پاسخ به چند نکته

سياوش دانشور

"دوازده مرد خبيث"

رفيق اسماعيل ويسى جمله "دوازه مرد خبيث" را که من در بحث جلسه پال تاک عنوان کردم، بعنوان نمونه اشتراک نظر من با ايرج آذرين!؟ در برخورد به مسئله قدرت سياسى عنوان کرده است. اين را رفيق ايرج فرزاد در همان جلسه گفت و توسط رفيق حميد پاسخ گرفت. جهت اطلاع مجدد شما و رفيق ايرج فرزاد اين جمله منصور حکمت در بحث حزب و قدرت سياسى است که با ايرج آذرين اشتباه گرفته ايد:

"... سوم، بايد حزب اون طبقه باشى. ميدونم جريانات کاملا بى ريشه هم تحت شرايطى ميتوانند اين ريشه را بدوانند ... ممکنه يک جريان چريکى هم بتواند جائى قدرت را بگيرد اما بايد نهايتا پايه اش را بگذارد روى يکى از تراديشنها و سنتهاى اجتماعى که اونجا هست. نميتوانيد فقط بعنوان دوازده مرد خبيث برويد و قدرت را بگيريد يا مثل يک گروه خشن برويد قدرت را بگيريد. بايد قدرت را سعى کنيد از طرف يک قشر اجتماعى و يک طبقه بگيرى. اين طبقه براى ما طبقه کارگر است و اين قشر اجتماعى کارگران سوسياليست و راديکال است ... منصور حکمت، حزب و قدرت سياسى"

رفيق اسماعيل عزيز اگر کل استدلال تان را در بحث استراتژى قدرت بر اين نوع فاکتها گذاشته ايد و نتيجه گرفته ايد، يا رفقائى از بحث عميق و همه جانبه حزب و قدرت سياسى چنين استنباطى را دارند و نسنجيده به رفقايشان مارک پرت ميکنند، اشتباه ميکنند. ميبينيد که من با ايرج آذرين اشتراک ندارم، شما منصور حکمت را به آذرين تقليل ميدهيد. توصيه ميکنم اين بحث را مجددا گوش دهيد.

"تفتيش عقايد، دادگاه بوخارين"رفقا خالد على پناه، ناصر مرادى و ملکه عزتى اشاره حميد به اينکه رهبرى سياسى حزب بايد هم خط باشد و يا برجسته کردن نکاتى از اختلاف توسط رفقا محمد آسنگران و سوسن صابرى را "تفتيش عقايد" نام گذاشتند و از آن محاکمه بوخارين و استالينيسم را نتيجه گرفتند. رفقا اين مقايسه بسيار زمخت است. يک ذره انصاف در آن نيست. توهين به خود شما هم هست. رفيقانه تقاضا دارم که تسليم روش راستى که ميخواهد اين ادبيات را در حزب عادى و رايج کند نشويد. شما حتما ميدانيد داستان و تاريخ تفتيش عقايد چيست و چه ابزارهائى دارد. سوال من از شما که موضع سياسى تان چيست و يا سوال شما از من چرا "تفتيش عقايد" است؟ باور کنيد هيچ تازه دمکراتى اين را نميگويد. شما که از بهترين کمونيستها هستيد. برنامه ما ميگويد "ممنوعيت تفتيش عقايد و آزادى سکوت در باره نظرات و اعتقادات شخصى" و من اينرا تکرار ميکنم. تفتيش عقايد دولت و قدرت فائقه از شهروندان ممنوع است. من وشما مجازيم هر جاکه خواستيم نظرمان را مطرح نکنيم. اما يادمان باشد که من و شما همسايه و همسنگر و هم حزب و رفيق هستيم. داريم در يک جدال سياسى در باره استراتژى حزب کمونيست کارگرى حرف ميزنيم. بحث و جدل سياسى ما چه ربطى به "تفتيش عقايد" دارد؟ اين چه کمونيسم دخالتگرى است که بجاى اقناع و مجاب کردن ديگران، سکوت عظما را تبليغ ميکند و از آن "فضيلت" ميسازد و سوال بغل دستى اش و نه حتى جامعه و يا دولت را "تفتيش عقايد ميداند"؟ آيا اين کمونيسم قيافه مناسبى براى کسب قدرت سياسى دارد؟

فرهنگ "جديد" مورد آخر اظهارات محمد فتاحى و آذر مدرسى است که براستى دون شان همه ماست و من علاقه ورود به اين بحث را ندارم. فقط ميگويم متاسفم.

٢٩ جولاى ٢٠٠٤