نقل از کمونيست ١٣٠

 

استراتژي آمريکا در برزخ!

فاتح شيخ

 

جهان طي شانزده سال گذشته زير يورش و تهديد دائم قلدري نظامي آمريکا وسيعا به ويراني و ناامني و آتش و خون کشيده شده، با اسم رمز "نظم نوين جهاني" به مرگبارترين و فراگير ترين بي نظمي پس از جنگ دوم رانده شده و به اين ترتيب از نظر اجتماعي، سياسي ، مدني، فرهنگي و اخلاقي دهها سال به عقب برگردانده شده است. سخنراني ساليانه بوش در کنگره آمريکا، در روز سه شنبه و واکنش سريع اکثريت دمکرات در برابر آن، اين اسثراتژي شانزده ساله آمريکا را در برزخ بيسابقه و مخاطره آميزي رها کرده و به تبع آن شمشير برزخ و بلاتکيفي مداوم و خطيري را بر سر دنيا نگاهداشته است.

بوش که پيدا بود آگاهانه کوشيده است در سخنراني خود نقاط مشترک سياستهايش (اساسا در داخل آمريکا) با دمکراتها را هرچه برجسته تر و نقاط اختلاف را هرچه محدودتر جلوه دهد، موفق نشد بر شکاف ميان دو حزب بر سر استراتژي آمريکا در عراق پل بزند. دفاع مصرانه او از "استراتژي جديد"ش براي عراق بويژه در مورد اعزام بيست و يک هزار و پانصد سرباز ديگر و نشان دادن سرسختي در برابر رژيمهاي ايران و سوريه در ارتباط با اوضاع عراق، با پاسخ شديد کميته امور خارجي سنا مواجه شد که روز بعد قرار مخالفت با استراتژي جديد بوش را به تصويب رساند. گرچه اين قرار الزام اجرائي ندارد و در حالت عادي تنها يک ابراز مخالفت سمبليک به حساب ميآيد، اما با توجه به بن بست و شکاف کنوني، در واقع بيش از تاثير سمبليک و طبعا سياسي – رواني آن، به اشکال مختلف در جهت بازدارندگي پيشبرد استراتژي بوش عمل خواهد کرد. پيشتر هم حمله نظامي به ايران بدون اجازه کنگره پيشاپيش بر بوش ممنوع شده بود. اين در حالي است که نظرسنجي ها در روز سخنراني بوش نشان دادند که دوسوم نظردهندگان با سياست او در عراق مخالفند و "محبوبيت" بوش در پائين نرين سطح قرار دارد.  

شکاف و اختلاف هيات حاکمه آمريکا از نظر دامنه زماني (تا يک سال و نه ماه ديگر)، تا انتخاب رئيس جمهوري جديد آمريکا در نوامبر ۲٠٠٨ ادامه خواهد داشت و چشم اندازي براي کاهش وسازش از هيچيک از دو طرف ديده نميشود. از نظر دامنه تاثيرگذاري نيز از هم اکنون بسيار فراتر از سياست خود آمريکا، بر جهتگيري سياسي ديگر دولتها که به نحوي با استراتژي آمريکا در ارتباطند تاثير داشته و خواهد داشت. با توجه به اينکه بن بست استراتژي آمريکا از خيلي قبلتر از انتخابات نوامبر آمريکا آشکار شده بود، روشن بود که بزرگترين رقيب جهاني آمريکا يعني اروپا دارد خود را براي ايفاي نقش خارج از مدار سياست آمريکا و در مواردي در تقابل با آن آماده ميکند. توني بلر از مقطع شکست انتخاباتي بوش، ضمن حفظ ظاهر "متحد اسراتژيک" او، رسما سياست جهاني خود را به همان جهتي شيفت داده که سياست دمکراتها کم و بيش بر اساس گزارش بيکر – هميلتن براي خود برگزيده اند. روسيه هم چنين کرده است با اينکه بوش دو روز بعد از انتخابات، موافقت خود با ورود روسيه به سازمان تجارت جهاني را به پوتين کادو داد تا شايد از دور شدن سياسي روسيه و يا دست کم در تقابل قرار گرفتن آن با سياست آمريکا در خاورميانه جلوگيري کند.

در سطوح ديگر، جمهوري اسلامي از اين شکاف بيشترين استفاده را ميبرد و در جدال دروني رژيم، رفسنجاني و خاتمي متفقا دارند مطابق سياست دمکراتها براي خط خود در تقابل با احمدي نژاد نيرو جمع ميکنند. در عراق از نخست وزير مالکي تا رئيس جمهور و هر دو معاون او هر يک از زاويه منافع سکتي و حزبي و قومي خود در جهت سياست دمکراتها و يا در شکاف آنها و بوش راه ميروند. جالب است که عادل عبدالمهدي معاون شيعه رئيس جمهوري عراق از حزب حکيم که ظاهرا متحد استراتژي قديم و جديد بوش و بيشترين استفاده کننده از اشغال عراق توسط بوش بوده است، روز پنجشنبه در کنفرانس داووس در سويس اشغال عراق را "احمقانه" خواند! در ارتباط با عراق و خاورميانه تاثير خط مشي دمکراتها بر بقيه عوامل دخيل در اين منطقه باعث ميشود که بر خلاف سرسختي بوش در مورد دخالت ندادن رژيمهاي ايران و سوريه، عملا اين رژيمها دخالت داده شوند. اعلام فرانسه درباره دعوت از ايران براي دخالت در اوضاع لبنان و سفر رئيس جمهور عراق به سوريه در اين راستاست.

همه اين شواهد نشان ميدهند که شکاف موجود در بالاترين سطح هيات حاکمه آمريکا که ناشي از بن بست و شکست تاکنوني پيشبرد استراتژي ميليتاريستي توسط نئوکنسرواتيوهاست، ميتواند با توجه به سرسختي دو طرف، در جهت شکست نهايي آن استراتژي عمل کند. سرسختي بوش و نئوکنسرواتيوها در جستجوي نوعي "پيروزي" و سرسختي دمکراتها در مخالفت با بوش و "استراتژي جديد"ش در جستجوي گرفتن پست رياست جمهوري و زدن مدال بيرون بردن آمريکا از باتلاق عراق بر سينه خود هستند فاکتورهاي متقابل دهان باز کردن بيشتر اين شکاف است.             

تا آنجا که به منافع مردم جهان و مشخصا منافع مبارزه مردم ايران در راه سرنگوني رژيم اسلامي برميگردد، هر دو روي سکه اين شکاف در راستاي گسترش بي نظمي و ويراني بيشتر دنيا و بهره برداري جمهوري اسلامي و اسلام سياسي از اوضاع و بعلاوه دامن زدن به نوعي انتظار فلج کننده در افکار عمومي مردم است که گويا خط مشي دمکراتها و کلا سياستهاي "ملايمتر" از آنچه بوش و نئوکنسرواتيوها در سالهاي اخير اجرا کرده اند، ميتواند جهان را از اين اوضاع شوم به سوي بهبود نسبي رهنمون شود. اين حالت انتظار مانع ذهني سنگين و کشنده اي براي انسانيت آزاديخواه و مردم تشنه رهايي در راه متحد کردن نيروي خود و اقدام به ابتکار عمل تغيير دهنده ايجاد ميکند که در عمل دست گروهبنديهاي ارتجاعي و امپرياليستي در سطوح جهاني و منطقه اي را براي تشديد رقابت و يا ساخت و پاخت عليه منافع مردم باز خواهد گذاشت. مردم ايران بويژه بايد نسبت به تاثيرات خطرناک ذهنيت و سياست انتظار در ارتباط با سرنگوني جمهوري اسلامي کاملا هشيار و برحذر باشند.

و سرانجام شکاف موجود در سياست هيات حاکمه آمريکا يک نشانه ديگر اين واقعيت است که يک دوره تاريخي از قلدري نظامي آمريکا که با جنگ ١٩٩١ خليج شروع شده است دارد به پايان ميرسد. سوال اينست که آيا نيروي اتحاد مردم آزاديخواه براي استفاده از اين فرصت و کوبيدن ميخ منافع خود به ميدان خواهد آمد يا اينکه شکست نهائي استراتژي قلدري آمريکا در جهان و منطقه تنها به معني پيروزي نيروهاي ارتجاعي و امپرياليست رقيب آمريکا، ازجمله جمهوري اسلامي و اسلام سياسي خواهد بود؟