جوابى محکم به محکمى حزب کمونيست کارگرى

در حاشيه نوشته رفقا ايرج فرزاد و فاتح شيخ رفقاى عزيز اگر يادتان باشد قبلاً نوشتم که کادرهاى حزب جواب محکمى به محکمى حزب به خط راست کوروش ميدهند. و چند سال قبل اينرا در جواب مجيد محمدى هم نوشتيم. تا کنون که در نيمه راه هستيم قاعدتاً رفيق کوروش اين جواب را بايد گرفته باشد. سفارشات کوروش به تعداد معدود طرفدارانش، و جلسات محفلى با آنها براى نوشتن و تشويق شان به مقاومت کارساز نبوده است. حتى شما که منسجم ترين آنها هستيد، آشکارا از نظرات ايشان نميخواهيد دفاع کنيد و من اين را مثبت ميدانم. تاکنون هيچ کس به جز محمود قزوينى خود را دچار مخمصه دفاع از انقلاب دمکراتيک، نافرمانى مدنى، مجلس موسسان، دولت حجاريانى، باعملى کردن برنامه سوسياليستى مردم ميرمند و... نکرده است. من ميدانم که شما آنقدر با تجربه هستيد که خود را دچار مخمصه نکنيد. ميدانم که هيچ کدام از شما در خلوت خودتان آن تزها را قبول نداريد. و اما يک تز به غايت غير سياسى را جايگزين کرده ايد. که خود "کوروش را قبول داريم نه نظراتش را". اما اگر ما نباشيم در نهايت بر خلاف تصور شما آن تزها ميدان دار ميشوند. تا همين حالا هم بايد از کادرهاى مارکسيست هاى اين حزب ياد بگيريد که اجازه ندادند حزب به راست بچرخد.

نظر عمومى طرفداران کوروش در اين مدت چنين بيان شده است:

"من با اين نظرات کوروش موافق نيستم خودش هم دفاعى از آن نميکند. مال دو سال پيش است. حميد آنها را آتو کرده است. يا به قول رفيق فاتح "اکنون هيچکس در حزب از مجلس موسسان، و رفراندوم دفاع نميکند. اما خود کوروش را قبول دارم!؟ اين نظرات سنتز شده است. منصور حکمت هم استاد سنتز کردن نظرات بود." اگر چه اين روزها پناه بردن به منصور حکمت دستاويزى شده که نظرات راست را به اسم او هم وصل کنند، و اين نهايت بى انصافى در حق اوست، اما نشان از يک سردرگمى عميق مدافعين کوروش دارد. بر خلاف تفسير رفقا رحمان و فاتح شيخ اين نظرات "بى صاحب" در سمينار دوم کوروش مادر اصلى خود را يافت و با تمام احساس و عواطف، کوروش نقش مادرى خود را ايفا کرد و آنها را بغل کرد و شير تئوريک هم به آنها خوراند. اما همچنانکه ديديم باز هم در سمينار سوم کوروش ناگهان اين طفل شيرين بى پدر و مادر شد. کوروش اعلام کرد که اين نظرات به دو سال پيش ايشان تعلق دارد. زيرا رحمان چند شب قبل برخلاف سمينار دوم کوروش اعلام کرده بود که اين نظرات بايد همچنان بى صاحب بمانند. امروز قابل دفاع نيستند. "من قبلاً آنها را نقد کرده ام" کوروش هم ناچاراً قبول کرد که در سمينار سومش اين طفل شيرين را بى صاحب اعلام کند. زيرا قبلاً نميخواست آنها را دو دستى به جريانات سلطنت طلب و... تحويل دهد. اين هم يک سياست است. کوروش مصمم است در مبارزه سياسى ديپلماسى را فراموش نکند. الحق که رفيق کوروش در اين عرصه همتا ندارد. در ضمن چون طرف مقابل به ايشان گفته سياستهاى راستى را نمايندگى ميکند، ايشان هم بايد جواب داشته باشد. زيرا ميخواهد وانمود کند که به او اتهام ميزنند. از نظر کوروش جواب اتهام، اتهام است. و چه بهتر که هر بار دوز اتهاماتش به رهبران حزب غليظ تر شود. عين دعواى دم کوچه، جواب واضح است تو ميگويى راست منهم ميگويم: پولپوتيسم!؟، استالينيسم، خيانت کار، مائوئيسم، تصفيه ايدئولوژيک، انقلاب ايدئولوژيک، چپ سنتى و.... البته هنوز معلوم نيست که رفيق کوروش چند کتاب و تز از پولپوت را خوانده است که مخالفش را به "پولپوتيسم" متهم ميکند. زيرا استالين و مائو حداقل نوشته هايى دارند که کسانى را به اسم آنها ربط داد.

رفقاى عزيز

باور کنيد که اين مبارزه جدى است. هيچ رحمى به سياستهاى راست جايز نيست. بياييم باکارت رو بازى کنيم. شما با لابيسم، و پچ پچيسم، و ... ميخواهيد در اين مبارزه برنده شويد. رسيد تلفنهايتان زيادى بالا رفته، اين نشان از نشناختن پتانسيل کادرهاى اين حزب است.

رفقا! کمونيسم و حکمتيسم در اين حزب قوى است. عقب نشينى تا کنونيتان کافى نيست. باز هم بايد عقب برويد. بعداً ميتوان در مورد جايگاهى که بايد در آن قرار گيريد حرف زد. تحليلهاى شما زيادى دوز سنتى بودنش بالا است. لازم است مدرنتر و با معيارهاى امروزى اين حزب را بسنجيد.

رفيق فاتح چند روز قبل از کنفرانس فدراسيون اعلام کرده بود که در آلمان و کشورهاى ديگر هم اکثر کادرها از کوروش دفاع ميکنند. توجه کنيد از کوروش دفاع ميکنند نه از سياستهاى کوروش.!!؟؟

البته براى کسب اين اخبار رفيق فاتح بايد فکرى جدى به حال منابع خبريش بکند.

به شهادت تمام کادرها و معدود طرفداران کوروش هم ديديم که چنين نشد. و ٩٠ درصد کادرهاى آلمان در مخالفت با کوروش موضع گرفتند. وقتى مينا در جواب به لابيسم، و شيوه به غايت عقب مانده برخوردتان به انتخابات دبير فدراسيون و جلسه کادرهاى حزب نوشت که چپ پيروزيش را شروع کرده است، چرا هيسترى بر ذهن و قلمتان مسلط شد؟ رفقاى من کسى که باد ميکارد بايد توفان درو کند.

شما با ارزيابى غلطتان در مقابل کانديد فدراسيون و حزب يکى از اعضاى دفتر سياسى طرفدار خودتان [رفيق ثريا شهابى] را فرستاديد که خود را کانديد کند. بدون اعلام قبلى و روباز که ايشان هم ميخواهد کانديد شود. در آخرين لحظه و با اتکا به شانتاژى که مهرنوش موسوى و لادن داور و نسان نودينيان در ميان پناهندگان حتى غير عضو راه انداخته بودند، ثريا فکر ميکرد بر اساس يک جمله تکرارى آنها که: "به مينا راى ندهيد، به ثريا راى بدهيد" ميدان را تصرف مى کند. به او گفته بودند با اين سياست زير جلکى ميتواند کارى بکند. اما ديديم که نشد. برخوردهاى هيستريک و بچگانه مهرنوش موسوى که در راستاى خودشيرينى و راى فروشى به خريداران راى صورت ميگرفت آنتى پاتى بيشترى را ايجاد کرد.

و کسانى که در جريان جدال پشت پرده هم نبودند کافى بود بدانند که مهرنوش از کى دفاع ميکند که به او راى ندهند. رفقاى من شما زيادى روى مهرنوش موسوى حساب باز کرديد. پشتک و واروهاى ايشان زبانزد خاص و عام است. جواب ايشان را حميد رحيم پور داده است.

آدم غير جدى را نبايد جدى گرفت.

در ضمن اين عمل ثريا به شدت غير سياسى و حتى غير تشکيلاتى بود. زيرا ما يک حزب به اسم حزب کمونيست کارگرى ايران داريم. و يک کانديد معرفى کرده بود. ايشان قبلاً ميتوانستند به رهبرى حزب اعلام کند که او هم ميخواهد کانديد دبيرى فدراسيون شود. شايد رهبرى حزب تجديد نظر ميکرد. يا تصميم ديگرى ميگرفت. اما شما با سياستى، طالبانى مابانه وارد ميدان شديد. پس قبول کنيد که بگوييم اين سياست راست در مقابل صف محکم چپ حزب شکست خورد. رفقاى من شما سياست زير جلکى را از پلنوم ١٨ شروع کرديد. به قول حميد تقوايى دوباره به چادرهاى کومله برگشتيد. و متاسفانه اکنون بايد بگويم که با اين روش و نظرات اخير کوروش زير آن چادرها هم راهتان نميدهند. اميدوارم که عمق اين سقوط را دريابيد و فکرى بکنيد. اين راهى که در پيش گرفته ايد و کوروش مشعل دار آن شده است، منطقأ شما را نه در کنار کومله بلکه در کنار حزب دمکرات قرار ميدهد.

از بازيى که خود شروع کرده ايد نبايد معترض باشيد. کسى که خربزه ميخورد پاى لرزش هم بايد بنشيند.

با واوايلا و دادو فرياد نميتوانيد بى درايتى و کار غير حزبى خودتان را جبران کنيد. اين سنگى بود که خودتان به چاه انداختيد. کارى از دست ما ساخته نبود. بهتان گفتيم که سياسى و روباز باشيد. گفتيم که صداقت و صميميت در اين حزب جايگاه دارد. گفتيم که سياست را مبنا قرار دهيد نه لابيسم، گفتيم شفافيت و علنيت در اين حزب طرفدار دارد. گفتيم سنتهاى غير کمونيستى و ديپلماسى بازى خريدار ندارد. گفتيم که اين حزب سنتهاى قوى کمونيستى را پيشه خود کرده است نميتوان آن را دور زد و سنت حزب دمکرات را پيشه نمود. ظاهراً قبول نکرديد. اميدوارم که کادرهاى آلمان اين حقايق را به شما قبولانده باشند. از اين به بعد براى هر تصميمى دوبار فکر کنيد.

محمد آسنگران

٤ اوت ٢٠٠٤