----------------

کاظم نيکخواه

جنجال راه بجايى نمى برد

تمام جنجالى که بر سر "تصفيه" و "تفتيش عقايد" و "تست ايدئولوژيک" و امثال اينها راه افتاده قرار است يک معضل جدى را حل کند: معضل دفاع از کوروش در عين ناتوانى مطلق از دفاع از نظرات سياسى او. صدها صفحه نوشته شده است اما در مجموع يک صفحه در دفاع از نظرات او ديده نميشود. سهيلا شريفى خوب گفته است "بيچاره کوروش که حتى يکى از يارانش از نظرات سياسيش دفاع نميکنند". و تمام مساله دقيقا همان نظرات و عوارض ناشى از آنهاست نه چيز ديگرى.

حميد تقوايى دو روز با فاکت ها و استدلالاتى بسيار نظراتى از کوروش را نقد کرد و نشان داد که اين نظرات (و با تاکيد گفت نه کوروش و نه کل نظرات کوروش) راست است و متعلق به کمونيسم کارگرى نيست. آيا همين که کسى به عرصه دفاع از اين نظرات يک لحظه هم پا نميگذارد، همين را تاکيد نميکند که در حزب کمونيست کارگرى به سادگى نميشود از اين نظرات دفاع کرد؟

حميد تقوايى به وضوح و با تاکيد گفت اين نظرات راست است. "اما من نميگويم که کوروش تمام نظراتش راست است". اما بلافاصله عده اى شروع کردند اين را به او بچسبانند و تمام بحث خود را بر همين دروغ بنا کنند.

حميد تقوايى گفت کسى که اين نظرات راست را دارد در رهبرى حزب نبايد بماند" و سيل نامه ها راه افتاد که ميخواهيد مخالفان را اخراج کنيد و تصفيه کنيد و امثال اينها. چه کسى از استفاده از اهرم تشکيلاتى حرف زد؟ تازه آيا ميدانيد که همين حرف را رفيق اسد گلچينى قبل از سمينار حميد تقوايى مطرح کرد؟ جالب است که با وجود اين خود رفيق اسد هم جزو همانهايى است که فرياد "ميخواهند تصفيه کنند" را راه انداخته اند. او يک يا دوروز قبل از سمينار حميد در جواب محمد آسنگران اينطور نوشته است "..با ديدن نوشته شما و امثال آن بطور قطع يقين حاصل کردم که گرايشى بشدت غير اجتماعى، ذهنى و همان بيمارى چپ روى که رفيق محمود قزوينى بدرست توصيف کرده داريم که نبايد رهبرى اين حزب را داشته باشد و در کنگره حزب که اميدوارم بزودى برگزار کنيم اين مساله را فيصله دهيم و اين حزب را روى ريل آن حزبى که دنيا را ميخواست روى سرش بگذارد برگردانيم " اين را اسد نوشت و کسى نگفت که اسد طرفدار تصفيه و پاشاندن حزب و امثال اينهاست. اما صدها صفحه در اين باب عليه حميد تقوايى نوشته شد.

حميد تقوايى در همين سمينارش گفت "من قبلا گفتم جناح راست يا بلوک راست در اين حزب نداريم. الان هم همين را ميگويم" اما سيل نوشته راه افتاد که چرا تو که قبلا گفته بودى جناح راست نداريم الان از جناح راست صحبت ميکنى. سعيد کرامت و محمود قزوينى و تعدادى ديگر بدون اينکه به خود زحمت بدهند که يک بار ديگر نوار همين سمينار اخير را گوش کنند، مشغول ارسال نامه درخواست استيضاح ليدر و مارک "ديپلماسى ايدئولوژيک" زدن شدند. گويى تعدادى از رفقا انگشتهايشان را در گوشهايشان کرده اند و فقط ميبافند و اميدشان را تماما به تاثير جنجالى عقب مانده در اين حزب بسته اند.

در يک کلام تمام اين نگفته ها به حميد تقوايى چسبانده شد تا آنچه را او به صراحت و روشنى گفت و با فاکتهاى بسيار نشان داد بپوشانند و از زير آن در بروند. حميد تقوايى گفت و نوشت و تاکيد کرد که "نظراتى از کوروش راست است" او آن نظرات را نقد کرد. فاکت آورد. جايگاه آنرا نشان داد. و سيستم پشت آنرا تشريح کرد. تاکنون جوابى در پاسخ به اين نقد و دفاعى از آن نظرات نشنيده ايم. (بجز پاراگرافى از محمود قزوينى که همان هم در اين وانفسا غنيمت است) جنجال واحزبا راه افتاد. چرا که برخى نظرات کوروش مورد نقد قرار گرفته است. گفتند: نميگذاريم حزب را "منحل" کنيد. "منحط" کنيد. "پيکارى کنيد" سابقه و پرونده و جايگاه افراد را پيش کشيدند. اما يک کلمه در مورد خود بحث نگفتند. الان نوشته محمد فتاحى را خواندم که تمام کميته کردستان را هم در صف "تصفيه شوندگان" قرار داده است! و ميخواهد يک نظر سياسى را با توجه با قرار دادن دلبخواهى عده زيادى در صف تصفيه و مشکلى که براى حزب در آن صورت پيش خواهد آمد، رد کند. آيا نميشد همين بحث را در دوره چپ و راست در حزب کمونيست ايران يا در کشاکش هاى نظرى بعدى مطرح کرد؟ اين استدلالات واقعا چه کسانى را مخاطب خويش قرار داده است؟!

راستش من وقتى سر برآوردن دوباره جدالى مثل حزب کمونيست ايران در دوره "راست و چپ" به مخيله ام مى آمد، يکى از اولين رفقايى که به ذهنم مى آمد که مقابل آن شيوه هاى عقب مانده و اخلاقى خواهد ايستاد ايرج فرزاد بود. اما اخيرا متوجه شدم که اين تصورى خام بوده است. امروز متاسفم که ايرج فرزاد متوجه شده است که مدافعان کوروش در جاى بدى ايستاده اند اما بجاى اينکه بگويد در اين موضع غير قابل دفاع نايستيد ميخواهد پناهگاهى در همانجا برايشان بسازد. بحث اخير او را واقعا جز اينگونه نميتوان بيان کرد: به شيوه اى کودکانه به حميد تقوايى ميگويد تو به کوروش ميگويى راست؟ پس من هم به تو ميگويم اولترا راست! اين چه شيوه بحث کردن است؟ سرنوشت جنبش و حزبى در ميان است. کمى احساس مسئوليت کنيد. يک لحظه فکر کرده ايد که مستقل از رنجش و عکس العمل هاى ذهنى شما، در اين واقعيت عيان و آشکار نميشود تغييرى داد که فرمول "مجلس موسسان + دولت موقت + رفراندوم" که کوروش آنرا بعنوان سياست حزب کمونيست کارگرى مطرح کرده با تمام بحثها و تزها و مخلفات ديگرش عين پلاتفرم حى و حاضر راست دوم خردادى و بخشهايى از سلطنت طلبان است؟ کوروش اين مواضع را قبلا بيان کرده بود و از جانب رفقاى بسيارى (و از جمله برخى طرفداران کنونيش) رد شد. کوروش ساکت شد و همه ما احساس کرديم که متوجه اشتباه مواضعش شده است و به او راى داديم و هيچ بحثى هم در اين زمينه نشد. اما اخيرا کوروش اينجا و آنجا نشان داد که بر سر همان مواضعى که بقول خودش در آن تنها بود ايستاده است. و بعد در سمينار اخيرش سنگ تمام گذاشت و جمهورى دموکراتيک و امثال اينها را هم وارد کرد. با توجه به اين، سوال مربوط به همين امروز است. نه مربوط به دوسال پيش و مقطع کنگره دو و سه.

سوال اينست که آيا شما ترجيح ميدهيد حزب کمونيست کارگرى در اين دوسال گذشته تا کنون به جاى اين که در ١٨ تير ها شعار "نه به رفراندوم" را بدهد ميبايست شعار "رفراندوم رفراندوم" را همراه اکثريتى توده اى ها و مشروطه خواهان تکرار ميکرد؟ واقعا صادقانه يا دفاع کنيد يا نقد کنيد. ايرج عزيز حميد خوب يا بد اين سوالات و سوالات ديگرى نظير اين جواب ميخواهد. ديگر وقت زير سبيلى رد کردن نيست. برويد سياسى بحث کنيد استدلال کنيد. از انقلاب روسيه و کردستان عراق و امثال اينها فاکت بياوريد. يا برعکس اعلام کنيد که با اين مواضع مخالفيد. برويد براى حرفهائى مانند حزب کمونيست کارگرى نبايد حتى اگر به تنهايى به قدرت برسد سوسياليسمش را اعلام کند و اجزاى سوسياليستى برنامه اش را پياده کند، و همين الان بايد موضع شرکت در دولت موقت آنچنانى را اعلام کند، پلاتفرم و قطعنامه بياوريد. اين سالم تر است. سياسى تر است. حزبى تر است. چرا مدافع شعار "به قائد من دست نزن" شده ايد؟

اين جنجال راه به جايى نمى برد

اين جنجال عقب مانده است. مانع نقد نظرات کسى نميتواند بشود. و از اين نظر راه به جايى نميبرد. اولا در حزب کمونيست کارگرى نميتوان جلوى نقد سياسى را با جنجال "تفتيش عقايد نکنيد" و "تست ايدئولوژيک نکنيد" گرفت و براى کسى حق ويژه اى قائل شد که ميتواند هر نظرى و هر قطعنامه و قرارى بدهد و کسى آنرا نقد نکند. و ثانيا بايد اين حزب را تماما هيپنوتيزم و مسخ کرد تا بتوان در سال ٢٠٠٢ يا ٢٠٠٤ مواضعى را که همه ميدانند از پلاتفرم اپوزيسيون راست ليبرال در همين سالهاى جارى کپى بردارى شده در سياستهايش وارد کرد. اين کار از هيچکس بر نمى آيد. همانطور که در دوسال گذشته بر نيامده است.

رفقاى عزيز طرفدار کوروش! شما از حزب منصور حکمت صحبت ميکنيد. من در نيت هيچکدامتان شک ندارم. اما سوال من اينست که از کى در اين حزب صحبت کردن و نقد کردن گناه بوده است؟ از کى ميشود در اين حزب کسى چيزى بگويد که ديگران فکر ميکنند عين پلاتفرم دوم خرداديهاست اما کسى اجازه ندارد نظرش را در اين مورد بگويد و آنرا نقد کند؟ و گرنه به دشمن حزب و تصفيه گر و انحلال طلب و امثال اينها تبديل ميشود و بايد به جاى بحث سياسى کارنامه و پرونده و سابقه مبارزاتى افراد را پيش رويش گذاشت؟ نگاه کنيد که در جناح بنديهاى حزب قبلى کدام طرف به اين شيوه ها متوسل ميشده است؟

شما حق داريد سپر "تست ايدئولوژيک ممنوع" و امثال اينها را دور خود بکشيد، به اخلاقيات عقب مانده متوسل شويد، افراد را زير سوال ببريد، و از استدلال سياسى شانه خالى کنيد. اما باور کنيد چنين حزب و حزبيتى هيچ ربطى به جنبش و حزب کمونيست کارگرى ندارد. بالاخره بايد بياييد سر بحث سياسى. اگر کسى ميخواهد حزب کمونيست کارگرى بماند و محکمتر از اين آزمون بيرون بيايد بايد پا به اين عرصه بگذارد. با اعتماد به نفس کامل بايد گفت و نشان داد که پلاتفرم و سياست حزب کمونيست کارگرى در اين دوره بايد چه باشد و چه نباشد. باور کنيد که اولين چيزى که حزب را از هم ميپاشاند اينست که نظرات و افقهاى گرايشات راست درون جامعه که عمرى حزب کمونيست کارگرى عليه آن مبارزه کرده بر اين حزب غلبه کند يا حتى در گوشه اى از سياستهاى اين حزب وارد شود. حزب کمونيست کارگرى وقتى ميپاشد که اعلام کند اگر بقدرت برسد اجزاى سوسياليستى برنامه اش را پياده نميکند، با اين تزهاست که نه تنها حزب از درون ميپاشد بلکه طبقه کارگر و مردم آزاديخواه جامعه از اين حزب "رم ميکنند". به خود بيائيد، صنعت "آى تصفيه نکنيد، انقلاب ايدئولوژيک نکنيد و تست ايدئولوژيک نکنيد" دردى از حزب دوا نميکند. آنرا به رکود و نابودى ميکشاند.

٢٩ ژوئيه ٢٠٠٤