(رفقا. من اين نوشته را قبل از سمينار اخير رفيق کورش نوشته بودم. سمينار رفيق کورش مسائل را در ميدان جديدى قرار داد. من از آنجا که بمدت ١٠ روز به سفر ميروم امکان نوشتن نظراتم و تحليلم در مورد تاکتيک جديد رفقا، کورش و هم نظران را ندارم. البته بايد بگويم که کاملا با نظرات رفيق حميد در نامه دبير ٥ موافقم.)

ناجى به ميدان ميايد!

استيضاح ليدر

آذر ماجدى

«ليدر بايد استيضاح شود!» اين نام پرده آخر نمايش قديمى جديد است که همسرايان با هم سر داده اند. ليستى از «عدم کفايت» و «عدم درايت» رفيق حميد تقوايى اعلام شده است. ديگر عرصه اى نيست که رفيق حميد در آن «خراب نکرده باشد!» چرا، آژيتاسيون.ظاهرا اين مساله از کشفيات جديد دوستان است. ظاهرا از وضعيت حزب آنچنان ناراحت و برآشفته شده اند که راهى بجز استيضاح ليدر در مقابل شان قرار ندارد. مسئولانه و از روى عشق به حزب و منافع حزبى و عشق به قدرت سياسى مجبورند که ليدر را استيضاح کنند! گفته ميشود که حيمد تقوايى، عليرغم اينکه آژيتاتور برجسته اى است، با سياست هاى غلطش توده ها را روز ١٨ تير در خانه کرده است. نشريات حزب آنچنان بد و بى محتوا است که کسى نگاهشان نميکند، تلويزيون فيلم شکلات و موزيک پخش ميکند و بدرد نميخورد، (تمام نامه هايى که خود من از ايران در تعريف و تمجيد از حزب و تلويزيون دريافت ميکنم را هم مى بينند و اين حرف را ميزنند، نامه دانشجوى ٢٠ ساله را هم که ميگويد مردم در خيابان و تاکسى و مغازه ميگويند کانال جديد چه حرفهاى خوبى ميزند و اين کانال دارد ٧ ميليون را و از جمله سلطنت طلبان سابق را چپ ميکند، را هم ديده اند.) موفقيت هاى عظيم دوره ليدرى کورش مدرسى را با شکست هاى دوره حميد تقوايى مقايسه ميکنند. سازمان هاى جانبى هم از اين انتقادات کوبنده درامان نميمانند و آنها هم در ليست «شکست هاى ليدر» نوشته ميشود. علاوه بر عدم کفايت و درايت، خيانت بر امانت و سياست تواب کردن کادرهاى حزب هم به ليست اضافه ميشود. و بالاخره براى کامل کردن ليست، پولپوتيسم و استالينيسم هم چاشنى ميشود. اين ليست استيضاح قرار است به پلنوم ارائه شود تا راه براى ناجى حزب که يکبار ٨ ماه پيش از کانديداتورى براى پست ليدرى کناره گيرى کرد، باز شود. اقدامى که در زمان خود «منصور حکمت گونه» توصيف شد.ظاهرا رفيق کورش از زمان مرگ نادر مدام مشغول نجات حزب بوده است، چه زمانى که در پلنوم ١٦ آن تزهاى درخشان راست را مطرح کرد و همه را در جايشان ميخکوب نمود، چه وقتى، عليرغم توصيه منصور حکمت در پلنوم ١٤، و اصرار و تاکيد بخش قابل ملاحظه اى از رهبرى، مساله تغيير از رهبرى جمعى به رهبرى فردى را به موضوع جدال و جنجال در حزب بدل کرد، چه وقتى در پلنوم ١٨ با سياست علنى و رسمى حذف و جراحى بسراغ رهبرى حزب آمد، رفقا مينا احدى و شهلا دانشفر از دفتر سياسى حدف شدند و راى رفقاى ديگرى بوضوح شکسته شد، و اين کار عليرغم توافق در جلسه دفترسياسى مبنى بر اينکه در پلنوم تعيين تکليف نخواهد شد، انجام گرفت. و چه بعد از کنگره ٤ که سياست چوب لاى چرخ گذاشتن در کار رهبرى را پيشه کرد و با گرم کردن بازار شکايت آنرا به حد اعلى رساند، در تمام اين لحظات مهم در سرنوشت حزب بعد از منصور حکمت، رفيق کورش ناجى حزب بوده است و بهتر از هر کسى لايق و شايسته پست ليدرى.ولى رفقا، طرح استيضاح ليدر فعلى زمان کناره گيرى ليدر سابق نوشته شد. اين يک عقب نشينى براى تعرض بعدى بود. بعد از پلنوم ١٨ وضع بحرانى شد و رفقا نگران راى خود در کنگره قريب الوقوع شدند. مساله راى در کنگره به مساله اصلى و محورى بدل شد. اين بحث اصلى بود. رفقا نگران بودند که در کنگره راى نياورند. رفيق اسد گلچينى در دومين جلسه دفترسياسى بعد از کنگره ٤ اعلام کرد که تمام تلاش آنها اين بوده است که کليه اعضاى سابق کميته مرکزى دوباره انتخاب شوند. رفيق کورش براى تضمين اين راى اعلام کرد که براى پست ليدرى و رياست دفتر سياسى کانديد نخواهد شد. اين يک تاکتيک براى حفظ راى و موقعيت خود و جناحش در رهبرى حزب در کنگره بود. اين سياست موفق شد. ولى عملا طرح استيضاح ليدر آتى همراه با نامه دبير ٣ و اعلام کنار کشيدن ليدر سابق نوشته شد. کنار کشيدن يک تاکتيک موقت براى حفظ راى بود. ناجى بايد دوباره ظهور ميکرد.و بدين ترتيب است که از اولين روز بعد از کنگره ٤ ما شاهد سياست چوب لاى چرخ رهبرى و ليدر گذاشتن بوده ايم. با يک تنفس کوتاه قبل از پلنوم ٢٠ که باز مساله راى براى دفترسياسى مطرح شد. رفيق کورش در اولين جلسه دفتر سياسى بعد از کنگره ٤ ما را «عمر ايلخانى زاده»، «دروغگو» و کنگره ٤ را نه کنگره انقلاب که کنگره کودتا خواند. اين يک يک اسکاندال بود. من طى نامه اى به دفتر سياسى خواهان آن شدم که نوارهاى اين جلسه درخشان در اختيار کميته مرکزى و مشاورين گذاشته شو. بايد اين بنوعى اين اسکاندال پشت سر گذاشته ميشد. نامه مشترک ابزارى براى اين کار و حفظ راى و موقعيت در دفتر سياسى شد. پلنوم ٢٠ هم بخير گذشت و پرده آخر استيضاح شروع شد. شکايت بجاى سياست.رفقا آن کناره گيرى «مسئولانه» و «منصور حکمت گونه» آغاز استيضاح رفيق حميد تقوايى ليدر آتى بود. اين هم نمونه اى از قواعد بازى در «حزب سياسى» تعدد نظرات است. حزبى که در آن راى و جلب راى به مهمترين ابزار و سياست بدل ميشود، و راى نه از طريق اقناع و ايجاد همفکرى و همدلى و افق مشترک، بلکه عمدتا با اتکاء به لابيسم و محفليسم مهمترين هدف است.

٥ اوت ٢٠٠٤