نئو توده ای ها در آخر راه حزب توده
با عروج چپ در فضای سیاسی ایران و بویژه با عروج دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاه های ایران، جریان مرده و پاسیو ایرج آذرین – رضا مقدم بعنوان یک جریان ضد چپ و ضد انقلاب در قامت نئوتوده ایستی تولدی مجدد یافت و در لجنزار وزارت اطلاعات علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب از نو سر جنباند. اینها درست مانند کیانوری ها و طبری های مرده و زنده خود نقش توجیه گر دستگیری و شکنجه بهترین کمونیست های ایران را برعهده گرفتند. این موجود ناخواسته زائده وضع موجود را باید افشا کرد. باید کراهت بند بند تئوریها و کارهایشان را در مقابل طبقه کارگر و همه انسانهای شرافتمند گرفت، باید اینها را بیشتر از پیش طرد و ایزوله کرد. لازم نیست با اینها همان تجربه حزب توده را تکرار کنیم و منتظر شرکت مستقیم اینها در دستگیری و بازجوئی کمونیست های ایران بمانیم.
انحطاط سیاسی گروه آذرین- مقدم با عروج دوم خرداد و خاتمی شروع شد و با پایان خاتمی اینها هم "پایان یافتند". تولد جدید این جریان نئوتوده ایستی در واقع باز تاب شکست دو خرداد از سر ارتجاعی آن است.
نئوتوده ایست های آذرین- مقدم به بهانه اینکه اوضاع انقلابی نیست و توازن قوا برای انقلاب کارگری آماده نیست، به جنگ هر نوع تلاش رادیکال، کمونیستی و انقلابی رفته اند. رسما پرچم بردن نیروی طبقه کارگر پشت این یا آن بخش از بورژوازی را برداشته اند. انتخاب میان این یا آن بخش بورژوازی برای اینها هم انتخاب رفسنجانی در مقابل احمدی نژاد است. این اوج بلندپروازی این جریان منحط است. اینها با این توجیهات عملا کارگر و کمونیست را به دنبالچه جریانات بورژوایی تبدیل میکنند و کت بسته تحویل جمهوری اسلامی میدهند. تئوریهای نئوتوده ایستی ایرج آذرین قرار است توجیه گر پاسیفیسم عریان و هیچ کاری نکردن و غیبت سیاسی دو دهه اخیر حیات سیاسی خود و گروه "سوسیالیستش" باشد. این بهای زیادی است که طبقه کارگر ایران باید پرداخت کند. اینها اینقدر نمی ارزند.
هویت سیاسی این جریان دشمنی با انقلابیگری، با هر نوع خوشبینی به ایجاد تغییر و هر نوع تلاش انقلابی به نفع مردم، با هر نوع دخالتگری کمونیستی، با هر نوع پراتیک انقلابی، میلیتانسی و دست بردن به اسلحه علیه بورژوازی و با هر نوع تلاش برای انقلاب کارگری و حتی با هر نوع تلاش انقلابی برای کنار زدن جمهوری اسلامی بوده است.
آنچه در این میان نگران کننده است همسویی وهمراهی رهبری کومه له و یا بخشی از رهبری و صفوف این سازمان با این گروه منحط و از جمله همسویی با اقدام زشت سیاسی وپلیسی اخیر آنها علیه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب است. در ماجرای اخیرعلیه دانشجویان، جریانات و شخصیتها و سایتهای مسئول اقدام پلیسی سیاسی آنها را محکوم کردند. اما کومه له نه تنها سکوت کرد، بلکه متاسفانه در میان جریانات سیاسی تنها سایتهای مختلف مربوط به کومه له نوشته پلیسی، سیاسی مشهور را لانسه کردند. با وجود هشدارهای زیاد چه از درون کومه له و چه از جانب ما و درخواست فاصله گرفتن کومه له از این انحطاط سیاسی تا این لحظه هم با گذاشتن دفاعیه های به اصطلاح "دانشجویان سوسیالیست" از این افتضاح پلیسی سیاسی در سایتها و میدیای خود عملا همسویی خود را ادامه میدهند. این اقدام آنها و به موازات آن حذف هر اثر و نشانه ای از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب و "ممنوع شدن" این اسم از سایتها و میدیای کومه له در یک ماهه اخیر علائم یک انتخاب سیاسی نگران کننده توسط کومه له است.
رهبری کومه له بنا به هر مصلحتی، از جمله از سر بی تحرکی و پاسیفیسم خود و برای توجیه آن، و یا به امید جذب "قلمزن تئوریک - سیاسی" برای پدیده فرمال "حزب کمونیست ایران" همسویی با آذرین، مقدم را انتخاب کرده باشد، باید بداند که عاقبت بسیار خطرناکی را برای آینده سیاسی سازمان خود تدارک می بیند. باید بداند که با تن دادن به این بازی خطرناک در میان صف آزادیخواهی و چپ در کردستان منزوی و بی اعتبار خواهد شد. رهبری کومه له در عین حال باید دقت کند که نمیتواند با اعتبار و جایگاه گذشته مبارزات آشتی ناپذیر کومه له علیه جمهوری اسلامی، چنین معامله ای بکند، همانطور که جریان زحمتکشان مهتدی و ایلخانی زاده درمعامله با ناسیونالیستها نتوانست و افشاء و رسوا شد.
ایرج آذرین و رضا مقدم با کینه و نفرت عمیق علیه نسل جدید کمونیستها و علیه هر شکل از دخالتگری و انقلابی گری این نسل و علیه حزب حکمتیست به میدان آمده اند، اما خط مشی کنونی آنها عملا علیه کل تجارب انقلابی تا کنون بخش عمده چپ ایران و از جمله سنتهای و پراتیک گذشته چپ و انقلابی کومه له، علیه دخالتگری از پایین، علیه دست بردن به اسلحه در برابر بورژوازی و جمهوری اسلامی، علیه تجربه شوراهای محلات و بنکه ها در سنندج و تجربه اتحادیه دهقانان مریوان، علیه خارج کردن رژیم از شهرها با قدرت نیروی مسلح و تجربه جنگ ٢٤ روزه مردم سنندج با توجیه ارتجاعی "اگر حزب مسلح هستید نباید در سازمانهای توده ای فعالیت کنید" است. سکوت آذرین- مقدم در مقابل مسلح بودن کومه له کنونی از سر اپورتونیسم و مصلحت روز آنها است. فعلا میخواهند در کومه له جاپای خود را محکم کنند و طبق سیستم "تدریجی" آذرین به تدریج کومه له را از هر نوع رادیکالیسم و میلیتانسی تهی کنند.
صف آزادیخواهی و برابری طلبی و جریانات کمونیست و چپ و انقلابی لازم است با هوشیاری مانع پخش شدن ویروس نئوتوده ایسم کنونی در فضای سیاسی باشند. افشای این جریان و شناساندن آن ضامن قرنطینه کردن این اپیدمی است. در این میان جریانات چپ و آزادیخواه و متعهد و مسئول باید از کومه له بخواهند که از این جریان ناسالم سیاسی فاصله بگیرد . این بعد مهم و اساسی ایزوله کردن نئوتوده ایسم کنونی در فضای سیاست ایران است.
زنده باد کمونیسم
مرگ بر جمهوری اسلامی
کمیته رهبری حزب حکمتیست
٨ جولای ٢٠٠٨