به دفتر سياسى حزب

رونوشت ليدر حزب

در محضر احکام "سنجيده" رفيق ايرج فرزاد

ايرج عزيز،با سلام و آرزوى تندرستى ات. يادداشتت را خواندم. متاسفانه ايرادات شما، شايد از سر بى دقتى، ابدا "سنجيده" نيستند. اولا من در مطلبم نگفته ام که آذر مدرسى مخالف مصوبات کنگره چهارم است. اتفاقا آذر مدرسى برخلاف رفقاى ديگر در آن جلسه دفتر سياسى عنوان کرد که من مخالفتى با مصوبات کنگره ندارم. چون چيز ويژه اى نيستند. يعنى "بى اهميت" کردند. من نظر آذر را در مورد اظهارات رفقاى ديگر در مورد مصوبات کنگره چهارم جويا شدم. (مطلب من ضميمه همين نامه است). پس اين حکم "سنجيده" شما فاقد اعتبار و بشدت نسنجيده است. حکم دومتان اينست که من چرا طرفدار مصوبات کنگره چهارم شدم و دلبخواه آنرا "به شيوه دانش آموزان تازه وارد به سياست" مصادره کردم؟ اين ديگر شاهکار است. تصور کنيد عضو دفتر سياسى و کميته مرکزى حزب از مصوبات کنگره اش دفاع کند و رفيق بغل دستى اش بگويد "مصادره" نکن و "آويزان" نشو!؟ معلوم هست اعتراض شما به چيست؟ آيا شما مخالف اين هستيد که من از مصوبات حزبم در کنگره مشروع و قانونى اش دفاع کنم؟ "مصادره" يعنى چى، آيا در قاموس شما مصوبات کنگره هاى حزب به افراد خاصى تعلق دارد؟ من واقعا منطق سياسى شما را درک نميکنم. باورم نميشود که اين کلمات را ايرج فرزاد نوشته است! آيا شما حاضر هستيد همين را به صدها کادر و عضو حزب بگوئيد؟ آيا تعلق سياسى کادرها و رهبرى حزب به مصوبات کنگره ها از اصل "سن و سابقه" تبعيت ميکند؟

اضافه کرديد که: "لطفا به کنگره اى که چه قبل و چه بعد از تشکيل آن، من اثرى از وفادارى عملى شما به مصوبات و تصميمات آن را نديده ام، آويزان نشويد".واقعا زنده باد رفيق ايرج! اين يکى سوپر شاهکار است. ممکن است بپرسم ترازوى شما براى اين حکم فوق سنجيده چيست؟ آيا مدرکى داريد؟ شما با چه عينکى "اثرى از وفادارى عملى" من نديديد؟ معيارتان چيست؟ ميزان کار و قبول مسئوليت در تشکيلات؟ کار در ارگانهاى رهبرى حزب؟ تبليغ و ترويج و نوشتن در مورد اهداف حزب؟ حرف زدن عليه مصوبات کنگره؟ چى؟ چرا تاکنون اين اعتراضتان را به يک عضو دفتر سياسى در سينه نگه داشته بوديد؟ معلوم هست که شما چه ميگوئيد؟ اين است سنجيده بودنى که من بايد از شما که در سياست استخوان خرد کرده هستيد ياد بگيرم؟ اين بود درس فلسفه اخلاق سياسى و اجتماعى زيباى شما؟ واقعا بايد به شما نوبل انصاف داد!

اما يک سوال و موضوع مهمتر، شما در بحثتان با اشاره به "شيوه دانش آموزان تازه وارد به سياست" داريد تزى را يواشکى وسط بحث پرت ميکنيد که اتفاقا اين يکى از زمخت زمخت تر است. آيا داريد به من ميگوئيد که در سياست و در رهبرى حزب جديد هستم و شما قديمى؟ نميدانم اگر منصور حکمت زنده بود و اين حرف را از زبان يکى از ما خطاب به يک عضو و يا کادر "جديد" حزب مى شنيد چه نقد کوبنده اى در مقابل ميگذاشت. ايرج جان نميتوانم اين جنبه را با اجازه شما تذکر ندهم که فرض اول سوسياليست بودن در سنت ما، برابر برخورد کردن است. اين حزب براساس معيارهاى "حق آب و گل و قديمى و جديدى" ساخته نشده و بيگانه با آنست. اين نوع برخورد در حزب کمونيست کارگرى اگر باب شود فاتحه حزب را بايد خواند. اين تلقى بشدت ضد سوسياليستى و ضد جوهر فکرى کمونيسم کارگرى است. اميدوارم از سر سهو بوده باشد. نگرانى من وقتى بيشتر ميشود که ورژنهاى ديگرى از همين "جديد و قديم" را در ميان تشکيلات محل اقامت شما هم شنيده ام. براى لحظه اى فکر کردم که گناه من چيست که هم سن ايرج نيستم و يا در کنگره هاى قبل راى نياوردم که افتخار هم کميته اى بودن با ايرج و رفقاى ديگر را داشته باشم. اينروزها براى نادر خيلى دلم تنگ ميشود.

با احترام،

سياوش دانشور

٢ جولاى ٢٠٠٤

--------------------------------------------

يادداشتى بر احکام نسنجيده رفيق سياوش دانشور

ايرج فرزادرفيق سياوش در لابلاى بحثها احکام زمخت و نسنجيده اى صادر کرده است. ايشان طرفدار کنگره ٤ و آذر مدرسى از مخالفين آن از آب در آمده است!رفيق عزيز! يک بار ديگر شما را به نامه مشترک رئيس دفتر سياسى و ليدر حزب رجوع ميدهم. علاقمندم به نوارهاى ويدئوئى کنگره چهار حزب نگاهى دوباره بياندازيد و ببينيد بخاطر تدارک سياسى و امنيتى و فنى آن، از چه کسانى رسما قدردانى شده است؟ نظقهاى پايانى حميد و کورش را در همان کنگره يک بار ديگر گوش کنيد و نوشته هاى اخير خود را همزمان مرور کنيد، آيا واقعا ميتوانيد بدون عذاب وجدان چشم در چشم رفقائى که به مخالفت با کنگره ٤ منصوب کرده ايد، بدوزيد؟ بايد بدانيد که اگر تلاش و احساس مسئوليت همان بخشى از رفقا که شما اکنون و با استفاده از فضاى ناسالمى که با همين روشهاى شما در حزب ايجاد شده است، به مخالفت با کنگره ٤ منصوب ميکنيد در کار نبود، حزبى نداشتيم تا کنگره اى هم برگزار کند، مصوبه اى نبود که شما اکنون بتوانيد آنرا بنام خود، دلبخواه و متاسفم بگويم به شيوه دانش آموزان تازه وارد به سياست، مصادره کنيد. رفيق عزيز! اگر موافق روشهائى هستيد که در سازمان آزادى زن جريان يافته است، همين را بگوئيد، اگر با اساسنامه عجيب و غريب ساز و شيوه هاى اخراج و هتک حرمت کسانى چون مهرنوش موسوى همخوانى داريد، اين را بگوئيد. اگر با تومار نويسى و تظاهرات راه انداختن عليه رهبرى حزب سر خوانائى داريد، به آن صف بدون احساس خجالت بپيونديد. لطفا به کنگره اى که چه قبل و چه بعد از تشکيل آن، من اثرى از وفادارى عملى شما به مصوبات و تصميمات آن را نديده ام، آويزان نشويد. کنگره حزب را گوسفند قربانى يارگيريهائى که به کنگره مطلقا بى ربط است، قرار ندهيد. اين از نظر اخلاق سياسى و اجتماعى مذموم و زشت است. پرنسيپها و سنتهاى حزب کمونيست کارگرى پيشکش.

--------------------------------------------------------------

به دفتر سياسى

رونوشت ليدر حزب

تحزب و اصوليت دو استاندارد ندارد!

پاسخ به آذر مدرسى

يادداشت رفيق آذر مدرسى تداعى کننده طبيب حاذقى است که تلاش دارد به افرادى "بيمار" کمک کند تا از دنياى ماليخوليائى بيرون بيايند! قبلتر در نامه رفيق کوروش مدرسى اين با عبارت "فوبياى توطئه" فرموله شده است. رفقاى عزيز، بسيار متشکر از لطفتان!

"گرو کشى سياسى" آذر ميگويد: "نسبت دادن هر انتقادى به اختلافات سياسى و بعد هم کمپين عليه فلانى را باب کردن، تلاش سيستماتيک براى بلوکه کردن مراجع حزبى براى رسيدگى به اين انتقادات و شکايات فقط ميتواند گرو کشى سياسى نام بگيرد و نه هيچ چيز ديگر".

متاسفانه نيازى به اين نيست که کسى "تلاش سيستماتيک" براى بلوکه کردن مراجع حزبى بکند، مراجع حزبى بلوکه شده است. افراد فهيم و سياسى در دفتر سياسى نظر مخالفشان را در مورد کنگره چهارم و مصوباتش گفته اند. بلوک من حزب منصور حکمت است با کنگرها و مصوباتش. بلوک شما کدام است؟ نظرتان در مورد اظهارت اخير در باره مصوبات کنگره چهارم چيست؟ چه کسى يا کسانى بعد از کنگره چهارم اين "تلاش سيستماتيک" را کرده اند؟ شما ميدانيد ما در سالهاى گذشته کم معضل و گير و گرفت تشکيلاتى و سياسى نداشته ايم. چرا مراجع حزبى کارشان "رسيدگى به شکايات" نبود؟ چرا حزب سياسى را به دادگاه تبديل کرده ايد؟ اگر کسى مخالف اين باشد، "گروکشى" ميکند؟ اگر کسى بگويد مسئله را سرجاى خودش بگذاريم و ابعاد هر موضوعى را بنا به منافع جناحى و سياسى خرد بزرگ نکنيم و حزب را دچار تنش و شوکهاى بى مورد نکنيم "گروکشى" کرده است؟ رفيق آذر شما مسئله را وارونه کرده ايد و همين باعث ميشود که دفتر سياسى برايتان نقش دادگاه و اعضاى ذينفع در دعوا برايتان هيئت منصفه شوند!

هر انتقادى را حتما نميتوان به اختلاف سياسى نسبت داد اما وقتى "انتقادات" و سوژه هاى انتقاد درخود زمينى براى بازى سياسى ديگرى هستند، اين حکم شما ديگر اعتبار ندارد. سير مباحث به صحت حکم شما دلالت نميکند. من وارد بحث ارزيابى از ساز و اختلافات آن نشدم. همينطور قبلتر در زمينه مکانيسم بهتر تعويض سردبير نظرم را گفتم و با جمعبندى رفيق حميد تقوائى توافق دارم.

بگذاريد بپرسم رفيق آذر، وقتى من در يادداشت "اين فضا به ضرر حزب است" نوشتم که رژه رفتن در مقابل يک عضو دفتر سياسى و مقايسه با جمهورى اسلامى و سلام و غيره، اگر با واکنشى مناسب در رهبرى حزب روبرو نشود فردا اين خطر هست که با هر اختلافى در هر گوشه تشکيلات، اين روش عليه کل رهبرى حزب باب شود، چرا در آنزمان شما و رفقاى ديگر ياد اصول حزبى و حزبيت نيافتاديد؟ چرا رفيق ثريا قلمش براى دفاع از سنن و موازين حزبى مستقل از آذر ماجدى براى تدوين قرارى نرفت؟ چرا بحث مقايسه ساز با فدراسيون در دوره فرهاد بشارت توسط رفيق ايرج با واکنش کسى روبرو نشد؟ چرا در مقابل شايعات و افتراهائى که در تشکيلات مثل نقل و نبات عليه ليدر و مخالفين بحث شما رايج شده ياد اصول حزبى و حزبيت نمى افتيد؟ به نفع "بلوکتان" است؟ با آن موافق ايد؟ اينست تحزبى که شما مدافعش هستيد؟ آيا قرار رفيق ثريا همان بحث رفيق ايرج در جلسه د. س. قبل از جلسه ساز نيست که امروز مدون شده است؟ شما ميخواهيد که من بپذيرم که اين "انتقادى" مستقل از کشمکش درون حزب است؟ فرض کنيم آذر ماجدى کل خطاى اين ماجرا را بعهده ميگيرد، چرا در مقابل مقايسه عضو دفتر سياسى با روزنامه سلام، جمهورى اسلامى، بيوه مائو، طومار چرخانى علنى، سانسورچى، استالين گفتن شما سکوت کرديد؟ چه درجه اختلاف سياسى فرضى سياوش دانشور با آذر مدرسى ميتواند من را به سکوت در مقابل چنين ترهاتى عليه رفيق حزبى و هم کميته ايم وادار کند؟ شما اينجا متاسفانه معلم خوبى براى تدريس اصول حزبى و حزبيت نيستيد!

تمام بحث من، نه امروز بلکه در نامه هاى گذشته و در پلنومها، اينبوده که اين موضوعات مجارى معينى براى حل و فصل دعواى ديگرى هستند. من خواهان تقويت تحزب بودم و در مورد شل شدن مهارهاى حزب هشدار دادم. خواهان علنيت بحث سياسى با حرارت تمام و همزمان تقويت و دفاع از حزبيت بودم. مسئله "انتقاد يک عضو شريف حزب" نيست، مسئله صفبندى رهبرى حزب است. هر مسئله اى در يک فضاى متعارف حزبى ميتواند بسادگى حل و فصل شود. اما وقتى در اختلاف سياسى ضرب ميشود و در اين ميان افرادى آگاهانه سيبل ميشوند، ديگر همان موضوع اوليه نيستند. سنگرهاى مختلف يک جنگ در جريان ميشوند. فکر نميکنم شما در خلوت خودتان طورى ديگر فکر کنيد. اختلاف من با شما اينست که حرفم و مشاهده ام را صريحا ميگويم و شما پشت "اصول" سنگر ميگيريد تا هم ديگران را به بى اصولى متهم کنيد و هم امرتان را پيش ببريد.

آذر عزيز،من، مثل بسيارى ديگر از رفقا، چيزى جز اين حزب ندارم. اين حزب و سرنوشتش يعنى تمام داستان زندگى من. اينجا ميخواهم ثبت باشد و به شما يادآورى کرده باشم که آخرين نفرى خواهم بود که در دفاع از اهداف و ارزشهاى سياسى و معنوى اين حزب ميدان را ترک خواهم کرد. با شما موافقم که مخاطبين ما فهيم و سياسى هستند. در اين ترديدى ندارم. اما اگر فکر ميکنيد مخاطبين شما افرادى "بيمار" و سفيه هستند، بايد بگويم دچار توهم خود بزرگ بينى هستيد.

با احترام،

سياوش دانشور

٣٠ ژوئن ٢٠٠٤