سه تجربه، يک درس

در نقد نظرات رفيق حميد تقوائى

اسد نودينيان

سمينار دو روزه حميد تقوائى و نوشته هاى جمعى از هم فکرانش براى من و براى خيلى از کادرهائى که شانس و افتخار فعاليت با منصور حکمت را داشته ايم، يادآور مجادلات کمونيزم کارگرى در دو دوره در درون کومه له و با مستعفيون در حزب کمونيست کارگرى است. در هر دو مورد قبلى سناريو ساختگى مخالفين به سبک و سياق (تحريک احساسات سطحى) و با حرارتى بود که متاسفانه رفيق حميد هم اکنون به آن روى آورده است. در هر دو مورد براى مرعوب کردن طرف مقابل انقلاب، کارگر و شورا به عاريه گرفته شدند.

با روش رفيق حميد تقوائى از يک مبحث سياسى رفيق کورش کلمات و جملاتى از متن بطور اختيارى بيرون کشيده شدند تا مارک مخالفت با انقلاب، ناديده گرفتن شورا و بيگانگى با برنامه به منظور وادار کردن کادرهاى حزب به اعلام موضع، به طرف مقابل پرت شوند. داستانهاى: "پيشمرگ کومه له رمه است" و "تخطئه انقلاب" و "انتقال نشد" بار ديگر و اين بار با تلخى از زبان رفيقى که موقعيت ليدر حزب را على القاعده بايد در اوج احساس مسئوليت به اين اعتماد کادرهاى حزب بنگرد، تکرار شد.

اما اين بار حميد تقوائى قدرى فراتر رفت و با حرارت همه را به شرکت در يک تست ايدئولوژيک فراخواند. بعد از ٢٥ سال همرزمى با منصور حکمت رفيق حميد از ما خواسته است اگر در پاسخ به ليست سوالات محمد آسنگران پاسخ از پيش تعيين شده نداديم، بايد تکليفمان را روشن کنيم و خود را براى تصفيه آماده کنيم. واقعا اگر نادر در بسيارى موارد در تاريخ جدال اين حزب به اين نوع آزمايش ايدئولوژيک روى ميآورد، در جريان جدال چپ و راست، و در جريان هر اختلاف نظر ديگرى سنگ روى سنگ باقى ميماند؟ آيا چنين چک ليستى را براى موضع محمد آسنگران درجريان چپ و راست و هم خطى اش با "على وته ميش" فرستادند؟ آيا در شان کمونيسم کارگرى بود که مثلا با بحث سلبى -اثباتى، خود رفيق حميد ناچار به شرکت در يک محاکمه ايدئولژيک ميشد؟ اين سنت تزکيه و انتقاد و اعتراف عليه خود و از بين بردن هر گونه فضاى امن در مجادلات سياسى را بگذاريد براى سنت مائوئيستى، انشعاب و دسته بنديهاى پيکار و انقلاب ايدئولوژيک مجاهد. رفيق حميد! باور کن لايه کادرى اين حزب با چنين روشهائى بيگانه اند، هويت خود را در رد و در انتقاد به آنها تعريف کرده اند. وقتى اين فضائى را که ساخته ايد، فروکش کند، همه به شعور و مغز خود مراجعه ميکنند و آنوقت اين دوره را با چشمان باز و در غياب هياهوها و گرد و خاک بپاکردنها، قضاوت خواهند کرد. مگر در موارد قبلى چنين نشد؟ چرا واقعا سعى داريد يک صف آرائى مصنوعى و غير واقعى را در صفوف حزب ايجاد کنيد؟ چرا سعى ميکنيد شرکت در امتحان ايدئولوژيک را در حزب باب کنيد؟ فکر نميکنيد اين ممکن است شامل خود شما هم بشود؟ واقعا نگران نيستيد؟ نامه حبيب عبداللهى را نخوانديد؟ فکر نميکنيد اين روش شما دارد تفرقه و جدائى و شک و ترديد و ماخيسم و نفى گرائى را به صفوف حزب ميبرد؟ فکر نميکنيد اين بازى با علائق عاطفى شديدى است که کادر و عضو اين حزب با کمونيسم کارگرى و منصور حکمت و همرزمان او در يک تاريخ پر پيچ و خم برقرار کرده اند؟ من نيازى به شرکت در اين تست ايدئولوژيک را نه براى خود و نه کادرها و اعضا که حتى براى خود شما نمى بينم. ما سکت مذهبى و فرقه مهجورين نيستيم. چرا اين اندازه ما را و خودتان را هم دست کم ميگيريد؟ چرا تا اين حد ميخواهيد ما را و حزب را به عقب ببريد؟

رفيق حميد!

چرا بعد از نامه هاى قبلى شما که گفتيد راست و چپى وجود ندارد، بعد از نامه مشترک که حکم بطلان احکام محافل را صادر کرديد، چرا در اين شرايط به بحثهاى "کفرآلود" کورش در پلنوم شانزده بازگشته ايد؟ آنهمه تعريف و تمجيد از کورش در کنگره چهار و اين تناقض و اين نفى پشت سرهم مواضع خودتان را چگونه براى خود توضيح ميدهيد؟ آيا مواضع قبلى تان ديپلوماتيک بود؟ و انتظار هم داريد که اعتمادى به حرفهاى شما باقى بماند؟ کسى که موقعيت ليدر حزب را دارد اين اندازه با حال و هواى بحثهاى محفلى تغييرموضع ميدهد؟

در اين رابطه کاملا با نامه اسد گلچينى در جواب نامه شماره سه شما موافقم.

و اما اينجا سخن من با رفقاى کادر در حزب رفقا براى لحظه اى از اين گونه تبليغات فاصله بگيريد، همان جملات و قطعنامه هاى کفر آلود را مجداد بخوانيد، به اوضاع ايران بنگريد و سناريوهاى محتمل را تجسم کنيد، آيا براى کمونيزم دخالت گر، و نه فرقه اى، اينها و دهها سوالات کفر آلود ديگر بشرطى که بخواهيم حزب دخالتگر، حزب ساختن فرصتها و حزب جابجائى نيرو در جامعه باشيم برايتان، مطرح نيست؟ مگر منصور حکمت در نوشته و مصاحبه در مورد سناريو سياه و سفيد به مخاطراتى که ممکن است جامعه ايران را در جريان فروپاشى و سقوط رژيم تهديد کند، اشاره نکرد؟ يادتان نيست که چپ حاشيه اى به منصور حکمت چه گفتند؟ يادتان نيست توفان، سربداران و ديگر سکتهاى حاشيه اى ما را سلطنت طلب و مدافع امپرياليسم جهانخوار و ... لقب دادند؟ مگر منصور حکمت بقول صالح سردارى از استقلال کردستان عراق دفاع نکرد؟ مگر به ما نگفتند ناسيوناليست شديد و تجزيه طلب؟ مگر با مقالات دنياى بعد از ١١ سپتامبر منصور حکمت هنوز هم به ما نميگويند طرفدار امپرياليسم آمريکا؟

خواهش ميکنم آن مباحث و بحثهاى مخالفين را بخوانيد و بطور جدى از حميد تقوائى بپرسيد چرا بدون اينکه نيازى به مراجعه به کوه ادبيات کمونيسم کارگرى ببيند، بدون اينکه تاريخ جدال ما با مواضع مهجورين سياسى و فرقه هاى حاشيه اى را بداند، قدم در چنين ميدان شناخته شده اى گذاشته است. از رفيق حميد تقوائى بخواهيد که شما را دست کم نگيرد و با روشهاى امثال محمد آسنگران و على جوادى و سياوش دانشور تحريک نشود.

رفقا! ما موظفيم اين دوران تحريک احساسات عقب مانده و بقاياى چپ غير اجتماعى در حزب را که متاسفانه تعدادى از کادرهاى رهبرى فعلى حزب نمايندگى ميکنند، با درايت و با اتکا به شعور و فهم و آگاهى و تجارب پيشين پشت سر بگذاريم. حزب کمونيست کارگرى بايد يک بار ديگر خود را اثبات کند. يک بار ديگر کادرهاى اين حزب بايد نشان دهند که نميشود آنان را دست کم گرفت.

زندباد حزب کمونيست کارگرى