خليل کيوان

٣٠ جولاى

آيا سر اصل مطب ميرويد؟

بعلت اينکه در سفر بودم. امکان مطالعه همه جانبه و تمرکز براى اظهار نظر برايم ممکن نبود. حال بعد از مطالعه بيشتر، اظهار نظر ميکنم.

اختلافات جدى است. بر خلاف اظهارات بعضى رفقا، هياهو نيست. بر سر هيچ و پوچ هم نيست. براى انحلال نيست. از بى مسئوليتى هيچ طرفى براى سرنوشت حزب هم نيست. از سر بد طينتى اين و آنهم نيست. انقلاب ايدولوژيک و تصويه ايدولوژيک هم نيست. اين اظهارات و تبين ها سطحى است و قابل دوام نيز نخواهد بود.

وسط يک تند پيچ مهم قرار گرفته ايم. اگر قالب هاى تنگ و تئوريهاى دلبخواهى و بسيج عواظف را کنار بگذاريم، اگر کسى از پيش تصميم نگرفته باشد با رفيق قديمى ترش همصدا شود، اگر از فرط نگرانى براى سرنوشت حزب، که اينروزها همه ما داريم، کنترل اعصاب خود را از دست ندهيم. و اگر از هر چه که از پلنوم ١٦ تا کنون گفته شده، با اغماض گذر کنيم، باز هم، به استناد همين سيمنارهاى اخير، اساسا با دو نظر، دو افق، دو استراتژى براى تصرف قدرت سياسى و کاراکتر حزبى که بايد داشت، روبرو هستيم. بويژه، سمينارهاى رفقا کوروش و حميد اين را نشان ميدهند. مباحثات امروز، سرنوشت تحولات سياسى فردا و کاراکتر حزب و جنبش ما را رقم ميزند.

در مورد خيلى از مسائل و نکات خرد و ريز، در باره ارزيابى از کار اين و آن رفيق، اين نهاد و آن نهاد، ارزيابى از کاراکتر و کارنامه اين ليدر و آن ليدر و غيره بعدا ميتوان حرف زد. اما صورت مساله الان اين نيست. به ميان کشيدن دعواهاى تشکيلاتى و هر ارزيابى از اشخاص و ارگانها و ليدرها براى نپرداختن به اصل مساله است. از اين نظر، نوشته هاى رفقائى که پشت رفيق کوروش به صف شده اند، نا اميد کننده است. براى نپرداختن به اصل موضوع است. اين دوام ندارد.

بيائيد مثل رفيق محمود قزوينى مستدل از مباحث رفيق کوروش دفاع کنيد. جواب نادر بکتاش را بدهيد که نگران نباشد براى نوشتن اندر باب فوايد رفراندم قلم بزند. مصطفى صابر را قانع کنيد که حزب اگر در قدرت باشد دولت مان نبايد سوسياليستى باشد. جواب پرچم جمهوريخواهى در پوشش سرخ محمد شکوهى را بدهيد. جواب حسن صالحى را بدهيد که ميگويد نظرات رفيق کوروش راست در پوشش چپ است. جواب نقد حزب تعدد نظرات، وحدت عمل سعيد مدانلو را بدهيد. جواب رفقا حميد تقوائى، على جوادى، محسن ابراهيمى و بسيارى رفقاى ديگر را ( و البته اگر جسارت نباشد خودم را هم به اين ليست اضافه کنم) بدهيد که فکر ميکنند نظرات کوروش( و نه خود کوروش) راست است، که پرچم جنبش هاى ديگر است، که تلاش ميشود بر سر در حزب به اهتزاز درآيد. نشان بدهيد که از لحاظ سياسى راست نيست، از جهت تئورى، التقاتى نيست و به لحاظ متد متافيزيک نيست. بحث ها خوب شروع شد. اما بد ادامه يافت. بويژه، نامه شماره ٢ رفيق کوروش اين سير را قيچى کرد. تحريک عواطف، بسيج ياران، رديف کردن سنوات خدمت ( اين يکى ما را تا دوران پوپوليسم هم عقب برد) جاى مبازره سياسى شفاف را گرفت. اميدوام اين گونه ادامه نيابد.

رفقا!

روزهاى تلخى است، اما بحث جدى و ريشه اى است. واقعيت حزب عظيم تر، اجتماعى تر و شايسته تر از اين رفتارهاست. جايگاه تان برجسته تر است، بحث تان راست است. روش تان در مبارزه سياسى نا پسند است. اما دست از هيچدام تان نبايد شست. اين حزب همه ماست، البته نه با پرچم جمهوريخواهى.

چند کلمه با رفقائى که نگران اتحاد حزبند

بزرگترين سازمان ها وقتى از هم پاشيده اند که با واقعيات سياسى جامعه و با بنيان هاى اجتماعى و سياسى جنبش خود خوانائى نداشته اند. بر عکس، احزاب و سازمان هاى کوچکتر با موضع درست، با سياست منطبق با واقعيات جنبش خود، رشد کرده اند و گاه بسرعت هم رشد کرده اند. تاريخ خودمان از مارکسيسم انقلابى تا امروز همين را ثابت ميکند، انحلال انترناسيونال اول بعلت اتخاذ مواضع ناسيوناليستى در جنگ جهانى اول و اتخاذ مشى پارلماتاريستى و متعاقب آن عروج بلشويسم و ايجاد انترناسيونال سوم، از هم پاشيدن سازمانهاى بزرگى چون فدائى و پيکار و غيره را به همين صورت ميشود توضيح داد. امروز اگر چيزى اتحاد ما را زير سئوال برده است، سياست است. و بنظر من، بحث هاى سياسى کوروش است. تجربه دو سال گذشته اين را نشان ميدهد. مباحث سياسى او در پلنوم ١٦، قطعنامه هاى اوضاع سياسى ايران و سير فروپاشى، دولت موقت+ مجلس موسسان+ رفراندم، دولت حزب و غيره که باز هم بر سر آنهاست، در صورتيکه سياست رسمى حزب ميشدند، يا بشوند، اگر ما را هم نپاشاند، به زائده احزاب راست بدل ميکند. خونسرد باشيد. با هم حزب را نگه ميداريم. سئوال اين است : حول کدام سياست؟ بر مبناى کدام مشى و پلاتفرم؟ و فراموش نکنيد، به منهم، مثل سياوش مدرسى، راى ندهيد. چون سياست کوروش را عليرغم احترام و علاقه ام به او، مضر براى حزب تشخيص ميدهم. باور کنيد نام تصويه هم بر آن نميگذارم. در صورتى که سياست شما برد، سکاندار جائى هم نميخواهم باشم. اما در آن موقع هم، هنوز اين حزب من است و در آن براى آرمانهايم ميمانم و تلاش ميکنم. اگر ديدم ممکن نيست، آنوقت فکرى خواهم کرد. لطفا شما هم جنجال نکنيد. اينقدر تصويه تصويه، انحلال انحلال نکنيد. بقول نادر بکتاش فکر نکنيد شما آخرين نفرى هستيد که براى دفاع از حزب آماده ايد.

رفيق کوروش چند هفته پيش در نامه اى گفته بود حزب را فقط حول سياست ميتوان متحد کرد. با اين اظهار نظر او کاملا موافقم. نامه دومش خلاف اين را نشان داد. و هشدار رفقائى مثل مصطفى صابر را به کابوس تبديل کرد. رفيق کوروش عزيز، لطفا در جهت اول بحث را ادامه دهيد. کدام سياست و کدام پلاتفرم قرار است حزب را متحد کند؟

سياست تان را شناختم. رفتار امروز شما را ميفهميم. اما از خودتان دست نشسته ام. دوستتان دارم و احترام زيادى برايتان قائلم. سئوالم را تکرار ميکنم: آيا سر اصل مطلب ميرويد؟