"بى بام" و "با هوا"!

بهرام مدرسى

٢٧-٧-٢٠٠٤

به بهانه نامه رفيق مصطفى صابر

مصطفى صابر هميشه گفته است که جزو هيچ بلوکى نيست و حتى اين اواخر در جواب به جمال کمانگر هم گفت که مصطفى "نه بام دارد و نه هوا"، حرف خودش را ميزند. نامه اخير مصطفى درباره نامه دوم کورش يکبار ديگر نشان ميدهد که او هم بام دارد و هم هوا! بام و هوايى که شايد هنوز نميخواهد روشن جلوى مردم بگذارد. مورد قضاوتش قرار دهد و از آن دفاع کند. اين هم دلايلى دارد که شايد من در فرصتى ديگر به آنها خواهم پرداخت.

من از مقطع پلنوم ١٦ موافق نظرات کورش دررابطه با مباحثات حزب و قدرت سياسى و استراتژى حزب براى کسب قدرت بوده ام. در پلنوم ١٧ درمخالفت با مباحث رفيق تقوايى صحبت کردم. و حتما سعى ميکنم به سوالاتى که هم مصطفى و هم حميد تقوايى مطرح کرده اند در جاى خودش جواب دهم. اما مستقل از اينکه جواب من چه باشد، قاعدتا بايد ديگر مصطفى سعى کند مستقل از بحث "تئوريک"، نتايج عملى اين خط "شکست طلبانه" را به ملت نشان دهد. اگر منطق اين شعارها و احکام، بحث براى اقناع است و کمپينى نيست که ظاهرا هرچقدر " بى محابا تر" باشد "بهتر ميگيرد"، کمپينى که شورترينش فعلا همافر شدن سياوش دانشور بوده است. مصطفى صابر ميپرسد چرا سابقه را به رخ کسى ميکشيد؟ کورش سابقه را به رخ نکشيده است. کورش دارد بخشى از حرف خود مصطفى را که ميگفت حزب به نوعى از فعاليت کم توجه است را ميزند. دارد پاى سياست حميد تقوائى را روى زمين ميگذارد. ميگويد مصطفى عزيز اين چه مبارزه اى است که کسانى که منشا اين کارها بوده اند را تصفيه کند؟ دارد ميگويد فرقه گرائى و مريخى گرى موضعى حزب را بکجا کشيده است؟ بحث سابقه افراد نيست بحث معنى زمينى سياست شماست. چشمتان را باز کنيد دارند همه اين خاصيت ها را از حزب ميگيرند اين با مارکسيسم که هيچ با عقل سليم و با احساس مسئوليت نميخواند. کورش دارد نه سابقه که نتيجه کار اکثريت اين حزب و کادرهايش را جلوى شما ميگذارد و از شما ميخواهد که بيائيد ثابت کنيد که اينها راست هستند! که اينها راست عمل کرده اند که بايد آنچنانکه حميد تقوايى ميگويد تصفيه شوند. حداقل اگر اينرا خودتان نميتوانيد نشان دهيد، قبل از اينکه احکام حميد تقوايى را تکرار کنيد اينرا از او بپرسيد. اين حداقل انتظارى است که از شما ميتوان داشت. شما صف محکمى از اکثريت کادرهاى اين حزب را در مقابل بحثهايتان داريد. کورش حق دارد اگر اين صف را در مقابل شما قرار ميدهد. اگر بحثهايتان قرار است بجز تبديل و تصفيه اين حزب به جريانى نامربوط به جامعه باشد، لطفا راست و شکست طلبى را در کار اين رفقا و اکثريت ارگانهاى حزبى ما نشان دهيد. اگر ناتوان از اين هستيد. (که به نظر من هستيد) پس حق بدهيد به ما که تمام اين مباحث براى تبديل کردن حزب کمونيست کارگرى به جريانى بيربط به جامعه، بى خاصيت و توسرى خور است. حزبى که متاسفانه پروسه تبديل شدنش به چنين جريان بيخاصيتى از کنگره چهارم حزب شروع شد. اعتراضات پرستاران، معلمان، اول ماه مه و بالاخره ١٨ تير و نمايندگى نشدن کمونيسم کارگرى را ببينيد.مصطفى جان، من به شما ( در سمينار مرکزى که دارم) نشان ميدهم خط سياسى که بعد از کنگره ٤ سياست حزب را تعيين کرد، اين بيخاصيتى و پاسيفيسم مطلق را به حزب تحميل کرد. به شما نشان ميدهم که پشت سکه "انقلاب انقلاب"، همين است که پراتيک شد. لطفا شما هم در همين سطح پراتيک شدن سياستهاى راست را نشان دهيد. من به شما نشان خواهم داد که پناه بردن به سياستهاى کارگر کارگرى روى ديگر همان سکه است، ميتوانيد آن سياستهاى راست را در اين عرصه هم به من نشان دهيد؟ من به شما نشان ميدهم که پشت سکه "انقلاب انقلاب" روشهاى بغايت غلطى هستند که منجر به برکنارى مهرنوش موسوى شدند لطفا شما هم اين روشهايى که بانيانش بقول شما جريان راست و شکست طلب هستند را نشان دهيد.مصطفى صابر چرا به همافر شدن سياوش دانشور اعتراض نکرد؟ چرا به ليست تفتيش عقايد محمد آسنگران نپرداخت؟ چرا از حق خودش در سردبيرى جوانان کمونيست در مقابل حميد تقوايى دفاع نکرد؟ چرا درمقابل اين انقلاب ايدئولوژيک نمى ايستد؟ چرا برکنارى مهرنوش را نقد نکرد؟ آيا براى او کنار کى عکس گرفتن مهمتر از موضع سياسيش است؟ مصطفى نميتواند ديگر فقط درمورد نصف داستان اظهار نظر کند.

مصطفى صابر ميپرسد "چرا روى مسايل مبرم سياسى که جلوى حزب است" کورش بحث نميکند؟ سمينار کورش در مورد همين سوالات نبود؟ چه کسى بحث تئوريک و سياسى را به کمپين تصفيه ايدئولوژيک تبديل کرد؟ کورش يا حميد؟ آيا اين حميد نبود که صورت مساله بحث را عوض کرد؟ آيا اين حميد نبود که بحث سياسى را به بهم ريختن حزب براى تعويض رهبرى تبديل کرد؟ سوال من از مصطفى اين است که امروز مسايل مبرم سياسى جلوى حزب کدامند؟ نميبينيد که تلاش ميکنند، حزب را منحل کنند؟ نميبينيد که ليدر امروز حزب فراخوان انحلال ارگانهاى رهبرى حزب را داده است؟ نميبينيد که بساط انقلاب ايدئولوژيک راه انداخته اند و به اين و آن تلفن ميکنند که "انقلاب را قبول دارى يا نه؟" نميبينيد که حزب در آستانه تلاشى قرار گرفته است؟ مصطفى صابر بدون اينکه يک کلمه در رابطه با اين اوضاع اظهار نظر کند برميگردد و از طرفى ميپرسد "خوب آقا حالا نظر شما سر اين بحث چى است؟" اين يا خود را به گيجى زدن است و يا طبق معمول مصطفى نصف داستان را تعريف کردن و درمورد نصف ديگرش سکوت کردن. اين شايد دردوره اى که مباحثات علنى نشده بودند ميتوانست "بالانسى" را براى مصطفى بوجود آورد. امروز اما بايد روشن ايستاد و نظر داد. به نظر من کسى که امروز در نگرانى اکثريت اعضا و کادرهاى اين حزب شريک نباشد، يک سر سوزن از اولويتهاى امروز ما نفهميده است! کسى که امروز تلاشش نگه داشتن حزب و ساختن حزبى سياسى نباشد، يک سر سوزن بحث کردن با او برسر "انقلاب" فايده اى ندارد، اگر اين حزب نماند، مصطفى يى هم نخواهد بود که از تريبون آن اندر فوايد انقلاب بحث کند. مصطفى خشمگين است که چرا کورش به سوالات جواب نداده است. نميفهمد که کورش نگرانيش نگرانى اکثريت کادرهاى حزب است و تلاش دارد حزب کمونيست کارگرى را نگه دارد و تبديل به حزبى سياسى کند. جواب سوالات هر چه باشند، عده اى تصميمشان را گرفته اند. سوال بيشتر اين است که مصطفى هم با اين عده "تا به آخر" همراه است؟ مصطفى درنامه اش ميگويد "اگر ميخواهيد جلوى کسانى که به تعبير شما ميخواهند "تصفيه" کنند را بگيريد، لازم است ابتدا آنها را از لحاظ سياسى عقب برانيد و خطا بودن آنها را اثبات کنيد" سوال من از مصطفى اين است که پيشنهادش به طرفى که ميخواهد تصفيه کند چيست؟ ادامه همين کمپين؟ آيا سياسى ترين مسله بهم ريختن و انحلال حزب نيست؟ آيا اتفاقا اين شما نيستيد که نميخواهيد به سوال سياسى اساسى مقابل حزب باسخ دهيد؟ نه سمينارهاى مرکزى جلو دانشگاه است و نه ليدر حزب بايد کادرها حزب را با توده جلو دانشگاه عوضى بگيرد. وقتى اين کار را ميکند حکم انحلال حزب را صادر ميکند.

من از بى بام و هوا بودن مصطفى استقبال ميکنم. اين حداقل امکان بحثى روشن که در آن احتياجى به همافر شدن کسى نيست را بوجود مياورد. براى اين اما لازم است که مصطفى نشان دهد که جدا بى بام و هوا است. تا اينجا اما متاسفانه آن را نشان نداده است!