در جواب به نامه "منصفانه" اصغر کريمى

رحمان حسين زاده

نامه ٢٧ جون ٢٠٠٤ رفيق اصغر کريمى در جواب به نامه اعتراضى من نسبت به على جوادى و آذر ماجدى از جانب رفيقى که موقعيت رئيس هيئت دبيران حزب را دارد، و انتظار ميرود، منافع عمومى حزب را نمايندگى کند، مسائل را منصفانه و مقدارى عميق تر تجزيه و تحليل کند، جالب و خواندنى است. در اين رابطه به تذکر چند نکته اکتفا ميکنم. ١- اصغر کريمى بنا به نوشته خودش گفته "در نيم ساعت آخر جلسه پالتاکى هفته قبل دفتر سياسى که رفيق رحمان به آن استناد کرده است، حضور نداشتم و ظاهرا نکاتى که رحمان به آنها اشاره ميکند، مربوط به اين نيم ساعت است." تاکيد ميکنم حضور نداشته، اما مسئله اينست اين عدم حضور رفيق اصغر و احتمالا مراجعه نکردن به نوارهاى آن و گوش ندادن به مباحثات، باعث نشده، رفيق اصغر موضع نگيرد. رفيق اصغر همه نکات آن نيم ساعت را نميداند، فضاى آن نيم ساعت و لحن و بيان و فضاى صحبت رفيق على و اينکه حداقل بخشى از آن دهها و صدها کادر مورد افتخار اصغر را با حزب دمکراتيها و ناسيوناليستهاى کثيف ضد کمونيسم و ضد منصور حکمت آنهم در ناسزا گويى به منصور حکمت مقايسه کرد، را نشنيده است. با اينحال موضع گرفته است و آن هم نه در مقابل على جوادى، بلکه در جواب به نامه رحمان حسين زاده که به اين مقايسه و رفتار على جوادى اعتراض داشته است. به اين ميگويند، "انصاف و موضگيرى حقيقت جويانه و بدون پيشداورى". آيا حق ندارم، اعلام کنم اين شيوه موضگيرى اصغر کريمى نه تنها در سطح دفتر سياسى بلکه در سطح حزب بايد مورد انتقاد جدى و به عنوان شيوه نادرست جايى پيدا نکند. ٢- اصغر در ادامه موضعگيرى "منصفانه اش" در بند ١ نامه اش، سر تکرار همان کلمه "ناسزاى" مورد اشاره به من و به على جوادى انتقاد کرده است. البته نه به طور يکسان. خود آن بند نامه اصغر خواندنى و گويا است و آن را نقل ميکنم که رفقا قضاوت کنند و من هم قضاوتم را مينويسم. "از نامه رفيق رحمان چنين برميايد که رفيق على جوادى بيحرمتى که ١٦-١٥ سال قبل به نادر شده است را در صحبت خود بازگو کرده است. من اينکار على را مورد انتقاد ميدانم. بارها و بارها صحبت از اين شده است که نبايد فحاشى هائى که از طرف دشمنان حزب عليه حزب و کادرهاى حزب ميشود را بازگو کنيم. اما تعجب ميکنم که چرا رفيق رحمان که به کار على انتقاد دارد همان توهين را مکتوب ميکند و به اسناد کتبى حزب اضافه ميکند". اگر بازگو کردن توهين و فحاشى (وقوع خطا) توسط على نادرست است تفاوت کار رحمان (تذکر به خطا) با على چيست؟ رحمان که يک قدم هم فراتر گذاشته و همان را روى کاغذ هم به ثبت رسانده است. (پرانتزها از من) ببينيد، در سيستم انتقاد "سازنده و عميق" رفيق اصغر جاى وقوع خطا و تذکر به خطا عوض شده است. اصغر يادش رفته است، مباحث دفتر سياسى ضبط هم ميشوند و اسناد رسمى شفاهى هستند و به اين لحاظ تفاوت اساسى با مکتوب کردنش وجود ندارد. تازه اعتراض من به تکرار آن ناسزا گم است و به دليل مکتوب کردنش از نظر اصغر يک قدم هم فراتر رفته ام و از على جوادى مبتکر اين تکرار، بدهکارتر هستم. آيا ميشود اين را انتقاد عميق و سازنده خواند؟!! آيا همنظرى سياسى اين وارونه کردن حقيقت را موجب نشده است؟ متاسفانه قبلا هم اصغر اين نوع موضعگيرى و عوضى گرفتن خطا و غير خطا را در جريان بررسى نامه مينا احدى داشت و شخصا فکر ميکردم آن تجربه را تکرار نميکند. افسوس که چنين نيست. قبل از رفيق اصغر، فاتح شيخ توجه من را به اين نکته جلب کرد، نميبايست آن کلمه "ناسزا" را مکتوب ميکردم بلکه به جاى آن نقطه چين ميگذاشتم. من اين را از فاتح شيخ ميپذيرم و نامه اعتراضى ام را اصلاح ميکنم و به جاى اين کلمه ناسزاى مورد اشاره نقطه چين ميگذارم و از ليدر و رئيس دفتر سياسى ميخواهم، در آرشيو اسناد حزب نسخه جديد نامه من مبنا قرار بگيرد، به اين شيوه با رفع يک بى دقتى املايى در نوشته من، آيا موجبى براى طرح انتقاد "عميق" اصغر از من باقى ميماند؟. آيا على جوادى با اصلاح املايى و نقطه چين گذاشتن ميتواند آن موضع سياسى و مقايسه "بسيار ابژکتيو" را اصلاح کند؟. در اينصورت اصغر چه ميگويد؟ ٣- از اينها جالب تر بند ٢ نامه اصغر است. اين بند ربطى به نوشته من ندارد، اين بند کمپين تبليغاتى براى على جوادى است. کارى که در وقت مناسب و مناسبتهاى درست براى على جوادى و هر عضو ديگر رهبرى بايد انجام داد. مثلا در جريان يک برنامه سخنرانى، در مصاحبه تلويزيونى و يا زمانى در کمپين انتخاباتى، چه در درون حزب و چه بيرون حزب. جواب من به اصغر اينست اين کمپين اينجا موضوعيت ندارد. شايد بهتر بود در فرصت و مناسبت ديگرى اينکار را ميکرد. اشاره من هم به "نزديکى سياسى" يعنى همان صفبندى جناحى که در حزب پيش آمده موجبى براى اين کمپين نيست. براى مثال مثل اينست شما به عبدالله دارابى اعتراض کنيد و من به جاى جواب درست، شروع کنم به کمپين تبليغى در معرفى عبدالله. اتفاقا چون ميدانم شما و رفقاى ديگرى نزديکى سياسى بيشترى با على داريد، و اگر تعارف را کنار بگذاريم، به نزديکى سياسى با او بسيار بيشتر از رحمان و دهها کادر ديگر "افتخار ميکنى" و اميدوارم او هم گوش شنواى بيشترى نسبت به شما داشته باشد، انتظارم اين بود در مقابل اظهارنظرهاى غير مسئولانه على جوادى تذکراتى بدهيد. اگر نزديکى با امثال مجيد و رحمان و دهها و صدها کادر ديگر برايت "جاى افتخار" و اهميت دارد و ميخواهيد جدى گرفته شود، قاعدتا بايد به على جوادى تذکر دهيد، مجاز نيست و حق ندارد و عواقب بسيار نگران کننده اى دارد که اين صف را با حزب دمکراتيها و ناسيوناليستهاى ضد کمونيست و ضد منصور حکمت مقايسه کند. آيا اين نوع اظهارنظرها فضا را مسموم نکرده است؟ اينکه تلويزيون و نقش على در آن مهم است، مجاز ميکند على جوادى اينچنين صفى از رهبرى و کادرهاى اين حزب را در کنار ناسيوناليستهاى ضد مردم قرار دهد و تازه در مقابل رئيس هيئت دبيران به کسى که به اين پديده مسموم اعتراض دارد، اساسا انتقاد داشته باشد و نقش و کارهاى على را در مقابلش شمارش کند. آيا اصغر حاضر است در جواب به فضاى مسموم نامه مشترک آذر ماجدى و على جوادى تحت نام "از منظر دو شيطان" و در دفاع از من و بقيه اينچنين برخورد کند؟ اصلا فضاى نامه آنها را مسموم ميداند؟ اگر ميداند حاضر است روشن و شفاف و در سطح دفتر سياسى در مقابل نامه آنها بايستد؟ مثل اينکه اين انتظارات ديگر از اصغر کريمى بيهوده است. نزديکى سياسى و جناحى مفرط او با على جوادى و آذر ماجدى موجب شده، رسالت رئيس هيئت دبيران را به عنوان موقعيتى که منافع کل حزب را ببيند، از ياد ببرد و عمدتا به عنوان رئيس يک جناح و حتى بخشى از يک جناح ظاهر شود. رئيس هيئت دبيران لازمست صرفنظر از اختلاف و يا هم نظرى سياسى، يکسرى پرنسيپها و نرمها و استانداردهاى اصولى و حزبى را رعايت کند. بدون تمايز در برخورد به همه و در حزب حافظ آن باشد. احساس نميشود انتقاد رفقاى متعددى نسبت به اين شيوه رفتار جناحى اصغر کريمى، حتى موجب تعمقى از جانب اصغر به اين پديده شده باشد. حقيقتش اينست در طول مباحثات و کشمکشهاى سياسى و سبک کارى يکى، دو سال گذشته، نزديکى و نبودن فاصله و مرز روشنى از جانب اصغر کريمى در مقابل اظهارات، سبک کار و روشهاى غير مسئولانه آذر ماجدى و على جوادى و بخشا تحميل شدن اين روشها و سنتها به هيئت دبيران و رهبرى حزب، فضاى سياسى هيئت دبيران و رهبرى حزب مسمومتر شده است. نامه اخير اصغر و جانبدارى او از على جوادى در موضوعى که به گفته خودش در نيم ساعت جلسه آن غايب بوده است، نمونه تيپيک اين رفتار جناحى و محفلى است که نمى بايست رئيس هيئت دبيران اينچنين بى احتياط وارد آن شود. آيا اصغر اين روشها و شيوه کار را ادامه ميدهد؟ آيا هنوز ميشود انتظار داشت اصغر کريمى به عنوان رئيس هيئت دبيران در جاى مناسبترى بايستد؟

٢٨-٦-٢٠٠٤

رفيق کورش عزيز لطفا اين نامه را در اختيار اعضاى دفتر سياسى قرار دهيد. با تشکر اصغر

٢٧ جون ٢٠٠٤

به دفتر سياسى و رفيق حميد تقوائى

درمورد نامه رفيق رحمان حسين زاده

در نيم ساعت آخر جلسه پالتاکى هفته قبل دفتر سياسى که رفيق رحمان به آن استناد کرده است، حضور نداشتم و ظاهرا نکاتى که رحمان به آنها اشاره ميکند مربوط به اين نيم ساعت است. نامه رفيق رحمان البته حاوى احکام و مسائل زيادى است که من قصد پرداختن به آنها را ندارم. اما درمورد دو نکته آن مايل بودم نظرم را بنويسم: "از نامه رفيق رحمان چنين برميايد که رفيق على جوادى بيحرمتى که ١٦-١٥ سال قبل به نادر شده است را در صحبت خود بازگو کرده است. من اينکار على را مورد انتقاد ميدانم. بارها و بارها صحبت از اين شده است که نبايد فحاشى هائى که از طرف دشمنان حزب عليه حزب و کادرهاى حزب ميشود را بازگو کنيم. اما تعجب ميکنم که چرا رفيق رحمان که به کار على انتقاد دارد همان توهين را مکتوب ميکند و به اسناد کتبى حزب اضافه ميکند. اگر بازگو کردن توهين و فحاشى توسط على نادرست است تفاوت کار رحمان با على چيست؟ رحمان که يک قدم هم فراتر گذاشته و همان را روى کاغذ هم به ثبت رسانده است."

با نقل

١- ٢- رفيق رحمان در نامه اش به رفقائى که از نظر سياسى به رفيق على جوادى "نزديک تر" هستند اشاره ميکند. من اعتراف ميکنم که به على جوادى "نزديکى سياسى" دارم و به آن افتخار ميکنم همانطور که به رحمان و دهها و صدها کادر ديگر اين حزب "نزديکى سياسى" دارم و به آن افتخار ميکنم. على از همان اولين روزهاى تشکيل سهند و ا م ک با اين خط فعاليت ميکند و بويژه در دو سه سال اخير نقش مهمى در گسترش نفوذ حزب و کمونيسم کارگرى بويژه در ايران داشته است و اکنون سرشناس ترين کادر حزب و کمونيسم کارگرى در ايران و خارج است. کم نيستند کسانى که با ديدن برنامه هاى تلويزيونى على جوادى به حزب نزديک شده اند، نظرشان راجع به کمونيسم عوض شده است و احترامشان به حزب و کمونيسم کارگرى بالا رفته است. على در بعدى توده اى احترام حزب و کمونيسم کارگرى را بالا برد و سهم قابل مشاهده اى در شناساندن جنبش ما به مردم و مشخصا نسل جوان در ايران ايفا کرد و فکر ميکنم در حال حاضر خيلى ها حزب را با على و از طريق على ميشناسند. نميدانم کسى در حزب ما هست که اين نقش على را انکار کند؟ من يادآورى اين نکات را در فضاى مسموم کنونى که تنها شکايت است که به پرونده ها اضافه ميشود ضرورى دانستم.

اصغر کريمى

٢٧ جون ٢٠٠٤