نامه به رفيق کوروش مدرسى

رونوشت به کادرهاى حزب، دفتر سياسى و ليدر حزب

مصطفى صابر

کوروش عزيز!

مجبورم خيلى خلاصه نظرم را راجع به نامه دوم شما بنويسم اميدوارم در فرصتى ديگر مشروحا نظرم را بتوانم ابراز کنم.

نامه شماره دوم شما چيزى است که قبلا در باره آن هشدار داده بوديم. شما حاضر نيستيد که سر مسائل سياسى، سر مسائل واقعى که اوضاع ايران، دنياى واقعى خارج از ما پيش ما گذاشته است وارد بحث صريح و تا به آخر شويد، بعد سعى ميکنيد با تحريک عواطف و ترساندن از تصفيه و اينکه اين بحث ها ايدئولوژيک و فرقه اى است، صفى پشت حرفهاى خود گردآوريد و نگه داريد.کوروش عزيز هم شما و هم همه رفقايى که طرفدار نظرات شما هستند، رفقاى ارزنده اين حزب و کادرهاى استخوان خرد کرده اين جنبش اند. من که حاضر نيستم حتى يکى از اين رفقا در کنار من نباشد (يا من در کنار او نباشم). اما اين نيت خوب، که بى ترديد در بين همه ما مشترک است، چه ربطى دارد به اين واقعيت که بحث هاى شما يک خط بشدت مخرب، شکست طلبانه و راست را جلوى حزب ميگذارد؟ چرا از مواضع تان دفاع سياسى نمى کنيد؟ چرا به جاى بحث روى مسائل مبرم سياسى که جلوى حزب است و خود شما راه حل ويژه اى را طرح ميکنيد، سوابق را به رخ هم بکشيم. کجاى اين سالم و اصولى است؟ کى اين در حزب ما سنت بوده است؟ مگر نادر با کسى اينجور بحث ميکرد که من همان نادرم که فلان و بهان کردم حالا اينها مرا مورد حمله قرار داده اند؟ مگر قبل از هرچيز از سير تا پياز موضع سياسى مدعى خود را بدقت و با انصاف نقد نمى کرد و کف دستش نمى گذاشت؟ مگر نمى بينيد که چطور براى مثال در «فقط دو گام به پس» حتى صورت ظاهر پوپوليستى بحث عبداله مهتدى را تا به آخر نقد ميکند، بعد سراغ محتواى واقعى بحث او (ناسيوناليسم) ميرود و آنرا هم نقد ميکند و دست آخر و فقط دست آخر (آنهم چون عبداله مهتدى شروع کرده است) نظرش را در مورد خود عبدالله مهتدى نيز ميگويد. لطف کنيد شما هم همين کار را بکنيد. من حقيقتا مشتاق شنيدن پاسخ هاى سياسى شما هستم.کوروش عزيز! هيچ کادرى در اين حزب نه به اعتبار سابقه اش و نه به اعتبار گذشته اش جمع نشده است. همه اينها در مبارزه عليه بورژوازى و براى کمونيسم و انسانيت اينجا آمده اند. منهم معتقدم که ما ميتوانيم از اين آزمايش سر بلند بياييم ولى بشرط آنکه قبل از آنکه بر اساس سابقه و گذشته مان تصميم بگيريم بر اساس بررسى درست اوضاع و برخورد صحيح به آن و اتخاذ يک سياست کمونيستى تصميم بگيريم. روشى که شما در اين نامه تان به صراحت داريد مطرح ميکنيد اتفاقا جزو عقب مانده ترين روشهاى چپ سنتى است. جزو فرقه اى ترين کارهاى ممکن است. از «ايدئولوژى» و «تئورى» هم عقب تر است و بر تعصبات و تعلقات و سوابق سوار است. گيرم من اصلا عضو يکساله اين حزب هستم که هيچ سابقه اى ندارم. رفيق کوروش شما که اين همه سابقه داريد (که داريد و من به آن احترام ميگذارم) لطف کنيد جواب سوالات و انتقادات امثال مرا نسبت به مواضعى که بارها در باره آن صحبت کرده ايد و نوشته ايد و به نظر من بسيار اشتباه است بدهيد.

من جدا به شما پيشنهاد ميکنم همانطور که وعده داده ايد هرچه سريعتر نظراتتان را به پلاتفرم هاى روشن سياسى تبديل کنيد و براى تبديل کردن آن به نظر اکثريت در حزب تلاش کنيد. حتى اگر ميخواهيد جلوى کسانى که به تعبير شما ميخواهند «تصفيه» کنند را بگيريد، لازم است ابتدا آنها را از لحاظ سياسى عقب برانيد و خطا بودن آنها را اثبات کنيد. اگر اين کار را نکنيد اطمينان داشته باشيد که با هيچ گونه عرق و تعصبى حتى «عرق کمونيستى» نمى شود نيرو جمع کرد و يا حفظ کرد. يکى اش خود من که بارها و بارها به شما راى داده ام (ضمن اينکه با بحث سياسى شما نيز بروشنى اختلاف داشتم) ولى وقتى اين روش ها را ميبنيم احساس بيگانگى غريبى با آن ميکنم. اين روش ما نيست و متاسفانه خودتان را بيشتر و بيشتر در موقعيت نگران کننده اى قرار ميدهيد. من واقعا نمى خواهم اين موقعيت تشديد شود.

در پايان ميخواهم تاکيد کنم و در نوشته اخيرم در نقد نظرات شما هم گفتم، به نظرم بالاترين اختلاف نظرات در حزب، مادام که به پراتيک و فعاليت بيرون حزب لطمه نزند مجاز و حتى مفيد است. من هم فکر ميکنم بعد از اين ما از اين اختلافات نظرات بيشتر خواهيم داشت. بايد نظرات درون حزب حول پلاتفرم هاى روشن علنى شود. بايد ضمن رعايت اصول سازمانى، برنامه و مصوبات حزب به فراکسيونها در حزب رسميت و علنيت داد و حقوق شان را بروشنى تعريف کرد. من فعلا پيشنهاد فراکسيون نمى دهم چون پلاتفرم اش موجود نيست. اگر پلاتفرم شما چيزهايى شبيه نامه دوم شما باشد حقيقتا خيلى مايوس کننده است. بنا بر اين باز از شما ميخواهم نظراتتان را بصورت پلاتفرم درآوريد و حول آن نيرو جمع کنيد، نه حول هيچ چيز ديگر! اين کار شرط اول داشتن يک حزب سياسى نوع منصور حکمت است.

با احترام به شما و همه رفقا،

مصطفى صابر ٢٥ جولاى ٢٠٠٤