اتحاد يکپارچه عليه انحلال حزب!

نسرين جلالى

من هم مثل بسيارى از رفقا در اين حزب با تاسف عميق شاهد از هم پاشيدن حزبى هستم که دستاورد تمام زندگى سياسى ام بوده است. اتحاد مبارزان کمونيست، حزب کمونيست ايران و بالاخره حزب کمونيست کارگرى. در انقلاب ٥٧ حزب نداشتيم و اما پس از ٢٠ سال مبارزه خوشحال بوديم که حزبى که ساختيم، حزب کمونيست کارگرى در انقلاب بعدى پشتوانه تصرف قدرت سياسى خواهد بود. بعد از دست دادن نادر نگرانى و کابوس متلاشى شدن حزب هميشه با ما بود. اما راستش صد سال حتى تصورش را هم نميکردم که اين حزب تا اين حد تنزل کند و به اين روز بيفتد! براى همه ما که يک عمر سياست را با استاندارد و ارزش هاى بالاى نادر در پيشبرد مباحث سياسى و پيشروى هاى تئوريک، اقناع و استدلال و احترام به افراد در منش هاى تشکيلاتى آموختيم و شاهد بوديم که چگونه قدم به قدم ما را از محدود نگرى هاى چپ فرقه اى

دور ميکند و تلاش ميکند تا فرهنگ رفتارى يک حزب سياسى را به سنت هاى غيرقابل برگشت تشکيلات تبديل کند، قرار گرفتن در وضعيت امروز نه تنها عقبگرد به چپ فرقه اى بلکه شرم آور است! اولين بار است که در اين حزب بحث تئوريک اين چنين سطحى و با بسيج ايدئولوژيک مجاهد وار و حمله هيستريک عليه طراح بحث پاسخ ميگيرد! حزبى که ١٥ سال پيش با بسوى سوسياليزم ها و بولتن هاى مباحثات شوروى، ميزگردها و سمينارها از استقلال فکرى، تنوع نظرات و تا به آخر بردن و مستدل کردن مباحثاث استقبال ميکرد و با اقناع کادرها هم نظرى ايجاد ميکرد و پيشروى هاى تئوريک را تشويق ميکرد حتى تحمل صبر کردن و طرح اختلاف نظرات در فضاى سالم را هم ندارد. تصورش از ارائه بحث تئوريک افشاگرى است و مى خواهد تصفيه کند و غسل تعميد دهد! اين روش خطرناک مطلقا متعلق به ما نيست! روش و سنت حزب منصور حکمت نيست! جدا از هر اختلاف نظرى اين متد بهيچوجه و تحت هيچ توجيه ايدئولوژيک قابل دفاع نيست و بايد براى هميشه آنرا در اين حزب ريشه کن کرد!

جالب اينجاست که اين متد توسط ليدر و بخشى از رهبرى حزب اعمال ميشود آنهم در مقابل نظرات ليدر سابق حزب کورش مدرسى. کسى که دفاع از سوسياليسم آشکارا کار هر روزه اش بوده، بيانيه جهانشمول انسان و بسيارى از اسناد ديگر حزب نوشته اوست و به شهادت کميته مرکزى حزب را در دوران سخت پس از منصور حکمت از يک تندپيچ نجات داده و در کنگره چهارم تحويل حميد تقوائى داده است. يکدفعه در روز روشن کورش مدرسى به بهانه بحثى که دو سال پيش مطرح کرده از طرف ليدر حزب غير مسئولانه «راست»، «مخالف انقلاب و شورا» حتى «مخالف برنامه» و« طرفدار مجلس موسسان» و عليه «سوسياليسم» .... معرفى ميشود! و ظاهرا بايد اسناد علنى شده که کل حزب را در خود فرو برده و نامه نگارى هاى شاهکار اين دوره دفتر سياسى ما را به اينجا برساند که «يافتم يافتم!» اصلا «عامل شر» در اين حزب پيدا شد! و لابد يک بنى کردن حزب و تصفيه حزب بر اساس «قسم خوردن به سوسياليسم» و «راست دانستن نظرات کورش مدرسى» قرار است که کميته مرکزى اى را سرکار بياورد که در نشست اش «حذف کورش مدرسى را تائيد کرده و براى پيشبرد فعاليتهاى حزب اقدامى ضرورى بداند»!!!

شما شعور و درجه مارکسيسم کادرهاى اين حزب را دستکم گرفتيد. ما کنار منصور حکمت مبارزه کرديم. قطب نماى سوسياليستى مان خيلى خوب کار ميکند! تفاوت بين فرقه گرائى و اصول فعاليت در يک حزب سياسى را ميدانيم. دفاع از اصول و سنت هاى منصور حکمت نه فرقه ميشناسد، نه منافع جناحى و نه کرد و فارس.

رفقا تازه وعده حزب يک بنى اى را به ما ميدهند که در آن اگر کسى از تصفيه هاى ايدئولوژيک قسر در رفته باشد! و مخالف خط رهبرى باشد در بهترين حالت از ارگان هاى اصلى و کليدى حزب کنار گذاشته ميشود! مساله اين است که لزومى به راه انداختن جنگ روانى در حزب و کشف «گرايش راست» نبود تا رفقا پست هاى کليدى حزب را اشغال کنند. به يمن احساس مسئوليت و تلاش کسانيکه حفظ انسجام و وحدت در يک حزب سياسى را هدف داشتند همه مسئوليت هاى کليدى حزب به دست اين رفقا سپرده شد: ليدرى حزب، رئيس هيئت دبيران، سردبير انترناسيونال، رئيس سازمان آزادى، رئيس تلويزيون، رئيس راديو، رئيس شوراى پناهندگان، رئيس کميته ضد سنگسار، سردبير نشريه جوانان، دبير کميته خارج از کشور و....و.....

در اين دوره تمام ابزار و ماشين حزب در دست اين رفقا بود اما رفقا نميخواهند مسئوليت اشتباهاتشان را خودشان بر عهده بگيرند، کس ديگرى را مقصر معرفى ميکنند و حزب را غير مسئولانه به مرز انحلال ميکشانند. مسؤليت کارهايتان را خودتان بعهده بگيريد چرا ديگران را سرزنش ميکنيد! تمام ماشين حزب در دست شما بود و نتوانستيد حزب را اداره کنيد و به معضلات و مسائلى که روبروى حزب قرار دارد پاسخ دهيد. رفقا کورش مدرسى و رحمان حسين زاده سوالات جدى اى را در مورد چگونگى پروسه تصرف قدرت سياسى و نقش حزب کمونيست کارگرى قبل و بعد از جمهورى اسلامى در مقابل رهبرى اين حزب قرار داده اند. چه خوشتان بيايد و چه نيايد اين ها مسائل واقعى در مقابل يک حزب سياسى هستند. حزب کمونيست کارگرى اگر بخواهد يک حزب سياسى بماند بايد به اين سوالات جواب بدهد. آَب را بيشتر از اين گل نکنيد!

اين شيوه ها محکوم است. مباحث تئوريک بايد در فضائى سالم و با استدلال و منطق پاسخ تئوريک بگيرند. حرمت رهبران کمونيست و با سابقه اين حزب را اين چنين غير مسئولانه خدشه دار نکنيد.

رفقا! بايد عليه اين شيوه ها محکم ايستاد. حزب کمونيست کارگرى و سنت منصور حکمت با انقلاب ايدولوژيک و تصفيه و غسل تعميد بيگانه است. براى دفاع از حزب و در تلاش براى تبديل کردن اين حزب به يک حزب سياسى و گسست کامل از چپ فرقه اى بايد عليه انحلال طلبان ايستاد.

زنده باد حزب کمونيست کارگرى ايران

ژوئيه ٢٠٠٤