رفقا حميد و کوروش عزيز با خسته نباشيد. اين يادداشت را در سطح نامه محمود قزوينى لطفا توزيع کنيد. با تشکر

تکرار تاريخ در شکل کمدى

پاسخ به محمود قزوينى

سياوش دانشوربدون شک درکهاى متفاوت از مبانى تاکتيک در يک حزب سياسى، و اينجا حزب کمونيستى کارگرى، مجاز است. بدون شک اين حزبى نيست که بگويد "ما هرگز سازش نميکنيم"! اما اگر سازش کرد ميگويد زورمان نميرسد، اين سياست سوسياليستى نيست و ناچاريم و آن را بعنوان سازش اعلام ميکند. يک کمونيست کارگرى از سياست سازش تئورى تاکتيکى درست نميکند. رفيق محمود بيخودى تلاش ميکند بحثهاى "بيمارى کودکى، چپ روى در کمونيسم" را به منصور حکمتى ها بچسپاند. رفيق محمود بيهوده تلاش ميکند متدولوژى رفيق کوروش و سيستم منسجم و معرفه سياسى اش را به لنين و منصور حکمت بچسپاند. باور بکنيد يا خير، اين سيستم فکرى با هزار من سريش به ريش مارکس و لنين و منصور حکمت نميچسپد. در اينمورد در سمينار پالتاکى در نقد نظرات رفيق کوروش مدرسى و در دفاع از کمونيسم کارگرى مفصلتر صحبت خواهم کرد و خواهم نوشت. اما نظرات اخير مطرح شده در نامه "هياهوئى پوچ" رفيق محمود، متاسفانه و هزار بار متاسفانه، چيزى جز پيمودن عرض سالن از ميان سرخ ها به ميان آبى ها است. شخصا در دوره هاى قبل در دفتر سياسى حزب افتخار عضويت نداشتم و در جريان اين مباحث نبودم. شنيده هاى من هم به اندازه شنيده هر کادر ديگر حزب در پلنومهاى حزب بوده است. اما بحثى که رفيق کوروش در پلنوم شانزده مطرح کرد و فيوز همه را پراند و به جنجالى تبديل شد تا قطعنامه و منشور آزاديهاى سياسى، ظاهرا مراحل يک عقب نشينى "تاکتيکى" ديگر براى رفيق کوروش و شما بودند. امروز هر دو ميگوئيد همان بحث و يک بحث را داريد. من از اين رويه استقبال ميکنم. حالا براى همه فرصت هست تا در زير نور کامل بحث کنيم. من در حاشيه همان جلسه و در حضور تعداد وسيعى از رفقاى حاضر گفتم و داد زدم که اين بحث کمونيستى نيست، اين بحث جمهوريخواهان است. به قول شما "مستدل تر و تئوريک تر" آنرا سازمان اکثريت ميگويد، حسين باقرزاده ميگويد، رضا پهلوى و طبرزدى ميگويند. يعنى کمپ دست راستى اپوزيسيون ايران. اينها هستند که پرچمداران ورژنهاى مختلف رفراندم، نافرمانى مدنى و مجلس موسسان هستند. و از ميان چپ سنتى، يعنى فحش مورد علاقه رفيق محمود، راه کارگر که آنهم پا پس کشيده و به شکل خجول و فرقه و سکت اتحاديه سوسياليستهاى ضد منصور حکمت و کمونيسم کارگرى از مجلس موسسان حرف ميزنند. اينها راست و چپ سنتى هستند هستند و رفقا کوروش و محمود چپ و غير سنتى. آنها با اين سياستها نميتوانند "نيرو جابحا کنند" و رفقاى ما ميتوانند!! آنها بورژواز هستند و رفقاى ما پرولتر. آنها سياستمدار و تاکتيسين اند و مخالفينشان در حزب کمونيست کارگرى "فرقه و چپ سنتى"!!؟ دنياى عجيبى است. رفيق محمود حتما يادت هست که تاريخ اين حزب و فعالينش و فعاليت کمونيستى اش با فحش خوردن از مخالفين تفکيک نميشود. اگر کسى فکر ميکند با پرت کردن زشت مارک چپ سنتى و ايرج آذرين گفتن ديگران پا پس ميکشند و احساس فشار ميکنند، تنها دارد ميگويد اينها روى خودش تاثير دارد. بايد انسان حساب بلد نباشد و روى اين حزب و استحکامات فکرى و سياسى ماتريال کادرى اش کمترين حسابى نکرده باشد تا بتواند اين سياستهاى دست راستى را به نام "متدولوژى لنين و منصور حکمت" به حزب بخوراند. بايد انسان خيلى دچار توهم باشد تا فکر کند با چند جمله و عبارت عاريه اى و غير دقيق از جدالهاى بلشويسم و منشويسم ميتواند کسى را مقهور کند. بايد خيلى خيال پرداز و اتوپيک باشد که تصور کند کادر اين حزب تفاوت سياست اميرخسروى و منصور حکمت را نميفهمد. بايد خيالاتى شده باشد. اما اين سياستها هميشه وجود داشته اند و هميشه شکست خورده اند. يک عامل مهم شکست اين سياستها، ما حزب کمونيست کارگرى منصور حکمت بوده ايم. اگر اين سياستها قرار بود بعنوان "تاکتيک" به جائى برسد تاکنون صاحبان اصلى اش، که برخلاف نظر رفيق کوروش نميشود "صندلى را از زيرشان کشيد"، به جائى رسيده بودند. اگر قرار بود مبانى تاکتيک و استراتژى شرکت در قدرت سياسى و سازماندهى اعتراض "متمدنانه" عليه حکومت اينها باشد و به جائى ميرسيد، حالا سازمان اکثريت در ته مجلس يکى دو صندلى داشت. واقعا شما فکر ميکنيد عقل منصور حکمت، در شرايطى که اتفاقا اين سياستها و شعارها در بورس بود، نميرسيد که ابتکار عمل را از دست بقيه در بياورد و خودش را به قدرت نزديکتر کند؟ آيا منصور حکمت فرقه اى فکر ميکرد و يا بقول رفيق کوروش "به اندازه کافى روشن نبويم"؟ خير، اينطور نيست که امروز اين مسائل مطرح شدند. امروز سوالات جديد مطرح شدند اما پاسخشان جوابهاى کهنه نيستند. منصور حکمت در مقابل کل اين ايستگاهها بعد از هژده تير جنبش سرنگونى را مطرح کرد و به آن شکل داد. در مباحث متعدد روشهاى توده اى شدن راديکاليسم و کمونيسم را مطرح کرد. بحث حزب و جامعه اساسا روشهاى توده اى شدن يک حزب کمونيستى راديکال است. بقول خودش "ما ميخواهيم روز اول سرکار آمدن کار مزدى را الغا کنيم"، نه با بقاياى جمهورى اسلامى در "دولت موقت" شرکت کنيم. نسخه شما دخالت در قدرت سياسى نيست، تبديل حزب به گروه فشار به احزاب "اصلى تر و جو گندمى تر" سياست در جامعه است. او بارها گفت که راه توده اى شدن و قدرت شدن چرخش به راست نيست، بلکه "پروژه ما اينست که چطورى ميشود کله خرى سوسياليستى، انقلابى و سازش ناپذير بشود حزب اصلى و حزب قدرت؟" راهى که شما پيشنهاد ميکنيد تبديل حزب به يکى از فرقه هاى مهجورى است که بايد ته صف سياست سازش و پيدا کردن صندلى در دولت موقت بنشيند. منصور حکمت ميخواست و ما ميخواهيم لنين را تکرار کنيم. راه اين ادامه سياست راديکال و کمونيستى کارگرى منصور حکمت براى کسب قدرت سياسى از طرق سرنگونى و سازماندهى انقلاب کارگرى است نه سياست سازش و جا پاى احزاب بورژوائى اپوزيسيون گذاشتن! در دعواى قدرت سياسى بايد شما يک طرف اصلى دعوا باشيد و زمانى ميتوانيد باشيد که کمونيست بمانيد. و بعنوان کمونيست بايد به سازماندهى اعتصاب، قيام، جنگ قدرت، گرفتن قدرت و پياده کردن برنامه تان از همان روز اول برويد. و از همان روز اول برنامه تان را بعنوان قانون جامعه اعلام کنيد و بجنگيد با کسانى که ميخواهند از روى شما رد شوند. بدون اين سياست حزب کمونيست کارگرى تمام است.

سيستم سياسى رفيق کوروش بايد با همان انسجام و معرفه بودنش يکبار ديگر سيستماتيک نقد شود. اين نظرات در اين حزب مشروعيتى ندارد و در سنت کمونيستى کارگرى نميگنجد. اما چند کلمه در باره پاراگراف آخر مطلب رفيق محمود: بعد از مدتى مس مس کردن بالاخره رفيق محمود مصطفى را گفت! مدتى بود در تشکيلات شايع ميشد که عده اى ايرج آذرين و بهمن شفيق هستند. خود رفيق محمود در جلسه پالتاکى حميد تقوائى همين را با استعاره "منظورم اين نيست" تکرار کرد. رفيق ايرج فرزاد ورژن ديگرى از آن را گفت. رفيق کوروش هم به خود من گفت که اشکالى ندارد اين سياسى حرف زدن است، هتک حرمت که نيست. و بالاخره لپ کلام در اين نامه عنوان شد. مقايسه بخش وسيعى از رهبرى و کادرهاى حزب با خط منحط ايرج آذرين که حالا دوستان سابقش به او دو خردادى ميگويند. محمود جان يادت باشد کادرهاى اين حزب و بقول منصور حکمت "همافرهاى حزب" اين خط منحط را فرارى دادند. البته آنها يک صدم اين حرفها را نزده بودند. همين کادرها هر کسى که جرات کند به اصول برنامه اى و اهداف کمونيسم کارگرى دست ببرد را فرارى خواهند داد. يادتان باشد. اين حرف شما زيادى زشت و زننده بود. اما موضع راست شما را در دفاع از مجلس موسسان و دولت موقت و غيره نمى پوشاند. اميدورام مقدارى بيشتر و بى طرفانه تر در سير بحثها تعمق کنيد.براى من و فکر ميکنم براى عمده کادرهاى اين حزب، امروز بيش از هر چيز نفس سلامت سياسى حزب و مارکسيست و کمونيستى کارگرى ماندن حزب اصل است. بدون اين ما در فرداى سياست ايران جزو غائبين هستيم. نميگذاريم يک دنياى بهتر ما به کابوس تبديل شود. کمونيسم و مارکسيسم حزب بويژه براى اينروزها کاربرد دارد.

با احترام،

سياوش دانشور

٢٠ ژوئيه ٢٠٠٤