به دفتر سياسى

رونوشت ليدر حزب

تحزب و اصوليت دو استاندارد ندارد!

پاسخ به آذر مدرسى

يادداشت رفيق آذر مدرسى تداعى کننده طبيب حاذقى است که تلاش دارد به افرادى "بيمار" کمک کند تا از دنياى ماليخوليائى بيرون بيايند! قبلتر در نامه رفيق کوروش مدرسى اين با عبارت "فوبياى توطئه" فرموله شده است. رفقاى عزيز، بسيار متشکر از لطفتان!

"گرو کشى سياسى" آذر ميگويد: "نسبت دادن هر انتقادى به اختلافات سياسى و بعد هم کمپين عليه فلانى را باب کردن، تلاش سيستماتيک براى بلوکه کردن مراجع حزبى براى رسيدگى به اين انتقادات و شکايات فقط ميتواند گرو کشى سياسى نام بگيرد و نه هيچ چيز ديگر".

متاسفانه نيازى به اين نيست که کسى "تلاش سيستماتيک" براى بلوکه کردن مراجع حزبى بکند، مراجع حزبى بلوکه شده است. افراد فهيم و سياسى در دفتر سياسى نظر مخالفشان را در مورد کنگره چهارم و مصوباتش گفته اند. بلوک من حزب منصور حکمت است با کنگرها و مصوباتش. بلوک شما کدام است؟ نظرتان در مورد اظهارت اخير در باره مصوبات کنگره چهارم چيست؟ چه کسى يا کسانى بعد از کنگره چهارم اين "تلاش سيستماتيک" را کرده اند؟ شما ميدانيد ما در سالهاى گذشته کم معضل و گير و گرفت تشکيلاتى و سياسى نداشته ايم. چرا مراجع حزبى کارشان "رسيدگى به شکايات" نبود؟ چرا حزب سياسى را به دادگاه تبديل کرده ايد؟ اگر کسى مخالف اين باشد، "گروکشى" ميکند؟ اگر کسى بگويد مسئله را سرجاى خودش بگذاريم و ابعاد هر موضوعى را بنا به منافع جناحى و سياسى خرد بزرگ نکنيم و حزب را دچار تنش و شوکهاى بى مورد نکنيم "گروکشى" کرده است؟ رفيق آذر شما مسئله را وارونه کرده ايد و همين باعث ميشود که دفتر سياسى برايتان نقش دادگاه و اعضاى ذينفع در دعوا برايتان هيئت منصفه شوند!

هر انتقادى را حتما نميتوان به اختلاف سياسى نسبت داد اما وقتى "انتقادات" و سوژه هاى انتقاد درخود زمينى براى بازى سياسى ديگرى هستند، اين حکم شما ديگر اعتبار ندارد. سير مباحث به صحت حکم شما دلالت نميکند. من وارد بحث ارزيابى از ساز و اختلافات آن نشدم. همينطور قبلتر در زمينه مکانيسم بهتر تعويض سردبير نظرم را گفتم و با جمعبندى رفيق حميد تقوائى توافق دارم.

بگذاريد بپرسم رفيق آذر، وقتى من در يادداشت "اين فضا به ضرر حزب است" نوشتم که رژه رفتن در مقابل يک عضو دفتر سياسى و مقايسه با جمهورى اسلامى و سلام و غيره، اگر با واکنشى مناسب در رهبرى حزب روبرو نشود فردا اين خطر هست که با هر اختلافى در هر گوشه تشکيلات، اين روش عليه کل رهبرى حزب باب شود، چرا در آنزمان شما و رفقاى ديگر ياد اصول حزبى و حزبيت نيافتاديد؟ چرا رفيق ثريا قلمش براى دفاع از سنن و موازين حزبى مستقل از آذر ماجدى براى تدوين قرارى نرفت؟ چرا بحث مقايسه ساز با فدراسيون در دوره فرهاد بشارت توسط رفيق ايرج با واکنش کسى روبرو نشد؟ چرا در مقابل شايعات و افتراهائى که در تشکيلات مثل نقل و نبات عليه ليدر و مخالفين بحث شما رايج شده ياد اصول حزبى و حزبيت نمى افتيد؟ به نفع "بلوکتان" است؟ با آن موافق ايد؟ اينست تحزبى که شما مدافعش هستيد؟ آيا قرار رفيق ثريا همان بحث رفيق ايرج در جلسه د. س. قبل از جلسه ساز نيست که امروز مدون شده است؟ شما ميخواهيد که من بپذيرم که اين "انتقادى" مستقل از کشمکش درون حزب است؟ فرض کنيم آذر ماجدى کل خطاى اين ماجرا را بعهده ميگيرد، چرا در مقابل مقايسه عضو دفتر سياسى با روزنامه سلام، جمهورى اسلامى، بيوه مائو، طومار چرخانى علنى، سانسورچى، استالين گفتن شما سکوت کرديد؟ چه درجه اختلاف سياسى فرضى سياوش دانشور با آذر مدرسى ميتواند من را به سکوت در مقابل چنين ترهاتى عليه رفيق حزبى و هم کميته ايم وادار کند؟ شما اينجا متاسفانه معلم خوبى براى تدريس اصول حزبى و حزبيت نيستيد!

تمام بحث من، نه امروز بلکه در نامه هاى گذشته و در پلنومها، اينبوده که اين موضوعات مجارى معينى براى حل و فصل دعواى ديگرى هستند. من خواهان تقويت تحزب بودم و در مورد شل شدن مهارهاى حزب هشدار دادم. خواهان علنيت بحث سياسى با حرارت تمام و همزمان تقويت و دفاع از حزبيت بودم. مسئله "انتقاد يک عضو شريف حزب" نيست، مسئله صفبندى رهبرى حزب است. هر مسئله اى در يک فضاى متعارف حزبى ميتواند بسادگى حل و فصل شود. اما وقتى در اختلاف سياسى ضرب ميشود و در اين ميان افرادى آگاهانه سيبل ميشوند، ديگر همان موضوع اوليه نيستند. سنگرهاى مختلف يک جنگ در جريان ميشوند. فکر نميکنم شما در خلوت خودتان طورى ديگر فکر کنيد. اختلاف من با شما اينست که حرفم و مشاهده ام را صريحا ميگويم و شما پشت "اصول" سنگر ميگيريد تا هم ديگران را به بى اصولى متهم کنيد و هم امرتان را پيش ببريد.

آذر عزيز،من، مثل بسيارى ديگر از رفقا، چيزى جز اين حزب ندارم. اين حزب و سرنوشتش يعنى تمام داستان زندگى من. اينجا ميخواهم ثبت باشد و به شما يادآورى کرده باشم که آخرين نفرى خواهم بود که در دفاع از اهداف و ارزشهاى سياسى و معنوى اين حزب ميدان را ترک خواهم کرد. با شما موافقم که مخاطبين ما فهيم و سياسى هستند. در اين ترديدى ندارم. اما اگر فکر ميکنيد مخاطبين شما افرادى "بيمار" و سفيه هستند، بايد بگويم دچار توهم خود بزرگ بينى هستيد.

با احترام،

سياوش دانشور

٣٠ ژوئن ٢٠٠٤