رفقا کورش و حميد سلام لطفا اين نوشته را براى اعضاى کميته مرکزى و کادرها بفرستيد و اين نسخه را مبنا بگيريد. با تشکر مجيد حسينى

مظلوم نمايى براى ترور شخصى به جاى بحث سياسى

جوابى به نامه رفيق اصغر کريمى و اشاره اى کوتاه به جلسه رفيق حميد

مجيد حسينى

نامه ١٤ ژوئيه ٢٠٠٤ رفيق اصغر تحت عنوان::«در مورد بر خورد کورش به«موضع من (اصغر) در ارتباط با نامه رفيق اسعد کوشا» از دو نظر قابل توجه و تعمق است.

اول اينکه اين نامه گوشه اى از روش يکسال و نيمه رفيق اصغر در برخورد به مسائل سياسى و تشکيلاتى حزب را در خود خلاصه کرده است. در اين مدت شاهد بر خورد هاى متفاوت و دو گانه به ارگانهاى حزب، به رفقاى مخالف نظر ايشان و در موارد بسيار زيادى جايگزينى سليقه شخصى و مصلحتهاى سياسى خود به جاى حزب و ضوابط آن از طرف رفيق اصغر بوده ايم.

دوم، نوشته رفيق اصغر نشان مى دهد که بعد از دادن اسناد به کادرها دوره کمپين محفلى اوليه و انبوهى جوسازى پوچى که قبلا حول آن براه انداخته بودند به سر رسيده است. حقايق دست اول در دسترس همه است، شبح واويلا «نظراتى هست و اسناد را نمى دهند» تمام شد. اما همانطوريکه پيش بينى ميکرديم، حزب و انسجام آن در اين ماجرا ضربه پذيرتر شد. پايان دوره اول تلاشهاى محفلى و بلوکى، به معنى خلاصى حزب از آن روشها و عوارض مخرب آن نيست. نامه اصغر مرحله بعدى و وجه مشخصى از اين کمپين و مخصوصا عليه کورش را سوت زده است. اين نامه ادامه کمپين ترور شخصى کورش است که تاکنون هر از گاهى خجولانه در حزب سر بلند مى کرد و با تعرض رفقايى به کنج روابط محفلى, بلوکى و آشپزخانه شان عقب مى نشست. اما ظاهرا امروز ميتوان در سايه حمايت علنى حميد تقوايى اين کمپين را تحت عنوان بحث سياسى خوراک تعدادى از رفقاى علم دارا «چپ» و ماجراجو و بى مسئول به حال حزب کرد. اما پيش بردن چنين کمپين نازلى نياز به اوج عاميگرى براى تهييج عقب مانده ترين اخلاقيات دارد. در عين حال مصلحت و منافع حقير محفلى در اين مرحله از اختلافات درون حزب ايجاب مى کند که براى حمله به کورش بايد "تئورى" ساخت، "سياست" داشت تا عامه پسند و مناسب اين دوره از اختلافات سياسى باشد. "کشف" تئورى جنگ مکاتب در حزب، در جلسه ٤ ژوئيه ٢٠٠٤ دفتر سياسى قرار است اين کار را بکند و توجيه شيفت عوض کردن رفقا حميد و اصغر از تبين قبلى اختلافات درون حزب به دوره فعلى باشد. از اين دومى شروع مى کنم.

سهم رفيق اصغر در کمپين ترور شخصى

با هر وسيله اى بايد به کورش حمله کرد و او را زد، دنبال کلمات گشت از آن تئورى ساخت، حولش هياهو و جنجال براه انداخت، ماجراجويى و تحريک احساسات را به جاى تعمق و تعقل گذاشت، بعد از آن ظاهرا تکيه داد و اعلام کرد "کار تمام است و مشکلات حزب حل شد". واقعا عجب راه حلى براى گذر حزب از اين دوره، آفرين بر شما!

رفقاى عزيز، شما احساس مسئوليت ما نسبت به سرنوشت حزب و توان کمونيسم منصور حکمت در اين حزب را دست کم گرفته ايد. به شما اطيمنان مى دهم اين روشهاى شناحته شده و نازل مبارزه سياسى در اين حزب راه به جايى نمى برد. همانطوريکه در کميته مرکزى و بعد از آن در کنگره چهار راه به جايى نبرد. گويا از فرط "چپ" بودن تعدادى، نام بردن از دولت موقت بعد از سرنگونى جمهورى اسلامى و از رفراندوم و از مجلس موسسان، کفر است مساوى است با راست بودن کورش. اين رفقا بنام چپ تبليغ بى وظيفه اى، بى عملى، منزه طلبى و نسخه حاشيه اى شدن حزب و تبديل آن به فرقه را در دست دارند. اين وجهى از حمله به کورش و اتفاقا وجه سياسى تر آن است که تا اين تاريخ اصغر به آن وارد نشده است.

يک مشخضه کمونيسم کارگرى در ايران و يک پاى رشد حزب کمونيست کارگرى ايران، در نقد همين روشهاى چپ سنتى بوده است که بدنبال از دست دادن منصورحکمت در حزب جانى گرفته و ميدان را براى خود خالى مى بيند. جالب است در فقدان منصور حکمت حمله کنندگان به خط و آثار او، خود را به «چپ» منتسب مى کنند و گرايش کمونيسم کارگرى و مدافعين راه منصور حکمت را به «راست» و اين وارونگى يکى از محصولات فقدان نادر است .

در کمپين عليه کورش، رفيق اصغر بنام رئيس هيئت دبيران سهم و نقش ديگرى را تا به امروز ايفا کرده است. با حمله شخصى به کورش در نقش کسى که به او برخورد بد شده و مظلوم واقع شده است، بخش عقب مانده اين کمپين براى تکميل شيطان سازى از کورش را به عهده گرفته است. اين سهم رفيق اصغر در اين ماجرا تاريخ و پراتيک معينى از طرف ايشان را پشت سر خود دارد. متاسفانه آنجايى که رفيق اصغر به توضيح سياسى اختلافات درون حزب در آن جلسه دفتر سياسى روى مى آورد، همين روش را ادامه مى دهد، با تئورى "جنگ مکاتب" به جاى جنگ گرايشات، به توضيح بى ربط به دنيا و مافيا و اختلافات درون حزب مى پردازد. حزب و جامعه ميدان جنگ نظرات و اشباح بى ربط به منافع مادى و زمينى نيست و اين «تئورى» ساخته و پرداخته ذهنيت رفقا حميد و اصغر است، براى اهداف معين زمينى که در نوشته جداگانه اى راجع به جلسات پالتاکى رفيق حميد به آن خواهم پرداخت.

دفترسياسى و حقيقت جويى

رفيق اصغر نوشته «در پلنوم هيجده کميته مرکزى در سپتامبر ٢٠٠٣ اشاره کردم که حقيقت جويى که اساسى ترين نقطه قوت جريان ما بوده است مدتهاست در دفترسياسى اين حزب زير پا لگد مال شده است.». مگر خودت عضو دفترسياسى نيستيد، مگر بيشتر از نصف اعضاى دفترسياسى از همنظران شما نيستند، مگر ابراز نظرات و تصميم گيريها با راى گيرى انجام نمى شود، چرا در نقش افشاگر و نقاد دفترسياسى ظاهر مى شويد؟ چرا حقيت جويى در اين ارگان را به خود ربط مى دهيد و لگد مال شدن حقيقت در آن را به کورش؟ آيا اگر کورش رئيس دفتر سياسى نبود همين برخورد را به اين ارگان حزبى مى کرديد و پز دفاع از آنرا نمى گرفتيد؟

اشاره به سخنرانى خودت در پلنوم ١٨ فاکت مناسبى براى اثبات حقيت جويى شما و نقشى را که در طى اين مدت در حزب ايفا کرده ايد نيست. شما در آن سخنرانى پر احساس، دل خيلى ها را به درد آورديد، گفتيد که من اصغر سابق نيستم و آن اعتماد بنفس سابق را ندارم و از مناسبات بد رفقا با خودت صحبت کرديد، به تحريک احساسات عليه مخالفين نظر خودت پرداختيد و بازار گريه و زارى براه انداختيد. من به آنچه شما در مورد خودت با آن احساسات در پلنوم بيان کرديد باور دارم و ايراد اينجا نيست. ايراد آنجايى است که شما وجود اين مشکلات و مناسبات را در رابطه با شخص خودت خلاصه کرديد و شخضى نموديد، فکر نکرديد که براى بقيه رفقا بيشتر از خود شما اين وضعيت درد آوراست و بدتر از آن اثرات منفى اين وضعيت را به حزب ربط نداديد و در جلد مظلوم نمايى جاى حزب را با خودت عوض کرديد و عليه بخش ديگرى از رفقا کمپين براه انداختيد. در جواب کورش گفت اگر من هم درد دل کنم بيشتر از اصغر دارم. اين کار رفيق اصغر در عالم سياست اسم دارد و اگر حرفهاى کورش را لجن مى دانيد اسم اين روش شما که هنوز هم آنرا حقيقت جويى خود مى دانيد چه بگذاريم؟ متوجه هستيد حزب را داريد به کجا مى بريد و کجا قرار گرفته ايد؟ اين حزب و سنت هاى آن به دفاع نياز دارد و باز گرداندن روشهاى سالم سياسى به آن و زدن به فرهنگ و سنت شرقى عقب مانده تلاش جدى خط کمونيسم کارگرى را مى طلبد. در کنگره و پلنومها اين کار را کرديم و بايد در ارگانهاى حزب و گوشه و زواياى اين تشکيلات روش عزادارى و مظلوم نمايى را پاک کرد.

اين اهداف جعل مى طلبددر جلسه دوم پالتاکى ٢٢ ژوئيه ٢٠٠٤، رفيق حميد به اين نامه اصغر اشاره کرد و گفت «رفيق کورش به اصغر گفت پولپوت و خيانتکار چرا مى گوئيد پولپوت و. . .» در جلسه ٤ ژوئيه دفترسايسى اصغر همين اعتراض را به کورش کرد. با حضور رفيق حميد دو بار کورش توضيح داد که من به اصغر نگفتم پولپوت و خيانتکار، گفتم اين روشهاى اصغر، و نه خود اصغر، در حزب روش پولپوتيسم و سرکوبگرانه و تواب سازانه است و اصغر با اين روشهايش در نقش رئيس هيئت دبيران به جاى انجام وظيفه به پستى که حزب به آن داده است پشت کرده و خيانت مى کند. رفيق حميد اين مورد را مانند بسيارى ديگر از مواردى که در اين جلسه طرح کرد جعل و وارونه ميکند و فکر مى کند با جنجال بپا کردن ميشود بحث نقد روشها را تبديل به پولپوت و خيانتکار ناميدن اصغر بکند. مراجعه به نوارهاى جلسه نمونه اى از چگونگى وارونه کردن حقايق توسط حميد را نشان مى دهد. رفقا اگر تا کنون از اين راه محصولى را جمع کرده ايد براى شما سرمايه نمى شود. تحت فشار گذاشتن رفقا که عليه نظرات خود نامه بنويسند و سحن گويند و تواب شوند کار مانيست. شانه بالا انداختن براى کسانى که شکايت دارند، بخاطر دفاع از رفيق هم محفليتان سبک است. اغراق رفيق حميد در جا دادن ٤ شکايات به ١٥ مورد، تحقير کردن رفقاى شاکى است و فضا سازى است. به جاى جواب اخلاقى، نصيحت گرانه، تذکر دادن به اين و آن و راه انداختن سنت پس گرفتن نامه و شکايتها توسط رفيق اصغر، طرف مقابل را سياسى بدانيد، برابر برخورد کنيد نقد سياسيتان را بگوئيد و در مرجع حزبى به شکايات و اعتراضشان جواب دهيد. در ماجراى اسعد کوشا و سکاندال برکنارى مهرنوش موسوى از نظر رفيق اصغر همه محرم بودند و مجاز به دخالت در آن، بجز دفتر سياسى. دور زدن دفتر سياسى و جايگزينى روابط محفلى و منافع حقير آن به جاى حزب و ايجاد مصونيت و مقام شامخ تراشيدن براى على جوادى و آذر ماجدى در آن ماجرا، پرچمدارش رفيق اصغر بود و در نامه «اين روش ما نيست» به آن اشاره کرده ام.

سکوت هم روشى است

اما دخالت هاى محفلى و بلوکى رفيق اصغر فقط يک جنبه از تلاشهاى او در طى يکسال و نيم ؛خير را نشان مى دهد. بيشتر از اين اعمال محفلى، سکوت و نظاره گرى «منصفانه» او در حمله به حزب و کادرهاى آن به حزب و انسجام آن ضربات مهلکى زده است. اين روش اصغر در پست رئيس هيئت دبيران، در ايجاد دسته بندى و گسترش روابط محفلى در حزب اثرات مضرى را بر جاى گذاشته است. فقط به ذکر چند نمونه مى پردازم و از توضيحات آن ميگذرم. چرا در ماجراى طومار جمع کردن رفقا محمد آسنگران و مينا احدى در آلمان عليه حزب و رهبرى آن سکوت کرديد در حاليکه نازنين در نامه اش گفته بود که مينا در جريان بوده است؟ شما در جلسه بوديد در مورد راه انداختن کمپين عقب مانده خانواده مدرسى سکوت کرديد، چرا؟ در جلسه هيئت دبيران رفيق آذر ماجدى به کادرهاى اين حزب توهين کرده و رفقا رحمان و اسد گلچينى از او شکايت کرده اند، چرا باز هم سکوت؟ رفيق حميد کادرها و رهبران اين حزب را به سنت چادرهاى کومه له نسبت داد و بعد در جلسه پالتاکى دفترسياسى رفيق على جوادى اتهامات حزب دمکراتى را به طرف ما پرت کرد چرا سکوت کرديد؟ نمونه هاى بسيار بسيار بيشترى هست و رفيق کورش حق داشت صد بار به شما بگويد، به پستى که حزب به شما داده است خيانت کرده ايد. دفاع رفيق حميد در وارونه کردن اين حقايق، جايگاه و «احساس مسئوليت» او را به حال حزب نشان مى دهد.

دفاع از اين حزب کار ماست و بايد با تمام قوا دست به کار شد.

زنده باد حزب کمونيست کارگرى

٢٢ ژوئيه ٢٠٠٤