اين نوشته سه روز پيش من رسيده بود اما از قلم افتاد با پوزش از سياوش

در دفاع از حزب کمونيست کارگرى!

در دفاع از منصور حکمت!

سياوش مدرسى

نامه شماره ٤

٢ آگوست ٢٠٠٤

قسمت اول:

"منظورم از کمونيسم کارگرى فقط حزب ما يا فقط يک حرکت حزبى نيست. منظورم آن جنبش وسيع اجتماعى و طبقاتى است که بر مبناى يک پرچم ماکزيماليستى کمونيستى (که مفاد آن در برنامه ما آمده است)، با افق "سوسياليسم فورا" و اساسا به نيروى راديکاليسم طبقه کارگر قد علم ميکند. اين جنبش، بعلاوه، پرچم سکولاريسم و اسلام زدايى، پرچم رهايى زن، پرچم رفع تبعيض در همه اشکال آن و پرچم نوگرايى و خلاصى از سنتها و اخلاقيات کهنه را بدست دارد و بنظر من مورد حمايت پرشور اکثريت مردم کشور و افکار عمومى پيشرو جهان خواهد بود. اين قطب معتبر چپ در جامعه ايران خواهد بود."

منصور حکمت مصاحبه با پوشه شماره ٥

رفقا متاسفانه امروز بايد عليرغم وجود کوهى از اسناد که در سايت مربوطه هم وجود دارد به جنگ تحريف و دگرگونه نشان دادن مسائل، مواضع در دوره بعد از درگذشت منصور حکمت برويم.

منصور حکمت و مسئله ليدر شيپ:

حقيقت اين است که در همان پلنوم ١٤ (آخرين پلنومى که منصور حکمت در آن حضور داشت) بحث هاى کشافى در اين زمينه شد، قبل از پلنوم منصور حکمت موضوع حزب بعد از منصور حکمت را به بحث رفقاى کميته مرکزى گذاشت، رفقا همه نظر داديم و اين نظرات روى سايت هست. در آن زمان رفقا کورش و رحمان در خطوط کلى همين نظراتى را داشتند که بعد از مرگ منصور حکمت تلاش کردند با راى و راى کشى به حزب تحميل کنند. منصور حکمت حرفهاى همه ما را شنيد و سند مربوط به رهبرى جمعى را براى مدتى طولانى (بقول خودش) در مقابل بحث اين رفقا تهيه کرد و همه ما به آن راى داديم. بعد از مرگ منصور حکمت هيچکس را در کميته مرکزى سراغ ندارم که با طرح ليدرى اساساً مخالف بوده باشد. در کميته مرکزى عده اى طرفدار ارزيابى منصور حکمت از رهبرى حزب و استنتاجات عملى در زمينه آرايش رهبرى بودند، که در سند مربوط به هبرى جمعى فرموله شده است. و عده اى ديگر موافق طرح ليدر شيپ همين امروز و در واقع طرح قبلى منصور حکمت بودند.

متاسفانه اين سند بعد از مرگ او چلنج شد و بايکى دو راى اضافه رد شد. بدون آن که نامى از اين سند و تنظيم کننده آن بميان بياوراند. امروز از قرار عده اى "چپول!" که حزب و جامعه و حزب و قدرت سياسى را نمى فهميدند، مخالف طرح ليدر شيپ بودند و غيره و "قهرمانان!" حزب اجتماعى در مقابلشان قد علم کردند و حزب را "نجات!" دادند. رفقا منصفانه، وجداناً امروز بعد از اينهمه ماجرا بازهم حق را به نادر نمى دهيد!؟ نادر حق نداشت؟ "چپول" بود؟ از موضع عدم درک حزب و جامعه آن طرح را براى مدت طولانى فرموله کرده بود؟ هنوز از اين کارتان سند افتخار ميسازيد؟امروز ديگر بازگشت به گذشته ممکن نيست نمى توانيم آب رفته را بجو باز گردانيم اما بگذاريد دستکم صادقانه اعلام کنيم که حق بازهم با نادر بود!

بنابراين شانتاژ را کنار بگذاريد شما سند نادر را چلنج کرديد و ما هوادار اين سند بوديم. رفيق کورش داستان چپ حاشيه اى را ساخته تا فقط بجاى يک حزب خلاف جريان راديکال چپ اجتماعى يک حزب متعارف بورژوايى بسازد فقط داستان همين است و بس!

بلوک بازى در حزب:

رفقا اولين بار که بلوک بازى در حزب ما شکل گرفت، بلافاصله بعد از در گذشت نادر بود، يک بلوک به شيوه اى غير حزبى با اتکا به روابط گذشته، خودى و غير خودى بر سر مسئله ليدر شيپ ساخته شد، روشن است هرکس که با اين بلوک نبود لاجرم بلوک ديگر معرفى مى شد بلوکى که امروز به صراحت در نوشته هاى رفقا آن را غير بلوک معرفى ميکنند (به نوشته رفيق محمد فتاحى توجه کنيد) در واقع بلوک مقابل شما بلوک نبود بقول حميد تقوائى بلوکش حزبش بود.بلوک ساخته شده عمدتاً از رفقاى کميته کردستان و کادرهاى بودند که در گذشته بدلايل کاملاً موجه راوبطى تنکاتنگ با هم داشتند.

من قبل پلنوم ١٦ نامه اى به رفقا کورش و حميد نوشتم و به آنها اطلاع دادم که در بين کادرهاى حزب اين شايعه پخش شده که قرار است طرح ليدر شيپ دوباره در دستور گذاشته شود، جواب گرفتم که اين حقيقت ندارد، بعداً در پلنوم متوجه شدم که اين بحث در دفتر سياسى مطرح شده اما رفقا تصميم گرفته اند که آن را به ک . م فعلاً گزارش نکنند و مشغله نالازم نسازند. اما رفقاى بلوک که بشدت روى اين موضوع در بين اعضاى خودى ک . م و حتى کادرهاى حزب کار کرده بودند، راى جمع کرده بودند، در جريان پلنوم آرا را شمردند و متوجه شدند با يکى دو تا راى بيشتر طرح نادر را کنار ميگذارند. در اين پلنوم نقش رفيق آذر ماجدى فوق العاده برجسته بود و تلاش کرد با برخورد سنجيده گره را باز کند، رفقاى بلوک کورش يک گام عقب نشستند و در پلنوم بعدى بازهم مسئله را به راى گذاشتند و اين بار طرح نادر لغو شد و طرح قبلى نادر در مورد ليدر شيپ به اجرا گذاشته شد.

در واقع ما دوطرف بحث هر دو به نادر استناد ميکرديم، يکى طرح نادر در مورد ليدر شيپ و دومى طرح اداره رهبرى حزب در غياب نادر بود. روشن است که نادر اگر موافق طرح اوليه اش در شرايط فقدان خودش بود نيازى نبود که طرح ديگرى تهيه کند و به تصويب برساند. به اين اعتبار است که ميگويم طرح نادر که براى رهبرى حزب اجتماعى در غياب خودش بود چلنج شد، رد شد و امروز رفيق کورش با افتخار آن را يکى از وجوه مبارزه نظريشان با "چپ افراطى!" جار ميزنند! رفيق حميد تقوايى بکرات اعلام کرد که مجال بدهيد، فرصت بدهيد تا رهبران واقعى حزب با کسب اتوريته سياسى و اجتماعى لازم قدم پيش بگدارند، بارها اعلام کرد که ليدر و رهبر در حزب ما بايد پروسه و کانال طبيعيش را طى کند! چرا امروز رفقايتان را بچيزى متهم ميکنيد که هرگز از آن دفاع نکرده اند؟

درهرحال بلوک بندى، محفليسم، دور زدن مراجع حزبى، خلاف قول و قرار عمل کردن را کورش و بلوک منتسب به او آغاز کردند. رفيق کورش در اجراى طرح ليدر شيپش شکست خورد عليرغم نقدهاى بعدى خود رفيق کورش به اين پديده و اعلام کانديد نشدنش براى پست ليدرى بازهم محفل شکاف برنداشت و اساساً به عنوان پشتوانه عملى رفيق کورش براى ترويج نظراتش و کارير حزبيش تبديل شد.

مسئله شوراها:

رفقا يکى از عمده ترين دستاوردها ما در قبال سازمان يابى توده اى طبقه کارگر و نه سازمان حزبى، طرح مجامع عمومى و شوراها بود. در تمام طول حيات جمهورى اسلامى ما اين را تبليغ کرديم، بخاطر آن جنگيديم واساساً موفق هم بوديم، مبارزات کارگرى در تمام طول دوران حيات جمهورى اسلامى اساساً با اتکا به مجامع عمومى پايدار (شوراها) و يا غير پايدار بود، اين آلترناتيو آلترناتيو جناح چپ و کمونيست در درون طبقه کارگر بود، آلترناتيو ما در مقابل جريان سنديکاليست و کارگر کارگرى بود، اين آلترنايو خط مارکسيسم انقلابى و کمونيسم کارگرى براى سازماندهى توده اى طبقه کارگر بود. منصور حکمت کوهى از ادبيات در دفاع از آن جنبش مجامع عمومى و شورا ها دارد و هرگز آنها را نه نقد و نه رد کرد.جنبش مجمع عمومى و شوراها جنبش منصور حکمت بود براى سازماندهى توده اى طبقه کارگر. جنبش شورايى آلترناتيو حکومتى طبقه کارگر در آينده است، جنبش شورائى و حکومت آن آلترناتيو پارلمان و سيتسم پارلمانى است نه آلترناتيو قدرت گيرى حزب و اگر مانع اين قدرت گيرى بود مانند هر نهاد ديگرى بايد عليه آن عمل کرد.

در کجاى ادبيات مارکسيستى و ادبيات حکمت چنين فرمول بندى هايى را سراغ داريم اما بحث در مورد شوراها بحثى مربوط به آينده نبود قرار حميد قرار دامن زدن به جنبش شورايى و سازماندهى توده اى طبقه کارگر بود. عين اين سند در سايت موجود است.

اما براحتى و بايک چرخش قلم دامن زدن به جنبش شورايى و تشکيل مجامع عمومى آلترناتيو قدرت گيرى حزب معرفى شد. بازهم بحث حزب و قدرت سياسى تبديل به شمشير عقب راندن موقتى اين حرکت اجتماعى چپ و کمونيستى در درون طبقه کارگر شد.

به شرايط امروز جنبش کارگرى نگاه کنيد، تمام جريانات غير کمونيستى بطور علنى مشغول بحث در مورد تشکلهاى کارگرى هستند، خط کارگر گارگرى يدالله خسرو شاهى، سنديکاليستها، نمايندگان خانه کارگر و شوراهاى اسلامى کار، دارند روى آن کار ميکنند، پاسخ کمونيسم کارگرى به آنها چيست؟ با چلنچ کردن بحث شورها و زودرس اعلام کردن آن عملاً هيچ! پاسخ رفيق کورش کميته هاى محله و شبکه هاى کمونيستى در درون طبقه کارگر است.

کميته هاى محلات که اصلاً ربطى به سازماندهى طبقه کارگر ندارند، شبکه محافل کارگرى ربطى به سازماندهى توده اى طبقه کارگر ندارد. بلاخره اين محافل قرار است چه راه عملى براى سازماندهى توده اى طبقه کارگر عرصه کنند،

من نمى فهمم چرا براى سازماندهى توده اى پناهندگان، به فدراسيون همبستگى نيازمنديم، براى سازماندهى زنان به سازمان آزادى زن نيازمنديم، براى دفاع از حقوق کودک به اول کودکان نياز داريم اما به طبقه کارگر که ميرسد فقط سازماندهى حزبى مد نظر رفقا است.

اين جمله منصور حکمت را که در بالا آوردم را دوباره ياد آورى ميکنم:

"منظورم از کمونيسم کارگرى فقط حزب ما يا فقط يک حرکت حزبى نيست. منظورم آن جنبش وسيع اجتماعى و طبقاتى است که بر مبناى يک پرچم ماکزيماليستى کمونيستى (که مفاد آن در برنامه ما آمده است)، با افق "سوسياليسم فورا" و اساسا به نيروى راديکاليسم طبقه کارگر قد علم ميکند."

حالا لطفاً بمن بگوئيد منصور حکمت چرا چپ آنارسيت و غير اجتماعى است چرا رفيق کورش خود کوه اسناد و نوشته هاى منصور حکمت را چلنج نمى کند، آخر نادر هميشه از مخالفينش خواهش ميکرد که نوشته هايش را نقد کنند، نه اينکه کى بنيان گذار بوده؟ کى نزديکترين رفيق منصور حکمت بوده و غيره.

رفيق کورش بازهم دارد نادر را نقد ميکند، کمونيسم کارگرى را مسخ ميکند، آنهم در حزب منصور حکمت و بهمين سادگى!!!رفقا بهمت رفيق کورش حزب ما براى سازمان دادن جنبش اجتماعى کارگران و تشکل هاى توده اى نبايد هيچ خطى، هيچ آلترناتيوى ارائه کند! البته با اين تبصره که ايشان در يک سنگر ديگر چپ حاشيه اى، آنارشيست و پاسفيست را بازهم چلنج کرده است.

رفيق کورش جهت گيرى شما تماماً پاسيفيستى است، شما ميخواهيد حزب مان را در مقابل کارگر کارگرى ها و سنديکاليست، خلع سلاح کنيد و به پسيفيسم بکشانيد!

لطفاً کوه نوشته هاى منصور حکمت در اين زمينه را نقد کنيد.

مسئله حوزه ها:

در مورد حوزه هاى حزبى هم کوهى از اسناد تدوين شده، به سايت منصور حکمت مراجعه کنيد، حوزه هاى حزبى و آکسيونهاى کارگرى و غيره. منصور حکمت در سند اصول سازمانى حزب، هيرارشى و ستروکتور حزب را بروشنى تعريف ميکند: حوزه ها، کميته هاى تشکيلاتى، کميته مرکزى و کنگره.

هرکدا،م از اين مراجع ميتوانند به فراخور حال آرايش هاى لازم را بخودشان بدهند.اما بازهم بايک آخ و پيف رفيق کورش اصلاً حوزه ها را مال کومينترن و استالين معرفى ميکند! بهمين سادگى! چرا رفيق؟ کدام سناد را نوشته اى، کدام نقدى به کوه اسناد منصور حکمت نوشته ايد!ميپذيرم نادر هم ميتوانسته اشتباه کند! اما لطفاً براى نقد او کمى زحمت بکشيد، شما آيا هنوز حاضريد ادبيات منصور حکمت را در مورد مجامع عمومى و شوراها و حوزه هاى حزبى روى ميزتان بگذاريد و عرضه کنيد؟

بازهم منصور حکمت چپول، آنارشيست و پسيفيست با چند صفت ديگر به اين سادگى به سطل کاغذ پاره ها انداخته شد!

بازهم از منصور حکمت بشنويم:

منصور حکمت در طرح ليدريش براى هدايت و سازماندهى حزبى در ايران اينطور مينويسد تذکر ميدهم که بعد از طرح حزب و جامعه و بعد از طرح حزب و قدرت سياسى. اين طرح را برهبرى حزب ارائه داد:

رفقاى کميته مرکزى و مشاورين در دوره نادر همه اين سند مهم را دريافت کرده اند و در آرشيو حزب هم موجود است:

٣- دو سوال همزمان جلوى ماست. اول اينکه حزب به چه شيوه ميتواند به اعتلاى سياسى در ايران يارى برساند. و دوم، اين اوضاع سياسى چگونه بايد به تحکيم و رشد حزب کمک کند. هردوى اينها هدف ماست.

٤- اقدامات زير بايد فورا در دستور حزب قرار بگيرد.٭ تضمين حضور بخشى کادرهاى بالاى حزب در ايران. هم در تهران و شهرستانهاى اصلى و هم در کردستان. بررسى تشکيل نوعى واحد هاى حزبى (حوزه ها) در داخل کشور. ايجاد مقدمات تشکيل يک مرجع سازمانى داخل کشورى (نظير کميته تهران)

حالا رفيق کورش چرا براى رد حوزه ها به اين اسناد اول نقدى نمى کنيد! چرا زحمت نمى کشيد! راستش حزبى که شما ميخواهيد بسازيد يک حزب متعارف بورژوائى است، ربطى به حزب اجتماعى کارگرى و کمونيستى ندارد، بنظر ميرسد تمام اين اشکال متشکل شدن کمونيستى وبال گردن حزب اجتماعيتان است، داريد خانه تکانى ميکنيد.

اختلاف شما با چپ افراطى، پسيف و آنارشيست و کمينترنى نيست با منصور حکمت است! با نادر عزيز است!رفقا براى کوتاه کردن مطلب پرداختن به ماجراى مهرنوش موسوى و تحليل از شرايط امروز را به قسمت دوم اين نوشته منتقل ميکنم.

زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران!

زنده باد حميد تقوايى!