رفيق کورش،

لطفا يادداشت زير را براى رفقاى دفتر سياسى بفرستيد.

با تشکر، فاتح بهرامى - ٢٥ ژوئن ٢٠٠٤

-------------------

به رفقاى دفتر سياسى

رونوشت رفيق حميد تقوائى

پاسخ به نکات رفيق فاتح شيخ درباره اشاره به کلمه "عوامفريبى"

رفيق فاتح شيخ در نامه مورخ ٢٥ ژوئن خود در مورد اشاره من به کلمه "عوامفريبى" در نامه روز قبلم نکاتى مطرح کرده که لازم است به آن پاسخ بدهم.

١- رفيق فاتح شيخ در جلسه دفتر سياسى ديروز کلمه "عوامفريبى" را براى "توصيف پروسه هدايت بحث" که توسط رفيق حميد تقوائى در جلسه مطرح شده بود بکار برد. من در نامه ديروزم که به اين کلمه عوامفريبى اشاره کرده بودم از گوينده آن اسم نبرده ام و اسم اشخاصى که اين کلمه يا مشابه آن بکار برده باشند را سند نکرده بودم. اکنون که خود رفيق فاتح شيخ به آن اشاره کرده و از دو جنبه يکى منظور خود و تعبير من و دوم "عدم حساسيت" من به موارد مشابه سخن گفته اند توضيحى را ميدهم. رفيق فاتح، شما ميگوئيد شخص يا اشخاصى را عوامفريب نخوانده ايد، اما معنى جمله شما در جلسه دفتر سياسى و همين "کانتکست"ى که به آن در اين نامه اشاره ميکنيد دقيقا همين معنى را دارد که در يک مورد معين کسانى را به عوامفريبى متهم ميکنيد. بگذاريد به عين جمله شما اشاره کنم و مبنا را همان تعبير شما بگذارم نه "تعبير" من. شما در جلسه دفتر سياسى راجع به موضوع "پروسه هدايت بحث" و جدل سياسى که توسط حميد تقوائى مطرح شد، و "بدبينى" شما به آن و اينکه از نظر شما پلنوم نميتواند انتهاى اين پروسه باشد گفتيد "... بستگى به اين دارد که چکار داريم ميکنيم، چه جورى جدل سياسى را پيش ميبريم. راستش من رگه اى از اتکا به آژيتاسيون به جاى جدل سياسى ميبينم که بى تعارف بگويم ميتواند تنه اش به عوامفريبى بخورد." اين تفسير و تعبير بردار است؟ اولا، شما مستقيم و بدون هيچ استعاره اى روشى را که حميد تقوائى براى پيش بردن پروسه هدايت بحث و جدل سياسى مطرح ميکند رگه اى از آژيتاسيون به جاى جدل سياسى نام ميگذاريد که تنه اش ميتواند به عوامفريبى بخورد. ثانيا، مگر اشباح و در و ديوار قرار است آن آژيتاسيون عوامفريبانه را به پيش ببرند؟ درست است که شما در جمله اى که گفتيد اسم اشخاص را بعنوان "عوامفريب" نياورديد، اما روش پيشنهادى حميد تقوائى را براى پيشبرد جدل سياسى آژيتاسيونى ميناميد که تنه اش به عوامفريبى ميتواند بخورد. آيا براى اينکه بشود از جمله شما نام کسى را درآورد که در اين "پروسه هدايت بحث" آژيتاسيون عوامفريبانه ميکند به گروه تحقيق و متخصص کشف تعابير نياز است؟ در اين فضا، من دنبال شکايت يا طرح درخواستى از شما نيستم، همانطور که وقتى در جلسه دفتر سياسى هم به آن اشاره کردم چنين نکردم، "کانتکست شنيدن و تعبير کردن" من هم از "فاکتورهاى ديگرى" متاثر نيست بلکه از همان جمله مستقيم شما که در بالا اشاره کردم متاثر است، ادعاى "چنين نيست" شما نادرست است و تعبير ديگرى از جمله شما متفاوت با آنچه را که گفته اى به کسى قابل خوراندن نيست.

٢- رفيق فاتح شيخ همچنين از عدم "حساسيت" من به موارد مشابهى حرف ميزند و مثال ميزند که در "همين روزها و هفته ها" اين کلمه و مشابه آن بارها از زبان و قلم حميد تقوائى و آذر ماجدى هم جارى شده اما من به آنها حساس نبوده ام. ابتدا بايد بگويم که اولا در نامه ديروز من نه اسمى از رفيق فاتح شيخ آمده است و نه اسامى رفقاى ديگرى را که از کلمات و عبارات مشابهى در اينمدت حرف زده اند قطار کرده ام که اسمى از قلم افتاده باشد و بشود استنتاج "دو استاندارى" و "متاثر از فاکتورهاى ديگر" کرد. بنابراين طرح اين بحث اساسا موضوعيت ندارد. ثانيا، اگر رفيق فاتح دنبال استاندارد من ميگردد، ميتواند به موضع من در برخورد به جنبه ديگرى از همين مسائل که در جلسه دفتر سياسى هنگام اشاره به بحث رفيق فاتح مطرح کردم مراجعه کند. بعلاوه لازم است تاکيد کنم که بطور کلى با بکار بردن اين نوع کلمات مخالفم و به گوينده آن انتقاد دارم، حال از طرف هر رفيقى باشد، چه از طرف رفقا حميد تقوائى و آذر ماجدى که رفيق فاتح اسامى آنها را در اينمورد سند کرده است و چه از طرف هر رفيق ديگرى که شايد بدليل "متاثر بودن از فاکتورهاى ديگر" توسط رفيق فاتح اسمى از آنها سند نميشود. اين موضع و استاندارد من. اما در اين روزها و هفته ها من بطور واقعى بجز يک مورد که به آن اشاره ميکنم بياد ندارم که کسى حرف از عوامفريبى زده باشد، منظورم اين نيست که کسى نگفته بلکه بياد ندارم، کاش رفيق فاتح موارد آنها را آدرس ميداد و فقط به اسامى بسنده نميکرد، لابد بعدا اينکار را خواهند کرد. اما موردى که گفتم مربوط به "عکس مار کشيدن" است که حميد تقوائى در سمينار پالتاکى گفت و کادرها هم شنيدند و در جلسه دفتر سياسى هفته پيش هم رفيقى به آن اشاره کرد. منهم با گفتن اين نکته از طرف رفيق حميد موافق نيستم، بويژه در فضائى که توجه به اين نکات جاى توجه به اختلافات سياسى را گرفته است، گفتن چنين عباراتى ضررش اينست که ميدان ميدهد اختلافات سياسى تحت الشعاع بحث و جدل حول اينها قرار بگيرد. اما توضيحى را از جانب خودم در مورد اين "عکس مار کشيدن" و مقايسه نابجاى آن با بحث عوامفريبى که در جلسه دفتر سياسى مطرح شد لازم ميدانم.حتما رفيق فاتح هم ميداند که "عکس مار کشيدن" يک "مثل" است. مثلى است که به وارونه نشان دادن حقايق و وقايع اشاره ميکند. و حتما ايشان باز هم ميداند که ميگويند "در مثل مناقشه نيست"، و حتى خيلى وقتها براى احتياط و جلوگيرى از سو تفاهم در بحث و گفتگو هنگام اشاره به مثلى به "در مثل مناقشه نيست" هم اشاره ميکنند. حميد تقوائى در آن جلسه توضيح ميداد که از بحث او تصوير نادرستى ارائه ميشود و براى همين هم استدلال ميکرد و در همين متن هم به عکس مار براى بيان منظورش استفاده کرد. از نظر من به کسى توهينى نکرد و کسى را عوامفريب قلمداد نکرد. اينکه کسى در اين مثل ميخواهد مناقشه ايجاد کند بحث ديگرى است، اين البته نظر من بود و حتما خود ايشان هم توضيح خود را خواهد داد. اما بحث آژيتاسيونى که تنه اش به عوامفريبى ميخورد از اين جنس نيست. رفيق فاتح نه به مثلى اشاره دارد، نه استدلال و دليلى براى گفتن حرفش ارائه ميکند و مهمتر اينکه اين پروسه هدايت بحث هم شروع نشده که بشود در آن آژيتاسيون عوامفريبانه مشاهده کرد، ايشان تصميم ميگيرد که بگويد اين پروسه را چنين ميبيند. فقط جاى تاسف است. آيا استنتاج ديگرى از بحث ايشان ميتوان کرد جز اينکه بحث ها را باز هم نگهداريم و ندهيم؟

با اميد به يک تلاش همگانى براى عبور از اين وضعيت،

فاتح بهرامى

٢٥ ژوئن ٢٠٠٤