محمود قزوينى

چند نکته کوتاه در باره بحث سمينارى رفيق حميد تقوايى

در باره بحث سمينارى رفيق حميد نکات زيادى وجود دارد که ميتوان نوشت اما من فعلا و نقدا به چند نکته آن مختصرا اشاره ميکنم و بعد از سمينار امشب شب مفصل تر به آن ميپردازم.

در باره اختلافات درون حزب

- جدا از اينکه حميد تقوايى چه فکر ميکند، مواضع او در باره اختلافات نظرات در حزب خطرناک است و به نابودى حزب کشيده ميشود. اين يک ماجراجويى صرف است که ميخواهد در حزب اختلاف نظر و اختلاف تاکتيک نباشد. اين يعنى نسخه نابودى حزب را پيچيدن. رفيق ميگويد در حزب يا نبايد اختلاف تاکتيک و نظر باشد و يا اينکه اگر اختلاف هست بايد تاکتيک کمونيستى حاکم باشد.

حميد انگار قوانين حزبى را نميشناسد. معلومه وقتى در حزب اختلاف نظر است، آن تاکتيکى به پراتيک روزمره حزب تبديل ميشود که اکثريت آراء را با خود داشته باشد. در باره اينکه آن تاکتيک مارکسيستى هست يا نيست، مورد مناقشه است. هر بخش مناقشه، تلاش ميکند تا ورژن خود را در حزب به اکثريت تبديل کند. «در حزب نميشود اختلاف نظر و تاکتيک داشت» فقط براى دعواهاى اخير اختراع شده است.

قدردانى از کوروش يک رياکارى بود

- شما رفيق حميد، رفيق کوروش را به خاطر فعاليتهاى ارزنده اش در دوره ليدرى اش ستودى، علنا اين را نوشتى و گفتى. آيا اين رياکارى نيست که امروز زير همه آن حرفها را بزنيد. آيا فکر نميکنيد حتى کسانى که امروز با شما هستند و با شما ميايند با ديد مظنون براى هميشه به حرفهايت نگاه ميکنند و فکر ميکنند اين حرفها هم «تاکتيکى» است.

تحريف نظرات مخالفين

- حميد مانند ديگر رفقاى هم خط خودش علنا دست به تحريف در باره نظرات مخالفين خود ميزند. طرفدارى از دولت حجاريانى که با تلاش حميد و رفقاى ديگر ساخته و پرداخته شده است، ميخواهد براى ساختن يک حزب يک بنى بکار گرفته شود!. رفقا سرمايه گذارى خود را بر روى قطعنامه اى گذاشتند که با تاکيد زياد بر روى قدرت گيرى حزب به عنوان يک سياست پايه اى ما، ميگويد پس از جمهورى اسلامى اگر ما به قدرت نرسيديم چه کنيم. در قطعنامه ميگويد سياست پايه اى ما و تلاش امروز ما کسب قدرت حزب ميباشد، اما براى حالات ديگر هم بايد برنامه داشته باشيم.

اين هياهوى پوچ رفقا بر روى دولت حجاريانى هر انسان منصفى را که تحت تاثير جوسازى هاى از پيشى قرار نگرفته باشد و يا نخواهد قرار بگيرد حيران خواهد ميکند.

شاهکار نظرى حميد در باره انقلاب

- نظرات رفيق حميد تقوايى در باره انقلاب يک شاهکار است. مسئله خيلى روشن است. رفيق کوروش گفته است انقلابى که ما را به قدرت برساند سوسياليستى است و در غير اينصورت ميتواند همه چيز شود به جز سوسياليستى و اينکه تغيير و تحول و انقلابى که ما را به قدرت نرساند ميتواند دموکراتيک و يا آنطور که کوروش ميگويد فروپاشى نام گيرد. رفيق حميد تقوايى اين را مرحله اى کردن انقلاب و اعتقاد داشتن به مرحله انقلاب دموکراتيک معنى ميکند. اظهار نظر رفيق حميد تقوايى در اين مورد ديگر عدم درک ابتدايى ترين و ساده ترين مقولات را ميرساند. کسى نميگويد اين مرحله دموکراتيک انقلاب است و ما بايد بدنبال آن باشيم. گفته ميشود وظيفه ما اگر ما به قدرت نرسيم چيست. اين را در گذشته با وظايف ما در مقابل انقلاب دموکراتيک تعريف ميکرديم. يعنى کسب هر چه گسترده تر آزاديهاى سياسى و جمع کردن نيرو از بالا و پايين براى کسب قدرت. برنامه حزب را تصحيح کرديم و آنطور نوشتيم که ميخواهيم و هدف ماست. يک تاکتيک نميبايست تا سطح برنامه ارتقاء مييافت. اما به دست آوردن آزاديهاى گسترده سياسى و اجتماعى و شرکت در دولت موقت انقلابى بر سر جايش قرار دارد. براى ما اين مرحله اى در انقلاب نيست. ما فقط براى کسب قدرت توسط حزبمان تلاش و سازماندهى ميکنيم. اما ما بايد براى حالات ديگرى که ما را به قدرت نميرساند برنامه داشته باشيم، در جريان سرنگونى و براى شرائط پس از سرنگونى، ما بايد صمن اينکه تلاش پايه اى مان يعنى کسب قدرت تلاش ميورزيم بايد فعالانه براى کسب آزاديهاى گسترده سياسى به ميدان بيايم. در شرائط انقلابى و بحرانى در جامعه، تلاش از بالا به تلاش از پايين افزوده ميشود. آيا اين يعنى اعتقاد داشتن به يک مرحله انقلاب است. کوروش در سمينارش گفته بود ما حتى در اتحاد مبارزان کمونيست به چنين مرحله اى معتقد نبوديم.

درک حميد آنقدر ساده است که نتيجه اش اين ميشود که اگر کسى بگويد احتمال وقوع سناريوى سياه در ايران زياد است و بايد براى آن برنامه داشته باشيم، شايد متهم به اعتقاد داشتن به مرحله سناريوى سياه شود.

رفيق منصور حکمت در دوره اى خطر وقوع سناريوى سياه در ايران را بالا ميديد و تلاش داشت تا براى جلوگيرى از آن و يا در صورت اتفاق، براى پايان دادن به آن برنامه بريزد. اين کار نه نافى قدرت گيرى حزب بود و نه اعتقاد به مرحله سناريوى سياه. برنامه ارائه دادن براى واقعيتى که ممکن است بيفتد اعتقاد به آن نيست بلکه ديدن واقعيت و چاره جويى براى عبور از آن است.

جداى ميان تئورى حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه نفى هر دو است.

- رفيق حميد تقوايى دو باره در سمينارش اين حرفش را که بحث حزب و قدرت سياسى نبايد در استراتژى حزب ما قرار گيرد تکرار کرد و باصطلاح حزب و قدرت سياسى را از حزب و جامعه جدا نمود تا بتواند به تئورى حزب مجاز است قدرت را بگيرد اما مجاز نيست آن را در استراتژيس قرار دهد را توجيه کند.( به اين دو باره مفصل تر ميپردازم). کسى مانند حميد که ميگويد بحث حزب و قدرت سياسى نبايد در استراتژى حزب قرار گيرد و براى حزب مهلک است. و بايد حزب و جامعه در استراتژى حزب قرار گيرد، دارد زير آب همه تئوريهاى حزب و قدرت سياسى و حزب و جامعه را ميزند. (رجوع شود به مقاله رفيق حميد با عنوان شوراها در تاکتيک و استراتژى)

رفيق حميد به جاى استدلال آژيتاسيون ميکند

حميد ميگويد به من ميگويند در باره انقلاب آژيتاسيون نکن. رفيق حميد کسى به آژيتاسيون شما در باره انقلاب ايراد نگرفت. صحبت اين است که شما در بحث آژيتاسيون راه مياندازى، در مباحثت شما جاى استدلال را در خيلى از موارد آژيتاسيون ميگيرد. در بحث آژيتاسيون نکن، در کريدورهاى حزبى به هنگام بحث، آژيتاسيون در باره انقلاب سر نده. بيرون رو به مردم همه ما داريم مردم را به انقلاب دعوت ميکنيم. اينجا داريم بحث ميکنيم که خودمان چگونه در راس انقلاب قرار بگيريم. لطفا در اينجا ااژيتاسيون نکن. استدلال کن.

هزار بار در يک بحث به شيوه آژيتاسيونى تکرار ميکند که طرف مقابل انقلاب را قبول ندارد تا شايد کسانى اين را باور کنند. جارى شدن يک کلمه دموکراتيک بر زبان کوروش کافى است تا حميد آن را خارج از متن عنوان شده بردارد و با تکرار مرتب آن بگويد کوروش به انقلاب دموکراتيک معتقد است و هزار بار آن را تکرار کند

در باره نافرمانى مدنى و شورا و...خوب است رفقا به جاى آژيتاسيونهاى عارى از استدلال حميد بروند و بحثها را بخوانند.

در همه اين موارد بيشتر خواهم نوشت

-