رفيق سياوش دانشور: مسابقه براى انحلال حزب، برنده ندارد! جلو نزنيد!

مهرنوش موسوى

خواندن نامه هاى رفيق سياوش دانشور در مدت اخير که لابد به خاطر آن از جناح حميد تقوايى سردوشى همافرى گرفته و پايه حقوقش در حمله به ديگران افزايش يافته است، تعجب، تاثر و تاسف مرا برانگيخت که چرا رفقاى ما حتى با شان و حرمت خودشان هم چنين ميکنند. رفيق سياوش در تمام طول دوران ٢ سال پيش که روز اين مباحث بود، مطرح شده بودند، جدالى جريان داشت، تقريبا ساکت بود. در خود پلنوم ١٦ ساکت بود. وقتى ما، با حرارت و تلاش سعى ميکرديم بحث کنيم، ايشان لام تا کام حرفى نميزد. در پلنوم ١٨ نقشى نداشت. بعد از آن هم نداشت، قبل از آن هم نداشت. البته او هم مثل من مشاور کميته مرکزى بود، اين تاثيرى نداشت. نگاه کنيد ببينيد، چند تا بحث در نقد نظر کسى نوشته است؟ حرف داشت، نميزد، محاسباتش اجازه نميداد، مثل امروز که حرف دارد، ميزند، تندتر هم ميزند، محاسباتش به او ميگويد اين روش را دنبال کند.نه فقط اين، بلکه نامه ايى که اينجا برايتان ارسال ميکنم و ميخوانيد، نامه او در قدردانى از کورش است که از ليدرى حزب کناره گيرى کرده بود. همان موقع، خود من شخصا ضمن قدردانى از اين اقدام مهم کورش، ملاحضات انتقادى خود را در باره مسئوليت کورش در اين دوره گفته بودم. هنوز هم معتقدم و هنوز هم بر انتقادات خود نسبت به آن دوره پافشارى ميکنم. من، رفيق حميد، اصغر و على جوادى و.. ( افراطى تر از همه ما) ضمن قدردانى، ملاحضاتمان را هم ملحوظ کرده بوديم. رفيق سياوش پس از بيدارى از خواب زمستانى و سکوت، وسط پريده و اين نامه ايى را که برايتان ميفرستم نوشت. در اين نامه اگر دقت کنيد، سياوش حتى به ما برخورد ميکند که: "ادامه بحث بر سر تبئين از دوره گذشته، مستقل از اينکه هر رفيقى چه تبئينى دارد، ادامه دوره گذشته به روشهاى ديگر است و هيچ کمکى نه به اتحاد حزب و نه به افتادن مباحث به کانال واقعى شان نميکند"!ما که نه آن روز فهميديم چرا او اين مسائل را متعلق به "گذشته" ميداند و نميخواهد در باره او صحبت کند، نه الان که پدر حزب و "گذشته" را بايد يکجا در آورد، تا سياوش هم از اين کاروان هلهله براى تصفيه با گذشته بى بهره نماند، در جمع آورى غنائم اينجا هم شريک شود! گويا انتقام سکوت آن موقع خود را، امروز بايد از حزب بگيرد.آه که من چقدر از آدمهايى که براى ابراز وجودشان قطب نمايشان "موقعيت تشکيلاتيشان" ميباشد، فرار ميکنم. براى سياوش اصل اين است که در هر دوره ايى در "رکاب" ليدر، پا بزند. فرق نميکند، چه کسى!! من براى مخالف سياسى خودم که حتى وقتى تنهاست، حرف حسابش را ميزند، بيشتر از اين حرکات ارزش و احترام قائلم! ( يا من تازه فهميدم، يا تازگيها تعداد اين افراد، در جناح حميد تقوايى به شدت زياد شده، کسانى که ميدانند حق با کيست، ولى در عين حال ميدانند که ضمانت حقوق و موقعيتشان هم عجالتا با کى است، اين يکى به آن يکى در!)رفيق سياوش بهتر است برگردد و به حافظه و شعور ما احترام بگذارد. همافر هم شده ايد، لااقل همافر يک هواپيماى درست و حسابى باشيد! اينکه بادبادک است عزيزم! پروژه انحلال حزب، هيچ جورى با رنگ "چپ" پاک نميشود. شما که عادت داريد قطب نمايتان را روى موقعيت تشکيلاتيتان تنظيم کنيد، به اين نگاه کنيد که داريد حزبى را که قرار است دلتان را به موقعيت تشکيلاتى خود در آن خوش کنيد، با دست خودتان از هم ميپاشيد! حداقل براى نجات موقعيتتان هم که شده، حتى براى حساب سودتان، بر عليه زيانتان هم که شده، به صف ما "حزب مداران" و "حزب خواهان" ملحق شويد. باور کنيد ما نه فقط موقعيت تشکيلاتيتان را، که ارتقا و تعالى سياسى و اجتماعى فعاليتهايتان را با جمع کردن بساط امروز، در ارتباط با جامعه و مردم ايران تضمين ميکنيم. به حزب بپيونديد! دست از پروژه انحلال حزب، به هواى تصفيه ايدئولوژيک برداريد. ما ميخواهيم اين حزب بماند. نظرات ما را ميخواهيد، به سايتها و نوشته هايمان رجوع کنيد! رفيق سياوش اين نامه زير را باور کنيم يا اين تقلاهاى امروزت را؟ اين نامه را زمانى نوشتى که تمام اين مباحثى که امروز از ترشى درآورده ايد شده بود، يک کلمه به اين مباحث، به نکات مورد اشاره شما اضافه نشده است، چگونه آن موقع چنين نوشتيد؟ درست ١ ماه قبل از کنگره ٤!

....................................................................................................................................................

به رفيق کورش مدرسى و لطفا به رفقاى عضو و مشاور ک.م.

زنده باد حزب!

سياوش دانشور اقدام رفيق کوروش يک حرکت عميقا مسئولانه و مهم براى پايان دادن به رعشه هاى دردناکى است که طى يکسال اخير حزب را آزار ميدهد. به نظر من اين تصميم در اين مقطع تنها راه نجات حزب از وضعيت خطرناک فعلى است. تنها راهى است که ميتواند حزب و رهبرى اش را با انرژى و احساس متفاوتى به کنگره بياورد. تنها راهى است که نگاههاى رهبرى حزب را بيش از پيش به بيرون و سنگرهاى اصلى نبرد برميگرداند. تنها تصميمى است که آرزوهاى دشمنان حزب را، که منتظر تکه پاره شدن حزب اند، پاسخى دندان شکن ميدهد. به رفيق کوروش بخاطر اين اقدام جسورانه، با هدف اتحاد حزب براى کارهاى بزرگ، تبريک ميگويم.

نفس اين اقدام کوروش شکافهاى کنونى را ترميم ميکند و به فضاى ابهام و نگرانى در آستانه کنگره خاتمه ميدهد. اعلام تصميم براى متحد کردن حزب در حمايت از رفيق حميد بعنوان ليدر آتى حزب، تحزب را تقويت ميکند، و طرح بعدى و علنى آن، اعتماد جامعه به رهبرى حزب کمونيست کارگرى را بالا ميبرد. حزب را به موقعيت جديدى ميراند که بحث برسر سايه روشنها و اختلاف سياسى در مورد مهمترين مسائل پيشاروى حزب، مکانى واقعى ميگيرند. از اين حرکت مسئولانه رفيق کوروش بايد دسته جمعى براى تبديل شدن به يک تن واحد و بالا بردن آمادگى سياسى حزب براى برگزارى يک کنگره باشکوه و شايسته حزب منصور حکمت و بردن آن به خانه ميليونها نفر از طريق تلويزيون و رسانه هاى حزب استفاده کنيم.

ادامه بحث بر سر تبئين از دوره گذشته، مستقل از اينکه هر رفيقى چه تبئينى دارد، ادامه دوره گذشته به روشهاى ديگر است و هيچ کمکى نه به اتحاد حزب و نه به افتادن مباحث به کانال واقعى شان نميکند. من شخصا نه با تمام جوانب تبئين رفيق کوروش و نه با تمام جوانب تبئين رفقاى ديگر در ارزيابى از دوره گذشته شريک نيستم. مهمتر، فکر ميکنم اختلاف تبئين ها در مورد دوره اخير، در مقايسه با تصميم با درايت رفيق کوروش، از نقطه نظر منافع حزب کم اهميت و فرعى هستند. فکر ميکنم ادامه جدال بر سر تبئين از دوره گذشته نه تنها کمکى به سير بحثها و روشن شدن آنها در يک فضاى سياسى و مدرن نميکند، بلکه استفاده از فرصتى که حزب ميتواند از اقدام کوروش براى عوض کردن فضا بکند را نيز ميسوزاند. به کنگره و راديو و تلويزيون و اتحاد و آمادگى حزب براى طوفانى که در راه است فکر کنيم. بعد از کنگره سمينارها و نشريات و مکانيزمهاى لازم و علنى را براى طرح مباحث مهمى که اوضاع سياسى روى ميز حزب گذاشته است تعريف کنيم. يکبار ديگر سنت و حزب منصور حکمت را در مقابل جامعه قرار دهيم و با حرارت در مورد انقلاب و قدرت سياسى و استراتژى بقدرت رسيدن و پيروزى کمونيسم در ايران بحث کنيم.

بارها نادر عزيز در جلسات در مورد ظرفيتهاى حزب کمونيست کارگرى و ستونهاى معنوى آن و اعتمادش به آن سخن گفته است. ايندوره يکسال گذشته درايت سياسى در برخورد به مسائل مهم از گوشه گوشه حزب کم نبودند. اما، و تا به اتحاد رهبرى حزب در شرايط حساس برميگردد، حرکت رفيق حميد تقوائى در پلنوم ١٧ و حرکت اخير رفيق کوروش مدرسى، براى من و فکر ميکنم همه ما، تصميماتى هستند که ميشود از دريچه آن به منظره بزرگ ظرفيتهاى اعضاى رهبرى حزب کمونيست کارگرى و ستونهاى معنوى و احترام برانگيزاش نگاه کرد.

حزب کمونيست کارگرى براى همه ما عزيز است چون حزب منصور حکمت است، چون حزب افقهاى بزرگ، تصميمات بزرگ، آدمهاى بزرگ، مشغله هاى بزرگ و کارهاى بزرگ است.

زنده باد حزب منصور حکمت

زنده باد کمونيسم کارگرى

زنده باد رهبران حزب

١٣ نوامبر ٢٠٠٣