به دفتر سياسى

رونوشت ليدر حزب

در باره فراخوان رفيق کوروش مدرسى

عليه "ماجراجويان"

فراخوان رفيق کوروش مدرسى عليه بخشى از رهبرى حزب براستى خيره کننده است. بدوا اردوى "خير و شرى" درست شده است، بدوا عده اى "مسئول، حزبى، ناجى حزب، مدافع اصول و حزبيت" فرض شدند و عده اى ديگر "ماجراجوى سياسى" و طرفدار "نسبيت سياسى"!؟ هستند که "فوق ارتجاعى" اند و بايد عليه شان ايستاد! البته روشن نکردند که چگونه بايد ايستاد. راستى کسانى که با گشاده دستى رفيق کوروش به مدارج "محدود بين"، "مريخى"، "بى درايت"، "غير مسئول"، "ماجراجو"، و "فوبياى توطئه" ملقب شدند، چه ميگويند و چه ميخواهند؟ اينها چه کسانى هستند؟ اين نيمه ژله اى و باز بحث کوروش است. آيا اين اتيکتى است که ميتواند منبعد به دوش هر کسى که طرفدار علنيت سياسى و يا مخالف بحثهاى رفيق کوروش باشد الصاق شود؟ اين متاسفانه روشى براى دور شدن از بحث سياسى و به نتايج مشترک رسيدن است. اين گرد و خاک بپا کردن تنها خاصيتش اينست که فضاى بحث سياسى بسته شود و در ابهام هر روندى به نتيجه برسد. اين متاسفانه، و با خوشبينى ميگويم، عليرغم ميل رفيق کوروش خدمتى به حزب و حزبيت نميکند.

دفاع از حزب يا اعلام جنگ علنى اما اين "ماجراجويان سياسى" از سنت منصور حکمت، از علنيت سياسى دفاع ميکنند، مدافع اجراى قرارهاى دفتر سياسى هستند که رفيق کوروش رياست آن را دارد. همين! پيام رفيق کوروش دو جنبه دارد: ١- هر کس ميخواهد در اين کاتاگورى نگنجد بايد مثل کوروش و رفقاى ديگر موضعش اين باشد که اسناد را با صد تبصره به کادرها بدهيم. به زبان آدميزاد يعنى ندهيم. ٢- سياست جناح رفيق کوروش اينست که اعلام جنگ علنى و سازماندهى تظاهرات عليه جناح مقابل را در پوشش "جناح حزب کمونيست کارگرى" پيش ميبرد. کوروش به عرق حزبى و وحدت طلبى و حزب دوستى همگانى انگشت ميگذارد و با تز ابداعى "نسبيت سياسى"، "مرگ حزب کمونيست کارگرى" را در مقابل همگان ميگذارد، تا به تب عدم انتشار اسناد رضايت دهند.

تا به انتشار اسناد مربوط است به هر حال اين به جلسه اخير دفتر سياسى موکول شده است. نظر و راى من اينست که نامه ليدر و دفتر سياسى تنظيم شود و اسناد کتبى فورا در ميان کادرها توزيع شوند. در مورد اسناد شفاهى هم بجز موارد امنيتى و امور تشکيلاتى و غير ضرورى و غير افشاگرانه، بحثهاى سياسى در اختيار کادرها قرار بگيرند. من با هر گونه تجديد نظر و قرارى که اين مصوبه دفتر سياسى را به تعويق بياندازد و يا کنسل کند مخالفم و آن را در خدمت روند تعميق بحران و فضاى بى اعتمادى و غير سياسى شدن حزب ميدانم. همينطور با ارزيابى رفيق کوروش و تصوير وخيمى که بالاى سر حزب ميگيرد اختلاف جدى دارم. رفيق کوروش و رفقاى ديگر پخته تر از اينها هستند که نتوانند از بحث شان دفاع کنند. کادرهاى اين حزب دوره هاى سخت و تعيين کننده اى را پشت سر گذاشته اند و خواهان اين اند و محق اند که بدانند معضل امروز حزب برسر چيست. همه با چشم و گوش باز استقبال خواهند کرد. اين وخامت سياسى تنها وقتى ميتواند پيش بيايد که رفقا حاضر نباشند بحثها را به کادرها بدهند و بخواهند با تز "مقابله با ماجراجويان سياسى" چنين وضعيتى را راسا به حزب تحميل کنند.

من در يادداشت "يک تصحيح و پوزش" به نت هاى خودم از جلسه د. س. مراجعه کردم و فکر کردم که مسئله بلوکه کردن قرار توسط کوروش دقيق نيست و بايد فورا و بخاطر رعايت اصول از کوروش پوزش بخواهم. اينکار را بعد از يکساعت از ارسال نامه اول کردم. اينهم شايد از "ماجراجوئى و غير اصولى بودن" ناشى شده است! اما از فحواى بحث کوروش در نامه ٣٠ ژوئن ٢٠٠٤ مبنى بر تعويق اجراى قرار دفتر سياسى معلوم ميشود که نگرانى من چندان مورد نداشته است. من با ٤ روز تاخير، مشروط به اينکه به لغو تصميم منجر نشود، مشکلى ندارم. نکته عجيب اما اينست که کوروش ميگويد کسى که تعويق افتادن قرار دفتر سياسى را بلوکه کردن مينامد، که من هم اين حرف را زده ام، "راهش را جدا کرده است"!

سوال اينست که چرا در نزد رفيق کوروش دفاع اعضاى د. س از اجراى قرار دفتر سياسى مستوجب اين اتهامات و فراخوان تظاهرات عليه شان ميشود؟ مگر رفيق کوروش خودش به اين قرار راى نداده بود؟ چه اتفاقى افتاده که رئيس دفتر سياسى خونسردى خود را نميتواند حفظ کند؟ آيا رفيق کوروش با اين فراخوان تظاهرات علنى عليه هم کميته ايهايش عملا از کميته اش بيرون نرفته و به اعضاى کميته مرکزى و کادرها متوسل نشده است؟ رفيق کوروش شما بگوئيد اين در دنياى سياست چه نام دارد؟ هنوز سندى نرفته رفيق علنا اعلام جنگ کرده، حکمش را صادر کرده و صفها را هم تعيين کرده است. رفيق مينا ٣ نامه نوشته و رفيق نازنين هم نوشته که مينا در جريان نيست، اما رفيق کوروش که قرار بود در مقام رئيس "دادگاه" به حل و فصل "شکايات" بپردازد گوشش بدهکار نيست. حکم خودش را صادر ميکند: "راهش را جدا کرده است"! بايد عليه "ماجراحويان سياسى" و "نسبيگرايان سياسى"، که معلوم نيست چه صيغه اى است، ايستاد! اينرا بگويم که من مخالف طومار درون حزبى آلمان بعنوان يک روش سياسى هستم همانطور که مخالف سياست طومار چرخانى علنى در ماجراى ساز بودم. کوروش عزيز اگر دادگاههائى که قرار است دفتر سياسى براى رسيدگى به شکايات و تحکيم حزبيت راه بياندازد از پيش حکمش را صادر کرده باشد، ابدا دادگاههاى قابل دفاعى در تاريخ کمونيسم نخواهد بود. ما مطلقا نبايد به اين تن دهيم.

لطفا هل ندهيد!"راهشان را جدا کرده اند"! اين ارزيابى سياسى شماست، من آن را قبول ندارم. لطفا تلاش نکنيد تعدادى را به در خروجى هل دهيد و با نيروى تظاهرات و غيره تا دم در روانه شان کنيد. اين خط مخربى است. اين نه سياست حزب ما بوده است نه عملى است و نه به جائى ميرسد. اجازه بدهيد همه ببينند که اگر کسى واقعا راهش را از منصور حکمت و اصول پايه اى کمونيسم کارگرى جدا کرده است خودش آنرا بگويد و همه و همگان بشنوند. من و شما و ديگران هم حرفمان را ميزنيم و صبر ميکنيم تا خودش برود. شايد کسانى فى الحال راهشان را "جدا شده" ميبينند. شخصا از برخورد برخى رفقا درون تشکيلات اينطور استنباط ميکنم که احساس نميکنند رفيق حزبى همديگر هستيم. اميدوارم که اينطور نشود و تلاش من اين خواهد بود که نشود. اما من و هر رفيق ديگر، درست مثل شما، صاحب خانه هستيم. اينجا کسى مستاجر کسى نيست. اينجا حزب کمونيست کارگرى ايران است. حزب تمام کسانى که مانيفست کمونيست و پرچم منصور حکمت و برنامه يک دنياى بهتر و سازماندهى انقلاب کارگرى را مبناى کارشان قرار داده اند. کسى "راهش را جدا ميکند" که همين اس و اساس حزب را قبول نداشته باشد.

و بالاخره اينکه اين همه شلوغى پيرامون مصوبه دفتر سياسى براى انتشار اسناد براى من قابل درک نيست. اجازه بدهيد احساسم را بگويم، من در وراى اين بحثها نه نگرانى در مورد حزب بلکه يک نوع عدم اعتماد به نفس سياسى ميبينم. بعنوان نکته پايانى رفيق کوروش انتظار از شما اينست که بعنوان رئيس دفتر سياسى با لحن مناسبترى با اعضاى رهبرى حزب رفتار کنيد. اين به نفع همه ما و حفظ پرنسيپهاى حزب کمونيست کارگريست.

زنده باد حزب کمونيست کارگرى

با احترام،

سياوش دانشور

١ جولاى ٢٠٠٤