-- Logo ---->

 

 

 

سپهر عاطفي: عليرضا داوودي درگذشت

یک ماه بود که از زندان آزاد شده بود، وقتی حرف میزد نگاهش محو و مات زاینده رود خشک بود،
جوانی 26 ساله، آثار شکنجه بر گردن و بازوانش نشان می داد که روزهای سختی را در راه مبارزه گذرانده است گفتم که تازه از زندان آمده بود اما می گفت ترسی ندارم از بازداشت دوباره، همه جور حاضر به همکاری هستم.
رکوردار محرومیت از تحصیل بود، 6 ترم تعلیق...
میگفت روزهای آخر اسفند بود و من در بازداشت، گفتند اگر پدرت خبری از تو منتشر کند او را هم می آوریم، می گفت من هم گفتم او خودش می داند فقط اگر آمد بگوید آجیل عید را هم بیاورد... و بعد کتک و شکنجه که لابد تو چه پررویی پسر..
.می گفت فشار هم روحی بود هم جسمی..
آثار فشار جسمی بر بدنش صحت حرفش را تایید می کرد و حالا ناگهان ایست قلبی، مهر تاییدی بود بر فشار های روحی...
می گفت 18 روز اول اجازه ی ملاقات نداشتم، تا چند هفته تلفن هم نمی گذاشتند بزنم هواخوری هفته ای یک بار بود که آن را هم به بازجویی می گذراندند...البته این طبیعت مبارزه است ولی ما حرف خودمان را هم میزنیم...

از صبح که خبر درگذشت علیرضا داوودی را شنیدم در بهت و حیرت هستم...
.
.
.
مردی که با دهان شب سیگار میکشید
دنیا را زیر پاهایش خاموش کرد