پرچمهاى دروغين

رفيق کورش در اين سمينار آخرى (جمعه شب ٢٩ ژوئيه ٢٠٠٤) واقعا شاهکار کرد! با پرچم حزبيت زير پاى هر چه حزب و مبارزه سياسى را خالى کرد. با پرچم دفاع از احساسات و عواطف آدمها به هرچه رفاقت و انسانيت بود لعنت فرستاد. با پرچم حقيقت گويى تمام گذشته را تحريف کرد. با پرچم شجاعت نشان داد که جرات ندارد به اختلافات سياسى که دو سال است اين حزب را کند کرده اشاره بکند. رفيق کورش پرچمهاى زيادى را بلند کرد که هر کدامش در شرايط نرمال حزبى براى استعفاى او از دفتر سياسى کافى است. ولى الان دوران نرمالى نيست. دوران گفتنها و رفتنهاست و انتخاب راههاست. مى شود هر چيزى را گفت.

رفيق کورش براى گرفتن مقام ليدرى آمده است ولى باور کنيد اين کار را نخواهد کرد. ليدر اين حزب نخواهد شد. پلاتفرمش با اسناد و مصوبات اين حزب در تناقض است. به علاوه اشتباه مى کنيد اگر تصور کنيد که وى مى تواند و مى خواهد بدون اين "مائويستها و خائنها(به زبان انگليسى) و پولپتيها و فرقه اسماعيليه ها و چپ سنتى و روشنفکران مريخى" اين کار را بکند. زمان ليدرى وى اگر اين "چپ سنتى" نبود نه الان حزب کمونيست کارگرى مانده بود و نه آن کارنامه درخشانى که کورش به اسم خودش مى نويسد. وى کمر به شکست کسانى بسته است که زمانى صميمانه و رفيقانه جلوى غرق شدن خود او را گرفتند. مى خواهد به هر قيمت نشان دهد که بدون وى اين حزب و رهبرى اش شکست مى خورند. مى خواهد نشان دهد که معنى واقعى "من از حميد تقوايى با تمام توان حمايت مى کنم" يعنى چه.

رفيق کورش مى خواهد از خودش و ما انتقام بگيرد که چرا با اين خط در کنگره ٤ سازش کرده است. به همين خاطر گذشته درخشانى براى خودش مى سازد و از آن دفاع مى کند که واقعى نيست. از اتفاقات بزرگى حرف مى زند که بدون اصغر ها و حميد ها و آذر ماجدى ها و على جوادى ها و مصطفى صابرها و خلاصه ما "مريخى ها" حتى خوابش را هم نمى شد ديد. رفيق جان انصاف هم خوب چيزى است. مظلوم نمائى نکن. بدون اين مريخى ها شما و پلاتفرمت در عرض يک ماه در کنار فرخ نگهدار قرار مى گيريد.

رفيق کورش با گفتن اينکه شما همه رهبر و مبارز هستيد، فقط يک تعارف مى کند. اينها از خوش دهنى و بدهنى رفيق نيست. اينها جزئى از "سياست" مبارزه وى است. مى شود امروز همه شما انحلال طلب و فرقه اسماعيليه باشيد و فردا رهبر جهانى (چه مقام وسوسه انگيزى!) شويد.

رفيق کورش آن نظرات سياسى راست راجع به انقلاب و دولت موقت و نافرمانى مدنى و رفراندم را دارد. اين حق خودش است. مبارکش باشد. ولى بايد بداند که تحت هيچ شرايطى آنها را نميتواند تبديل به سياست و قطعنامه اين حزب بکند. حتى اگر امثال ما "چپى هاى مريخى و روشنفکر" در اين حزب نباشيم. باور کنيد رفقاى "پراتيسينى" که امروز به هر دليلى دورش را گرفته اند نمى گذارند آنها سياست اين حزب شود. اين را از من باور کنيد.

على فرهنگ

٣٠ ژوئيه ٢٠٠٤