديخواه، امروز ديگر نميتواند چشمانش را بسته و دست به کلاه خود بگيرد. هم اکنون خطر جنگ و تحريمهايي که شده تاثيرات خود را بر بيکاري و فقر بيشتر و گراني و ترس و نگراني و ناامني، به هر جمع و محفل و کارخانه و مدرسه اي کشانده است. ما ميتوانيم در مقابل اين جهنم قد علم کنيم، ميتوانيم  مانع يک فاجعه بزرگ و وحشتناک در خاورميانه شويم و ميتوانيم مانع اين شويم که سرنوشت بشريت در ايران و کل خاورميانه را مشتي جنايتکار جنگي رقم بزنند. فراد دير است و امروز بايد دست به کار شد. حزب حکمتيست با تمام توان در اين راه خواهد کوشيد. اما اين کافي نيست، نيروي ما بدون پيوستن کل انسانهاي شريفي که اين دوران خطير را درک ميکنند، براي اين تقابل کافي نيست. اين وظيفه بر دوش همه ما، بر کارگران نفت و ماشين سازي و ذوب آهن و ... ، بر معلمين و دانشجويان، بر زنان و جوانان و بر همه انسانهايي است که نميخواهند جامعه ايران به ويرانه اي تبديل شود و گرسنگي و کشتار و جنايت و مرگ و آوارگي و جنگ، سايه شوم خود را بر همه جا بيندازاد است. حزب حکمتيست ظرف مبارزه همه ما، ظرف اتحاد صف آزاديخواهي و ظرف تقابل با اين جهنم است. با ما باشيد و در تقابل با اين جنايتکاران و براي به زير کشيدن جمهوري اسلامي به اين صف بپيونديد. ما همگي اين را به بشريت، به کودکانمان و به خود و مردمي که در انتظاري مرگ بار شب و روز ميکنند، مديونيم. ما گارد آزادي را براي ايفاي نقشي در اين شرايط و به عنوان نيروي مسلح مردم در تقابل با نيروهاي سناريوي سياه و براي دفاع از امنيت مردم سازمان داديم. گارد آزادي ابزار دست ما مردم در اين تقابل است و بايد به آن پيوست، بايد واحدهاي آن را تشکيل داد و بايد آن را تقويت کرد. 

 

 

٢٨ فوريه ٢٠٠٧