از کاظم نيکخواه

در مورد توزيع بحثهاى دفتر سياسى

به: دفتر سياسى

٣٠ ژوئن ٢٠٠٤

رفقاى دفتر سياسى سياليت و لغزندگى باور نکردنى اى که در مورد دادن بحثها به کادرها در دفتر سياسى مشاهده ميشود براستى حيرت آور است. مدتهاست اين بحث در دفتر سياسى مطرح شده، قرار ها آمده و رفته و بايگانى شده، حد اقل دو بار قرار تصويب کرده ايم که بحثها را به کادرها بدهيم، اما دوباره رسيده ايم به اول مساله. بدهيم يا ندهيم. در پس اين نگرانيهايى که از دادن بحثها به کادرها ابراز ميشود گذشته از هرچيز يک بى اعتمادى عميق به کادرها و شعور کادرها دارد خودرا نشان ميدهد. من همينجا اعلام ميکنم که به اين همه دفع الوقت نسبت به اين مساله معترضم. من خودم در کنگره چهارم سه قرار در مورد علنيت را مطرح کردم. کنگره حتى عليرغم اينکه من يکى را ضرورى ندانستم، هر سه را در دستور گذاشت و از کميته مرکزى خواست آنرا در دستور بگذارد. نه فقط بعد از هفت هشت ماه از آن قرارها خبرى نيست، بلکه قرار مصوب دو سه هفته پيش دفتر سياسى که اسناد را به کادرها بدهيم دوباره به موضوع بحث تبديل شده است. ظاهرا همه با علنى کردن بحثها موافقند اما صدتا اما و اگر را جلوى آن ميگذارند. کوروش ميگويد من با علنيت موافقم اما ميدانم که شديدا به ضرر حزب است و از بيرون و درون مورد حمله قرار ميگيريم اما چون در دالانهاى حزب ميگويند از علنى شدن بحثها نگرانم پس موافقم اما راه محدود کردن آنهم باز است. اين چه استدلالى است؟ بالاخره با هر تعبيرى با دادن بحثها با کادرها موافقيد يا مخالف؟ نميشود موافقت کرد و گفت زيانش بپاى ديگران! اگر زيان آور است مخالفت کنيد اگر علنى کردنش لازم است موافقت کنيد. در جلسه قبلى دفتر سياسى هرکس حرف زد با قرار على جوادى در مورد دادن بحثها حتى به اعضا هم موافقت کرد. اما وقتى فاتح بهرامى پا پيش گذاشت و تقاضاى تعويق تصميم گيرى در مورد اين قرار را مطرح کرد يک مرتبه معلوم شد که بعضى موافقين اين قرار شديدا نه فقط با اين قرار بلکه با دادن بحثها به کادرها نيز مخالفند. من هم بايد از ايرج فرزاد تشکر کنم که حرف دل خيليها را زد و اعلام کرد که کلا با علنى شدن بحثها مخالف است و آنرا با سنت نه فقط حزب کمونيست کارگرى و حزب کمونيست قبلى و حزب بلشويک بلکه با سنت هر حزبى در تضاد ميداند. اين حرفى جسورانه و صميمانه است و خودش را هم به اينکه در دالانها چه ميگويند و نميگويند بدهکار نميداند. ريسک قهرمان بى دليل شدن در علنيت را هم بجان نميخرد.

رفقا من حتى اگر حزب وضع فعلى را هم نداشت خودرا طرفدار درجه بسيار بيشترى از علنيت ميدانم. من اعلام ميکنم که از علنى شدن بحثها حتى در سطح جامعه نگرانى ندارم و طرفدار آن هستم. اين حزبى است که برخلاف تمايل و نظر ايرج فرزاد بدون مراجعه به احزاب ديگر و حزب قبلى و حتى بلشويکها، کنگره اش را علنى کرده است کنفرانسهايش را علنى کرده است، بسيارى از بحثها و سمينارهايش را هم علنى کرده است (و خوشبختانه در دوره نادر اين کار را کرده است) دفتر سياسيش هم بايد تا آنجا که به بحثهاى سياسى بر ميگردد علنى باشد. در مورد بحثهاى ديگر هم فقط محدوديت امنيتى را استثنا ميدانم. حزب اين دوران و بويژه حزب کمونيست کارگرى اگر به اين سمت گام بر ندارد باخته است. اين بحث را ميتوان جداگانه مفصل تر مطرح کرد و نظرات مخالفينش را هم شنيد. فعلا تا آنجا ظاهرا فاصله زيادى داريم.

"دادن بحث ها به کادرها يعنى تشنج"

اما بحث فعلى چيست؟ مخالفت با دادن بحثهاى دفتر سياسى به کادرها ازين سر صورت ميگيرد که گويا فضاى حزب را شلوغ و متشنج ميکند. برخى ميگويند اگر قصد افشاگرى نيست چرا اصرار داريد؟ در مجموع طورى بحث ميشود که گويا هرکس بگويد کادرها را از بحثها مطلع کنيد، مخالف انسجام حزب است و طرفدار شلوغى است و فقط آنکه ميگويد ندهيم به حال حزب دل ميسوزاند. اين را از نوشته اخير ايرج فرزاد و نوشته کوروش و بحثهاى شفاهى برخى رفقاى ديگر در جلسه پالتاکى آخرى که داشتيم خوانده و شنيده ايم. (به اين قسمت که رسيدم نامه کوروش در مورد علنى کردن رسيد. آنجا هم عين همين استدلال مورد اشاره بالا را ميتوان ديد. کوروش با خط تاکيد ميگويد "من ميگويم همه اسناد بايد به همه کادرها داده شود". اما بعد ميگويد "ارزيابى آنها که نگران توزيع اسناد هستند خوشبينانه تر از آنست که من فکر ميکنم. حزب کمونيست کارگرى وارد مخاطرات عظيم ترى خواهد شد و ..) يعنى کوروش در ادامه آن جمله اول استدلال ميکند که اگر اسناد را به کادرها بدهيم وضعيت حزب از اين که آنها ميگويند نيز خرابتر خواهد شد. يعنى يک استدلال پر حرارت عليه آن موضع اعلام شده اول خودش! براستى من گيج شده ام که موضع کوروش و رفقايى که مشابه او در اين مورد فکر ميکنند چيست. اگر زيان آور است و مخاطرات عظيمى را براى حزب در بر دارد لطفا محکم جلويش بايستيد و پيه عوارض مخالفت کردن را هم به تن بماليد و نگوييد "موضع من روشن است. همه اسناد بايد به همه کادرها داده شود". کجاى اين موضع روشن است؟ اگر از نامه کوروش چيزى روشن باشد مخالفت جدى با دادن اسناد به کادرهاست نه عکس آن.

رفقا! اين استدلالات چه بحث کوروش که ديگر شروع کرده است به طور غير مستقيم طرفداران علنيت را ماجراجو و غير مسئول و مريخى و امثال اين بنامد، و چه رفقاى ديگرى که در اين راستا استدلال ميکنند، با پوزش بايد بگويم که از نظر من در خوشبينانه ترين حالت سر زير برف کردن است. آيا از روز روشن تر نيست که بالاى حزب با اختلافاتش به بحران کشيده شده است؟ مساله به طور مشخص اين است که حدود دوسال است اين حزب در کشاکش و بحران بسر ميبرد. خطر انشعاب و انشقاق تا بيخ گوش اين حزب جلو آمده است. در همين دفتر سياسى ليدر حزب را به "عوامفريبى" ملقب ميکنند، در سمينار پالتاکى ميگويند پشت کنگره چهار رفته اى که حزب را از کنگره ٢ عقب تر ببرى. ميگويند در مورد حزب و تشکيلات و منش تشکيلاتى و کمونيسم کارگرى و غيره اختلاف داريم. و خيلى چيزهاى ديگر ازين طرف و آن طرف سرازير ميشود. مهرنوش به حميد بى حرمتى ميکند و کسى مساله اش نميشود. حميد تقوايى و اصغر کريمى را رهبر يک فراکسيون ميخوانند. در مورد هر بحث سياسى هم که مطرح شده اختلاف بيرون زده است. چند ماه است که طرح کوچکترين وساده ترين موضوعات عملى حتى در هيئت دبيران با بحث و مخالفت و مشکل مواجه ميشود. و.. و.. و. همه ما اين واقعيات و بدتر از آن را ميدانيم.

با وجود اين عده اى از رفقا نگرانند که با دادن بحثها به کادرها، حزب دچار تشنج شود و غيره. از چه نوع تشنجى دارد صحبت ميشود؟ از کدام حزب سخن گفته ميشود؟ حتى کميته مرکزى حزب هنوز خبر ندارد که اينجا چه خبر است. رفقا من شخصا نگرانم که حزب قبل از اين که اين بحثها را بشنود و بفمد اختلاف سياسى بطور واقعى بر سر چيست دو شقه شود. هيچ حزبى از بدنه اش انشعاب نميکند. اين لايه مرکزى حزب است که اگر متحد باشد حزب در هر شرايط و زير هر فشارى ميماند اگر بحرانى باشد حزب را حتى اگر بدنه اش از همه جا بى خبر باشد، ميتواند داغان کند. فعلا از دفتر سياسى حزب بويى از اتحاد و انسجام به مشام نميرسد. اگر اميدى باشد اينست که دادن بحثها به کادرها مارا مجبور کند که روشن و شفاف بگوييم در مورد چه مسائل سياسى و تشکيلاتى اى اختلاف داريم و خط فاصل و نقاط اشتراکمان چيست.

بطور خلاصه حرف من در دونکته خلاصه ميشود اولا ما مجاز نيستيم حزب را از بحرانى که به جانش افتاده است در بى خبرى نگه داريم. ما مجاز نيستيم يک روز بيشتر کميته مرکزى و کادرهاى اين حزب را در تاريکى نگاه داريم. من اين را هم اعلام ميکنم که من مسئوليت اعتراضى که از سوى کادرها و مردم و اعضاى حزب فردا عليه همه دفتر سياسى با هر موضعى بخاطر مخفى کردن اختلافات به جريان مى افتد را نمى پذيرم. از نظر من اگر موضعى در وسط اين جدال دوساله مسئولانه و دلسوزانه به حال حزب و آينده حزب باشد همين است. ثانيا در پس اين نگرانيها همانطور که قبلا هم اشاره کردم دستکم گرفتن جدى حزب و شعور کادرهاى حزب آشکارا نمايان است. بنظر من کادرهاى حزب نشان داده اند که سطح درک و شعور و احساس مسئوليت و دلسوزيشان براى حزب بيش از آنست که در اين ابراز نگرانى ها بطور غير مستقيم ابراز ميشود. طورى وانمود ميشود که انگار کادرها گارد گرفته اند که بحثها را ببينند و به سرو کول همديگر بپرند! کادرهاى حزب بسيارى شان در پلنوم شانزده که اختلافات اول بار بشدت بروز کرد، حاضر بوده اند. کادرهاى حزب در سمينار پالتاکى حميد که بحثهاى تندى در گرفت، بوده اند. کادرهاى حزب در دالانهاى حزب خيلى چيزها را بطور دست دوم و اغراق شده و تحريف شده و نشده شنيده اند. نگرانى زيادى در تشکيلات بحق مشاهده ميشود. اما تشکيلاتهاى حزب بر دوش همين کادرها در اين دوساله کارشان را کرده اند و يک دهم دفتر سياسى تشنج و مشکل نداشته اند. ندادن نسخه اصلى بحثهاى دفتر سياسى به دست کادرها آخرين تاثيرى که ميتواند داشته باشد جلوگيرى از به تشنج بيشتر کشيدن حزب است. با ارائه بحثها و اختلافات سياسى به کادرهاست که تازه براى همه آنها اين امکان فراهم ميشود که فکر کنند و ببينند که ماجرا واقعا چيست. براى دفتر سياسى هم امکان طرح واقعى تر مسائل فراهم ميشود. بهرحال خوب يا بد اين واقعيتى است که ما درگير آنيم. نميشود در زير خاک پنهانش کرد به اين اميد که بپوسد و تجزيه شود و شاخه گلى زيبا از آن برويد و بعد با تبسم آنرا نشان کادرها بدهيم و بگوييم همه اش همين بود! همه ميدانيم که کار ازين حرفها گذشته است.

رفقا! من عميقا فکر ميکنم اگر راهى براى حفظ و نجات حزب وجود داشته باشد اين تنها راه است. هرکس هر چه ميخواهد بگويد. اما من طرفدار همين جمله اخير کوروشم. همه بحثها را به همه کادرها بدهيد. هرکس هر تعبير و توضيح و دليلى پشت آن ميخواهد داشته باشد مهم نيست. مدال افتخارش هم براى هر کسى که عملا اين مانع را از سر راه رفتن بحثها بر ميدارد و اولين مجموعه اسناد را به سوى کادرها روانه ميکند. اگر ما بتوانيم بعد از دادن بحثها به کادرها اختلافات سياسى را (در حزب) روشن کنيم، اين اميد هست که روى نقطه وحدتهاى سياسى مان که کم هم نيستند بتوانيم با هم کار کنيم و حزب را برروى آنها بسازيم و به پيش ببريم. من عليرغم همه مسائل و اختلافات هنوز اين اميد را دارم. تا آنجا که به قرار بر ميگردد من فکر ميکنم بايد فقط استثناها را مشخص کنيم. و به راى بگذاريم. از نظر من تنها استنثا شايد آن جلسه دفتر سياسى باشد که در ماه ژانويه برگزار شد. (همان که بحث کنگره کودتا و غيره مطرح شد). من با قرار گرفتن اين جلسه در اختيار کادرها موافق نيستم به اين دليل که حرفهايى زده شد و بعدا خوشبختانه پس گرفته شد و قصد افشا کردن هيچکس را ندارم. بهرحال ميشود اگر اکثريت دال سين موافق بودند آن جلسه را استثنا کرد. بقيه بحثها بايد کتبى ها را که على الحساب آماده است فورا فرستاد و شفاهى ها را هم بتدريج که آماده ميشود ارسال کرد. و بالاخره من با برگزارى پلنوم قبل از دادن بحثها به کادرها و کميته مرکزى بشدت مخالفم. نامه ام طولانى ميشود که به بحث ايرج در مورد عدم صلاحيت رهبرى حزب در مورد تصميم گيرى در اين مورد بپردازم. اما روشن است که اين بحث پا در هواست و با کل سياستها و اساسنامه حزب و سنتهاى حزبى که تصميم گيرى هاى اصلى را به ليدر و دفتر سياسى واگذار کرده است تناقض جدى دارد و تازه سر جدال ديگرى را باز ميکند.

با ارادت کاظم نيکخواه