٢٨ ژوئيه ٢٠٠٤

از فاتح شيخ

به رفيق حميد تقوايى

کپى به دفتر سياسى

رفيق حميد لطفا در اختيار کادرهاى حزب بگذاريد.

اين را هم پس بگيريد!

خطاب به رفيق حميد تقوايى

در مورد نامه دبير شماره ٣

رفيق گرامى حميد تقوايى!

با احترام

نامه دبير شماره ٣ شما را خواندم و مضمون آن را افراطى تر از مضمون سمينار اخيرتان و نتيجه گيرى آخر آن يافتم. راستش وقتى آن را در کنار نامه دبير شماره ١ (٣ فوريه ٢٠٠٠) شما گذاشتم و خواندم بيش از حد تصور، تعجب کردم و انگشت به دهان شدم. در اين فاصله پنج ماهه چه اتفاقاتى افتاده و خود شما چه پروسه اى از سر گذرانده ايد که به نامه دبير ٣ رسيده ايد؟ کاش اين را در سمينارتان علنى و روشن ميکرديد! و اميدوارم اگر مايل باشيد در نوبت ديگرى در همين رشته سمينارهاى مرکزى جارى اين را روشن کنيد.

من نظرم را در نقد مواضع و تغيير مواضع شما در سمينارى که در پيش دارم و همچنين به صورت نوشته به اطلاع شما و کادرهاى حزب ميرسانم. اما لازم دانستم پيش از آن پيشنهادى به شما ارائه کنم و در واقع شانس ديگرى جلو شما بگذارم که در جهت خروج حزب از بحران کنونى کار مثبتى انجام دهيد.

پيشنهادم اينست: اين نامه را پس بگيريد! اين نامه فوق العاده بى تناسب است! بى تناسب با همه واقعيات جارى حزب و با موقعيت خودتان و با پيام هاى نگرانى عميق و اعتراض و ايستادگى بخش بزرگى از رهبرى و کادرهاى حزب در برابر بحران حاد و خطيرى که حزب در آن قرار داده شده است. رفيقانه توصيه ميکنم اين نامه را پس بگيريد؛ به نفع حزب، به نفع خروج از بحران کنونى و به نفع شخص شماست. اين را صميمانه ميگويم.

شما طى دو سال و نيم گذشته، به شهادت اسناد کتبى و شفاهى اى که در دسترس کادرهاست، بارها مواضعى را که به تشخيص بعدى خودتان به حال خود و موقعيت کنونى حزب مفيد ندانسته ايد، پس گرفته ايد؛ در سمينارتان هم به آن اشاره کرديد و گفتيد که هر وقت تشخيص داده ايد مواضعتان نادرست بوده است آن را پس گرفته ايد. اين مسلما مثبت است. اين بار که صد برابر روشن تر و حساس تر و پراهميت تر است که شما در مورد نامه دبير شماره ٣، دوباره فکر کنيد و يک بار ديگر نفع حزب را پيش روى خود بگذاريد، چنانکه به نظرم در نامه دبير شماره ١ کرده ايد. در آن صورت نه تنها تناقض ميان نامه هاى شماره ١ و ٣ را، که حساسيت و توجه و تعجب بخش بزرگى از کادرهاى حزب را برانگيخته است، رفع ميکنيد، بلکه دريچه اى به روى حل بحران کنونى باز ميکنيد.

من رفيقانه و صميمانه از شما ميخواهم که اين شانس را ضايع نکنيد و بگذاريد بى تعارف بگويم از نظر من اين آخرين شانس است که شما بتوانيد تعهد خود به حفظ وحدت حزب و ادامه کارى حزب را نشان دهيد.

با احترام مجدد

فاتح شيخ

٢٨ ژوئيه ٢٠٠٤

-----------------------------------------------

ضميمه:

متن نامه هاى دبير ١ و ٣

------

نامه دبير شماره ١

تاريخ: ٣ فوريه ٢٠٠٤

رفقابعد از کنگره ٤ حزب ما وارد دوره جديدى شده است. اين کنگره از هر نظر کنگره موفق و پر بارى بود. شور و هيجان و يکپارچگى و راديکاليسمى که کنگره به نمايش گذاشت به همه نشان داد که حزب بعد از نادر همچنان بر سنت و خط منصور حکمت متکى است. از تدارک کنگره تا مباحثات و مصوباتش براى حزب ما يک دستاورد و گام مهمى به پيش بود. اهميت سياسى اين کنگره بخصوص وقتى معلوم ميشود که موقعيت امروز رهبرى حزب را در نظر بگيريم. همه ميدانيم که از پلنوم ١٦ تا کنون بر سر مسائل مختلفى در دفتر سياسى بحث و اختلاف نظر وجود دارد. برخى از اين مباحث، مثل بحث شورا، در اختيار کميته مرکزى و مشاورين قرار گرفته است و برخى هنوز جزء مباحث داخلى دفتر سياسى محسوب ميشود. من اينجا نميخواهم و نميتوانم وارد مضمون اين اختلافات بشوم. دفتر سياسى قصد دارد به شکل برنامه ريزى شده و هدفمندى اين مباحث را در اختيار کميته مرکزى و مشاورين قرار بدهد. نکته مورد نظر من تاکيد بر اهميت سياسى کنگره عليرغم اين اختلاف نظرات است. من هميشه در سخنرانيهايم و از جمله در خود کنگره بر اين تاکيد کرده ام که آنچه ما را متحد ميکند شرايط اجتماعى و انقلابى است که در ايران در حال شکل گيرى است. به نظر من مصوبات کنگره بويژه قطعنامه چشم انداز انقلاب که باتفاق آرا به تصويب رسيد و همچنين قطعنامه کارگرى که بعنوان مبنى تصويب شد و تصويب نهائيش به پلنوم سپرده شد، نشان داد که اين گفته صرفا يک آژيتاسيون نيست. اين اسناد اعلام ميکنند که ما بر سر هر مساله اى اختلاف نظر داشته باشيم بر سر اينکه محتملترين سير اوضاع در ايران انقلاب است و حزب ما بايد با تمام نيرو و امکاناتش انقلاب آتى را رهبرى و سازماندهى کند، وحدت نظر داريم. و فراتر از آن در اينکه مبانى سياست ما در شرايط انقلابى در برخورد ما به نيروهاى مختلف اپوزيسيون چه بايد باشد و رئوس وظايف ما در قبال کارگران و جنبش کارگرى چيست و نکات و مواضع متعدد ديگرى که هر يک آنها براى انشقاق هر سازمان چپ خارج از ما کافيست، کاملا متحديم. اين براى حزبى که رهبريش از بعد از فقدان منصور حکمت تا بامروز در باره بسيارى از مسائل مربوط به انقلاب ايران و تصرف قدرت سياسى در حال بحث و مجادله بوده است. دستاورد کارساز و تعيين کننده ايست. منظور من به هيچ وجه اين نيست که کنگره اختلاف نظرات را حل کرد و در رهبرى حزب اتفاق نظر کامل سياسى رسيده ايم. چنين انتظارى را نميشود از هيچ کنگره اى داشت. اما کنگره با مصوباتش برنامه عملى - سياسى واحدى در برابر حزب قرار داد و کميته مرکزى را موظف کرد بر مبناى اين مصوبات در عرصه هاى مختلف مبارزه حزب و انقلاب را رهبرى و سازماندهى کند. به همين دليل است که من کنگره را صرفا يک نمايش وحدت و قدرتنمائى حزب نميدانم، بلکه آنرا يک اتفاق سياسى مهم در حزب بعد از منصور حکمت ميدانم و مايه و جوهر نمايش موفقيت آميز وحدت و قدرت حزب در کنگره نيز همين مضمون سياسى کنگره و قطعنامه هائى بود که به تصويب رساند. پلاتفرم عملى من در اين دوره ترجمه عملى قطعنامه هاى کنگره ٤ در عرصه هاى مختلف فعاليت و مبارزه حزب است.

بلوک راست و چپدر اينجا لازمست نظرم را در مورد نوعى از ارزيابى از کنگره مبنى بر اينکه گويا اين کنگره پيروزى بلوک چپ به راست در حزب بوده است اعلام کنم. من به چنين بلوکهائى در حزب قائل نيستم و اين نوع ارزيابى از کنگره را بى پايه ميدانم. ارزيابيهاى جناحى ديگرى هم از کنگره وجود دارد که بهمين اندازه پوچ و بى پايه است. اجازه بدهيد همينجا صريحا اعلام کنم که من جناح و بلوکى در اين حزب ندارم. بلوک و جناح من کنگره ٤ است. و اين جناح تمام کسانى است که به قطعنامه هاى کنگره راى مثبت داده اند. يعنى تمام نمايندگان و تمام حزب. اگر کنگره چيزى را در رابطه با اختلاف نظرات بالاى حزب نشان داد، نه پيروزى جناحى بر جناح ديگر، بلکه اين واقعيت بود که هر اندازه هم که در مورد مسائلى نظير حزب و قدرت سياسى و شورا و غيره اختلاف نظر داشته باشيم در مورد انقلاب و رهبرى و سازماندهى انقلابى که در ايران در حال شکل گيرى است اختلافى نداريم. و تمام اهميت کنگره نيز همانطور که گفتم در همين واقعيت نهفته است. اين کل حزب بود که در کنگره پيروز شد.

محفليسم و لابى ايسم گفته هاى شفاهى و تلفنى متعددى که در مورد جناحها در دالانهاى حزب، و متاسفانه بيشتر در کريدورهاى نهادهاى مرکزى حزب، ميچرخد با کنگره شروع نشده است. از پلنوم ١٦ اين وضعيت را در حزب داريم. کنگره نه تنها نتوانست بر آن نقطه پايانى بگذارد، بلکه به دور جديدى از اين نوع ابراز نظرها و ارزيابيهاى جناحى بويژه در نهادهاى مرکزى حزب دامن زد ( فکر ميکنم بدنه حزب على العموم وضعيت بهتر و منسجم ترى نسبت به قبل از کنگره دارد) . نام شناخته شده اين مرض که مثل خوره روح تشکيلات را ميخورد، محفليسم است اما به نظر من لابى ايسم براى آنچه در اين دوره حزب شاهد آنيم نام مناسبترى است. اين پديده ايست که با در گذشت نادر و خلا اتوريته نظرى در بالاى حزب مثل قارچ رشد کرد و بايد صريحا و آگاهانه به جنگش رفت و آنرا ريشه کن کرد. منظور من از لابى ايسم همانست که در جامعه و در کريدورهاى قدرت در پارلمانها و ساير نهادهاى تصميمى گيرى در سراسر دنيا هر روز در جريان است. يعنى جلب نظر و موافقت اشخاص صاحب راى به هر طريقى بجز يک کمپين سياسى باز و در انظار جامعه. اين اگر براى پالمانتاريسم و گروه هاى فشار در جامعه اشکالى نداشته باشد، در صفوف درونى حزب ما مخرب و نابود کننده است. تماس خصوصى با افراد صاحب راى و تلاش براى جلب راى آنها با بحثهاى يکجانبه و "فاکتها" و نقل قولهائى که صحت و سقم آنها بر کسى روشن نيست، امکان بحث متقابل و دفاع از خود را از طرف مقابل گرفتن و در واقع يکطرفه به قاضى رفتن و راضى برگشتن، اينها همه از خصوصيات لابى ايسم است. براى لابى ايست نه اقناع و بحث و هژمونى سياسى بلکه نتيجه آرا مهم است و بس. روشن است که نتيجه بحث و مبارزه و کمپين سياسى روباز و علنى و اصولى در حزب نيز نهايتا خود را در نتيجه آرا نشان خواهد داد، اما لابى ايسم دقيقا دور زدن اين پروسه اصولى و در پيش گرفتن راه ظاهرا ميان بر و کوتاه تر براى جلب آراست. فعاليت لابى ايستها فعاليتى غير سياسى و غير اصولى است حتى اگر ظاهرا در گفتگوهاى خصوصى خود به سياست متوسل شوند. قربانيان لابى ايسم نميتوانند از خود دفاع کنند و نظرات را تغيير بدهند چون اساسا روحشان خبر ندارد که لابى ايستها در کمپين مخفيشان چه گفته اند و چه کرده اند. درست مانند دادستانى که هر چه در برابر هيات ژورى خريده شده بگويد و استدلال کند، تاثيرى در نتيجه نخواهد داشت. قضاوت و ارزيابى سياسى از اعضاى رهبرى حزب در مباحث خصوصى موجه است مشروط بر آنکه در جلسات و سمينارها و پلنومها و يا مباحث کتبى داخلى نيز اين نظرات ابراز شود. ويژگى لابى ايسم سکوت در جلسات و رودر رو با طرف مقابل و فعال شدن در غياب اوست. به نطر من لابى ايسم حزب ما را فاسد ميکند. و بايد با قاطعيت در مقابلش ايستاد. خواهش من از همه رفقا اينست که هر جا شاهد اين نوع فعاليت بودند از طرف هر کس و باصطلاح هر جناح باشد، در برابرش بايستند و با اين نوع کمپينهاى مخفى ميدان ندهند. به نظر من مخفى نگاهداشتان مباحث دفتر سياسى زمينه اصلى لابى ايسم در شرايط امروز حزب ماست. ما به هر دليلى تا کنون اين بحث ها را مخفى نکاهداشته ايم، که در شرايطى درايت سياسى حکم ميکرد چنين کنيم، امروز ديگر روشن است که مضار اينکار بسيار بيشتر از محاسن آنست. به نطر من براى خشک کردن ريشه لابى ايسم و محفليسم بايد خود مباحث و نظرات را همانطور که از طرف صاحبان آنها ابراز و نوشته شده در اختيار کادرها قرار داد تا ديگر جائى براى غيبتها و شايعه و شائبه پراکنيهاى لابى ايستى باقى نماند. همانطور که اشاره شد دفتر سياسى قصد دارد اسناد مباحثات داخليش را در اختيار کادرها قرار دهد و اين اگر هدفمند و برنامه ريزى شده و زمانبدى شده، به پيش برده شود قدم مثبتى به جلو خواهد بود.

رفقاحزب ما با يک کوه کار مواجه است. شرايط سياسى ايران به سرعت در جهت پيش بينى شده ما، در جهت انقلاب در حال تغيير است و اساس سياستهاى ما در رابطه با اين شرايط نيز به لطف کنگره ٤ روشن و مدون است. اميدورام با اصولى ترين و سريعترين شيوه ممکن بحثهاى داخلى حزبى را سازمان بدهيم و به پيش ببريم بى آنکه کمترين خللى در فعاليتهاى بيرونى حزب ايجاد شود. ارزيابى من اينست که اختلاف نظرات ما هر اندازه هم که قطبى شود بر وحدت عمل حزب در فبال انقلابى که در پيش است خدشه اى وارد نخواهد کرد.

زنده باد حزب

زنده باد انقلاب

حميد تقوائى

-----------------------

نامه دبير شماره ٣

از: حميد تقوائى

به: کميته مرکزى و کادرهاى حزب

رفقابعد از سمينار اخير من بحثى را براه انداخته اند که قرار است عده اى تصفيه شوند. اين هياهو بى مورد است. من در سمينارم صريحا گفتم که نميخواهم هيچ رفيقى از حزب کنار گذاشته شود. اين حزب همه ماست و بايد حزب همه ما بماند، اما حزب همه نظرات نيست. ما بايد تضمين کنيم که حزب کمونيست کارگرى به حزب کمونيسم نوع ديگرى تبديل نشود. آنچه من در سمينارم تاکيد کردم اين بود که نظرات راست مورد نقد من با برنامه و سياستهاى مصوب کنگره ٤ حزب متناقض است و نميتواند در رهبرى و ارگانهاى تصميم گيرى حزبى نمايندگى شود. اين يک نظر سياسى است و نه حقوقى تشکيلاتى. من تمام تلاشم را ميکنم که با نقد نظرات راست و با اقناع تشکيلات به اين نقد يکپارچه ماندن حزب روى خط منصور حکمت را تضمين کنم. به رفقائى که هنوز نميخواهند برويشان بياورند که پرچم راست در حزب بلند شده يادآورى ميکنم در حزب ما نظريه اى مطرح شده که معتقد است: - خصوصيت تحولات فعلى در ايران دموکراتيک ( در واقع فروپاشى) است و انقلاب دموکراتيک نميتواند کمونيستها را بقدرت برساند- ما حتى اگر به تنهائى بقدرت برسيم نبايد سوسياليسم را پياده کنيم. اين نيروهاى جمع شده پشت سر ما را رم ميدهد- حزب اگر حتى به تنهائى بقدرت برسد بايد دولت موقت اعلام کند و بعد براى گذار به سوسياليسم رفراندوم کند. - قيام خشونت تحميلى است. راه گذار مسالمت آميز و متمدنانه دولت موقت + مجلس موسسان + رفراندوم است.

- انقلابى که در ميزند هنوز انقلاب کمونيستى نيست. - دولت حزب کمونيست برنامه سوسياليستيش را اجرا نميکند. اين اشتباه است! از سر سوسياليسم نيست که شما را انتخاب کردند. از سر سرنگونى است. ...

- يک تصور غلط اين است که انقلابى در جامعه در حال شکل گيرى است. و کمونيستها در راس آن قرار ميگيرند.

- از کاراکتر جنبش فعلى معلوم است که بلافاصله کمونيستها را به قدرت نميرساند. طيف وسيعترى را حول خواستهاى وسيعترى به قدرت ميرساند.

- ...........

رفقا اين نظرات صريحا و آشکارا راست است. حتى اگر صاحب اين نظرات ده ها رساله ومقاله و موضعگيرى چپ داشته باشد باز اين نظرات عميقا راست است. حتى اگر من چپ سنتى و مريخى و بى آلترناتيو و رياکار و عارف و آژيتاتور و مداح انقلاب و غيره باشم، باز اين نظرات عميقا راست است. رفقائى که در نوشته هاى اخيرشان مرا "مورد لطف" قرار داده اند بهترست ابتدا تکليفشان را با اين نظرات تعيين کنند. هر اندازه به من و رفقاى منتقد اين نظرات حمله کنيد در محتوا و مضمون عميقا راست اين نظرات تغييرى داده نميشود. اين نظرات به صراحت مغاير برنامه است، مغاير مارکسيسم انقلابى و کمونيسم کارگرى است، مغاير بحث حزب و قدرت سياسى و هر نوشته و سخنرانى منصور حکمت در مورد انقلاب و سوسياليسم و قدرت سياسى است. و مغاير خط رسمى حزب و مصوبات کنگره هاى دوم و سوم و چهارم حزب است. من بعنوان دبير کميته مرکزى منتخب کنگره چهارم وظيفه دارم از مصوبات اين کنگره دفاع کنم و موظفم اعلام کنم که نظرى که اين مصوبات را زير پا ميگذارد نميتواند در کميته مرکزى نمايندگى بشود. من بعنوان يک مارکسيست و کمونيست کارگرى موظفم اين نظرات را نقد و طرد کنم و اجازه ندهم در هيچ عرصه اى بر پراتيک حزبى تاثير بگذارد. رفقاى عزيز اين تصفيه نيست، من نه قصد دارم، نه اختيار آنرا دارم که کسى را از ک. م. و دس و ديگر ارگانهاى انتخابى کنار بگذارم. من نظرم را اعلام ميکنم و سعى ميکنم قانع کنم و در نهايت پلنوم و کنگره تصميم خواهند گرفت. فکر نميکنم اين نکته مبهم و ناروشنى باشد. کسى که از ٦ ساعت بحث سياسى من در سمينار تصفيه و انقلاب ايدتولوژيک را استنتاج کرده است در واقع دارد از موضعگيرى در قبال مضمون بحثهاى من طفره ميرود. رفقاى عزيز، اگر کسى نقد من به نظراتى که من آنرا راست ميدانم قبول ندارد بايد اثباتا از اين نظرات دفاع کند. بايد سعى کند اينها را به نظرات رسمى حزب تبديل کند. حمله به من حقانيتى به نظرات مورد انتقاد من نميدهد. بجاى مقابله با شبح تصفيه و انقلاب ايدئولوژيک به ميدان بيائيد و از نظرات فوق صريحا دفاع کنيد.

رفقاى عزيز حزب کمونيست کارگرى فقط با اتحاد حول نظرات راديکال ميتواند بماند و رشد کند. ما جبهه نظرات سياسى مختلف نيستيم و نميتوانيم باشيم. اگر هم کسى در اين مورد شکى داشت، تجربه چند ماه اخير ارگانهاى رهبرى حزب بايد شکش را بر طرف کرده باشد. رفقائى که با من هم نظر نيستند بايد از حاکم شدن نظراتى که من آنرا راست ميدانم بر خط پراتيک حزبى با تمام قوا دفاع کنند. هياهو بر سر تصفيه و انقلاب ايدئولوژيک و سکوت در مورد محتواى سياسى اختلافات و يا دفاع نيم بند و با اما و اگر و مشروط از نظرات مورد نقد مساله اى را حل نميکند. رفقا سياسى بمانيد، صريح و روشن موضعتان را اعلام کنيد و پر شور و قاطع از نظراتتان دفاع کنيد. از رفقائى که در نقد راست با من همنظرند نيز ميخواهم که به دام هياهو بر سر مسائل جانبى و شخصى نيفتند. نقطه قدرت و سنت حزب ما بحث سياسى و اتکا به نقد سياسى است.

زنده باد حزب کمونيست کارگرى

حميد تقوائى

٢٥ جولاى ٢٠٠٤