کمونيسم کارگرى از اين آزمايش پيروز بيرون ميايد!

رفيق کوروش عزيز،با خسته نباشيد. نامه شماره دو شما دور از انتظار من نبود. من زودتر منتظر آن بودم. راستش منتظر حرفهاى عجيب تر از اينها از جانب شما هستم. سخنرانى شما در سمينار پلتاک باندازه کافى تصميم سياسى و طرح شما را تصوير ميکرد. اتفاقى که افتاده بسادگى اينست که بحث شما در رهبرى حزب سياست مصوب نيست و به عبارتى سياست رسمى حزب نيست، در سطح کادرها و رهبرى کسى قاطعانه از تمام جوانب اين طرح و بحث دفاع نميکند، مورد نقد بخش وسيعى از رهبرى و کادرهاى حزب بعنوان سياستى مخالف مصوبات و برنامه و کنگره هاى حزب است. اينرا به هر کسى بگوييد ميگويد طبيعى است که سياست جديد بايد در يک مکانيزم سياسى جارى و طى آراى اکثريت حزب در يک جلسه عالى حزبى مانند کنگره به تصويب برسد تا به سياست رسمى تبديل شود. اما شما مرتب تکرار ميکنيد که "گفتم و نوشتم" بدون اينکه از بحث سياسى تان دفاع کنيد.

اگر من جاى شما بودم سياست و قطعنامه در مورد استراتژى حزب را مينوشتم و ميگفتم؛ "رفقا اين سياست و استراتژى حزب نيست، در برنامه حزب نيست، من ميخواهم به سياست و استراتژى و مصوبه و عمل حزب تبديل کنم". راه مى افتادم و برايش قانع و بسيج ميکردم. شما اينرا بعنوان يک روش اصولى و نرمال در يک حزب سياسى مثل اسم خودتان ميدانيد و ميشناسيد. سوال اينست که چرا اينکار را نميکنيد؟ چرا تحريک و تحريف ميکنيد؟ چرا مخالفت مشروع و طبيعى رهبرى و کادرهاى حزبى که ميخواهند کمونيست کارگرى باشند و قدرت بگيرند و از روز اول دست بکار پياده کردن برنامه شان شوند را "جن گيرى تئوريک، انقلاب ايدئولوژيک، تصفيه ايدئولوژيک، فرقه، چپ سنتى، پلپوتيسم و استالينيسم" و غيره نام ميگذاريد؟ سوال اينست چرا؟ آيا راه ميان برتر، اصولى تر، و جارى ترى نبود؟ کوروش عزيز شما نميخواهيد بحث کنيد براى اينست که تظاهرات راه مى اندازيد. معضل شما اينست که چرا نظر کوروش "سيبل" شده است. اين "وامصيبتا که آمدند و تصفيه ميکنند" و اين تصوير بشدت غير سياسى و غير امانتدارانه براى چيست؟ غير از اين است که تلاش ميکنيد با گرد و خاک راه انداختن اين واقعيت را بپوشانيد که نظر و سياست شما در اقليت کامل در حزب قرار دارد. نظر کوروش مدرسى است و محمود قزوينى هم مشروط از آن دفاع ميکنيد؟ ليستى که شما سرهم کرده ايد از اين نظر شما دفاع نميکند و اين را شما خوش نداريد.رفيق کوروش ميدانم شما تصميمتان را گرفته ايد. ميدانم داريد بشدت تلاش ميکنيد که اين بحث راست شما محور نشود و اصلا مورد رجوع قرار نگيرد. ميدانم که راى براى شما اساس همه چيز است. حزب را همين بحثهاى شما که دوره اى عقب رفته و خوشبختانه با تلاش "ماجراجويان و انحلال طلبان" به سياست حزب تبديل نشده فلج کرده است. شما داريد از کنار حزب را عملا منحل ميکنيد. اگر دنبال انحلال طلب ميگرديد شما در اول صف هستيد. نميتوانيد نتايج اين رفتار سياسى تان را نپذيريد. شما هستيد که ارزشى براى مصوبات و سياستهائى که خودتان هم به آن راى داديد قائل نيستيد. شما به منشور و قطعنامه در دفتر سياسى و قطعنامه انقلاب در کنگره راى داديد، اما امروز زيرش ميزنيد و مثل فنر برگشتيد سر بحث قبلى خودتان در پلنوم شانزده! ايراد ندارد. اشکال ندارد. مجددا بحث کنيم. همه تزها و پلاتفرمهايتان را تهيه کنيد و سعى کنيد با اعتماد بنفس ضمن حفظ اتحاد حزب براى آن بجنگيد و به نظر حزب تبديل کنيد.

از نظر من بحثهاى شما در چهارچوب سنت کمونيسم کارگرى نميگنجد. بحث شما گرايش راست يا مرکز سنت کمونيسم کارگرى نيست. در سنت طبقاتى ديگرى ميگنجد. اگر تعدد نظرات در چهارچوب يک سنت سياسى واحد باشد من مشکلى با آن ندارم. تا حالا هم کسى مشکل نداشته است. بحث شما پايه اصلى و کمونيسم و راديکاليسم و انقلابيگرى حزب را اره ميکند. با شعار دادن و آژيتاسيون و تظاهرات راه انداختن و دلبخواهى کل افتخارات حزب را بپاى خود نوشتن کسى قانع نميشود. اين روشى بشدت فرقه گرايانه و غير مسئولانه است. اگر اين فرهنگ و رفتار در حزب سياسى مورد نظر شماست که نمونه هايش را ميبينيم، اوضاع بشدت نگران کننده است و بايد همه جديتر فکر کنند. اميدوارم کمى و فقط کمى منصف باشيد و بجاى فراخوان تظاهرات و زدن شيپور اتهام پراکنى به کادرها و رهبرى حزب بحث سياسى بکنيد. اميدوارم، هر چند که اميد بيهوده اى است. من هم عميقا براين باورم که کمونيسم کارگرى از اين آزمايش پيروز بيرون خواهد آمد. بايد پيروز بيرون بيايد. بطور قطع راه اين پيروزى از مسير ذبح کردن اصول برنامه اى و اهداف و کمونيسم ما نميگذرد.

با احترام،

سياوش دانشور

٢٨ جولاى ٢٠٠٤