محمود قزوينى ٢٤ يولى ٢٠٠٤

ديپلماسى ايدئولوژيک

حميد تقوايى قائل به چپ و راست در حزب نيست!

رفقاى که امروز مباحثات دفتر سياسى حزب را ميبينند خوب است از خود بپرسند که چرا رفيق حميد چند ماه پيش چنين از وحدت حزب حرف ميزد و مينوشت علارغم اختلافات ما بلوک چپ و راست در حزب نداريم. و مينوشت:

«....اين اسناد اعلام ميکنند که ما بر سر هر مساله اى اختلاف نظر داشته باشيم بر سر اينکه محتملترين سير اوضاع در ايران انقلاب است و حزب ما بايد با تمام نيرو و امکاناتش انقلاب آتى را رهبرى و سازماندهى کند، وحدت نظر داريم. و فراتر از آن در اينکه مبانى سياست ما در شرايط انقلابى در برخورد ما به نيروهاى مختلف اپوزيسيون چه بايد باشد و رئوس وظايف ما در قبال کارگران و جنبش کارگرى چيست و نکات و مواضع متعدد ديگرى که هر يک آنها براى انشقاق هر سازمان چپ خارج از ما کافيست، کاملا متحديم.....»

و در قسمت ديگرى از نامه دبير نوشت قائل به چپ و راست در حزب نيست:

«در اينجا لازمست نظرم را در مورد نوعى از ارزيابى از کنگره مبنى بر اينکه گويا اين کنگره پيروزى بلوک چپ به راست در حزب بوده است اعلام کنم. من به چنين بلوکهائى در حزب قائل نيستم و اين نوع ارزيابى از کنگره را بى پايه ميدانم. ارزيابيهاى جناحى ديگرى هم از کنگره وجود دارد که بهمين اندازه پوچ و بى پايه است......»«..... اگر کنگره چيزى را در رابطه با اختلاف نظرات بالاى حزب نشان داد، نه پيروزى جناحى بر جناح ديگر، بلکه اين واقعيت بود که هر اندازه هم که در مورد مسائلى نظير حزب و قدرت سياسى و شورا و غيره اختلاف نظر داشته باشيم در مورد انقلاب و رهبرى و سازماندهى انقلابى که در ايران در حال شکل گيرى است اختلافى نداريم. و تمام اهميت کنگره نيز همانطور که گفتم در همين واقعيت نهفته است. اين کل حزب بود که در کنگره پيروز شد....»

رفيق حميد بايد بگويد چه چيز موجب شد تا اين «ارزيابى هاى پوچ و بى پايه» را امروز تکرار کند. چيزى از نامه ١ ليدر تاکنون در حزب تغيير نکرد. بحثها در باره دولت موقت و شورا و. حزب و قدرت سياسى....شده بود. اختلافات سرجايش قرار داشت. با اين همه تا چند ماه پيش در حزب چپ و راست نداشتيم. پس بايد رفيق حميد حکمت بوجود آمدن چپ و راست را در دوره اخير توضيح دهد. اين چپ و راست بر چه مبنايى در اين يکى دو ماهه شکل گرفت.

نميدانم موضع وحدت رفيق حميد ديپلماسى بود يا موضع جدايى امروز او و يا هر دو. اين نوع ديپلماسى سياسى است يا ايدئولوژيک.!

رفقايى که امروز اين اسناد را ميخوانند بايد از خود بپرسند، چه منفعتى امروز ايجاب ميکند تا فاکتهايى بصورت ملانقطه اى از يک متن خارج شوند تا به کادرها بقبولاند راست در حزب است و بايد ايزوله شود. رفقا نبايد فقط نقد حميد به يک قطعنامه را ببينند، بايد به برخورد مثبت رفيق به همان قطعنامه هم توجه کرد. آنوقت متوجه خواهيد شد که راست راست کردن امروز اساسا براى اهداف ديگرى ساخته شده است. خود رفيق حميد متاسفانه به اين جو و فضا کشيده شده است. چنين حرفهايى قبل از کنگره و در حاشيه کنگره براى يارگيرى زده شده بود، اما حميد برخورد مثبتى به اين قضيه کرده بود و چه در اين نامه که ميبينيد و چه در محاورات خصوصى و سخنرانيهايش در پلنوم آن را مردود ميدانست. متاسفانه در دور جديد که بيشتر از برخورد به مسئله نشريه آزادى زن شروع شد، حميد به اين فضا کشيده شد و زير همه حرفهاى گذشته اش را زد. بسيارى از کادرها امروز وارد فضا و ذهنيت پيش ساخته اى شده اند و با اين فضا و ذهنيت پيش ساخته اسناد را ميخوانند. همه رفقا بايد خود را از اين فضاى پيش ساخته دور سازند و فکر کنند دارند اسناد را پس از نامه يک ليدر مطالعه ميکنند.

فضاى کنونى، فضاى نابودى حزب است. بايد خود را از آن دور ساخت. اگر خود را از اين هياهو و فضاى پيش ساخته دور سازيم، ميتوانيم نقد خود را هم به اين يا آن موضع بيان کنيم. اما امروز همه چيز براى ماجراجويى آماده شده است. ماجراجويى که حزب را در معرض از هم پاشيدگى قرار داده است.

......................................................................................................................................................

نامه دبير شماره ١

تاريخ: ٣ فوريه ٢٠٠٤

رفقابعد از کنگره ٤ حزب ما وارد دوره جديدى شده است. اين کنگره از هر نظر کنگره موفق و پر بارى بود. شور و هيجان و يکپارچگى و راديکاليسمى که کنگره به نمايش گذاشت به همه نشان داد که حزب بعد از نادر همچنان بر سنت و خط منصور حکمت متکى است. از تدارک کنگره تا مباحثات و مصوباتش براى حزب ما يک دستاورد و گام مهمى به پيش بود. اهميت سياسى اين کنگره بخصوص وقتى معلوم ميشود که موقعيت امروز رهبرى حزب را در نظر بگيريم. همه ميدانيم که از پلنوم ١٦ تا کنون بر سر مسائل مختلفى در دفتر سياسى بحث و اختلاف نظر وجود دارد. برخى از اين مباحث، مثل بحث شورا، در اختيار کميته مرکزى و مشاورين قرار گرفته است و برخى هنوز جزء مباحث داخلى دفتر سياسى محسوب ميشود. من اينجا نميخواهم و نميتوانم وارد مضمون اين اختلافات بشوم. دفتر سياسى قصد دارد به شکل برنامه ريزى شده و هدفمندى اين مباحث را در اختيار کميته مرکزى و مشاورين قرار بدهد. نکته مورد نظر من تاکيد بر اهميت سياسى کنگره عليرغم اين اختلاف نظرات است. من هميشه در سخنرانيهايم و از جمله در خود کنگره بر اين تاکيد کرده ام که آنچه ما را متحد ميکند شرايط اجتماعى و انقلابى است که در ايران در حال شکل گيرى است. به نظر من مصوبات کنگره بويژه قطعنامه چشم انداز انقلاب که باتفاق آرا به تصويب رسيد و همچنين قطعنامه کارگرى که بعنوان مبنى تصويب شد و تصويب نهائيش به پلنوم سپرده شد، نشان داد که اين گفته صرفا يک آژيتاسيون نيست. اين اسناد اعلام ميکنند که ما بر سر هر مساله اى اختلاف نظر داشته باشيم بر سر اينکه محتملترين سير اوضاع در ايران انقلاب است و حزب ما بايد با تمام نيرو و امکاناتش انقلاب آتى را رهبرى و سازماندهى کند، وحدت نظر داريم. و فراتر از آن در اينکه مبانى سياست ما در شرايط انقلابى در برخورد ما به نيروهاى مختلف اپوزيسيون چه بايد باشد و رئوس وظايف ما در قبال کارگران و جنبش کارگرى چيست و نکات و مواضع متعدد ديگرى که هر يک آنها براى انشقاق هر سازمان چپ خارج از ما کافيست، کاملا متحديم. اين براى حزبى که رهبريش از بعد از فقدان منصور حکمت تا بامروز در باره بسيارى از مسائل مربوط به انقلاب ايران و تصرف قدرت سياسى در حال بحث و مجادله بوده است. دستاورد کارساز و تعيين کننده ايست. منظور من به هيچ وجه اين نيست که کنگره اختلاف نظرات را حل کرد و در رهبرى حزب اتفاق نظر کامل سياسى رسيده ايم. چنين انتظارى را نميشود از هيچ کنگره اى داشت. اما کنگره با مصوباتش برنامه عملى - سياسى واحدى در برابر حزب قرار داد و کميته مرکزى را موظف کرد بر مبناى اين مصوبات در عرصه هاى مختلف مبارزه حزب و انقلاب را رهبرى و سازماندهى کند. به همين دليل است که من کنگره را صرفا يک نمايش وحدت و قدرتنمائى حزب نميدانم، بلکه آنرا يک اتفاق سياسى مهم در حزب بعد از منصور حکمت ميدانم و مايه و جوهر نمايش موفقيت آميز وحدت و قدرت حزب در کنگره نيز همين مضمون سياسى کنگره و قطعنامه هائى بود که به تصويب رساند. پلاتفرم عملى من در اين دوره ترجمه عملى قطعنامه هاى کنگره ٤ در عرصه هاى مختلف فعاليت و مبارزه حزب است.

بلوک راست و چپدر اينجا لازمست نظرم را در مورد نوعى از ارزيابى از کنگره مبنى بر اينکه گويا اين کنگره پيروزى بلوک چپ به راست در حزب بوده است اعلام کنم. من به چنين بلوکهائى در حزب قائل نيستم و اين نوع ارزيابى از کنگره را بى پايه ميدانم. ارزيابيهاى جناحى ديگرى هم از کنگره وجود دارد که بهمين اندازه پوچ و بى پايه است. اجازه بدهيد همينجا صريحا اعلام کنم که من جناح و بلوکى در اين حزب ندارم. بلوک و جناح من کنگره ٤ است. و اين جناح تمام کسانى است که به قطعنامه هاى کنگره راى مثبت داده اند. يعنى تمام نمايندگان و تمام حزب. اگر کنگره چيزى را در رابطه با اختلاف نظرات بالاى حزب نشان داد، نه پيروزى جناحى بر جناح ديگر، بلکه اين واقعيت بود که هر اندازه هم که در مورد مسائلى نظير حزب و قدرت سياسى و شورا و غيره اختلاف نظر داشته باشيم در مورد انقلاب و رهبرى و سازماندهى انقلابى که در ايران در حال شکل گيرى است اختلافى نداريم. و تمام اهميت کنگره نيز همانطور که گفتم در همين واقعيت نهفته است. اين کل حزب بود که در کنگره پيروز شد.

محفليسم و لابى ايسم گفته هاى شفاهى و تلفنى متعددى که در مورد جناحها در دالانهاى حزب، و متاسفانه بيشتر در کريدورهاى نهادهاى مرکزى حزب، ميچرخد با کنگره شروع نشده است. از پلنوم ١٦ اين وضعيت را در حزب داريم. کنگره نه تنها نتوانست بر آن نقطه پايانى بگذارد، بلکه به دور جديدى از اين نوع ابراز نظرها و ارزيابيهاى جناحى بويژه در نهادهاى مرکزى حزب دامن زد ( فکر ميکنم بدنه حزب على العموم وضعيت بهتر و منسجم ترى نسبت به قبل از کنگره دارد) . نام شناخته شده اين مرض که مثل خوره روح تشکيلات را ميخورد، محفليسم است اما به نظر من لابى ايسم براى آنچه در اين دوره حزب شاهد آنيم نام مناسبترى است. اين پديده ايست که با در گذشت نادر و خلا اتوريته نظرى در بالاى حزب مثل قارچ رشد کرد و بايد صريحا و آگاهانه به جنگش رفت و آنرا ريشه کن کرد. منظور من از لابى ايسم همانست که در جامعه و در کريدورهاى قدرت در پارلمانها و ساير نهادهاى تصميمى گيرى در سراسر دنيا هر روز در جريان است. يعنى جلب نظر و موافقت اشخاص صاحب راى به هر طريقى بجز يک کمپين سياسى باز و در انظار جامعه. اين اگر براى پالمانتاريسم و گروه هاى فشار در جامعه اشکالى نداشته باشد، در صفوف درونى حزب ما مخرب و نابود کننده است. تماس خصوصى با افراد صاحب راى و تلاش براى جلب راى آنها با بحثهاى يکجانبه و "فاکتها" و نقل قولهائى که صحت و سقم آنها بر کسى روشن نيست، امکان بحث متقابل و دفاع از خود را از طرف مقابل گرفتن و در واقع يکطرفه به قاضى رفتن و راضى برگشتن، اينها همه از خصوصيات لابى ايسم است. براى لابى ايست نه اقناع و بحث و هژمونى سياسى بلکه نتيجه آرا مهم است و بس. روشن است که نتيجه بحث و مبارزه و کمپين سياسى روباز و علنى و اصولى در حزب نيز نهايتا خود را در نتيجه آرا نشان خواهد داد، اما لابى ايسم دقيقا دور زدن اين پروسه اصولى و در پيش گرفتن راه ظاهرا ميان بر و کوتاه تر براى جلب آراست. فعاليت لابى ايستها فعاليتى غير سياسى و غير اصولى است حتى اگر ظاهرا در گفتگوهاى خصوصى خود به سياست متوسل شوند. قربانيان لابى ايسم نميتوانند از خود دفاع کنند و نظرات را تغيير بدهند چون اساسا روحشان خبر ندارد که لابى ايستها در کمپين مخفيشان چه گفته اند و چه کرده اند. درست مانند دادستانى که هر چه در برابر هيات ژورى خريده شده بگويد و استدلال کند، تاثيرى در نتيجه نخواهد داشت. قضاوت و ارزيابى سياسى از اعضاى رهبرى حزب در مباحث خصوصى موجه است مشروط بر آنکه در جلسات و سمينارها و پلنومها و يا مباحث کتبى داخلى نيز اين نظرات ابراز شود. ويژگى لابى ايسم سکوت در جلسات و رودر رو با طرف مقابل و فعال شدن در غياب اوست. به نطر من لابى ايسم حزب ما را فاسد ميکند. و بايد با قاطعيت در مقابلش ايستاد. خواهش من از همه رفقا اينست که هر جا شاهد اين نوع فعاليت بودند از طرف هر کس و باصطلاح هر جناح باشد، در برابرش بايستند و با اين نوع کمپينهاى مخفى ميدان ندهند. به نظر من مخفى نگاهداشتان مباحث دفتر سياسى زمينه اصلى لابى ايسم در شرايط امروز حزب ماست. ما به هر دليلى تا کنون اين بحث ها را مخفى نکاهداشته ايم، که در شرايطى درايت سياسى حکم ميکرد چنين کنيم، امروز ديگر روشن است که مضار اينکار بسيار بيشتر از محاسن آنست. به نطر من براى خشک کردن ريشه لابى ايسم و محفليسم بايد خود مباحث و نظرات را همانطور که از طرف صاحبان آنها ابراز و نوشته شده در اختيار کادرها قرار داد تا ديگر جائى براى غيبتها و شايعه و شائبه پراکنيهاى لابى ايستى باقى نماند. همانطور که اشاره شد دفتر سياسى قصد دارد اسناد مباحثات داخليش را در اختيار کادرها قرار دهد و اين اگر هدفمند و برنامه ريزى شده و زمانبدى شده، به پيش برده شود قدم مثبتى به جلو خواهد بود.

رفقاحزب ما با يک کوه کار مواجه است. شرايط سياسى ايران به سرعت در جهت پيش بينى شده ما، در جهت انقلاب در حال تغيير است و اساس سياستهاى ما در رابطه با اين شرايط نيز به لطف کنگره ٤ روشن و مدون است. اميدورام با اصولى ترين و سريعترين شيوه ممکن بحثهاى داخلى حزبى را سازمان بدهيم و به پيش ببريم بى آنکه کمترين خللى در فعاليتهاى بيرونى حزب ايجاد شود. ارزيابى من اينست که اختلاف نظرات ما هر اندازه هم که قطبى شود بر وحدت عمل حزب در فبال انقلابى که در پيش است خدشه اى وارد نخواهد کرد.

زنده باد حزب

زنده باد انقلاب

حميد تقوائى