بيچاره سياست و افقى که مدافعينى با اين روشها دارد!

مهرنوش موسوى

سهيلا شريفى در نامه خود تحت عنوان "بيچاره کورش که هيچ کدام از يارانش از بحثهاى او دفاع نميکنند" سطورى را سياه کرده است، که به سهم خود، لازم ديدم پاسخ وى را بدهم.

به نظر من اين خصلت نماترين روش ايدئولوژيکى جريانى است که کارى به بحث ندارد، نيامده است با کسى جدل نظرى يا تئوريک بکند، نيامده کسى را قانع، آن ديگرى را متوجه، کسى را دور سياستى جمع کند، متحد کند، نيرو جمع کند، حزبى، تشکيلاتى، گروهى، انجمن حمايت از حيواناتى، چيزى دور عقايد خود بسازد. اين وسيله را براى تغيير جهان پيرامون خود، براى بازگرداندن راى و اختيار و حرمت انسان به کار بگيرد. حال که بازار درونى و بيرونى اش کساد شده است، هزينه قول و قرارها و کوپنهاى مجانى که به وى داده شده را ما بايد در صف خودمان بپردازيم!معلوم نيست رفيق "انقلابى" ما بالاخره خوشحال است که "هيولاى راست" مدافعى ندارد، يا ناراحت است که بساطش کساد شده است. بساط هوچيگرى اش شکست خورده است. مگر نه اين که به رفيق سهيلا قول داده بودند که غير از اين ميشود، مگر نه اين که جناق شکسته بودند که کادرها و انسانهاى مارکسيست اين حزب در مقابل تعرض براى انحلال اين حزب، از سوسياليسم، از نادر، از حزب و اصولش دفاع نخواهند کرد! عصبانيت سهيلا بجاست. اين طرح نيامده، به تخت سينه حقيقت خورد، روى دست طراحانش باد کرده است. صداى مخالفت خودشان است که از درون صفوفشان بلند شده است. سهيلا خطابش به ما نيست، به کسانى است که اين قول دروغ را به وى داده بودند. راست ميگويد، يک عده بيچاره شده اند، حريفى نيست، بازار تک بنى کردن کساد است. نفس کش ميطلبند، اصرار دارند، تقاضا ميکنند، به خواهش و التماس افتاده اند تا کسى در اين حزب از هجاريان دفاع کند، معلوم نيست چرا کارشان به اينجا رسيده که به داشتن مدافعين اين چنين تزهايى در حزب ما بيش از هر کسى خودشان محتاج هستند. هورا نميکشند که نيست! دلخورند که ميبايد ميبود! حال و روزشان را ببينيد، نگران اين هستند که چرا کسى از هجاريان و رفراندوم و.. دفاع نميکند، آنگاه ما که از سوسياليسم، از قدرتگيرى حزب، از انقلاب کمونيستى، از اتحاد و يکپارچگى حزب دفاع ميکنيم بيچاره هستيم و اينها که به دفاع از هجاريان و رفراندوم و مجلس موسسان محتاج شده اند با چاره! عجب بازار ناپلئونى عجيبى است. رفقاى "انقلابى" کارى به اين حرفها ندارند، اصل اين است که بپاشانند! سهيلا ميگويد چرا بهانه دست ما کم ميدهيد رفقا! يالا بهانه دست ما بدهيد! يک جايى ترقه ايى در کنيد، تا نيروهاى عاشق شلوغى و اعتراض ما بريزند! مهم اين است که بالاخره يک انحرافات ايدئولوژيکى پيدا کنند که بشود سر ملت را با آن گرم کرد، کسى متوجه عمق سياهى اين پروژه تلاشى حزب نشود. تا به جاى جدال سياسى و اجتماعى در متن يک جامعه، به جاى ساختن حزبى که وجودش بر هر انقلابى، بر هر اعتراضى، بر هر شلوغى مقدم است، حزبى که شخصيتها و رهبرانش پاسخ بيچارگى مردم را دارند، ايشان انقلابيگرى اش را به زور به ما اثبات کند! مهم اين است که داغانش کنند، رهبران و شخصيتهاى ما را بى ارج و قرب کنند. بروند و با خود همه چيز را نيز به تلاشى بکشانند. حتى فرهنگ و اخلاقيات انسانى حاکم بر مناسبات ما را!چگونه ميخواهند کسانى که اين چنين در تب و تاب "داشتن مخالف" ميسوزند، حزب تک بنى درست کنند؟ چه کسانى را تست کنکور ميکنند؟ تکليف اين هيجان و تب و تاب چه ميشود؟ در حزب تک بنى، تقصير بى عملى سياسى و عدم دخالتگرى اجتماعى، علت غير اصوليگرى تنيده شده به اين روشها را چگونه به گردن هم مى اندازند؟ کسانى که شب و روز صدايشان گوش ما را براى تک بنى کردن کر کرده، چرا بيش از هر کسى به داشتن "مخالف" محتاجند؟!من به سهيلا پيشنهاد ميکنم، حال که حوصله اش سر رفته که رفراندوم و مجلس موسسان و ... مدافعى در اين حزب ندارد، حال که قرار نيست در سازمان آزادى زن هم کارى بکند، اوقات فراغت زيادى دارد، به جاى اينکه فغان سر داده و خود را بيچاره کند، ميتواند بازى تقابل ايدئولوژيک راه بيندازد، رفقايش را سر کار بگذارد و خود يک چند مطلبى در دفاع از رفراندوم و مجلس موسسان و ... بنويسد. شرط ميبندم کلى شلوغ شود، بساط تصفيه از رکود در بيايد! تمرين کنيد! اين هم يک نوعش است! فقط يقه رفقاى ما را اگر در اين گرگم به هوا، شرکت نکردند، دوباره نگيريد. چون ما مجبوريم باز هم از سوسياليسم، از نادر، از حزب دفاع کنيم. حرفهايى که به دل شما زياد خوش نمى آيد. مگر نه اينکه يک عده، هيجان زيادى براى شنيدن حرفهايى غير از اين دارند!برويد به جاى امتحان گرفتن از بقيه، کمى روش برخورد صحيح، غير شخصيت شکنانه، اجتماعى و متحد کننده و سياسى را تحصيل کنيد! ما را به حال خود بگذاريد تا اين حزب را براى کمونيسم و سوسياليسم حفظ کنيم، تا امثال شما هم حوصله تان سر نرود. اگر بگذاريد، کلى پروژه سياسى، اجتماعى و عملى براى همه شما به اندازه کافى داريم.اگر هم حوصله تان عجالتا سر رفته است، برويد حداقل دو کلمه ناقابل رفراندوم و مجلس موسسان را در بيرون اين حزب نقد کنيد. يک انشايى در اين باره بنويسيد. ببينم اشتياقش را داريد. ما که از شما در اين باره چيزى نديده ايم. با اين دفاعيات سخيف، آبروى هر چه انقلاب و شورا را ميبريد. بيچاره سياستى که به اين دفاعيات پايين محتاج است!