نقل از کمونيست ١٢٨

 

"شاهکار" بسيج دانشجويي، و لزوم دفاع از حقوق همه دانشجويان!

 

خالد حاج محمدي                                                                                        khaledhaji@yahoo.com

 

اخيرا بسيج دانشجويي در ادامه خدمات خود" شاهکار"ي ديگر به خرج داده است و دست به معرفي دانشجوياني زده است که در اعتراضات دانشگاه پلي تکنيک عليه حضور احمدي نژاد شرکت کرده اند. اين کار نه جديد است و نه عجيب و بخشي از وظايفي است که بر دوش اين نهاد گذاشته شده است. اينها تا کنون بارها اسلحه کشيده اند و به عنوان بخشي از نيروي لمپن و اطلاعاتي و بخشي از سيستم سرکوب و امنيتي جمهوري اسلامي عمل کرده اند. لذا بر خورد به اين ماجرا نيز به عنوان بخشي از مبارزه ما عليه جمهوري اسلامي و ارگانهاي سرکوبگر آن بايد گذاشته شود. اما اقدام بسيج دانشجويي و هارت و پورتي که راه انداخته اند و تهديد و ميکشيم و ميبريم آنها قابل درک است. کل ماجرا اين است که آقايان باخته اند، اينها نيروي حافظ احمدي نژاد بودند، بخشي از همکاران شبه نظامي خود را از ساير دانشگاهها جمع کرده بودند و قرار بود دانشگاه را در دست گيرند تا احمدي نژاد در آرامش، بتواند حضور داشته باشد و تهديد و ارعاب را بر دانشگاه حاکم کند. اين وظيفه مزدوري را به يمن هوشياري و اتحاد بالاي صف دانشجويان نتوانستند به سرانجام برسانند و همراه رئيس جمهورشان دست از پا درازتر محل سخنراني را ترک کردند. داد و فرياد امروز آنها ناشي از زخمي است که خورده اند.

اما بعد از ١٦ آذر موفق و قدرتمند،  نه کار دانشجويان و نه جمهوري اسلامي و بسيج دانشجويي آن تمام نشده است و قرار هم غير از اين نبود. تلاش رژيم و نيروهاي نظامي و شبه نظامي و اطلاعاتي آنها براي اعمال فضاي نظامي و سکون و سکوت کماکان ادامه دارد. احظار به کميته هاي انظباطي، بستن نشريات غير دولتي و ندادن مجوز به دهها نشريه دانشجويي، اخراج تعدادي از دانشجويان از تهران تا تبريز و سنندج و مازندران و مشهد و ساير نقاط، تلاش براي جداسازي دختران و پسران در سلف سرويس و سرويسها، تهديد دختران براي رعايت پوشش اسلامي، ستاره دار کردن دانشجويان معترض و اخطارهاي کتبي و شفاهي و ... کماکان ادامه دارد. در اين ميدان طيفي از دانشجويان ظاهرا جهت خود را حمله به چپ در دانشگاه و مبارزه با حضور چپها گذاشته اند. اينها نيز قابل درک است. اينها بخشي از نيروي هستند که سالها دنبال جناحهاي رژيم افتاده بودند و اصلاح طلب و دوم خردادي بودند و اکنون سرگردان و سردرگم هستند. اينها بيش از آنکه از رژيم بترسند، نگران به چپ چرخيدن فضاي دانشگاه و دست خالي ماندن خود هستند. اينها بخشي از جنبش ملي اسلامي در دانشگاه هستند که تا ديروز صحنه گردان و در راس تحرکات بودند و با انتقادهاي نيم بند خود به حاکميت، فضا را در دست داشتند. ماجرا اين است که اين دوران تمام شده است. شکست جريان ملي اسلامي در صحنه سياست ايران فراتر از آن است که تکاپوي اينها و فحاشي به چپها و کمونيستها از جانب اين طيف  دردي از آنها را دوا کند. اينها بعد از باختن  بازي فوتبال يقه بازيکنان تيم برنده را گرفته اند. نيروها و احزاب و جرياناتي که اين طيف متوهم را با خود داشتند، همزاد خود جمهوري اسلامي اند که جنبش اصلاحات آنها سالهاست شکست خورده است. چپ و سوسياليست در دانشگاه بايد کار خود را بکند و نقشه خود را دنبال کند و اينها را به حال خود رها کند و مزاحمتهايشان را در جاي مناسب از سر خود کم کند.  

اما کار چپها و سوسياليستها هنوز در اولين قدم است. در ١٦ آذر امسال نسل جوان و راديکال با شعارهاي انساني و آزاديخواهانه خود توانست به سخنگوي توده وسيع دانشجويان و مردم در سراسر ايران تبديل شود. اين نسل و رهبران و سازماندهندگان اين تحرکات اميال طيف وسيع دانشجويان و مردم مدافع آزادي و رفاه و برابري را نمايندگي کردند. براي اولين بار در تاريخ چند دهه گذشته توده وسيع دانشجويان را از سر راديکاليسم خود جمع کردند و به مرکز توجه مردم در سراسر ايران تبديل شدند. اقدام بسيج دانشجويي و فريادهاي لمپني آنها و کمپين ارتجاعي جريانات راست و ملي اسلامي در دانشگاه عليه اين چپ  به دليل اين نقطه قوت نسل جوان در دانشگاه است و قابل درک. ولي با تمام اينها هنوز اين چپ نيز در اولين پله راه خود است.

تا جايي که به اين اوضاع برگردد مسئله مهم اين است که کمونيستها و فعالين راديکال در دانشگاه متوجه اين باشند که جبهه نبرد در دانشگاه عليه جمهوري اسلامي و دفاع بي قيد و شرط از حقوق انساني همه است. ايجاد سد و مانع در مقابل نيروهاي شبه نظامي رژيم و تعرضات دستگاه سرکوب در دانشگاه اصل کار ماست. جبهه اصلي نبرد اينجا است و اين را تحت هيچ شرايطي نبايد فراموش کرد. بايد کماکان به عنوان نماينده کل دانشجويان، کل کساني که ميخواهند دانشگاه پادگان نباشد، ميخواهند آزادي بيان و تشکل حق مردم باشد، مخالف تبعيض جنسي هستند، مخالف اخراج و تهديد و ارعاب هستند، خواهان بيمه بيکاري هستند،  ظاهر شد. اين امر براي کمونيستها تاکتيک نيست. ما آزادي را براي همه ميخواهيم، رفا را براي همه ميخواهيم، آزادي بيان و عقيده و اعتصاب را براي همه ميخواهيم. اگر فضايي که ما برايش تلاش ميکنيم اعمال شود، اگر دست ما باشد هر انجمن و نشريه و روزنامه اي آزاد است حتي اگر از نظر ما ارتجاعي و ضد کمونيستي باشد. اين فرقي است ميان اين چپ با چپ فرقه اي و حاشيه اي که هيچوقت نتوانسته منشا اثري باشد. در اين اوضاع و در مقابل تعرض جمهوري اسلامي اين چپ بايد کماکان لولاي اتحاد کل دانشجويان عليه تعرض رژيم باشد. جدا از اينکه هر کسي چه عقيده اي دارد، خدا پرست است يا بي خدا، اسلامي است يا کمونيست، هر زبان و مسلکي که دارد، حق دارد آزاد باشد و در مقابل تعرض رژيم در امان باشد. چپ بايد همه را با شعارها و مطالبات انساني خود زير چتري جمع کند. همه کساني که آزادي ميخواهند، رفاه و عدالت و برابري ميخواهند را بايد جمع کرد.

مسلم اين است که چپ در دانشگاه تنها نيست، جنبشها و گرايشات ديگر از هر نوع در تلاشند مهر خود را به تحرکات بزنند و هميشه اينچنين خواهد بود. مسئله اين است که مبارزه با اين گرايشات و پس زدن و خنثي کردن آنها نيز بايد در پرتو مبارزه با جمهوري اسلامي باشد. اگر غير از اين باشد حاشيه اي و نامربوط خواهد بود. نبايد با کسي سازش کرد و يا کوتاه آمد ولي بايد ديد در کدام ميدان ما گرايشات ديگر را حاشيه اي خواهيم کرد. بايد از سر دفاع از منفعت عمومي مردم، از سر دفاع از رفاه و آزادي مردم، از سر مقابله با سرکوب و توحش اسلامي و در اين ميدان بي ربطي ساير گرايشات به منفعت و آسايش و زندگي انساني براي مردم را نشان داد و آنها را نقد و حاشيه اي کرد و مزاحمتهايشان را از سر خود کم کرد. کل مسئله اين است که چپ بايد منفعت عمومي تري را دنبال کند و مد نظر داشته باشد. بايد به عنوان صاحب جامعه و مسئول در قبال اوضاع و صاحبخانه و با اعتماد به نفس ظاهر شود. به عنوان نمايند منافع عمومي دانشجويان و مردم، به عنوان رهبران و دلسوزان واقعي آنها و در همين ميدان بايد وارد شد. رشد اين چپ و پس زدن تعرضات جمهوري اسلامي و زدن بر دهان بسيج دانشجويي از همين در ممکن است.

١٠ ژانويه ٢٠٠٧